eitaa logo
مشاعره
456 دنبال‌کننده
324 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همه جــا صحبت دلــدادگــی‌ام پیچیده عشقت انگشت‌نما کرده مرا، می‌بینی؟!
می‌خواستم بگویمش امّا گریستم آری! همیشه بارِ زبان را کشید چَشم
شهر من شهر قشنگیست، در این شَکّی نیست منُتهــا، منظره ی چشـــــــــــــــــــــم تو را کم دارد
هم نازنین هم مقتدر باشد نگاهت خشکیده چشم دفتر شعرم به راهت
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم چون سخت بود، در دلِ سنگش اثر نکرد!
خوشا بر حال مهمانی که با بسیاری نعمت دلش با نعمت دیدار صاحبخانه می‌سازد
جام جهان نماست ضمیر منیر دوســت اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است؟
آفاق را گردیده‌ام، مهر بُتان ورزیده‌ام بسیار خوبان دیده‌‌ام، امّا تو چیز دیگری
بيگانه كند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرييم
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﻟﺐ ﺑﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮔﻔﺖ  
آشفته نیا، زود نرو، کم ننشین عشق هر قدر که من حوصله دارم، تو عجولی
من بودم و زاهد، به دوراهی ڪه‌رسیدیم من سمـتِ شما آمدم او سمــتِ خـدا رفت
زندگی ، یک چمدان است که می آوری اش بار و بندیل ، سبک میکنی و می بریش
حرف حق خوب‌ست اما صرفه در گفتار نیست کرد آخر در جهان منصور را بر دار حرف
یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک در بساط آسیا یک دانهٔ نشکسته نیست!
نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار با غم عشق زاده و با غم عشق داده جان
این جلوه‌های مختلف اولین "علی" ست حالا در این مقام "امام دهم" شده
ای مظهرِ شکوهِ علی؛ چارمین علی میلاد توست، مطلع عید غدیرها
گمراه ‌شد هر آنکه زِ این طایفه جداست هادی شدی که پیروِ حیدر شویم ما
بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود
همچو یک حبه.ی قند است دلِ شیرینم آرزو کرده که در چای دلت آب شود!
چون لباس کعبه بر اندام بت، زیبنده نیست جز تو بر شخص دگر نام امیرالمؤمنین
در تبسّم گفت زیرِ لب که: "قربانم شوی" آخر آن مه داد دشنامی که من می‌خواستم
زنده‌ام تا در تنم هرم نفس‌های تو هست مرگ میداند فقط باید تو را از من گرفت
مرداب زندگی همه را غرق کرده است ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر
غمِ عشقِ نکویان، چون کند در سینه‌ای منزل؟ گدازَد جسم و گریَد چشم و نالَد جان و سوزَد‌ دل
بینِ تنهایی و من رازِ بزرگی است؛ بزرگ! هم از آن گونه که در بینِ تو و زیبایی
حال دلِ صد پاره که در نامه نوشتیم در یار اثر کرده که ناخوانده، دریده است!
امیدوارم از شب هجران که عاقبت شادم کند به دولت صبح وصال دوست
صنمت چرا نگویم صمدت چرا نخوانم که تو منحصر به فردی و هزار نام داری