eitaa logo
مثله شدگان
38 دنبال‌کننده
972 عکس
47 ویدیو
0 فایل
رمان از زاده ذهن نویسنده هست ✍️ نویسنده و مدیر اصلی: @Shiva13824 ادمین کانالم: @God_my_love_11 📌✍️خوندن رمان بدون عضویت حرام 🥺 لطفاً 🙏 عضوشید لینک ناشناس رمان https://abzarek.ir/service-p/msg/1046682
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
•🌱ـبسـم‌‌‌ـالـݪّٰـہ‌ـالـࢪ‌حمن‌ـالـࢪحیمـ‌‌♥️• 👇🏻👇🏻یه خـــــــبــــــــر خــــــــــوبــــــــــــ😍👇🏻👇🏻 . . «وصال» برگشت😍 این دفعه با کلی هیجان...😍😱👏🏻 °↓قسمٺـے از آینـده↓° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ) بعد از کلی دویدن ، پشت یه دیوار نشستم تا خشاب اسلحه‌مو عوض کنم! وقتی از پشت دیوار اومدم بیرون بلافاصله صدای شلیک بلند شد... و روی زمین افتادم..! پهلوم خیلی درد میکرد. با دیدن دست خونیم فهمیدم تیر خوردم!💔 زیرلب گفتم: ‌توپ شیطونک بلاخره گیر افتاد!!😂😢 . مردِ داعشی با خنده‌ی شیطانی بهم نزدیک شد! سعی کردم بلندشم ولی نمیتونستم... اومد نزدیک تر و رو سینه‌م نشست... گفتم: آخـ... آروم تر بابا... خرس گنده... دنده هام شکست..! با زبون فارسی که ته لهجه‌ی عربی داشت ، با لبخند شیطانی گفت: به جهنم... میخوام بکشمت! _خب بکش... _پسر جون ، میخوام بکشمت میفهمی؟! _آره میفهمم ، خب میگم بکش من مشکلی ندارم...😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . واااااای یعنی چه بلایی سرش میاد؟!😱 یعنی داعشیه میکشدش؟!🔪 . سیدمرتضی چیکار میکنه اگه علیرضا شهید بشه..!؟😭😔 . اینجا به جواب همه‌ی این سوالا میرسی...👇🏻 •┈┈••✾•✨⁦♥️⁩✨•✾••┈┈• @veesal_1401 •┈┈••✾•✨⁦♥️⁩✨•✾••┈┈• 🌱(پیام سنجاق شده خونده بشه)🌱
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
مگه ایتا همچین کانالیم داشت😳😱 باورم نمیشهههههه🤩 بهترررررین کانال ایتاا رو پیدا کردمممم😍 دیالوگ هایی از رمان 👇🏻 _باورم نمیشه عاشق شده باشم.. _هرچی بین ما بود سال ها پیش تموم شده.. _چند سال گذشته اما هنوز نتونستم فراموشش کنم... _وانمود میکنم عین خیالم نیست ولی از درون نابودم... _هرروز دارم بهش فکر میکنم... _شبا با فکر اون میخوابم.. صبحا با فکر اون بیدار میشم.. _خداروشکر تو رابطه ما یه ذره اعتماد نیست.. _دیگه کم اوردم... _دیگه بهت علاقه ندارم.. _زود قضاوت کردی.. _الان بیمارستانه.. _غرق خاطرات شده بودم.. _تا الان اینجوری با احساساتم بازی نشده بود... _همیشه فکر میکردم این اتفاقا فقط تو فیلما و داستانا میوفته... _بلایی سرش آوردی که الان تو بیمارستان زیر سِرُمه.. _چطوری میتونی انقدر نامرد باشی.. _تا چشمم بهش افتاد اشکام سرازیر شد... _محکم زدم تو گوشش... _باید با عکسات روزامو شب کنم... _با زانو روی زمین فرو اومدم... _جلو همه کوچیکم کرد.. _ای کاش میتونستم حرف دلمو بهش بزنم.. _این غرور لعنتی رو بزار کنار حرف دلتو بزن.. _چشمام جایی رو نمیدید.. سرم گیج میرفت.. صداها و تصاویر برام مبهم بود و سیاهی مطلق.. @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400 تازه شروع به نوشتن کرده بدووو عضو شو تا جا نموندییی😍👌🏻
وقت همگی بخیر🌹🍃 هدف ما پیشرفت شماست✅ جذب بالای 80 هم داشتم💫 شرایط تبادلاتمون👇🏻 1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه 2_آمارتون بالای 50 باشه 3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻 تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌ اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸 سلاااام کانال آوردیم براتون فوق العادست😍همه چیز داره👍🏻 اونقدری خوبه که نمیتونم واستون توصیف کنم😀🧡 کلی ......خودت بیا ببین اگه خوب نبود اونوقت لفت بده قشنگم🌸 لینکش رو میدم فقط به کسی نده خز شه👇🏻😱 آیدی مدیر 💫👈 @Mkgihgy به صورت ناشناس میشنویم 👈👈 https://harfeto.timefriend.net/16417083046394 مسابقه . کلیپ . پروفایل . مفحل . و .... خواهیم گذاشت ...😌 تبادل میکنیم از ساعت ۲۰ تا ۲۲⚡️🌹 اینم لینگمونه 😗🌷 @kodosa_23 دم در کانال منتظرم😇 پس سریع بزن رو پیوستن😗🌸 تازهههههه در آمار 200 پرداخت میدن😃🌷 پس عجله کن زیادمون کن 🥀
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
❲ب‍‌ھ‌ن‍‌ا‍م‌آࢪا‍م‍‌ش‌ن‍‌ا‍م‍‌ش❳ س‍‌ل‍‌ام‌ ادیتور جانا❤️ دنبال یه کانال با کلیی آموزش و ابزار برای ادیت های نانازت هستی؟🧐✨ اینجا کلیی آموزش،ادیت خافان،ابزار ادیت،ایده‍ و... هرچی فکرشو کنییی داریمااا💐🌈 ورود کردن به اینجا=ورود به یه کانال جذاب🌸 ـ ـ ـ ــــــ◗‍❃◖ـــــــ ـ ـ ـ اگه دلت یه عالم ابزار ادیت و آموزشای جذاب می خواد کلیک کن و وارد شو⇦https://eitaa.com/joinchat/917569667C0d579a0c00
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
آنچه خواهید خواند در فصل دوم یک ماموریت سری: هممون دور قبر نشسته بودیم. رسول از موقعی که خبر رو شنید نه حرفی زد نه گریه کرد نه چیزخورد. زل زده بود به عکسش که با لبخند به دوربین خیره شده بود. دستش لای خاک ها تکون میخورد. گل ها رو برگ برگ میکرد. اون نیمی از وجودش رو لای خاک کرد. عمومحمد: رسول پسرم پاشو بریم. رسول مثل این چند روز سکوت مطلق عمو بازوش رو کشید ولی انگار قصد بلند شدن نداشت. دستش رو کشید. عمو نگاهی بهم کرد. من: شما برید من هستم. عمو: خودت خوبی؟ من: خوب نیستم ولی نه به اندازه ی رسول. صدای زمزمه وار رسول اومد: میخوام تنها باشم همه برید. من: من میمو.... رسول داد زد: گفتم همه بلاخره بعد چند روز به چشمام زل زد.... من: باشه عزیزم تو ماشین منتظرتم. بریم. همه رفتن.کاپشنش رو دورش انداختم و بوسه ای حواله ی گونش کردم. من: مراقب مرد من باش. من هموز بهش احتیاج دارم. اومدم بلند شم که مچم رو گرفت و گفت: ببخش که این چند روز روبه راه نیستم. من: درکت میکنم عزیزت بود. زندگیت بود. نفست بود. منم بودم... بغضم گرفت: منم بودم....دنیام خراب میشد.... داستان‌ریحانه‌که‌کنار‌برادراش‌و‌عموش‌زندگی‌میکنه‌طی‌یه‌اتفاقاتی‌توی‌دانشگاه‌وارد‌یه‌ماموریت‌میشه‌و‌مجبورمیشه..... برای خوندن این رمان جذاب بفرمایید: @yekmamoritseri
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
-سلام خوبی؟ -سلام نه راستش خوب نیستم😕 -چرا چیشده؟ -دوستم همش پروفایل های باحال میذاره ولی من یه پروفایل درست و حسابی ندارم😕 -اینکه ناراحتی نداره یه کانال بهت معرفی میکنم که تو کانالشون کلی پروفایل های باحال دارن😌😌 -واقعا؟ -آره تازه بجز اینها کل فعالیت های باحال دیگه هم دارن. -تو رو خدا لینکشو بدهههه -باشه بابا😅😅 اینم لینک کانالشون👇👇👇👇 https://eitaa.com/ghuttyrtyr واقعا ممنون خیلی فعالیت هاشون جالبه😊😊❤️😍😍
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
واقعی آرزوی یک سفر طولانی رسول :محمددددددد ...محمدددددددد مراقب باششششَ..یا ابوالفضل محمد :داشتم میرفتم سمت جمعیت که صدای داد رسول رو میشنیدم داشت من رو صدا میزد خیلی آشفته بود تا خواستم برگردم سمتش سمت قلبم سوزشی حس کردم نفسم تنگ تر شد و دیگه نفهمیدم چی شد افتادم زمین اما صدای مهیبی شبیه انفجار رو شنیدم اما دیگه همه جا سیاه شده بود .... پ.ن..چی شده چه اتفاقی برای محمد افتاده؟ پ.ن :راستی توی سکوت اجباری هم که رمان دوم ما هستش یه اتفاقی افتاده ها بیاید داخل این لینک https://eitaa.com/joinchat/730792112C0845a5c7d5
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
بِھ‌انـتِظارنشَستھ‌اے؟بھ‌انتِظاربأیـست هَنـوزحَضرت‌مَعشـوق‌یـٰآرمےخواهَد..シ! یه سر بزن پشیمون نمیشی رفیق..! شاید اینجا باعث تغییر کسی شد:) برای شادی دل مولا صلوات:) '[ @ansarmahdiiii ]'
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊 می نویسم به عشق شهدا به رسم شهادت🍃 داستان ، راجب زندگی دختری به نام کوثر ، دختری تیزهوش و زرنگ.. اما عاقبت طوره دیگری نشان می دهد!! سختی های زندگی اورا از پا در می اورد و گویا با احساساتش بازی کرده و باعث ناامیدی او می شود.. اما درکناره این فرازو فرود ها ، برادران کوثر محمد و داوود در کنار او هستنند و عشق برادرانه داوود به کوثر بیشتر از محمد است♡ این رابطه خواهر و برادر در طول روزها ، ماه ها و سال ها بیشتر و بیشتر می شود... ادامه داستا در کانال زیر👇👇👇 @roomanegondoo
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_راننده شخصیت نیستم +پس دیگه نیا در راننده باز شد و پسر جوانی خارج شد: خانم حسینی؟ نگاهی به عکس کردم. خودش بود: خودم هستم. سمت در عقب رفت و در رو باز کرد: بفرمایید بشینید. سوار شدم و خودش هم سوار شد. سر به زیر آرام به گارد گوشی ور رفتم. تلفنش زنگ خورد: سلام آقا........بله دخترخانومتون الان سوار شدند. چشم.....من تا چند دقیقه ی دیگه میرسم. خدانگهدار من: کجا میریم؟ در حال روشن کردن ماشین: دنبال آقامحمد من: چرا خودش نیومد. دنده را عوض کرد و گفت: جایی گیر بودند. من: همش گیر این گیر ها کی تموم میشه خدا میدونه. یجوری توی اینه نگاه کردم. پسره ی هیز....شیطونه میگه یچیزی بهش بگم: ببخشید رانندگیتون رو بکنید. دوباره از توی آینه نگاه بهم کرد: بله؟ من: گفتم رانندگیت رو بکن نه اینکه هی من رو نگاه کنی. تکخنده ای کرد و گفت: توهم ورداشته خواهرم. من: من خواهر شما نیستم رانندگیت رو بکن. عصبی گفت: راننده ی شخصیتم نیستم. من: پس چرا اومدی؟ با آرامش گفت: بخاطر آقامحمد ارام گفتم: پس دیگه نیا پسره ی پرو. دختری با کلی حسرت و و با پدرش زندگی میکنه بین اون و برادرش، رو انتخاب کرده..... حالا رفته باباش سرکار بوده و نمیتونسته بیاد و رو فرستاده حالا هم سر لج افتاده..... همراه ما باشین👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1145307373Cc6c07152f8
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
🌹بِسمِ رَبِ الشُهَدا وَالصِدیقین...🌹 اگر اینجا هستید یعنی دعوت شدید🌷 میگفت وقتی میخواس توبه کنه؛ لباس دشمنان حسین (ع) را در تن داشت... و حسین‌قبولش‌کرد... اشتباه کردی،خطاکردی؟؟ بیا شهدا الگوشون امام حسینه اگه میخوای بشی ولی ،بدون کمکت میکنن همه جوره...💔 هرکس‌ به‌ شهدا‌ توسل‌ کند‌ به‌ بن‌بست نمیخورد🌷 هدف‌ ما‌ چیز‌ دیگریست🖤 به ما در کانال ایتا بپیوندید👇 https://eitaa.com/Refigh_Shahidam_313
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
مگه ایتا همچین کانالیم داشت😳😱 باورم نمیشهههههه🤩 بهترررررین کانال ایتاا رو پیدا کردمممم😍 دیالوگ هایی از رمان 👇🏻 _باورم نمیشه عاشق شده باشم.. _هرچی بین ما بود سال ها پیش تموم شده.. _چند سال گذشته اما هنوز نتونستم فراموشش کنم... _وانمود میکنم عین خیالم نیست ولی از درون نابودم... _هرروز دارم بهش فکر میکنم... _شبا با فکر اون میخوابم.. صبحا با فکر اون بیدار میشم.. _خداروشکر تو رابطه ما یه ذره اعتماد نیست.. _دیگه کم اوردم... _دیگه بهت علاقه ندارم.. _زود قضاوت کردی.. _الان بیمارستانه.. _غرق خاطرات شده بودم.. _تا الان اینجوری با احساساتم بازی نشده بود... _همیشه فکر میکردم این اتفاقا فقط تو فیلما و داستانا میوفته... _بلایی سرش آوردی که الان تو بیمارستان زیر سِرُمه.. _چطوری میتونی انقدر نامرد باشی.. _تا چشمم بهش افتاد اشکام سرازیر شد... _محکم زدم تو گوشش... _باید با عکسات روزامو شب کنم... _با زانو روی زمین فرو اومدم... _جلو همه کوچیکم کرد.. _ای کاش میتونستم حرف دلمو بهش بزنم.. _این غرور لعنتی رو بزار کنار حرف دلتو بزن.. _چشمام جایی رو نمیدید.. سرم گیج میرفت.. صداها و تصاویر برام مبهم بود و سیاهی مطلق.. @rooman_gando_1400 @rooman_gando_1400 تازه شروع به نوشتن کرده بدووو عضو شو تا جا نموندییی😍👌🏻
وقت همگی بخیر🌹🍃 هدف ما پیشرفت شماست✅ جذب بالای 80 هم داشتم💫 شرایط تبادلاتمون👇🏻 1_کانالتون حتما حتما گاندویی باشه 2_آمارتون بالای 50 باشه 3_حتما در کانال تبادلات عضو باشید جذبتون بستگی به بنرتون داره👌🏻 تا نیم ساعت بعد از ارسال تمومی بنر ها هیچ پیامی ندید❌ اطلاعات بیشتر از نحوه کاری در کانال زیر سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 اگر شرایط رو داشتید تشریف بیارید پیوی...
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
سربازان رهبر همیشه باید پشت هم باشن💪🏼 «کانال سربازان رهبر» یه موقعیت خوبه که همه جوره شارژت کنه🔋🔋🔋 اینجا ما داریم تمرین میکنیم که بشیم یار کوچیکی از ۳۱۳ نفر یاران صاحب الزمان🌅 انشاءالله🤲🏼 آهای دخترا چادراتونو سر کنید که یواش یواش داره وقت ظهور میرسه!!! ⌈🌿°@sarbazan_valli○°.⌋
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
تو را دوســــ❤️ــــت دارمــ❤️ـــــ خبر خبر 📣📣📣 اولین چنل سوگل طهماسبی در ایتا ساخته شد 🔔 بازیگر باحجاب و باوقار و باحیا با وجود فعال ترین ادمین ها و مدیر 😇 بیا و سری بزن به فعالیت ها که دلتو میبرن♥️ دیگه با وجود این کانال لازم نیست اینستاگرام یا تلگرام داشته باشی پس زود باش سریع عضو شو 😊 استوری و اخبار سریال نجلا را هم با خبر بشید فقط در کانال زیر👇🏻👇🏻👇🏻 محکم بکوب روی پیوستن👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2186739873C29706091e1 منتظر قدوم سبزتان هستیم🍃🍃
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
سلام دنبال کانالی میگردی که رمان داشته باشه😃 و فعالیت هم بکنه😁 این کانال دو تا رمان داره اولی1⃣ در مورد سه دوست هست🧕🧕🧕 که توی شغلی هستند که کلی خطر تهدیدشون میکنه اره تو شغل نیروی انتظامی هستند👮‍♀ تو رمان اتفاقای جذابی براشون میافته اگه دنبال یک رمان مذهبی📿،عاشقانه💍💋،پلیسی👮‍♀،طنز🤣 میگردی این رمان خوراکته و دومی2⃣ در مورد سریال گاندو هست اره همون سریالی که یه عالمه طرفدار داره اینو نمیگم داستان از چه قراره بیا تو کانال خودت بخونش😌🤪 تازه غیر از رمان کلی فعالیت دیگه هم میکنن و برای درس و مدرسه هم خوبه چون کلیپ تای انگیزشی و مطالب درسی هم داره📒🖊 دیگه منتظر چی هستی سریع انگشت مبارکتون رو روی لینک پایین بزنید👇 تا داخل کانالی پر از فعالیت بشید https://eitaa.com/ioioioioiooioio
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
خلاصه رمان سارا دختری است که به خاطر بیماری اش از همه جا ناامید شده، اما با دختری آشنا میشه که زندگی اش به کلی تغییر میکنه جوری که ... میخوای ادامه داستان را بخونی پس بزن روی لینک زیر @mojezechoda
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
`` بِاسم مَن یُحِبُ و یَعلَمُ الحُب `` برگشتیم با یه رمان جدید 🎉 نگو که نشناختی ... همون کانال گاندویی ها ، همون نویسنده ی عشق و جدال😍 آره برگشتیم با داستانی جدید از گاندو قراره کنار هم کلی اتفاقات جدید رو تجربه کنیم . فقط بیا و یه کم صبر کن تا ببینی چه هیجاناتی رو قراره با هم بگذرونیم 💥 یه در گوشی بگم ؟ خواهشاً پس انداز کنید که عزم نویسنده راسخه پای همه تون رو به بیمارستان باز کنه 😈 ❌ ورود آقایون اکیدا ممنوع ❌ کنارتون هستیم با رمان |• نیم رخ •| https://eitaa.com/joinchat/933757218C61649e9230
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
الهم عجل لولیک الفرج 🌿🕊 کانالی با موضوع آقامون مهدی (عج)🌿🕊 سربازان مهدی بودن را عشق بالایی میدانیم🌿🕊 به جمع مهدوی ما بپیوندید 🌿🕊 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ سࢪبازان حضࢪت مــهدے(عج) اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤🤲 @sarbazan_mehdy_rez1
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز جمعه»
سݪـآم دختࢪ خـآݩم چـآدࢪۍ‌🤚 امࢪۅز میخوآم ڪـآݩـآݪ دݪݩۅشتہ‌ ۿـآ ۍ‌ یڪ دختࢪ دۿہ‌ ݩۅدۍ‌ ࢪۅ معࢪفے ڪݩم ایݩ دختࢪ خـآݩم دۿہ‌ ݩۅدۍ‌ سہ‌ تـآ رمـآݩ خیݪے قشݩگ داࢪہ‌ پیشݩـہــآد مے ڪݩم حتمـآ عضۅ شے تیڪہ‌ اۍ‌ از ࢪمـآݩ ۿمیشہ‌ دࢪ معࢪڪہ‌: آوا توی ون کنار ریحانه نشسته و دارن رفت و آمد ملیکا رو رصد میکنن آوا: ریحانه خانم☺️ ریحانه: بله آوا خانم☺️ آوا: حوصلم داره سر میره میای حرف بزنیم😅 ریحانه: الان سر کاریم 😳 آوا: باشه😞 ریحانه: ملیکا داره وارد خونه میشه🙂 آوا: حواست باشه کسی بعد یا قبلش وارد نشده باشه 🙃 در همون لحظه صدای جیغ میاد آوا: چه خبره😟 ریحانه: یه مرده چاقو کشیده داره به مردم حمله میکنه😣 آوا: باید وارد عمل بشم😯 ریحانه: صبر کن بزار به آقا محمد زنگ بزنیم😥 آوا: تا اونموقع ممکن چند نفر بمیرن🙅‍♀ ریحانه: صبر کن🤦‍♀ آوا از ماشین میره بیرون ریحانه سریع به محمد زنگ میزنه ♡◇♡◇♡◇ محمد: چیشده😨 ریحانه: یه نفر چاقو کشیده داره به مردم حمله می کنه😱 محمد: آوا کجاست؟😰 ریحانه: از ماشین رفت بیرون کمک کنه🙁 محمد: سریع به نیرو انتظامی زنگ بزن😟 ریحانه: چشم😦 ریحانه با اون یکی گوشی زنگ میزنه و آدرس میده پلیس میرسه و اون مرد رو دستگیر میکنه و معلوم میشه مست بوده ریحانه: آوا چرا نمیاد😨 محمد: برو بیرون پیداش کن😱 ریحانه: چشم آقا 😣 ریحانه میره بیرون و آوا رو با سر و صورت خونی میبینه برای ادامش عضو شو حتما https://eitaa.com/joinchat/929366253Cd956440d62