۱۷ مهر
مشاعره
@moshaereh
461
دنبال‌کننده
326
عکس
2
ویدیو
0
فایل
مشاهده در ایتا
پیوستن
مشاعره
461 دنبال‌کننده
دانلود
مطالب قبلی
مشاعره
به گردن طوق عشق از زلف ترسازاده‌ای دارم که گر صدساله زاهد بینَدَش، ایمان برافشاند
#قدسی_مشهدی
#زلف
#ب
مشاعره
استخوان بشكسته‌‌ام، وز مومیایی بی‌نیاز گم شدم در خویش، از سنگ مزار من مپرس
#حمید_سبزواری
#سنگ
#ا
مشاعره
تو قائم به خود نیستی یک قدم ز غیبت مدد می‌رسد دم به دم
#سعدی
#قدم
#ت
مشاعره
صبحی دگر رسید و منم با هزار امید بیدار میشوم که تو را جستجو کنم
#مجتبی_خوش_زبان
#بیدار
#ص
مشاعره
تو تنها مى‌توانى آخرین درمان من باشى و بی‌شک دیگران بیهوده مى‌جویند تسكینم!
#محمدعلی_بهمنی
#درمان
#ت
مشاعره
پیش از آن دم که شود آدم خاکی ایجاد بر سر ما هوس خاک سر کوی تو بود
#فروغی_بسطامی
#خاک
#پ
مشاعره
منم که شاعرِ دربارِ سینه سوختگانم به روح من صله دادند غصّه‌های جهان را
#مریم_جعفری_آذرمانی
#شاعر
#م
مشاعره
من سرم را شیره میمالم ... که یادت نیستم پشت حجمی بی‌خیالی دوستت دارم هنوز
#علیرضا_نورعلی_پور
#یاد
#م
مشاعره
از غم جدا مشو که غنا می دهد به دل اما چه غم غمی که خدا می دهد به دل
#شهریار
#دل
#ا
مشاعره
فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک چگونه بارِ امانت نشانده‌اند به دوشم
#شهریار
#فلک
#ف
مشاعره
دلِ تنگم حریف درد و اندوهِ فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
#شهریار
#حریف
#د
مشاعره
این خانواده نسل نجات و هدایتند او ناخدای پنجمی از این سفینه بود
#یوسف_رحیمی
#شهادت_امام_محمد_باقر
#ا
مشاعره
زین اسبم را چرا آلوده بر سَم می‌کنند؟! من که مرگم را همان شام غریبان دیده‌ام
#محمدجواد_شیرازی
#شهادت_امام_محمد_باقر
#ز
مشاعره
یک گوشه خوابید و صدایش درنیامد اشک رقیه تا سحر یادم نرفته
#مرضیه_عاطفی
#شهادت_امام_محمد_باقر
#ی
مشاعره
انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری
#سعدی
#دلبری
#ا
مشاعره
میزنم عینک به چشمم درس میخوانم ولی، پنج ساعت روی یک خط مانده ام در فکر تو
#منوره_سادات_نمایی
#عینک
#م
مشاعره
بر صفحه‌ٔ رخسار تو آن کس که نظر کرد خط تو چو اِعراب، دلش زیر و زبر کرد
#سیف_فرغانی
#نظر
#ب
مشاعره
حَسْبِ حالی نَنِوشتی و شد ایّامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟
#حافظ
#پیغام
#ح
مشاعره
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت این عمر گذشته را کجا دریابم؟
#مولانا
#عمر
#گ
مشاعره
شمیمِ پیرهنی با نسیمِ صبح فِرست که چشم در رهم ای گل به بوی درمانت
#حسین_منزوی
#صبح
#ش
مشاعره
کتاب عمر ورق خورد بار دیگر و با تو به عاشقانه‌ترین فصل این کتاب رسیدم
#حسین_منزوی
#عمر
#ک
مشاعره
می‌رسد عطر بهشتی به مشام از عرفات من دلم رایحه‌ی سیب حرم می‌خواهد
#محمدحسن‌محمدی
#عرفه
#م
مشاعره
قربانِ سر کویِ حبیبی که به بویی دیوانه‌ی خود کرده تمامِ عقلا ر
ا
#عباس_شاهزیدی
#عید_قربان
#ق
مشاعره
ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند قابل نیستم وقتی که مالک می‌شود قربانِ تو؛ من کیستم ؟!
#رضا_قاسمی
#عید_قربان
#ذ
مشاعره
رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود لحظه‌ی ذبح پسر، مادر نباشد بهتر است
#مرضیه_نعیم_امینی
#عید_قربان
#ر
مشاعره
چه فرقی می‌کند نوروز باشد فطر یا قربان تو را هرگاه می‌بینم برایم بی‌گمان عید است
#محمود_احمدی
#عید_قربان
#چ
مشاعره
رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
#میرنجات_اصفهانی
#عید_قربان
#ر
مشاعره
عطر گیسویت قرار از شهر می‌گیرد، بگو دل ربودن را کدام عطار یادت داده است؟!
#سجاد_سامانی
#گیسو
#ع
مشاعره
من چشـم و دلــم سیــــر شد از شــوق تماشــا یا این‌که دگر سرو قدی نیست در این شهر؟!
#مصعب_یحیایی
#چشم
#م
مشاعره
یک پنجره‌ام رو به تماشای نگاهت رودی به هم‌آغوشـی دریـــا متمــایل
#مصعب_یحیایی
#دریا
#ی
