eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
115 دنبال‌کننده
486 عکس
601 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰Lallewaan 🎙 🔰 لَــلْواں (گهواره) 🎙 پ.ن: ۱. به زبان ۲. به همراه تصاویر زیبایی از طبیعت بهشت روی زمین، 👌🏻
شعر فریدون مشیری در وصف : تو را در شعر حافظ خواندم و درداستان دیدم زمرد فام دریایی ست پای سر گران کوهی عبیر آمیز شهری در کنارش در بخور عود و گل پنهان سیه چشمان مشکین موی نغز نازنین دارد پرند و پرنیانی خوشتر از دیبای چین دارد گل و گوهر، می و شکر بهشتی آسمانی در زمین دارد... به پرواز آمدم اینک از شوق دیدار تو دست و پای گم کرده! همه حیران ناباور که گیتی آرزویی را برآورده به پای کوهساری صخره های سبز را تا آسمان برده تو را از آسمان دیدم! سلام همزبانان بود و نور بوسه لبخند نگاه مهربانان، دست گرم دوستی، پیوند خدایا خواب میبینم؟ که با راهی به ان دوری و دیداری به این دیری هنوز اینجا چو دستی می رود بر ساز و قولی می شود آغاز به شعر حافظ شیراز، میرقصند و می نازند سیه چشمان کشمیری گذر بر خاک حافظ کن هلا ای باذ شبگیری! قضا سوی سمنزار تو می افکند راهم را گل از گل می شکفت آنجا نگاهم را نسیم آبشارت را چراغ افروز جان دیدم همه آغوش، همه ایثار همه دریا و ابر و باد و باران را در آنجا باغبان دیدم صبور سبز من! ایران کوچک! خانه ات آباد و جان مردمانت شاد دلت را روشنایی ها فزون تر باد چراغی را که غرب از ما به غارت برد به آیین دار که ما، در دود غفلت راه گم کردیم تو باری پاس آیین های دیرین دار! سرشک از چهره می شویم تو را بدرود می گویم همه لبریز از لبخند و اشکم این ره آوردم! اگر عمری بود باقی، به سویت باز می گردم که یاد و یادگاران کهن را در تو باغ بی خزان دیدم
هدایت شده از خلوتکده مستان
چون طفل نی سوار به میدان روزگار در چشم خود سواره ولیکن پیاده ایم http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
Molana_drSoroush 7. بروید ای حریفان.mp3
3.06M
بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را به مبارکی و شادی چو نگار من درآید بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها را برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را
شعر علامه اقبال در وصف زیبایی‌های : رخت به‌ کاشمیر گشا، کوه و تل و دمن نگر سبزه جهان جهان ببین، لاله چمن چمن نگر باد بهار موج موج، مرغ بهار فوج فوج صلصل سار زوج زوج، بر سر نارون نگر تا نه فتد به‌زینتش، چشم شهر فتنه باز بسته به‌چهره زمین، برقع نسترن نگر لاله ز خاک بردمید، موج به‌آب جو تپید خاک شرر شرر ببین، آب شکن شکن نگر زخمه به‌تار ساز زن، باده به‌ساتگین بریز قافلة بهار را انجمن انجمن نگر دختر کی برهمنی، لاله رخی سمنبری چشم بروی او گشا باز بخویشتن نگر
هدایت شده از خلوتکده مستان
از امشبی به بعد به عشق محرمت چله گرفته ام که‌ گنه کم کنم حسین صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
هدایت شده از خلوتکده مستان
دوش آمد ناصحی سویِ ملامت خانه‌ام گفت: عاقل می‌شوی؟ گفتم: مگر دیوانه‌ام؟ http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
- "با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت!"
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی در عشق سال هاست که فتوا عوض شده‌ست
همین عقلی که با سنگ حقیقت خانه می‌سازد زمانی از حقیقت های ما افسانه می‌سازد سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می‌سازد مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار که این ساقی به قدر تشنگی پیمانه می‌سازد مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم که عشق از پیله‌های مرده هم پروانه می‌سازد به من گفت ای بیابانگرد غربت! کیستی؟ گفتم: پرستویی که هرجا می‌نشیند لانه می‌سازد مگو شرط دوام دوستی دوری‌ست، باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می‌سازد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰سرزمین‌من... 🎙 پ.ن: اواسط شعر، جمعیت حاضر شروع به گریه می‌کنن که خواننده منقلب میشه و آواز رو نیمه‌کاره رها می‌کنه...
بی آشیانه گشتم خانه به خانه گشتم بی تو همیشه با غم شانه به شانه گشتم عشق یگانه من از تو نشانه من بی تو نمک ندارد شعر و ترانه من سرزمین من خسته خسته از جفایی سرزمین من بی سرود و بی صدایی سرزمین من دردمندِ بی دوایی سرزمین من سرزمین من کی غم تو را سروده؟ سرزمین من کی ره تو را گشوده؟ سرزمین من کی به تو وفا نموده؟ سرزمین من ماه و ستاره من راه دوباره من در همه جا نمیشه بی تو گزاره من گنج تو را ربودند از بهر عشرت خود قلب تو را شکسته هر که به نوبت خود سرزمین من خسته خسته از جفایی سرزمین من بی سرود و بی صدایی سرزمین من دردمندِ بی دوایی سرزمین من سرزمین من مثل چشم انتظاری سرزمین من مثل دشت پر غباری سرزمین من مثل قلب داغداری
Molana_drSoroush 8. چمنی که تا قیامت.mp3
9.9M
چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا ز بگاه میر خوبان به شکار می‌خرامد که به تیر غمزه او دل ما شکار بادا به دو چشم من ز چشمش چه پیام‌هاست هر دم که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا در زاهدی شکستم به دعا نمود نفرین که برو که روزگارت همه بی‌قرار بادا نه قرار ماند و نی دل به دعای او ز یاری که به خون ماست تشنه که خداش یار بادا تن ما به ماه ماند که ز عشق می‌گدازد دل ما چو چنگ زهره که گسسته تار بادا به گداز ماه منگر به گسستگی زهره تو حلاوت غمش بین که یکش هزار بادا چه عروسیست در جان که جهان ز عکس رویش چو دو دست نوعروسان تر و پرنگار بادا به عذار جسم منگر که بپوسد و بریزد به عذار جان نگر که خوش و خوش عذار بادا تن تیره همچو زاغی و جهان تن زمستان که به رغم این دو ناخوش ابدا بهار بادا که قوام این دو ناخوش به چهار عنصر آمد که قوام بندگانت به جز این چهار بادا
لگتا نہیں ہے دل مرا اجڑے دیار میں کس کی بنی ہے عالم ناپائیدار میں *ترجمه: به نظر نمی‌آید دل من تحمل ماندن در این دیار را داشته باشد؛ اصلاً چه کسی تا به حال توانسته به این عالم ناپایدار خو کند؟!
هدایت شده از خلوتکده مستان
ما قُمریانِ سوخته، استاد نغمه‌ ایم بلبل به چند واسطه شاگردِ زاغِ ماست http://eitaa.com/joinchat/2857959535Cb745d2da40
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تَصَّور چرا کنند؟ چون حُسنِ عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن بِه که کارِ خود به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در من یزیدِ عشق اهلِ نظر معامله با آشنا کنند حالی درونِ پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحبدلان حکایتِ دل خوش ادا کنند مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بویِ یوسفم ترسم برادران غَیورش قَبا کنند بگذر به کویِ میکده تا زُمرِهٔ حضور اوقاتِ خود ز بهر تو صرفِ دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان که مُنعِمان خیرِ نهان برایِ رضایِ خدا کنند حافظ دوامِ وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حالِ گدا کنند
هدایت شده از موسسه مصاف
سلام‌علیکم و رحمة‌الله چه خبر شده در ایران؟ برای خراب‌کردن وجهه ایران نیازی به دشمن هم هست؟ اتباع غیرایرانی مگه کرامت انسانی ندارند؟ چرا این‌قدر محدودیت در ساده‌ترین و بدیهی‌ترین نیازهای انسانی قائل می‌شوند؟ یک انتقال وجه ساده نمی‌توانیم انجام بدهیم، بعضی از بانک‌ها مثل ملت حتی نمی‌توانیم خرید کنیم. کسانی هستند که تمام پول‌هایشان در بانک ملت بوده و چون فقط ایرانی نیستند، حتی نمی‌توانند دکتر بروند؟ حتی قبل از این محدودیت، سقف تراکنش‌ها با کارت برای اتباع ۵۰۰هزار تومان شده بود، یعنی برای خرید چند بلیط قطار یا یک بلیط هواپیما به‌صورت اینترنتی، باید یک ایرانی پیدا کنند و بروند در شعبه انتقال انجام دهند، سپس او برایشان بخرد؟ این‌ها انسانی است؟ یک خارجی پول خودش را هم نمی‌تواند مصرف کند؟ این کسانی که تصمیم می‌گیرند، تا به حال با خانواده جایی رفته‌اند که به‌خاطر محدودیت بانکی، حتی کرایه تاکسی یا اسنپ را نتوانند پرداخت کنند یا فروشگاه بروند و بعد از خرید به‌خاطر این محدودیت‌ها نتوانند پرداخت کنند؟ تا به حال حس تحقیرشدن و پایمال‌شدن کرامتشان را حس کرده‌اند؟ تا به حال برای پرداخت بدهی‌هایشان، صرفا به‌خاطر محدودیت بانکی بدقول و شرمسار شده‌اند؟ گناه ما خارجی‌بودن است؟ در نظام اسلامی عزیز واقعا ایرانی نبودن مساوی با انسان نبودن است؟ پ‌ن: تا کی باید وجهه انقلاب اسلامی که از فاطمیون افغانستانی تا حیدریون‌ پاکستانی‌ و حزب‌الله‌ لبنانی و حشدالشعبی‌ عراقی را در کنار هم جمع می‌کند، تاوان سهل‌انگاری برخی مسئولین جمهوری اسلامی ایران را بدهد. 🆔 @Masaf
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست شریعتی که درآن حکم ها قیاسی نیست
خدا کسی است که باید به دیدنش بروی خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست
به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست
به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل که خود شناسی تو جز خداشناسی نیست