eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنجاه و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ 6- ﻃﺒﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ "
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنجاه و هشت 🔷 ↩️ 2- ﻣﺠﺎﻫﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺁﻳﺪ، ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰﻭﺟﻞ، ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﻴﺎﻳﺴﺘﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺭﺩ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺗﻲ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺩﺍﺭﺩ. " ﺧﻄﻴﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ " ﺩﺭ ﺹ 253 " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺍﺑﻨﻤﻐﺎﺯﻟﻲ ﻓﻘﻴﻪ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻋﻠﻲ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ، ﻭ (ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ) ﺩﺭ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ ﻣﮕﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺟﻮﺍﺯ ﺁﻭﺭﺩ " ﻗﺮﺷﻲ " ﺩﺭ ﺹ 36 " ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ " ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 3- " ﺣﺎﻛﻤﻲ " ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻠﻖ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﻭ ﭘﺴﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﺮ ﭘﻞ ﺟﻬﻨﻢ ﺯﺩﻩ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﺬﺭﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﮔﺬﺭﻧﺎﻣﻪ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ 54 " ﻓﺮﺍﻳﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ " ﻭ ﺹ 172 ﺝ 2 " ﺍﻟﺮﻳﺎﺽ ﺍﻟﻨﻀﺮﻩ " ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. 4- " ﺣﺴﻦ ﺑﺼﺮﻱ " ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﻮﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺷﻮﺩ، ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺑﺮ ﻓﺮﺩﻭﺵ ﻛﻪ ﻛﻮﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﻨﺖ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺁﻥ ﻋﺮﺵ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻬﺮﻫﺎﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﻛﺮﺳﻴﺌﻲ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﻣﻲ‌ﻧﺸﻴﻨﺪ ﻭ " ﺗﺴﻨﻴﻢ " ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻳﺶ ﺭﻭﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﻫﻴﭻ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﻱ ﺑﺮ ﺻﺮﺍﻁ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻮﺩ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺍﻭ (ﻋﻠﻲ) ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ، ﺑﺎﺷﺪ (ﻋﻠﻲ) ﺑﺮ ﺟﻨﺖ ﻣﺸﺮﻑ ﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺩﺭ ﻣﻲ‌ﺁﻭﺭﺩ. ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ ﺹ 42 " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﻭ ﺣﻤﻮﺋﻲ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ 54 " ﺍﻟﻔﺮﺍﻳﺪ ﺍﻟﺴﻤﻄﻴﻦ " ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ. 5- " ﻗﺎﺿﻲ ﻋﻴﺎﺽ " ﺩﺭ " ﺍﻟﺸﻔﺎ " ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﺕ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺍﺯ ﺩﻭﺯﺥ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﺍﺯ ﺻﺮﺍﻁ ﻭ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ، ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ. [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 211] ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺹ 139 " ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ " ﻭ ﺹ 15 " ﺍﻟﺎﺗﺤﺎﻑ " ﻭ ﺹ 159 " ﺭﺷﻔﻪ ﺍﻟﺼﺎﺩﻱ " ﻣﻲ‌ﺗﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنجاه و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ 2- ﻣﺠﺎﻫﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنجاه و نه 🔷 ↩️ 7- " ﺧﻄﻴﺐ " ﺩﺭ ﺹ 161 ﺝ 3 " ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ " ﺍﺯ " ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻫﺎﺋﻲ ﺍﺯ ﺩﻭﺯﺥ ﺟﻮﺍﺯﻱ ﻫﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﺭﻱ، ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺤﺒﺖ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ. ﻭ ﺍﻧﺸﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ، ﺣﺪﻳﺚ " ﻋﻠﻲ ﻗﺴﻴﻢ ﺍﻟﺠﻨﻪ ﻭ ﺍﻟﻨﺎﺭ " ﺩﺭ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻋﺒﺪﻱ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ: ﺑﺘﻮ ﺁﻣﻮﺧﺖ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻟﻬﺎﻣﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﭘﺲ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﺷﺮﻑ ﻭ ﻋﺰﺕ ﻭ ﻣﺠﺪﺕ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭﺻﻒ ﻭﺍﺻﻔﺎﻥ ﻭﺍﻟﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺑﺘﻮ ﺍﺭﺯﺍﻧﻲ ﺷﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ. ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺎﺩﺕ ﺍﻱ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪ ﺩﻳﺪﺍﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﻧﺎﻟﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺳﻜﺮﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻲ ﻛﻢ ﻭ ﻛﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ‌ﻣﺎﻧﺴﺖ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ. " ﻋﺒﺪﻱ " ﺩﺭ ﺑﻴﺖ ﻧﺨﺴﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺫﻛﺮﺵ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 44 ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺹ 288 ﺁﻣﺪ. ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮﻭﺩﻩ‌ﻫﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ: ﺍﻱ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﺎﻥ ﻣﺎ، ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ " ﺍﻋﺮﺍﻑ " ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﺯ ﻣﻲ‌ﺷﻨﺎﺳﻴﺪ. ﻭ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﻱ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﻛﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﻣﻲ‌ﺍﻳﺴﺘﻴﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎ ﺑﺒﺮﻛﺖ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺪﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﺒﺮﻛﺖ ﭘﺪﺭﺗﺎﻥ، ﺭﺍﻩ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺭﻫﻴﺪﻳﻢ. ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﻮﺩﻳﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﻳﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ [ ﺻﻔﺤﻪ 212] ﻧﻤﻲ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻓﺮﻳﺒﻨﺪﻩ ﻧﺎﻡ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ ﻧﺒﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺟﻦ ﺭﺍ ﺁﺯﻣﻮﺩ. ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﻱ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺗﺮﻳﺪ، ﺷﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﻭﺍﺭﺟﺘﺎﻥ ﻭﺍﻟﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﺿﺮﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﻭﻱ ﺁﺭﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺯﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﻲ‌ﺭﺍﻧﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﻲ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﺩ، ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﮊ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ‌ﺳﺎﺯﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺑﺮﻫﻴﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺳﺘﻢ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺰﺕ ﺷﻤﺎ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪﻩ ﺷﻮﻳﻢ، ﺁﻥ ﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ. ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺑﻴﻤﻲ ﺭﻭﺩ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺨﺶ ﺷﻤﺎ، ﺑﺮﺍﺕ ﺑﻴﺰﺍﺭﻱ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و پنجاه و نه 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ 7- " ﺧﻄﻴﺐ " ﺩﺭ ﺹ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت 🔷 ↩️ در بیت نخست اشارتی به این سـخن خداي تعالی درسوره اعراف است که: و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسـیماهم و نیز اشاره دارد به احادیثی که در تفسـیر این آیه آمده است و از آن جمله ":حاکمک بن حدادحسـکانی(" که شـرح زندگیش درج1ص 112گذشت) به اسنادخود از " اصبغ بن نباته " یادکرده است که گفت درخدمت علی نشسته بودم که " ابن کوا " شرفیاب شدو از معنی این سـخن خـداي تعالی پرسـید: علی الاعراف رجالی یعرفون کلابسـیماهم.حضـرت فرمود: واي بر تو اي" ابن کوا " ما به روز رسـتاخیز درجایگـاهی میـان بهشت وجهنم می ایستیم و یاران خود را به چهره میشناسـیم و به بهشت در می آریم و دشـمنان خویش را نیز می شناسـیم و به دوزخ می فرستیم "، و " ابواسـحاق ثعلبی" درکتـاب " کشف البیـان " در تفسـیر آیه شـریفه " ابن عباس " روایت کرده است که گفت: اعراف جایگـاه بلنـدي برصـراط اسـت کـه " عبـاس " و " حمزه " و " علی بن ابیطـالب " و " جعفرطیـار " در آن می ایسـتند و دوستان خودرا به سیماي سپیدشان و دشمنان خود را به روي سیاهشان باز میشناسند. این روایت را ابن طلحه شافعی [جلد چهارم صفحه‌ی 213[ در مطالب السول "ص18و ابن حجر درص101و " الصواعق" وشوکانی درص198ج2" فتح القدیر " آورده اند. و بیت دوم اشاره است به این سـخن خداي تعالی که یوم ندعوکل اناس بامامهم و امامان شـیعه خاندان پاك پیغمبرند که شیعیان را به نـام آنان فرا می خواننـد و با آنها محشور میکننـد. به گفته پیغمبر پاك نهاد "، انسان با دوست خود خواهـد بود " و نیز " هر کس بـه قـومی مهر بـورزد، بـا آنـان محشـور میشـود "، و نیز "، آنکـه گروهی را دوست میدارد،خداونـد ويرا در زمره آنـان محشور می فرماید " معانی برخی از بقیه ابیات واضح و بیان بعض دیگر، بیش از اینگذشت. 🔹دو عبدي هم عصر این عبـدي که شـرح زنـدگیش گـذشت، با شاعر شـیعی دیگري هم عصـر است که هر دو درکنیه و لقب و محیط پرورش و مذهب همانندند. با این تفاوت که این شاعر، ابو محمدیحیی بن هلال عبدي کوفی است. و ما بجهت کثرت اشتباهی که درشناخت ایندو، رخ می دهد و از عبدي دوم نیزکمتر یادکرده اند، به ذکر وي می پردازیم: "مرزبانی" درصـفحه 499کتاب معجمش گفته ": وي کوفی بوده وساکن همـدان شـده است. اوشاعري خوب وشـیعی مـذهب است و درستایش" رشید " مدایح نیکوئی دارد. وي گوینده این ابیات است.مرگ از زنـدگی انـدك و بخشـیدن از بخشـش ناپاك بهتر است پس به بی نیازي یا تهیـدستی زنـدگی کن ورنه آنچه میخواهی از خدا بخواه وشکیبا باش. ونیز از اوست. به جان خودم سوگند، اگر امیه ظلم و ستم نمود، آنکه اساس گمراهی نهاد ستمگر بود. ↩️ ادامه داد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ در بیت نخست اشارتی به
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و یک 🔷 ↩️ این عبدی در کنار نهر ابی فطرس به انشاد اشعار زیر برای " عبد الله بن علی بن عباس" پرداخته است: خاندان هاشم دعوت کنندگان به بهشت و دودمان اموی فراخوانندگان به دوزخ اند ای امیه تو که قرار نداری، به جنیان در سرزمین وبار بپیوند اگر بر وی به خواری رفته ای و اگر بمانی به پستی و فرومایگی مانده ای. داستانی هم دارد که این داستان و مشعر خوانی عبدی برای " عبد الله عباسی" را " ابن قتیبه" در ص ۲۰۷ جلد ۱ "عیون الاخبار" و "یعقوبی" در ص ۹۱ ج ۳ تاریخش و ابن رشیق در ص ۴۸ ج ۱ " العمده" یاد کرده اند و می‌پندارم کسانی که بر این کتب تعلیقاتی نوشته اند، از زندگی شاعر آگاهی نداشته و به شرح حالش نپرداخته و از تعریف او خاموش مانده اند.ابن قتیبه گفته است: چون منصور شام را گرفت و مروان را کشت. به " ابی عون" و همراهان خراسانیش گفت: من درباره ی بازماندگان خاندان مروان اندیشه ای دارم که شما همگی باید در فلان روز آماده باشید. سپس در همان روز، به دنبال آل مروان فرستاد و چون جمع شدند، اعلام کرد که می‌خواهد عطائی برایشان مقرر کند. هشتاد نفر از آنها حاضر و به در خانه منصور آمدند، مردی از قبیله کلب که دائی آنها بود نیز آمده بود. منصور بار داد و آنها در آمدند دربان از کلبی پرسید تو از کدام قبیله ای؟گفت کلبی و دائی ایشانم. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و یک 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ این عبدی در کنار ن
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و دو 🔷 ↩️ دربان گفت برگرد و این گروه را رها کن. نپذیرفت و گفت: من دائی اینها و از این دو دمانم چون مجلس آراسته شد، فرستاده منصور از اندرون به بیرون آمد و فریاد زد کجاست حمزه بن مطلب تا داخل شود؟ حاضران به هلاک خویش یقین کردند. سپس دومی بیرون آمد و گفت: حسن بن علی کجاست تا در آید؟ سومی بانگ زد زید بن علی بن الحسین کجاست؟ و چهار می‌گفت: یحیی بن زید کجاست؟. سپس دستور آمد که بارشان دهید. چون داخل شدند " عمر بن زید " دوست منصور نیز در میان آنان بود " منصور " به وی اشاره کرد که بر صدر آید. آنگاه او را بر بساط خود نشاند و به دیگران نیز فرمان نشستن داد خراسانیان نیز عمود به دوست منصور نیز در میان آنان بود " منصور " به وی اشاره کرد که بر صدر آید. آنگاه او را بر بساط خود نشاند و بهدیگران نیز فرمان نشستن داد خراسانیان نیز عمود به دست ایستاده بودند. منصور گفت: عبدی کجاست. وی برخاست و شروع به خواندن قصیده ای کرد که در آن گفته است: اما الدعاه الی الجنان فهاشم و بنو امیه من دعاة النار و چون ابیاتی از این چکامه را خواند. " غمر " گفت. ای زنا زاده عبدی خاموش شد و عبد الله ساعتی تامل کرد و گفت ک انشاد قصیده را دنبال کن و چون عبدی چکامه را به پایان برد، کیسه ای که در آن ۳۰۰ دینار بود به جانب انداخت و به تین سرورده گوینده آن تمثل جست: نزدیک شدن آنان (بنی امیه) به منبرها و اورنگ‌ها مرا و دیگران را نگران کرد ایشان را، همچنانکه خداوند در خانه خواری و نابودی فرود آورده است، در همانجا، جای دهید و دست دودمان به زمین خورده و به خواری فتاده عبد شمس (امویان) را مگیرید، بلکه درختان کهن وجوان آنها را ببرید (خرد و درشتشان را بکشید) و هنگامه کشتن حسین (ع) وزید و کشته کنار " مهراس " را بیاد آرید. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و دو 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ دربان گفت برگرد و
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و سه 🔷 ↩️ سپس به خراسانیان گفت دهید. ایشان، عمودها را چنان بر سر دشمنان کوبیدندسرورده گوینده آن تمثل جست: نزدیک شدن آنان (بنی امیه) به منبرها و اورنگ‌ها مرا و دیگران را نگران کرد ایشان را، همچنانکه خداوند در خانه خواری و نابودی فرود آورده است، در همانجا، جای دهید و دست دودمان به زمین خورده و به خواری فتاده عبد شمس (امویان) را مگیرید، بلکه درختان کهن وجوان آنها را ببرید (خرد و درشتشان را بکشید) و هنگامه کشتن حسین (ع) وزید و کشته کنار " مهراس " را بیاد آرید. سپس به خراسانیان گفت دهید. ایشان، عمودها را چنان بر سر دشمنان کوبیدندکه مغزشان از هم پاشید. مرد کلبی برخاست و گفت من کلبی‌ام و از اینها نیم منصور این شعر خواند: و مدخل راسه لم یدنه احد بین الفریقین حتی لزه القرن و گفت دهید. مغز او را نیز چون دیگران کوبیدند. آنگاه روی به " غمر " کرد و گفت پس از اینها دیگر برای تو نیز خیری درزندگی نخواهد بود. و او پاسخ داد: چنین است؟ وی را هم کشتند. آنگاه جل هائی خواست و بر آن اجساد انداخت و روی آن سفره گستردند و صبحانه خواست و به خوردن نشست و هنوز ناله برخی از آنها خاموش نشده بود که خوراک را تمام کرد دو گفت: از آن روز که از کشتن حسین (ع) آگاهی یافتم، خوراک گوارائی - جزامروز - نخورده بودم سپس برخاست و دستور داد اجساد را با پا بر زمین کشند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و سه 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ سپس به خراسانیان گ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و چهار 🔷 ↩️ خراسانیان اموال کشتگان را غارت کردند و پیکرها را در بوستان عبد الله بن دار آویختند و یکروز که وی غذا می‌خورد، فرمان داد یکی از درهای ایوان باغ را باز کنند. بوی مردار بینی‌ها را پر کرد. دیگران گفتند: ای کاش می‌فرمودید در را ببندند. گفت: بخدا قسم این رائحه را از بوی مشک بیشتر دوست دارم و چنین خواند: امیه پنداشت که هاشم پس از کشتن زید و حسین از او راضی میشود. نه چنین است. به پروردگار و خدای محمد (ص) سوگند که راضی نخواهد شد مگر آنگاه که کوه و دشت بنی امیه بر باد رود و چون زنی که خوار شوهر است، به شمشیر هاشیمیان خوار گردد و وامها نیز پس گرفته شود. " یعقوبی " گفته است: " عبد الله بن علی " به فلسطین بر می‌گشت، چون به نهر ابی فطرس که میان فلسطین واردن است، رسید، بنی امیه در خدمتش گرد آمدند به آنها فرمان داد که فردا برای گرفتن جایزه و عطا بنزدش آیند. چون فردا فرا - رسید، عبد الله جلوس کرد و بار داد. هشتاد مرد از امویان بر او وارد شدند و بر سر هر یک از آنها دو مرد با گرز آهن ایستاده بود، عبد الله مدتی سر بزیر انداخت و پس از آن عبدی برخاست و چکامه ای را که در آن گفته است:مگر آنگاه که کوه و دشت بنی امیه بر باد رود و چون زنی که خوار شوهر است، به شمشیر هاشیمیان خوار گردد و وامها نیز پس گرفته شود. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و چهار 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ خراسانیان اموال
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و پنج 🔷 ↩️ " یعقوبی " گفته است: " عبد الله بن علی " به فلسطین بر می‌گشت، چون به نهر ابی فطرس که میان فلسطین واردن است، رسید، بنی امیه در خدمتش گرد آمدند به آنها فرمان داد که فردا برای گرفتن جایزه و عطا بنزدش آیند. چون فردا فرا - رسید، عبد الله جلوس کرد و بار داد. هشتاد مرد از امویان بر او وارد شدند و بر سر هر یک از آنها دو مرد با گرز آهن ایستاده بود، عبد الله مدتی سر بزیر انداخت و پس از آن عبدی برخاست و چکامه ای را که در آن گفته است:اما الدعاه الی الجنان فهاشم و بنو امیه من دعاة النار خواند. " نعمان بن زید بن عبد الملک " در کنار عبد الله بن علی نشسته بود به شاعر گفت: ای بد کار زاده، دروغ گفته ای عبد الله بن علی گفت نه ای ابا محمد راست گفته ای به سخنت ادامه بده. سپس روی به بنی امیه کرد و شهادت حسین و خاندانش را به یادشان آورد. آنگاه دستها را برهم زد و ماموران چنان گرزها را بر سر آنها کوبیدند که همگی را کشتند مردی از میان آن گروه از دور فریاد زد و چنین خواند: " عبد شمس " پدر تو و پدر ماست و ما از جایگاه دوری ترا نمی خوانیم و با تو نسبت داریم خویشاوندی ما پا برجا و باگرههای سخت، استوار و محکماست." عبد الله " گفت: هیهات کشتن حسین (ع) این پیوند را گسست. سپس دستور داد اجساد آنها را برخاک کشیدند و سفره ای بر آن گستردند. بر آن بساط نشست و خوراک خواست و به خوردن پرادخت و گفت: امروز روزی چون روز حسین (ع) است و هرگز با آن برابر نخواهد بود. مردی کلبی نیزبا امویان به مجلس آمده بود. به عبد الله گفت امید من این بود که خیری به اینها می‌رسد و من نیز از آن بهره مند می‌شوم عبد الله گفت: گردنش را بزنید که: و مدخل راسه لم یدنه احد بین الفریقین حتی لزه القرن ↩️ ادامه دارد @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و پنج 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ " یعقوبی " گفته ا
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و شش 🔷 🔹شعراء غدیر در قرن ۰۳ ابو تمام طایی اشاره ای آهو هر جا که تلهای انبوه خاکی و بیابانها بی نشان نمایان شد بایست و نکوهش و سرزنش گمراهت نکند. از بیم پنهان شو و صدای کوه بدامت نیندازد، چه این بیهوده سخن آبرویت را می‌برد. ترا نادانی می‌بینم که در میان امر و نهی سرگردانی، هلاک از تو دور باد، ترا با نهی و امر چکار است؟ آیا حوادث غم انگیز و دشوار بر اهلش، مرا از کاری که به انجام آن شتاب دارم، باز می‌دارد؟ روزگار چنان سر آزار من دارد که گوئی با این آزار، نذرهای خود را ادا می‌کند. او را درختانی است، که بزرگواری را در درون آن نهان کرده و بارو برگ سبزی ندارند. و من با پوشیدن جامه صبر چنان با زمانه روبرو شدم که ترسیدم صبر به تنگ آید چه سخت است که شهر و دیار بر مردی که چون من قبیله و وسیله دارد، تنگ آید. در روز افتادگی، گویند ای نیست که به چون منی که جوانی و نیاز انباز اویند، بگوید: برخیز (ایستاده ای دست من افتاده را نمیگیرد). اگر چه روزگار بر گشته است و برای هیچ تشنه ای آبی و برای هیچ پرسنده ای جوابی ندارد آنان مردمی هستند که بد گوئی و پیکار در میانشان راه یافته و پرده ستایش و نکو داشتشان را دریده است. از میان آنها چون دوستی را برگزینی، کبر در دل دارد و قائد و رائدش گمراهی و خود بینی است. چون برق آسایش ببیند، به تو نزدیک می‌شود و آنگاه که احساس سختی کند، از عیوق دورتر رود. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی 🔹شعراء غدیر در قرن ۰۳
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و هفت 🔷 ↩️ کجاست جوانمردی که مردم با او دشمنینکرده باشند؟ یا کدام راد مرد است که عزمی درست دارد و گرانبار نیست؟ می بینی که توانگران به فزونداری خود بر نیازمندان و بیچارگان می‌نازند براستی که آنکس که مرا به پیری نشاند، چنانکه دیدیش، هفده سال نداشت و آن دیگری چون رازی را به وی سپردم سینه اش از نگرانی راز بجوش آمد و پرده از آن برگرفت. مردم روی زمین سرکشی و خودرائی کردند و سخن بسیاری از آنان جز گروهی اندک کفر بود. رنج تاریکی روزگار فرماندهی آن دو تن را کشیدند، در حالی که آنها دلیلی بودند که آفتاب و ماه از ایشان به رهنمونی شایستهتر بود. بزودی این آب جوئی از پستان مرگ شما را به پرتگاهی می‌کشاند که آب و شرابی در آن نیست. شما که از فرو رفتن درجوئی خرد به ستوه آمده اید، آنگاه که دریا بر شما بشورد چه می‌کنید؟ شما خود خونهای ریخته شده در زیر دیگ به تاراج رفته خلافت شدید، زیرا به آنچه که این دیگ را به جوش می‌آورد، واقف نبودید. چرا پرنده جهل پرنده جهل را پیش از آنکه پروازش ارمغانی نامانوس برایتان بیاورد از پرواز باز نداشتید؟دندان را بر هم فشردید و ننگ کار را پوشاندید کجا پنهان می‌ماند رازی که بر ملا شد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و هفت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ کجاست جوانمردی که
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و هشت 🔷 ↩️ با فرزندان پیغمبر و دودمان او کارهائی کردید که کمترین آن خیانت و غدر بود. پیش از آن بر سر جانشین او چنان مصیبت سختی آوردید که اندازه نداشت با او از در جنگ‌های نو و کهنه ای در آمدید که پیش از این، اینگونه نبردها سابقه نداشت علی بگاه سرافرازی برادر و داماد پیغمبر است. برادر و دامادی که مانند ندارد. پشت پیغمبر (محمد ص) به او گرم بود همانطور که پشت گرمی موسی به هارون بود.او همیشه تاریکی سختیها را با روشنی فتح و پیروزی که از رویش نمایان بود می‌زدود. وی شمشیر بران خدا و رسولش در هر جنگی بود، شمشیری که فرسودگی و و کندی نداشت کدام دست بدی بود که نبرید؟ و کدام روی گمرهی بود که بر آن داغ ننگ ننهاد؟ او مرد، در حالیکه دینداران را به سر سختیش ارامش و بی دینان را ترس و بیم بود. باد لاوری، مرزهای مخوف را از شکستن نگه میداشت و از سر زمین دشمن مرز می‌ساخت. در احد و بدر آنگاه که این نبردگاهها ازاو همیشه تاریکی سختیها را با روشنی فتح و پیروزی که از رویش نمایان بود می‌زدود. وی شمشیر بران خدا و رسولش در هر جنگی بود، شمشیری که فرسودگی و و کندی نداشت کدام دست بدی بود که نبرید؟ و کدام روی گمرهی بود که بر آن داغ ننگ ننهاد؟ او مرد، در حالیکه دینداران را به سر سختیش ارامش و بی دینان را ترس و بیم بود. باد لاوری، مرزهای مخوف را از شکستن نگه میداشت و از سر زمین دشمن مرز می‌ساخت. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و هشت 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ با فرزندان پیغمبر
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و شصت و نه 🔷 ↩️ در احد و بدر آنگاه که این نبردگاهها ازاو همیشه تاریکی سختیها را با روشنی فتح و پیروزی که از رویش نمایان بود می‌زدود. وی شمشیر بران خدا و رسولش در هر جنگی بود، شمشیری که فرسودگی و و کندی نداشت کدام دست بدی بود که نبرید؟ و کدام روی گمرهی بود که بر آن داغ ننگ ننهاد؟ او مرد، در حالیکه دینداران را به سر سختیش ارامش و بی دینان را ترس و بیم بود. باد لاوری، مرزهای مخوف را از شکستن نگه میداشت و از سر زمین دشمن مرز می‌ساخت. در احد و بدر آنگاه که این نبردگاهها ازاو همیشه تاریکی سختیها را با روشنی فتح و پیروزی که از رویش نمایان بود می‌زدود. وی شمشیر بران خدا و رسولش در هر جنگی بود، شمشیری که فرسودگی و و کندی نداشت کدام دست بدی بود که نبرید؟ و کدام روی گمرهی بود که بر آن داغ ننگ ننهاد؟ او مرد، در حالیکه دینداران را به سر سختیش ارامش و بی دینان را ترس و بیم بود. باد لاوری، مرزهای مخوف را از شکستن نگه میداشت و از سر زمین دشمن مرز می‌ساخت. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2