eitaa logo
مشاعره
461 دنبال‌کننده
326 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رقص بر شعرِ تر و ناله‌ی نی خوش باشد خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند
قلبم به دستِ توست، مبادا که بشکنی جانِ  تمامِ آینه ها احتیاط کن ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رها کردم به سویت مرغ دل را ، دانه اش باتو من ازدستش نیاسودم، ازاین پس لانه اش باتو
مستم کُن آنچنان که ندانم زِ بیخودی در عرصه‌ی خیال ، "که" آمد ، "کدام" رفت !
همه‌ی سهم من از عشق تو غم بود، ولی دوست دارم که تو را شاد ببینم ای دوست
صوت قرآن محمّــــد رسد از غار حراء کرده‌ حق احمد خود را به‌ رسالت‌ مبعوث
از دفترِ وصالِ تو چون طفلِ خودنما یک حرف خوانده ایم و به صد جا نوشته ایم
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است بشنود مدح تو را ، با هیجان می‌آید
خود را شکفته دار به هر حالتی که هست خونی که می‌خوری به دلِ روزگار کُن
بند بند بدنم بودن در بند تو را خواست بنده را بنده نوازی کن و در بند کشانم
عهد با من بستی و از یاد بردی! روزگار از وفاداری،همین مقدار یادت داده‌است
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد نشانِ مِهرِ وی اندر دلم چراست هنوز؟
چرا زبان بگشایم که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر
در پى گمشده اى گرد جهان ميگردم اى خدا گر نشد اين گمشده پيدا چه كنم؟
‏لبریزم از هراس که در جمع واعظان جام شراب دارم و باید نهان کنم
قصه‌ى شب هاى هجران نيست اينجا گفتنی روزِ محشر اين سرِ طومار وا خواهيم كرد
هرگز نمی‌پرسم که: آیا دوستم داری؟ قلب من و چشم تو می‌گوید به من: آری!
دوش میداد به ما وعده ی دیدار به خواب بختِ بیدار گمان داشت که خوابی دارم
رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر گنج مقصود بجو از دل ویرانه‌ی خویش
شوقِ دلم نه شوق شِفا مثل فُطرس است ميلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است
دل چو خون گردید، بی حاصل بود تدبیر ما کاش پیش از خون شدن، دل از تو برمیداشتم
جز غم و یادِ تو در هر نفسم چیزی نیست ارزش یاد ِ تو ، از بودنِ خیلی ها ، سر
در شبِ تلخِ جدایی عشق را نفرین مکن این قضاوت، انتقام از بی‌گناهی دیگر است
‌هر صبح می‌روم بہ مسیری که دیدمت جایی که عاشقانه به جانم خریدمت
"کاشف الکرب" تویی؛ خندهٔ ارباب تویی "پدر خاک" علی و "پدر آب" تویی
مُردَن فقط به رفتنِ روحَت ز جسم نیست قَلبت اگر شکست ، خدا رحمتت کند
از بسکه که نجستیم کسی ، محرم اسرار بر خاک نوشتیم ، مگر باد بخواند
یارب سزاست سجده کنم در برابرش دستت درست باد که بت آفریده‌ای
سنگِ جفای او را باید به جان خریدن بر شیشه‌ی دلِ ما هست این خطر مبارک
نهنگ شعله وری هستم که می توانم اگر باشی میان آبی اقیانوس محیط را بزنم آتش