eitaa logo
استاد سید علی نجفی(ره)
110 دنبال‌کننده
197 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک یار دیگر دم دروازه رسید و آن سهل ساعدی، از اصحاب پیغمبر بود. می گفت: من از شام رد می شدم دیدم شهر را چراغان کردند، شهر به ظاهر اسلامی بود. می گفت: هر چه فکر کردم دیدم ما الان عید اسلامی نداریم، این چه عیدی است که من خبر ندارم. دیدم در کوچه سه، چهار نفر خیلی محزون ایستادند و مراقبند، رفتم جلو؛ گفتم: شما اهل این شهرید؟ گفتند: بله. گفتم: من مسافری هستم از این شهر می گذرم، مسلمانم، می خواهم ببینم این چه عید اسلامی است امروز که من خبر ندارم؟ نگاهی کردند گفتند: پیرمرد یعنی تو اینقدر بی خبری؟ اول باور نکردند فکر کردند شاید مامور یا جاسوسی  باشد. تفتیش کردند دیدند واقعا بی خبر است. بعد گفتند: ای مرد! به کسی نگو ما گفتیم، ولی ما نمی دانیم چرا آسمان فرود نمی ریزد، چرا زمین اهلش را فرو نمی برد، چرا هنوز آسمان و زمین به پاست؟ دیوانه شد گفت: چه شده؟! گفتند: خلاصه بگوییم، همه این جشن ها می دانی مال چیست؟ پسر پیغمبر را در کربلا کشتند، سرش و اهل بیتش را برای یزید هدیه آوردند. گفت: خاک بر سرم! کجا؟ گفتند: دم دروازه ساعات برو تماشا کن. @msaliagha
آمد دم دروازه ساعات، اهل بیت را می شناخت. دید وای علی بن الحسین علیه السلام است، آقا تا شده. آمد جلو، زینب سلام الله علیها و اهل بیت گمان کردند آمده سنگ و چوب بزند. گفت: سلام علیکم. آقا چشمش باز شد که این کیست؟ از صبح تا به حال فقط اینجا به ما سنگ زدند. فرمود: که هستی؟ گفت: آقا جانم!  من سهل ساعدی، یکی از یاران جدت هستم، چشمم کور بشود چه دارم می بینم؟ فرمود: کار ما به اینجا کشیده، اینها که پشت سر من هستند  بچه های فاطمه هستند. دیوانه شد، گفت: آقاجان! تکلیف من چیست؟ فرمود: تو یک نفر چکار می توانی بکنی؟ جانت را به خطر نینداز. فقط چیزی از مال دنیا داری؟ پول همراهت هست؟ تعجب کرد! گفت: آقاجان دارم. فرمود: برو به کسی که سرپرست نیزه داران است بده. بگو این پول را بگیر این نیزه ها را از میان این زن و بچه بیرون ببر، ببر جلو مردم به سرها نگاه کنند. اینقدر به دختران رسول الله صلی الله علیه و آله نگاه نکنند. اینها چیزی ندارند صورت هایشان را از نامحرم بپوشانند. @msaliagha
کار به آخر رسید. یک وقت دیدند زینب سلام الله علیها نشست بلند بلند گریه کرد. همه داشتند منفجر می شدند، اما نگاه می کردند به زینب. می‌دیدند بی بی گریه نمی‌کند، می فهمیدند نباید گریه کنند. همه لبه آستین در دهان کردند که چیزی نگویند. اما وقتی دیدند زینب برید، همه بریدند. این شد که نیمه شب، صدا از خرابه بلند شد. صدای ضجه "یا حسین" از خرابه بلند شد. همه می‌گفتند: واحسینا! آشوب شد. در قصر یزید خبیث که نزدیک بود، صدا پیچید. بیدار شد از خواب، گفت: چه خبر است؟ چه شده؟ گفتند: چیزی نشده، یک بچه حسین خواب پدرش را دیده، بهانه پدر گرفته، وضع خرابه را به هم زده. همه را آرام نگه می‌داشتیم. هر کس گریه می‌کرد می‌زدیم. اما دیگر کار از دست رفته. همه با هم دارند ناله می‌زنند. دیگر نمی‌توانیم آرامشان کنیم. گفت: چه می خواهد؟ گفتند: بابایش را می خواهد. گفت: بابایش را برایش ببرید. @msaliagha
با دست های کوچکش سر را بلند کرد و به سینه چسبانید. گفت: بابا! دلم برایت تنگ شده. بابا! چرا ابروهایت خون آلود است؟ بابا! محاسن تو چرا اینقدر آشفته است؟ تاریکی خرابه را گرفته بود. فقط کسانی که نزدیک بودند می‌دیدند چه می‌گذرد. دیدند سر بابا را گذاشت زمین، خم شد لب‌ها را گذاشت رو لب‌های بابا. دیدند بچه خوابش برد. از کجا فهمیدند؟ دیدند سر از بغل جدا شد افتاد، بچه هم افتاد. گفتند خواب رفت بچه. @msaliagha
وقتی حالت بسط به او دست می‌دهد و باز می‌شود و علم به او داده می‌شود و رایحه حق را می‌شنود و استشمام می‌کند،دیگر نمی‌تواند در تن بماند، جدا احساس تنگی می‌کند.  آن عارف که‌ می‌گوید : چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس که در سراچه ترکیب تخته‌بند تنم واقعا احساس می‌کند تخته‌بند تن است. یکی از رفقا که خدا به او نوری داده بود، می‌گفت وقتی گرسنه می‌شوم غصه‌دار می‌شوم، می‌بینم عجب گرفتاری هستم، این شکم را چکنم؟! این تن را چکنم؟ اولیای خدا از این احساس گرفتاری می‌کنند. می‌بینند راستی راستی آنها را در قالبی کردند، در زندانی کردند. اینکه ملاحظه می‌کنید به دنیای‌شان نمی‌پردازند، نه از سستی و بی‌توجهی‌شان است. از باب این است که دنیای‌شان را قفس می‌بینند و تعمیر قفس را باعث این می‌دانند که در قفس بمانند @msaliagha
بی اعتنای‌شان به دنیا نه از باب بی‌نظمی‌شان است. والا پیغمبر اکرم منظم بود. در یکی از سفرها که یکی از اصحاب فوت شد، آقا او را دفن کرد. بعد دیدند لحدها را که می‌چیند معطل می‌شود. دیدند درزهای سنگ‌ها رو مرتب می‌کند، مثل معماری که سنگ می‌چیند و در چیدن دقت دارد، دارد منظم می‌کند. یکی عرض کرد یا رسول‌الله! ما الان روی این خاک می‌ریزیم، اینها زیر خاک می‌رود، دقت شما برای چیست؟ فرمود: حال مومن این است که کار را می‌خواهد قرص و محکم و منظم انجام بدهد. @msaliagha
بی خود پیغمبر صلی الله علیه و آله نفرمود: هر که بر حسن من گریه کند ، دیده اش کور نشود در روزی که دیده ها کور شود. خیلی مظلوم بود. دشمنی سرایت کرده بود به درون خانه آقا. امام حسین علیه السلام  این همه دشمن داشت ولی دشمن درون خانه نیامده بود. همسر سیدالشهدا یک سال میان آفتاب نشست و جان داد. ولی این مظلوم را همسرش در خانه مسموم کرد. ، ج2 ، ص 100 @msaliagha
اینکه می‌بینید لباس وصله دار یا کهنه می‌پوشیدند، یا خانه‌شان مخروبه بود و اعتنا نمی‌کردند،  مال این بود که می دیدند این قفس است. قفس را هرچه بسازیم محکم‌تر می‌شود، تمیزتر می‌شود، اما نتیجه اش این می‌شود که بماند. شوقا من الثواب نمی‌توانستند در بدن بمانند. چون این ثواب را احساس می‌کردند. احساس می‌کردند که تن مزاحمشان است. تن راحتشان نمی‌گذارد. چون حالات روحانی به امثال من کم دست داده، نمی‌توانیم این را درک کنیم. @msaliagha
عرض کردیم اینها اوصاف متقین است. مشکل است برای گوینده که بیان کند و برای شنونده که هضم کند. مگر عزیزانی که راه‌هایی از تقوا پیمودند و اهل فن و اهل کار شدند. آنها برایشان جالب است. والا سایرین ای بسا خسته شوند. چون فن‌شان نیست، کارشان نیست، در این رشته نیستند. این همام بود که چون در این رشته بود اینقدر منقلب شد که جان داد. آدم وقتی در رشته نقاشی هست می‌فهمد پرده نقاشی یعنی چه، می‌فهمد که چه ظرافتی (در اثر نقاشی) به کار رفته و این نقاش چه کرده. کسی که اهل این فن نیست ای بسا که رایگان از کنارش بگذرد. کسانی که اهل تقوا هستند و زحمت کشیدند و می‌دانند که چقدر زحمت دارد وقتی الگوی بلندی امیرالمومنین علیه السلام بیان کرد و در دید این مرد گذاشت، او را اینجوری کرد که مُرد. امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمود اینکه من سنگینی می‌ورزیدم در جواب از همین وضع برایش می‌ترسیدم، می‌ترسیدن بمیرد. او اصرار کرد و گرفت و بلاخره جان داد @msaliagha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تنزل کردیم در قالب تن گرفتار شدیم. اگر روح شروع کند به بازگشتن و بچشد، از چیزی که بیزار می‌شود تن است. بیخود نبود اولیای خدا به مرگ انس داشتند .... مثل سیدالشهدا علیه السلام، تعبیری که آقا فرمود: خطّ الموت علی ولد آدم، نفرمود علی المؤمنین، فرمود علی وُلد آدم، بر بچه آدم مرگ زیباتر است از گردنبند بر گردن دختران. ... زمان: ۳ دقیقه @msaliagha
اولیای خدا که ناله می.زدند و گریه می‌کردند، مانند همه کارهای دیگرشان، این هم کار دیگری بود. گفت: خنده و گریه عشاق ز جای دگر است. ما اصلا نمیتوانیم ادراک کنیم که زینب علیها السلام چرا گریه می کرد؟! اصلا ادراکش هم برای ما مشکل است. هر کس به قدر فهمش فهمید. فقط می گوییم زینب برای حسین علیه السلام گریه می کرد. اما چه حسینی؟! کدام حسین؟! آن حسینی که فقط خودش می دانست و امام چهارم. لذا گریه کنی بر سالار شهیدان مانند این دو نفر نبود. زواری هم مثل این دو نفر نبود. زوار کربلا که آقا همواره یادش بود، بالذات و قهرا اینها بودند. ، ج۱ ص ۲۱۶ @msaliagha
‍  وقتی وارد کربلا شدند - مانند امروزی - نمی دانید چه وضعی شد کربلا؛ جابر می گوید: یک وقت عطیه گفت جابر بلند شو قافله حسین آمده، علی بن الحسين است. گفت: خودم را رساندم سر راه. همین که امام چهارم علیه السلام نگاهش به جاہر افتاد بغضش ترکید، جابر را که دید یاد رسول الله صلی الله علیه و آله افتاد، چون جابر از اصحاب بی واسطه پیغمبر است. شروع کرد درد و دل کردن : جاہر! تو کربلا نبودی، جابر! ندیدی در این سرزمین چه بر ما گذشت. آقا امام چهارم علیه السلام  و جابر دارند گریه می کنند، زینب هم دارد قبر برادر را جستجو می کند. می گویند همین که رسید کنار قبر برادر، بی بی دستش را گذاشت روی قبر برادر یک ناله زد و بیهوش شد. ، ج۱، ص ۲۱۷،۲۱۸ @msaliagha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مولا می‌فرماید: شوقا من الثواب، به نظر نیاید (منظور حضرت ) شوقا الی الجنه است؛ جنت ادنای ثواب است. وقتی حضرت به حسنین می‌فرماید: واعملا للاجر، پسرانم برای اجر عمل کنید، فوری به نظر نیاید اجر یعنی مزد بهشت صوری! این وسط راه است.... روایت دارد عده‌ای از مؤمنین که در بهشت صوری هستند در برزخ برایشان تکامل ایحاد می‌شود. و روایت دارد که اصلا در بهشت گم می‌شوند... خطاب می‌آید او در مقعد صدق در نزد ملیک مقتدر است، او کنار ماست... آنجا همه چیز فشرده است... زمان: ۳ دقیقه و ۴۱ ثانیه @apmkadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دار دنیا را نگاه کنید! از صبح آدم می‌دود، که شب جلسه ای پیدا بشود بنشیند علم آب کشیده امیرالمومنین علیه السلام را بشنود. اگر کسی اهل تشخیص باشد می‌فهمد همه آنها بیگاری بوده است. معلوم است این (آدم) دلش نمی‌خواهد در دنیا بماند. معلوم است آیه شریفه: قطوفها دانیه؛ (که یعنی علم) او را (از دنیا) می‌کَند ... زمان: ۲ دقیقه و ۳۵ ثانیه @msaliagha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
من زهد فی الدنیا عرفه الدنیا و عرفه دائها و دوائها. اگر کسی بخواهد این طلسم را بشکند و حقيقت ظاهر بشود، باید یک کم زهد بورزد. کسی که زهد بورزد اول دنیا را به او معرفی می‌کنند که دنیا هیچ چیز ندارد. امام تعبیر کرد که مثل کاسه ای است که وارو شده، کاسه ای که وارو شده چقدر در آن رطوبت است؟ آیا رطوبت ته کاسه می‌تواند شما را سیراب کند؟ ... زمان: ۱ دقیقه و ۳۷ ثانیه @msaliagha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید اگر  آجالی را که خدا برای اینها معین کرده است، نبود،... هر لحظه می خواست جان اینها برود، تن سنگینی می کند... الحمدلله که این جریان هم گذشت... زمان: ۳ دقیقه و ۴۰ ثانیه @msaliagha
دیدید پدری که می خواهد از دنیا برود لحظه آخر، آن چه دلش را گرفته تکلیف این زن و بچه هایش است؟ مخصوصا اگر بچه های کوچک داشته باشد اضطراب دارد. او ابوالامة است : أنا و على أبوا هذه الأمة، حالا پدر دارد می میرد، بچه ها به سامان نرسیدند. دید که به سامان نرسیدند، دید همه صغیر عقلی اند، همه صغيرند. گفت: چه کنیم؟ جبرئیل گفت: آقا! من به حضرت حق عرض می کنم ببینم خدا چه می گوید. رفت و برگشت و این آیه را نازل کرد. گفت: حق به تو سلام می رساند و می فرماید: رسول ما! غصه نخور "و لسوف یعطیک ربک فترضی"؛ ما آن قدر به تو ببخشیم که از ما راضی بشوی. تا این تضمین را گرفت آن وقت به گوشه اتاق نگاه کرد، به ملک الموت گفت: ملک الموت! من دیگر معطلی ندارم. ، ص ۲۶۵ @msaliagha @apmkadeh
فرمود: حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم. حیات من برای شما خیر است، مرگ من هم برای شما خیر است. گفتند: یا رسول الله! اینکه حیات شما برای ما خیر است معلوم است، ولی مرگ شما چه نفعی برای امت دارد؟ فرمود: وقتی می‌میرم، اعمال شما را به من عرضه می‌کنند، من برای گناهان شما استغفار می‌کنم. ، ج۲، ص ۲۵ @msaliagha
سالروز مصیبت سنگین انقطاع وحی و فقدان وجود مقدس نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله و نیز شهادت حضرت کهف المعارف، حجت ثانی، سبط اکبر، ابامحمد، حسن بن علی علیه السلام بر قطب عالم امکان، حضرت ولی الله الاعظم تسلیت باد! @msaliagha
گفت: والله اگر از این انگور نخورید من شما را نمی گذارم از این مجلس به سلامت بیرون بروید. این تهدید، تهدید کشته شدن بود. چه آقا انگور را بخورد، چه با شمشیر کشته بشود. اما فقط برای خاطر اسلام مظلومیت را خرید. دید اگر این جنایتکار این کار را بکند دیگر بعدا حرمتی برای اسلام نمی ماند. شیعه به خونخواهی برخواهد خواست و وضع هم وضعی نیست که شیعه بتواند پیش ببرد. امام علیه السلام پیش بینی کرد که مأمون همه شیعه را تصفیه خواهد کرد. لذا برای حفظ جان شیعه، برای حفظ جان شیعیان، مظلومانه آن انگور را تناول کرد. چند دانه از آن انگور خورد و از جا برخاست .جنایتکار پشت سر آقا به راه افتاد. گفت: پسرعموجان!  کجا می روی، حالا خدمتتان بودیم. آقا فرمود: به همان جایی که تو مرا فرستادی. ، ج۲،ص۱۱۱ و ۱۱۲ @msaliagha
ما نمی دانیم اهل بیت آقا که بودند، از گوشه کنار حرف هایی به ما رسیده است. خدا حفظ کند حضرت آیت الله آملی را، از ایشان شنیدم که فرمود: در کربلا برای سکینه  سلام الله علیها دختر سیدالشهدا علیه السلام  توجهی در دل به خدا بود که متوجه نبود در کربلا چه می‌گذرد. ، ج۱، ص ۱۷۸ @msaliagha
چرا این همه مصیبت به اهل بیت علیهم السلام گذشت؟ این مصیبت ها را ما چطور حل کنیم؟ جوابش این است که اینها خودشان می خواستند. عاشق یار بودند، به یار هم نمی شود رسید مگر با دل ریش. @msaliagha
آقا ولی عصر باید عنایتی بکند. آقا باید راضی بشود تا گناهانمان را ببخشند. یا ولی الله ان بینی و بین الله ذنوبا لا یاتی علیها إلا رضاکم . بین من و خدا گناهانی است، اما اگر شما راضی بشوید بخشیده می‌شود. @msaliagha
تو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه پدید تبارک الله از این ره که نیست پایانش ششم مهر سالروز عروج ملکوتی شارح دفتر عقل و عاقل و معقول،  ساقی باده اتحاد عشق و عاشق و معشوق، مفسر اسرار قوس صعود و نزول، عارف بالله، آیت الحق،  یزدی گرامی باد. نور کلامش تابان، مسلکش جاودان، و روح متعالی اش همجوار شاهدان و شهیدان، روح و ریحان و رحمت و رضوان الهی بر او باد! @msaliagha @apmkadeh
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود @msaliagha