eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
117 دنبال‌کننده
463 عکس
555 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نوای «بخشو» عجب نوایی‌ست. سبک و اوزان نوحه‌های او تا به امروز الهام بخش‌ مداح اهل بیت بوده. پیشنهاد می‌کنم مستند اربعین ساخته ناصر تقوایی را تماشا کنید. ۲۱ دقیقه تماشایی با نوای «بخشو» 👌🏻 @NafirNey
﷽ 🔰فقط روزهایی که می‌نویسم از کریستال، همین یکی را خوانده‌ام. اصلا نمی‌دانم چیز دیگری هم از او ترجمه شده یا نه، ولی همین یکی را هم که خواندم مثل آن می‌مانْد که انگار خیلی وقت است کریستال را می‌شناسم. از بس که صادقانه، بعضی چیزها که تابو به نظر می‌آمد را آشنایی زدایی می‌کرد. انگار یک نفر پیدا شده بود که برای آنچه در ذهن داشتم، ادبیات تولید می‌کرد. در یکی از بخش‌ها تحت عنوان "لذت‌های گناه‌آلود" به طرز طنّازانه‌ای از علاقه به رمان‌های ژانر می‌گوید و خواندن کارهای کانن دویل و آگاتا کریستی را قبح‌زدایی می‌کند. راستش من هم عاشق شرلوک هستم و بسیاری از آثار آرتور کانن دویل را جویده‌ام. یادم می‌آید که روزی با دوستان از جایی برمی‌گشتیم. در راه، یکی از آن طفلی‌ها همین کتابِ "فقط روزهایی که می‌نویسم" را در دست گرفته بود و گه‌گداری راجع به آن صحبت می‌کرد؛ از عمد خیلی شور نمی‌گرفت که ضایع نباشد امّا می‌فهميدم که تحت تاثیر کتاب قرار گرفته، و دوست دارد من هم نگاهی به آن بیاندازم. واقعا دوست نداشتم کتاب را بگیرم. چندیدن کتاب در صف انتظار داشتم برای خواندن. ولی در رودربایستی گرفتم. نصف شب با خودم گفتم: «حالا که کتاب را گرفتم؛ حداقل یک نگاهی به آن بیاندازم». شروع که کردم، یک نفس تا آخر خواندم. چند بار دیگر هم به بعضی قسمت‌هایش رجوع کردم. خلاصه این معرفی ملال آور، شد مقدمه‌ی آشنایی من با کریستال، نشر اطراف، جستار و ناداستان. اصلا باب جدیدی برویم گشود و برکات فراوانی حاصلم شد :) ┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄ @NafirNey
﷽ 🔰 پنچ نحوۀ برقراری ارتباط با حادثه کربلا (۲) ▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!" ✍🏻حجت‌الاسلام ایمان عادلی ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ *ششم د) تلاش برای کسب معرفت: دو مرحلۀ آخر از اهمیّت بسیار ویژه‌ای برخوردارند؛ یعنی پس از پشت سر گذاشتن مراحل قبل و کسب محبّت و متعهّد شدن به سبک زندگی عاشورایی، قرار است حیاتی که از آن سخن گفتیم شروع شود. از اینجا به بعد است که انسان می‌تواند واقعاً مصداق «فالیرحل معنا» شود. در این مرحله است که روضه رفتن‌ها و گریه‌ها کارایی خود را بیشتر نشان می‌دهند؛ اینکه به جرأت می‌توان گفت خوبان عالم جملگی با ابا عبدالله الحسین(ع) نسبت گرفته اند. آنهایی که به این مرحله راه پیدا میکنند کسانی هستند که به چند مطلب مهم توجّه و تنبّه پیدا کرده اند؛ به این باور رسیده اند زندگی در این زندان دنیا، کوتاه و گذراست و حیات واقعی را باید در جای دیگری جستوجو کرد. کسی که به چنین درکی رسیده باشد، متوجه می‌شود که اکنون به "معرفت" نیازمند شده است؛ در می‌یابد که حبّ حداقلی به هیچ عنوان کافی نیست و باید با "معرفت" به آن ضریب داد که اگر چنین شد، سرمایه انسان بی‌نهایت می‌شود. حُبِّ حداقلی، توانایی گذر دادن ما از مرحلۀ چهارم و پنجم را ندارد و در این مراحل، به معرفت احتیاج داریم. رفقا! حواسمان باشد که اگر تا کنون به مباحثی از جنس مباحث معرفتی احساس نیاز نکرده‌ایم، اگر هنوز سؤالات معرفتی برای ما ایجاد نشده است تا برای یافتن پاسخ آن به کتُب و منابع مختلف مراجعه کنیم و اگر هنوز هم کسب "معرفت" مسئله ما نیست، باید بدانیم که یک جای کارمان لنگ میزند. با این اوصاف نخواهیم توانست وارد مراحل چهارم و پنجم بشویم. برای کسب معرفت نیز راهکارهایی وجود دارد؛ به عنوان مثال "شنیدن" و "خواندن" سخنان عالمان الهی و کسانی که جوانی و عمر خود را در این مسیر صرف کرده‌اند؛ بقول مولانا: «آدمی فربه شود از راه گوش * جانور فربه شود از راه نوش». در مرحلۀ بعد، مسلّماً "فکر کردن" می‌تواند باعث افزایش معرفت انسان بشود که بدون تفّکر انسان با چارپایان فرقی ندارد. لذا بسیاری از بزرگان در دهه محرّم، جلسات "تفکر" برگزار می‌کنند و معتقدند که باب معرفت در این دهه باز است. به راستی هم که در این دهه رزق عِلمی‌شان افزایش می‌یابد. و) معیّت با امام: پنجمین نحوۀ برقراری ارتباط با حادثه کربلا، "معیّت با امام(ع)" است؛ سالک حقیقیِ این طریق در مرحلۀ پنجم با نفس حضرت ارتباط میگیرد و اصلاً وجودش تبدیل به بخشی از وجود ابا عبدالله(ع) می‌شود. به عبارت بهتر، حالا که انسان محبّت خود را به معرفت آمیخته، احساس میکند که در همین دنیا وارد "جنّت الحسین(ع)" شده است؛ زیرا دنیا برای او معطّر به عطر و رایحۀ امام حسین(ع) می‌شود که همین امر، زندگی در دنیای تنگ و تاریک و محدود را لذّتبخش می‌کند. از اینجا به بعد حالِ انسان همیشه خوب است، پرخاش نمی‌کند، کینه به دل نمیگیرد و مسائل کم اهمیّت او را آزده خاطر نمی‌کند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ بر اساس آنچه گفتیم، میتوانیم حُبّ را به دو قسم کلّی تقسیم کنیم؛ «حُبّ حداقلّی» که تقریباً هیچ کارایی خاصّی ندارد و نمی‌تواند محرّک ما برای ایجاد تغییر و رشد باشد و صرفاً پوشالی از محبّت اهل بیت(علیهم السلام) را به تن ما می‌کند. در مقابل، حُبِّ محبّ ترقّی پیدا کرده و بعد از آمیختن با معرفت، تبدیل به «عشق» می‌شود. عشقی که سوخت لازم برای حرکت، ایجاد تغییر و پرواز بر فراز قلمرو حیات طیّبه را برای انسان فراهم می‌کند. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ @NafirNey
📍پرده‌برداری از خطری که بیخ گوش پزشکیان قرار دارد/ اخطار یک اصلاح‌طلب به رئیس‌جمهور در ساختمان قرمز! 🔺️۱۸ خرداد سال ۱۳۸۱ یک خبر مثل بمب در روزنامه‌های اصلاح‌طلب که آن روزها به روزنامه‌های زنجیره‌ای معروف بودند ترکید که قرار است خاتمی دو لایحه مهم را به مجلس ببرد که اختیارات رئیس‌جمهوری را حتی بالاتر از رهبری قرار خواهد داد، خاتمی قبل از ارسال این لایحه به مجلس ششم که معروف به «لوایح دوقلو» بود برای کروبی پیام فرستاده بود که هر مخالفتی با عدم تصویب آن را تحمل نخواهد کرد. 🔺️هم‌زمان فشارهای جریان‌های تندرو اصلاح‌طلب برای تصویب لوایح به‌شدت افزایش‌یافته بود، عباس عبدی در سرمقاله روزنامه ایران که آن روزها تریبون دولت بود نوشت که در صورت تأیید نشدن کامل این دو لایحه، اصلاح‌طلبان از حاکمیت خارج خواهند شد؛ زیرا عملاً کاری از دست آن‌ها درنخواهد آمد تا به مطالبات مردم پاسخ دهند. خروج از حاکمیت هم شامل استعفای دسته‌جمعی رئیس‌جمهوری و نمایندگان مجلس ششم است. 💢ادامه را اینجا بخوانید: mshrgh.ir/1623443 @mashreghnews_channel
هدایت شده از مثل خمینی (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️روضه جانسوز مرحوم کوثری برای حضرت ابالفضل در جماران ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 🪴 "مِثـــــــــل خــُـــــــمِیني" 🪴 ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ .
﷽ 🔰 مگر این غم چه دارد؟ ▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!" ✍🏻حجت‌الاسلام ایمان عادلی ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ *هفتم اوّلین باری را که برای اباعبدالله گریه کردم هنوز به خاطر دارم؛ شب ششم یا هفتم محرّم بود که مدّاح روضه علی اصغر و حضرت عبّاس می‌خواند. همان‌جا بود که با خودم گفتم اگر این اتّفاقات برای برادر کوچکتر یا برادر بزرگتر خودم می‌افتاد، چه حسّی پیدا می‌کردم؟ بعد خودم را جای امام حسین(ع) گذاشتم که دچار همین مصائب شده بود؛ خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. همین گریه امتداد پیدا کرد و شب عاشورا برای خودِ اباعبدالله گریه کردم که چقدر شرایط سختی داشته است. جنس این غم طوری‌ست که کودک، نوجوان، پدر، مادر، پیرزن، دختر، پسر در سنین مختلف با آن ارتباط میگیرند. همگی هر سال برای این مصیبت مجلس روضه برپا می‌کنند و عزاداری می‌کنند. امّا نکته قابل توجهی در اینجا وجود دارد؛ به نظر شما چرا این مردم از عزاداری خسته نمی‌شوند؟ گریه و عزاداری برای مصبیت های عادّی بیش از 40 روز و شش ماه و یک سال طول نمی‌کشد. پس چه عنصری در این غم وجود دارد که همیشه مانند داغ تازه‌ای در دل‌ها زنده است؟ چه چیزی باعث این کشش و جاذبه می‌شود؟ ساده‌انگارانه است اگر فکر کنیم باعث این اتفاق، تنها و تنها مصائب وارد بر امام حسین(ع) است؛ مگر می‌شود حیات این غم فقط و فقط وابسته به مطالب مطروحه در لهوف باشد؟ اینکه امام حسین مظلومی به کربلا آمد و خانواده خود را هم فدا کرد و در آخر شهید شد و... اگر همین بود که باید در همان چند سال اوّل تمام می‌شد و نهایتاً اسمی از آن باقی می‌ماند. امّا این غم هر سال در دهه های محرّم و هر هفته در هیئات مختلف مرور می‌شود و همیشه مانند شعله‌ای سوزان، قلب محبّان حسین(ع) را آتش می‌زند. تا به حال این سوال را درست و حسابی از خودتان پرسیده‌اید که چرا برای امام حسین(ع) گریه می‌کنید؟ آیا واقعاً شما به خاطر یک تراژدی تاریخی که متعلّق به 1400 سال پیش است، اینقدر عزاداری و گریه می‌کنید؟ مگر می‌شود یک اتفاق تلخ تاریخی، عالم را اینگونه زیر و رو کند؟ قطعاً یک مصیبت بدون تکرار با سالیان سال فاصله، عقلاً و عملاً امکان یک چنین سیر وجودی و یک چنین تأثیر‌گذاری در عالم را ندارد. پس حتماً یک چیز غیر عادّی در این میان وجود دارد؛ ظاهر این غم، باطنی دارد. اگر کمی دقّت بکنیم و محاسبه‌ای انجام دهیم، می‌بینیم که در ابتدا دلیل آمدن ما به روضه، ناراحتی از این غم و مصیبت بود؛ همیشه هم به خودمان میگفتیم که ای کاش آنجا بودیم و در رکاب حضرت می‌جنگیدیم و... بالاترین مرتبۀ ارتباط با ظاهر این غم هم همین بود. امّا از یکجایی به بعد، ما از غم و مصیبت فراتر رفتیم. دیگر دلیل آمدن ما به روضه، صرفاً مصیبتی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده نبود؛ ما از مصبیت فراتر رفتیم و جانمان به محبّت حضرت آمیخته شد و همان بود که مارا تا روضه ها می‌کشاند. از آنجا به بعد اشک‌های ما رنگ و بوی دیگری پیدا کرد... ما با روضه شروع کردیم و با محبّت ادامه می‌دهیم؛ اگر غیر از این باشد، روضه چیزی غیر از ملال به همراه نخواهد داشت. چه بسیار آدم هایی که با روضه شروع کرده اند ولی نتوانسته اند ادامه بدهند؛ به عشق نرسیده اند. در عمل، فقط در معدود مناسباتی می‌توانند بر امام حسین(ع) گریه کنند. نهایتاً تاسوعا و عاشورا را عزاداری می‌کنند امّا گوش دادن روضه به مدّت ده شب ویا بعد از آن، در هیئت های هفتگی برایشان خسته کننده است. اما اینکه شما یک دهه روضه گوش می‌دهید و گریه می‌کنید و خون از دل شما می‌جوشد و خسته هم نمی‌شوید، به این خاطر است که روضه آمدن شما ریشه در محبّت دارد. این روضه و مصیبت معجزه‌ای است که می‌تواند حال مارا خوب کند، مارا دوباره زنده کند و تمام مشکلات را حل کند؛ چون این روضه به حبّ متصل و از همین محبّت سرچشمه میگیرد: «آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم * دل خون‌تر از شقایق دشت بلا شدیم»... از این روضۀ متصل به محبّت، خیلی کارها برمی‌آید... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ؟ @NafirNey
هدایت شده از فقه الخمینی
روضه سیدالشهدا 5 .mp3
2.97M
🔸 گمان نمی‌کنم...! 🎙 •┈┈┈┈┈•✧؛❁؛✧•┈┈┈┈┈• 🔹 مکتب «فقـه‌الخـمینی» 🕌 مدرسه‌فقهی‌امیرالمومنین(ع) 🌐 شبکه‌های اجتماعی ما 🆔 B2n.ir/Eitaa_F_A
🔰 اینگونه اظهارات حاصلی جز سخیف‌سازی معارف شیعی و اهانت به شان و جایگاه شهید نخواهد داشت. خواب‌فروشی بس است. اگر همچنان منابرِ وعظ به دست ذاکران و مداحان بماند، باید منتظر یک انهدام معرفتی نظیر آنچه در پاکستان اتفاق افتاده باشیم. @NafirNey
﷽ 🔰 یک قاعده مهم ▫️برشی از جزوه "حُبّ کَم ممنوع!" ✍🏻حجت‌الاسلام ایمان عادلی ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ *هشتم اگر قرار شد مصداق ادب‌مان را پیدا کنیم، باید به یک قاعده توجّه ویژه داشته باشیم؛ این قاعده، قاعده مهمّی‌ست و برای درک هرچه بهتر این قاعده، آنرا در ضمن خاطره‌ای بیان می‌کنیم؛ یادم هست یکی از دوستان ما نقل می‌کردم: برای کمک به برگزاری هیئتی (هیئت ثارالله قم)، اعلام آمادگی کرده بودم. مسؤول هیئت با من تمام گرفت و مرا به جلسه‌شان دعوت کرد. در حین برگزاری جلسه، هرکس بخشی از مسوولیت های اجرایی هیئت را عهده دار می‌شد و وظایفی برای او تعیین می‌گردید. نوبت که به من رسید، مسوول هیئت از من پرسید: «مایلید چه مسوولیتی را به عهده بگیرید؟» من هم پاسخ دادم: «فرقی نمیکند؛ هر کاری که باشد، انجام خواهم داد». از قضا مسوولیت شستوشو و نظافت سرویس های بهداشتی به من رسید! من هم بلافاصله قبول کردم. امّا مقداری که گذشت، دودوتا چهارتا کردم و چرتکه انداختم و با خودم فکر کردم: «من تجربه های زیادی در هیئت‌داری داردم و کارهای مختلفی را انجام داده ام و می‌توانم از پس مسوولیت های سنگین‌تری هم بر بیایم؛ حیف نیست که وقت خود را صرف چنین کاری کنم؟ بالآخره من می‌توانم در این دستگاه، کارهای بزرگتری انجام دهم و مفیدتر واقع شوم و توفیقات بیشتری کسب کنم...» و از این جور فکرها. بعد از مدّتی با مسوول هیئت تمام گرفتم و گفتم: «جمع بندی من آنست که میتوانم کارهای بزرگتری را انجام بدهم؛ کارِ بهتری از شستن دستشویی ها برای من سراغ ندارید؟» مسوول هیئت هم که شخص رِندی بود در جواب به من گفت: «یعنی نمیخواهید برای امام حسین(ع) دستشویی بشورید؟ خیلی خُب، اگر کارِ دیگری بود به شما اطّلاع خواهم داد...» و بعد، هیچ خبری نشد... نکته اصلی اینجاست که در وادی عشق امام حسین(ع)، چرتکه انداختن معنا ندارد. عقلانیّت خشک و منضبط تا یک جایی جواب می‌دهد. این نحوه از حساب و کتابِ عقلانی که این دوست عزیر انجام داده بود، از همین جنس است: عقلانیّت مبتذل و دم دستی. این جنس از عقلانیّت در وادی امام حسین(ع) راه به جایی نمی‌برد. اوج شکوفایی عقل، زمانیست که به عشق می‌رسد. آقای دکتر دینانی در کتاب سه جلدی "دفتر عقل و آیات عشق" این مدّعی را مورد بررسی قرار می‌دهند که اوج عقلانیّت، پیوند آن با عشق است و اوج عشق زمانیست که عقلانیّت درستی پشتوانه آن قرار گرفته باشد. در موقعیّتی که کاری به عهده انسان گذاشته می‌شود و اتفاقاً میلی هم به انجام آن نیست، باید ادب کرد؛ ادب در این مورد حکم می‌کرد حالا که مسوولیتی به او رسیده است، آنرا تمام و کمال و بی چون و چرا انجام دهد. ادبی که نمی‌توان آنرا با قواعد عقلانی مبتذل توضیح داد. اصلاً در چنین مواردی، عقل حقّ دخالت ندارد. بعدها این دوست ما برای‌مان تعریف می‌کرد که توفیق انجام بسیاری از کارها از او سلب شد و دیگر فرصت حضور و خدمت در این هیئت هم برایش مهیّا نشد. چرا؟ چون به یک قاعده خاصّ توجه نکرده بود: عقلانیّت مبتذل در دستگاه امام حسین(ع) راه به جایی نمیبرد... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ @NafirNey
﷽ 🔰مسافر، برج، کِرم کتاب عجیبی‌ست؛ فکر کردم قرار است سه نوع مطالعه را شرح دهد و سه مدل کتاب‌خوان معرفی کند: خواننده‌ی مسافر، کتابخوانِ برج‌عاج نشین و خوره کتاب. اما اینطور نيست. این کتاب بسیار تخصصی‌ست. در واقع نویسنده، این سه استعاره و چندین زیرمجموعه‌ی آن‌ها را ریشه یابی می‌کند. مثلا می‌گوید اینکه جهان را به منزله یک کتاب در نظر گرفته اند، ریشه در کتب ۱۲ سال قبل از میلاد دارد و در کتب مقدس نیز از این استعاره استفاده شده و چنین و چنان. خلاصه که نویسنده انصافا پژوهش کرده و برای نوشتن این کتاب، زحمت فراوانی کشیده. ولی همانطور گفتم این کتاب قرار نیست انواع مطالعه یا انواع خواننده‌ها تحلیل کند، کار این کتاب چیز دیگری‌ست. خواندن این کتاب می‌تواند قوه کنجکاوی شما را ارضا کند اما آنچان به درد بخور نخواهد بود -حداقل من اینطور فکر می‌کنم. یک مورد عجیب هم به چشمم خورد که حقیقتا باعث تاسف بود؛ در قسمتی از کتاب نویسنده، "محی الدین بن عربی" را سیاح عرب قرن ۱۲ معرفی کرده(!) و یکی از سخنان او را بسیار دم دستی و سطحی توضیح داده و به حرف‌های خودش سنجاق می‌کند! از این بخش هیچ خوشم نیامد... نکته بعدی هم مدل ترجمه کتاب است. بعضی فکر می‌کنند هرچه سخت‌فهم‌تر اثری را ترجمه کنند، خفن‌تر به نظر خواهند آمد. این کتاب، مصداق بارز همین مفهوم است. جملات بلند و قر و قاطی که گه‌گاه باید روی‌شان مکث و تامل کنی که شاید متوجه سخن نویسنده شوی. همگی به لطف ترجمه درهم ورهم و شیوه نگارش مترجم. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ @NafirNey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 دنیا مثل یه سیرک بزرگ شده. یارو اسرائلیه، بعد بازرس جرائم جنگی سازمان ملله تو اکراین. این کمدین حق داره نصف بشه از خنده... @NafirNey
هدایت شده از امیرحسین ثابتی
اگر یک روزنامه منتقد پزشکیان به او لقب "گورباچف ایرانی" میداد جای تعجب نداشت؛ چون شهرت گورباچف در دنیا به خاطر ساده لوحی در اعتماد به امریکا بود که در نهایت باعث فروپاشی شوروی شد اما اینکه یک روزنامه طرفدار پزشکیان نیز از حالا او را گورباچف توصیف میکند، نشان میدهد خطر از آنچه که همه فکر میکنند نزدیک تر است! @sabety_ir
. 🔰 ”یادداشت‌های این مجموعه هر یک طعمی دارد؛ بعضی‌شان مزّه‌ی قیمه‌های هیئت را می‌دهد. بعضی به قاعده‌ی یک چای ایستگاه صلواتی، سریع‌اند و داغ و دلپذیر. بعضی‌ها هم مثل لازانیای نذری می‌مانند؛ ناسازگار، سوپرایز کننده و در نهایت، لذیذ.“ 👇🏻👇🏻👇🏻 ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
﷽ 🔰لازانیای نذری *معرفی مجموعه‌ی «کآشوب» ┄┄┅••┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄••┅┄┄ قاعدتا باید از جلد اول این مجموعه یعنی "کآشوب" شروع می‌کردم -کتابی که هم‌نام اصل مجموعه است. ولی از "رست‌خیز" شروع کردم چون ارزان‌تر بود! معمولا کتاب‌خوان‌ها به قیمت کتاب‌ها توجه ویژه‌ای دارند. به کتابفروشی محلّه‌مان رفته بودم که میز محرّم‌شان چشمم را گرفت. تخفیف نداشت؛ امّا بعضی از کتاب‌ها چاپ قدیم بود و ارزان‌تر. من هم "رست‌خیز" و "رهیده" (جلد اول و چهارم) را سر جمع ۸۱ هزار تومان خریدم و کیفور شدم. معمولا وقتی کتاب زیر قیمت پیدا می‌کنم این حالت به من دست می‌دهد :) یکی، دو یادداشت از مجموعه را خوانده بودم: "پاتیل‌ها را لت می‌زنم" و "عکس‌های آفتابی آقای سندرز". اولی را از اسمش می‌توان فهمید که کار «احسان عبدی‌پور» است. دومّی هم خاطره‌ای‌ست از حضور یک چشم‌رنگی بور در سفر اربعین. همیشه جای اینجور نوشته‌ها را خالی می‌دیدم؛ روایت‌هایی جزئی، خاص و صمیمی راجع به موضوعی عمومی و دست‌خورده. واقعیت یک امر کلّی و یکدست است که می‌توان آنرا از زوایای متعدد و با فیلترهای مختلف دید. روایت‌های مختلف از یک موضوع واحد حکم همین زاویه‌ و فیلتر را دارد. شاید بتوان امر کلّی را، کلّی هم روایت کرد امّا کسل‌کننده و حوصله سربر خواهد بود. اتفاقا تراکم روایت‌های جزئی، امر کلّی را در شبکه‌ی پیچیده‌ی خودش توضیح می‌دهد و کمک می‌کند که در نهایت، شفاف‌تر به ذهن بشیند. مجموعه "کآشوب" همین کار را می‌کند: وقایع مربوط به حادثه کربلا را آنقدر از چپ و راست و بالا و پایین روایت می‌کند که آخرش، انگشتِ تحیّر به دهان می‌گیری و می‌فهمی هرچه بیشتر در این واقعه‌ غور کنی، جز حیرتت نخواهد افزود. یادداشت‌های این مجموعه هر یک طعمی دارد؛ بعضی‌شان مزّه‌ی قیمه‌های هیئت را می‌دهد. بعضی به قاعده‌ی یک چای ایستگاه صلواتی، سریع‌اند و داغ و دلپذیر. بعضی‌ها هم مثل لازانیای نذری می‌مانند؛ ناسازگار، سوپرایز کننده و در نهایت، لذیذ. ✍🏻 محمّد بـُــرهـان ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ @NafirNey
. 🔰 مجموعه‌ی چهار جلدی "کآشوب"، روایت‌هایی از روضه‌هایی که زندگی می‌کنیم... @NafirNey
هدایت شده از سِرِّثاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| تکامل نهاد ناآرام ✥ اون بود که حضرت زهرا بخاطرش سیلی خورد! اون بود که امام حسین براش شهید شد! اون بود که ‌جنگ جهانی ... هر کی هر قدمی و هر تفکری داشته باشه، در تکامل اون تاثیر دارد مثبت یا منفی .. 🔺استاد احمد فرحانی 🔻گروه/کانال سِرِّثاری: 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2551972113C49630cd22f 🆔 @serrethari
هدایت شده از وحید یامین پور
انسانی که به اندازه‌گیری و انباشت اطلاعات رو می‌آورد، به اندیشیدن پشت میکند. علم جدید، انسان بی‌اندیشه می‌سازد. اولین تاثیر بیگانگی با اندیشه، آوارگی است. اندیشیدن با "ریشه داشتن" همراه است. انسان بیگانه با اندیشه، روی زمین جایی برای سُکنی گزیدن و ریشه دوانیدن پیدا نمی‌کند. ما اغلب مسکن داریم ولی سُکنی، نه. به همین جهت انسانِ آواره، به توریسم و سپس به مهاجرت رو میاورد. ولی هیچ مقصدی برای توریست یا مهاجر، محلی برای سکنی نیست. انسان بدون انس با اندیشه، همه جا آواره است. او با زمینی که ریشه‌هایش را بپروراند، بیگانه است. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از 
من نمیدانم که ایراد دل من از کجاست جان به قربانت بگو حلال این مشکل کجاست؟ من غم‌انگیزم و تنها ، گاه گاهی منزوی ای به قربانت که نامت مرهم این قلب ماست من گنه کارم عزیزم چون که دورم از تو من راه حل پاکی من از خودم نزد شماست این منی را کز خودم اینگونه هستم در گریز دامن مهر تو تنها مأمن این بی نواست