eitaa logo
نمکدون شعبه ایتا
200 دنبال‌کننده
113 عکس
19 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مصرع اول که یک اسکی، تر تمیز از شعر مولانا ست و اگر پسری ( با توجه به جنسیت خواننده) قصد مخ‌زنی دختری که اهل عرفان و مولوی خوانی است را داشته باشد؛ این مصرع جواب است. البته باید توجه داشت که در اینجا شاعر غلط خورده؛ منظورش درد و درمان الهی باشد. قطعاً منظورش عشق زمینی است که مقدمه درک عشق الهی است. (مقوله شراب الهی و زمینی را خواهشاً اینجا وارد بحث نکنید، بگذارید ببینیم آخر سر این جوان موفق به مخ‌زنی می‌شود یا نه؟!) ولی مصرع دوم که انصافاً از باب مقفا بودن با درمان خوب نشسته. ینی شاعر دیده درمان با باران می‌خواند این مصرع را سروده و البته معنای خاصی ندارد. ینی شاعر شبه و وجه شبه و مشبهه به همه چی را حذف کرده و یک معنای پایان باز را منظور کرده. بروید خدا را شکر کنید خیابان را بی‌خیال شده. اگر دختر مورد نظر گیر داد معنای این مصرع چیست؟ پسر باید زرنگی کند و بگوید خودت چی فکر می‌کنی عشقم؟! چون مولانا میگه: «هرکسی از ظن خود شد یار من» ولی باید مواظب باشد در دام بحثهای پلورالیسم و برداشتهای متعدد از یک متن نیوفتد که بیچاره است و الی یوم القیامه طول میکشد. احتمالاً شاعر هم همین دیالوگها را حدس زده باشد؛ پس سریع قضیه را گره زده و سروده: «دیوانه‌ام من، گرچه پایان منی تو/ هر چه که پایانش تو باشی دوست دارم» یعنی شاهکار گریپاچیدن مغز است این بیت ... انصافاً یعنی چی که پایان منی تو؟! هرچند شاعر اولش می‌گوید «دیوانه‌ام من!» بزرگوار دست پیش می‌گیرد، پس نیوفتد. ولی مصرع بعدی کولاک می‌کند. هرچه که پایانش تو باشی دوست دارم ؟! خوب بزرگوار شما در مصرع قبل گفته تو پایان منی. حالا هم که سرودی؛ هرچه که پایانش تو باشی دوست دارم! پس نتیجه می‌گیریم شاعر از زبان عاشق می‌گوید: «من خودم دوست دارم» بعد شاعر دیده بند را آب داده؛ الان است که دختر با کیف بزند توی گیجگاه عاشق. جوری که عشق از هفت چاکرایش بزند بیرون، یک سری قربان صدقه که معمولاً عشاق تو سیو مسیجشان دارند و سند تو آل می‌کنند را در ابیات بعدی چپانده: «تو نفسی ...همه کسی...بمان برایم/ زیبا شده با عشق تو حال و هوایم» حالا ما می‌خواهیم هیچی نگوییم؛ نمی‌شود. خوب لاکردار! خود شیفته! تو این عشق را هم به‌خاطر حال هوای خودت می‌خواهی! شاهد مثال در ابیات بعدی است که افاضه می‌کند: ای ماه «من!» همراه «من!». نترکی خود رأی! خودخواه! اینکه همه‌اش شد «من». ولی درجا کامبک می‌زند می‌گوید: دورت بگردم! و برای اینکه پرت‌وپلاگویی‌اش را توجیه کند؛ ادامه می‌دهد: در چشم تو دیوانگی را دوره کردم. ینی باز هم توپ را می‌اندازد در زمین طرف مقابل و می‌گوید: چشمات منو دیوونه کرده! اوکی ...ولی بیت بعدی را عقلای قوم باید معنا کنند. آنجا که شاعر می‌گوید «دیوانه‌ام من تا که فهمیدی دلت رفت/ از عشق آن لحظه که ترسیدی دلت رفت» نه برادر من! دختره از دست این هذیان‌گویی جنابعالی جان به سر شد فرار کرد. اساساً اینکه می‌گوید «دلت رفت» یعنی چه؟! معمولاً دل در پی چیزی که گرفتارش شده می‌رود. ولی گویا اینجا منظور شاعر دلت «دررفت» بوده که به جهت تنگی قافیه به جفنگ افتاده! و همچنان شاعر کوتاه نمی‌آید و می‌گوید: هی ادعا کردی، چه‌ها گفتی، بماند/ خوب آقای شاعر تا اینجا که فقط خود شما ادعای عاشقی و دیوانگی قربان صدقه داشتی؛ مهلت ندادی دختر چیزی بگوید. واقعا بزرگواری می‌کنی که گذشت می‌کنی ،می‌فرمایی: «بماند» نکشیمون جوانمرد! ولی مصرع بعدی را عقلای قوم هم هر چه زور بزنند؛ نمی‌توانند معنا کنند: یعنی چی که «با چشم خود، ای عشق من، دیدی دلت رفت»؟! https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
جذابیت‌های قانون جذب‎ سمیه رستمی رویمان به دیوار حتی دیوار دشوری بین‌راهی؛ بعضی‌ها هستند که یکی از شاخصه‌های زندگی مدرن و لاکچری، اعتقاد به کائنات و کارما و قانون جذب می‌دانند. البته بعد از استوری ماگ قهوه‌ای که بخارش فر می‌خورد و بالا می‌رود و کنارش پت‌پت شمعی هست و جملاتی از کتاب‌های زرد مایل به قهوه‌ای. نباید تصور کرد این اعتقاد الکی و از سر شکم‌سیری است؛ بلکه از منابع موثقی سرچشمه می‌گیرد مثل؛ فیلم راز، کتاب فیلم راز و حتی اشعار حافظ و مولانا و لالوی ضرب‌المثل‌های قدیمی هم چندتایی به قانون جذب اشاره می‌کنند که از نظر این عده برای اثبات قانون جذب کافی است. یعنی با وجود این منابع موثق، موی لای درز اعتقاد این‌ها نمی‌رود. هرچند بهتر است انسان به درزهای اعتقادات دیگران مخصوصاً اعتقاد به قانون جذب کاری نداشته باشد و نخواهد که مو لای درزش کند. یک‌وقت ممکن است سر شوخی باز بشود و نشود جمعش کرد. مخصوصاً که این‌ها جوری به قانون جذب اعتقاد دارند؛ نیوتن به قانون جاذبه‌اش اعتقاد نداشت. حالا حرف حساب این معتقدین به قانون جذب چیست؟! آخر کلامشان این است که انسان باید علی‌الدوام تصورات و افکار مثبت داشته باشد که این افکار و تصورات تبدیل می‌شود به یک سری ارتعاشات که کائنات را قلقلک می‌دهند. وقتی کائنات، هارهار خندید با انسان، ندار می‌شود و می‌گوید: «اصن تو جون بخواه! همه هزینه‌هات پای من!» و اینجاست که قانون جذب رکورد غول چراغ جادو را می‌شکند. معتقدین به قانون جذب از حافظ هم مایه می‌گذارند؛ مثلاً آنجا که گفته: «هنگام تنگدستی در عیش کوش مستی/ کاین کیمیای هستی، قارون کند گدا را». منظور شاعر تصورات سرخوشانه داشتن و شنگول بودن است که یکی از مهم‌ترین نکات مهم در قانون جذب را بیان می‌کند. به غیر جناب حافظ؛ مولانا هم به قانون جذب ایمان داشته و نشان به آن نشان که گفته: ای گروه مؤمنان شادی کنید/ همچو سرو و سوسن آزادی کنید مقصود شاعر از گروه مؤمنان، آن‌هایی هست که به قانون جذب ایمان دارند. چون جای دیگر مولانا میخش را محکم می‌زند و می‌گوید: خوش باشد که هرکه راز داند داند که خوشی، خوشی کشاند شیرین چو شکر تو باش شاکر شاکر همه دم شکر ستاند وقتی مولانا هم تأکید دارد انسان باید کلاً سرخوش و شاکر باشد چه جای شک و ان‌قلت؟! چون با حال ناخوش، نمی‌شود ارتعاش مثبت برای کائنات فرستاد و کانکت شد. کائنات هم کف دستش را بو نکرده که بفهمد اینها چه می‌خواهند. پس در واقع مقصر اصلی نرسیدن به خواسته‌هایشان خودشان هستند و کائنات کنیز مطبخی‌شان نیست که دربه‌در دنبال خواسته و آرزوهای لنگه‌به‌لنگه اینها بدود. بزرگوار خیلی هم اعصاب درست درمانی ندارد، ممکن است لج کند و مواردی را در سرنوشتشان بارگذاری کند که به این راحتی‌ها نشود دیلیتشان کرد. البته از نظر این دسته، قانون جذب و کائنات و کارما پایه علمی هم دارد و اینجاست که پا تو کفش فیزیک کوانتوم می‌کنند و بحث شکافت هسته‌ای و انرژی و...را وسط می‌کشند و می‌گویند فیزیک کوانتوم و قانون جذب دو تا داداش هستند. والا همان دانشمندان فیزیک‌دان اگر می‌خواستند به امید قانون جذب بنشینند، صدسال سیاه، ضرب یک را هم یاد نمی‌گرفتند. ولی باز بااین‌حال اساتید قانون جذب در سمینارهایشان جوری سیس دانشمندان را به خود می‌گیرند که انگار در زندگی قبلی‌شان پادری مرکز تحقیقات اتمی بوده‌اند. اینکه بعضی برای اثبات این قانون از لابه‌لای آیات قرآن هم نمونه استحصال می‌کنند، به ما مربوط نیست. شاید بشود با حافظ و مولانا سرشاخ شد، بزرگواران دو تا فحش فرهنگی می‌دهند و تمام؛ اما نمی‌شود کلام خداوند را از ظن خود تفسیر کرد. چرا که چوب الهی از آنچه فکر می‌کنید به جای‌جای آدم‌ها نزدیک‌تر است. اگرچه صدا ندارد، درد دارد و دردش هیچ ربطی به درد الهی ندارد. البته شاید این‌ها می‌خواهند لاکچری و مدرن زندگی کنند، کنارش اعتقاد به خدا را هم ادامه بدهند تا باخت ندهند. بالاخره قبول دارند کائنات باشعور بیشتری که دارد، خوب می‌داند واقعاً کت تن کیست، ممکن است یک روز خواسته‌‌هایشان را سین نزند یا سین بزند، اما «ج» ندهد و یا حتی بلاکشان کند، برای آن موقع پلن بی داشته باشند. درهرصورت نباید در مورد اثبات قوانین کائنات با طرف‌دارانش وارد بحث شد. مخصوصاً آنها که از علامت بازیافت برای نشان‌دادن کارما استفاده می‌کنند. این‌ها دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و خدا کند همان قانون جذب به دادشان برسد. درهرصورت نباید در مورد اثبات قوانین کائنات با طرف‌دارانش وارد بحث شد. مخصوصاً آنها که از علامت بازیافت برای نشان‌دادن کارما استفاده می‌کنند. این‌ها دیگر چیزی برای از دست‌دادن ندارند و خدا کند همان قانون جذب به دادشان برسد. منتشر شده در سایت طنز تهران https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
توزیعگران تشکیلات فضای مجازی جامعةالزهراء سلام الله علیها برگزار می‌کند؛ 🔸 کارگاه محصول محور طنز نویسی حرفه ای 💠 استاد : سرکار خانم رستمی 🗓 مهلت ثبت نام : ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۲ 💢 شروع دوره : ۲۰ آبان تا ۱۰ آذر ۱۴۰۲ ✴️ شیوه برگزاری : شش جلسه شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها،آفلاین و آنلاین و پرسش و پاسخ ⏰ زمان : ساعت ۱۸_۱۷ بعداز ظهر هزینه دوره : عضویت در توزیعگران و تحویل ۵ محصول نهایی لینک ثبت نام : 🌐 http://novin.jz.ac.ir 🆔 @tozieegaran کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها درایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
دانشجو کیست؟ سمیه رستمی ماهیت دانشجو سال‌هاست که ذهن نظریه‌پردازان را چنان به خودش مشغول کرده که مدت‌هاست نتوانسته‌اند حتی یک استوری از قهوه و شمع و جملات کتاب‌های انگیزشی بگذارند تا پز روشنفکری خونشان شارژ بشود. اساساً نظریه‌پردازان بر اساس تجربیات، دریافت‌های عمیق و دقیق و شخصی خودشان از دوران دانشجویی نظریاتی از خود صادر کردند که آنها را به چهار دسته‌ تخصصی؛ دسته اول، دسته دوم، دسته سوم و دسته چهارم تقسیم کرده است. دسته اول؛ آن‌هایی که ملاک شناخت دانشجو را علم و سواد و دانش می‌دانند و اعتقاد دارند دانشجویان خوره که نه!... اما قرین کتاب و جزوه هستند و جزوه‌هایشان اکثراً با چهار رنگ خودکار نوشته شده. اینها در ردیف‌ اول صندلی‌های کلاس سکنی می‌گزینند و جوری بر گفته ابوریحان بیرونی که «بدانم و بمیرم به که بمیرم و ندانم» قفل کتابی زده‌اند؛ روح فقید مرحوم بیرونی دچار مشکلات درونی شده و گفته کلاً بمیری به! حالا ما یه چی گفتیم آخر عمری. وا بده! دسته اول نظریه‌پردازان معتقدند دانشجوها بازمانده‌ جویندگان علم در دوران پارینه‌سنگی هستند که در هر سوراخ‌سمبه‌ای برای کشف حقایق جهان سرک کشیده و بشر تا ابد باید سپاسگزارشان باشد و استوری و پست‌هایشان را لایک کند. اگرچه سایر نظریه‌پردازان با دسته اول از در مخالفت وارد شده و گفته‌اند: اوهوک بابا! موجوداتی با این مشخصات سال‌هاست منقرض شده‌اند؛ اما دسته اول درِ مخالفت به انضمام چهارچوبش را در پک‌وپوز مخالفین خردکرده و ادعا کردند خودشان از همین قسم دانشجوها بوده‌اند و پای پست‌های مخالفین «التماس تفکر» کامنت گذاشتند. دسته دوم نظریه‌پردازان به ضرس قاطع مدعی هستند؛ دانشجو موجودی است که قوت غالبش تخم‌مرغ است و اصالت وجودی در خلقت را با تخم‌مرغ می‌داند نه مرغ. تحقیقات این دسته نشان می‌دهد دانشجو جوری در هر سه وعده‌غذایی‌اش تخم‌مرغ را می‌گنجاند که مرغ‌ها او را به نسل‌کشی متهم می‌کنند. از نظر دسته دوم دانشجو از ردیف اول صندلی کلاس بیزار بوده و آن صندلی‌ها متعلق به کسانی است که به سرویس نرسیده، جامانده باشند. دسته سوم نظریه‌پردازان در واقع همان اعتقادات دسته دوم را دارند. فقط چون خیلی زیاد بودند و ظرفیت دسته دوم برایشان کافی نبود، سرریز شده‌اند در دسته سوم. بالاخره هرچه باشد دسته‌بندی‌های تخصصی علم که مثل خوابگاه دانشجویی نیست ظرفیت نامحدود داشته باشد هر چه آدم روی هم بچپانند باز هم جا داشته باشد. دسته چهارم نظریه‌پردازان معتقدند دانشجو موجودی است که در فن پیچاندن کلاس به مقام استاد تمام رسیده باشد و فقط سر بزنگاه‌های خاص شرف حضور پیدا کند. اگر به هر دلیلی نتوانست کلاس را بپیچاند از لحاظ مکان‌یابی در کلاس، گوشه‌ای را انتخاب می‌کند که ماهواره جاسوسی نیز قادر به رصد وی نباشد تا چرت مرغوب بزند. این دسته از دانشجو‌ها در انشای کلاسی علم بهتر است یا ثروت ادعا کرده‌اند «ز گهواره تا گور فقط مدرک بجو!» نشریه دانشجویی دانشگاه صدا سیما https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
26.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیف که اسم نویسنده رو نمیزنن هر چند متن رو طوری تغییر داده بودن که باهام غریبی میکرد اما بالاخره نویسنده، متن خودشو می‌شناسه از شبکه امید پخش شد https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263
نمکدون شعبه ایتا
حیف که اسم نویسنده رو نمیزنن هر چند متن رو طوری تغییر داده بودن که باهام غریبی میکرد اما بالاخره نو
کی گفته باجناق فامیل نمیشه .... باجناق آقای همسر یعنی همسرخواهرم پیگیری کردن و جواب آقای زکریایی 😄
. 😊خواستگاری با تِم نیچه آشنایی با چهارتا فیلسوف و حفظ‌کردن چند جمله فلسفی که با ربط و بی‌ربط لابه‌لای حرف‌های روزمره چپانده بشود، در بالا بردن پرستیژ آدمی تأثیری دارد که اصلاً انگار بوگاتی سوارید و دکمه‌سردستتان طلاست. «نیچه» برای شروع، گزینه مناسبی است. مثلاً فرض کنید می‌خواهید بروید خواستگاری و جیبتان جوری رنگ پول به خود ندیده که دچار بحران هویت شده است، صبح تا شب از خودش می‌پرسد: «ز کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟». اینجاست که لِنگ مرحوم مغفور نیچه را می‌گیرید و می‌کشید وسط بحث. بذر چند هندوانه شیرین را زیر بغل خانواده دختر بکارید. از وسواس و دقتتان در انتخاب ایشان به دلیل نقش مادر در تربیت فرزند صحبت کنید. بازنشر طنز نوشت سمیه رستمی، عضو تحریریه رسانه‌ی فکرت، در روزنامه سراسری سراج https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/21650 @HOWZAVIAN
هدایت شده از بانک تولیدات مجازی
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 پروانه‌ای که به نور رسید 1402/09/12 🖥 سامانه ارسال گزارشات طلاب، مبلغان و عموم مردم از فضای مجازی 🌐 https://r.btid.org 📎 📎 📎 🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه‌های علمیه @banketolidat
نمکدون شعبه ایتا
🎦 پروانه‌ای که به نور رسید 1402/09/12 🖥 سامانه ارسال گزارشات طلاب، مبلغان و عموم مردم از فضا
معتقدم جدی نوشتن قلم طنز را ضعیف می‌کند اما لازم بود به اندازه وسع خودم از این بانو حمایت کنم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با طعم 🖌بخش دوم؛ طنزی برای کارل مارکس: همیشه پای یک پدرزن در میان است https://fekrat.net/article/lnk/38155 🔻بخش اول(طنزی برای نیچه) را هم می توانید اینجا بخوانید: خواستگاری با تِم نیچه https://fekrat.net/article/lnk/19340 ✍️ به قلم سمیه رستمی، طنزنویسی و پژوهشگر حوزوی @HOWZAVIAN https://eitaa.com/joinchat/1246494986C0b4ebac263