ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ناقوس_ها_به_صدا_در_می_آیند
#ابراهیم_حسن_بیگی
#رمان
#نشر_عهدمانا
#جوان
#اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام
بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.
برشی از کتاب: ✂️
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
رفقا سلااااااااااااام💞
پیشاپیش روز والدین من مبارک(آخه هم مامان و بابای من هر دو معلم هستن)
روز معلم که تموم میشه ما تا دو هفته کارمون اینه که گل های رز خشک شده رو بریزیم دور و خودکار هایی که روش نوشته معلم عزیزم روزت مبارک رو بین فامیل تقسیم کنیم...
گل که ماشالله شاخه ای 15 تومن شده دوتاشو بخریم 30 تومن😰....
و اما همه ی اینا رو گفتم که بگم:امسال که سال رونق تولید، بیاییم به شعار سال جامه عمل بپوشونه و کالای ایرانی که اتفاقا ماندگار تره و یادگاری برای معلم میمونه رو خریداری کنیم
خرید حضوری :زنبیل آباد کوچه 18 انتهای کوچه پ 122
ارسال پستی هم دارن 😍
sapp.ir/t_kousar
رمان یک بعلاوه یک : داستان روابط آزاد زن و مردها، بیخیالی نسبت به زن و بچههایشان، خیانت و...
نقد کتاب
یک بعلاوه یک
#نقد_کتاب
#یک_بعلاوه_یک
#نویسنده:جوجومویز
داستان زنی که شوهر غائبش مریض است. غائب است چون برای خوب شدن یکسال است پیش مادرش رفته. زن و دو بچه را رها کرده و رفته
و حالا زن با امید اینکه او خوب شود در خانههای مردم کار میکند تا خرجی دو بچه را در بیاورد.
البته پسر که بچهی بزرگ است فرزند زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچهاش را نبرده.
دخترش در مدرسه برتر ریاضی قبول میشود. البته باید آزمون بدهد و زن پول میدزدد تا او را برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد. پول را از خانه جوان پولداری که زن همخوابهاش او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته میدزدد. مرد حالا در وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا میشود و داوطلبانه او و دو بچه و سگشان را بر میدارد تا مایل ها دورتر به آزمون برساند.
ادامه نقد کتاب👇👇👇👇👇
ادامه نقد رمان یک بعلاوه یک☝☝☝☝☝
نصف کتاب داستان بودن آنها در ماشین است. ماشینی که بوی بد سگ گرفته. که دائم باد سگ و آب دهان و موی سگ در آن، حالت را به هم میزند. آنها را به امتحان میرساند و بعد میبرد که پدرشان را هم ببینند.
پدرشان در خانه زن سومی که دو بچه دارد زندگی میکند.
یعنی در حقیقت این خانوادهی سوم است که تشکیل میدهد.
خلاصه آن که، مرد پولدار راننده هم تصمیم میگیرد با این زن کارگر و دو بچهاش زندگی کند.
همین!!!!
یعنی به جان خودم همین……. .
داستان روابط آزاد زن و مردها،
بی خیالی نسبت به زن و بچههایشان،
خیانت همخوابههایشان و بوی سگ،
بوی باد دل سگ ،
آب لزج و کشدارش،
و موهایی که میریزد در همه جای ماشین،
زنی که کنار مردی احساس غریبگی میکند،
هر دو احساس غریبگی میکنند.
یک بعلاوه یک در حقیقت داستان افتضاحات #غرب است.
زنهایی که شوهرانشان راحت با یکی دیگر بعلاوه میشوند و خودشان هم با یکی دیگر بعلاوه. هر کدام بچهی دیگری را مدتی دارد و نمیدانم…
اصلا باید بخوانید تا بدانید زیر پوستهی زیبایی که غرب با آن ما را فریب میدهد چه زندگی لزج و بدبویی جریان دارد،
بچههایی که بدون پدر و توسط دیگران تهدید به اعمال جنسی میشوند،
زنانی که هر شب کنار یکی هستند تا بتوانند امرار معاش کنند و مردانی که راحت بغل خواب خود را عوض میکنند.
نتیجهای که غرب را به صفر رسانده،
چرا دارد میان ما دوباره تجربه میشود؟
کاش با دیدهی فهم و درک بخوانیم نه سرگرمی …
و البته آنقدر کمبود عاطفی عمیق بین همسران زیاد است،
آنقدر احساس عدم اعتماد زیاد است،
آن قدر خودخواهی موج میزند که وقتی یک نویسنده یک زن را به تصویر میکشد که دارد برای موفقیت بچههایش از جان و دل مایه میگذارد، کتاب مورد تمجید فراوان قرار میگیرد. این مادرها در کشور ما فراوانند. اگر بخواهیم داستانشان را مثل این رمان کنیم میترکاند.
به هر حال به قول بزرگی ما خودمان را در مقابل غرب به ندیدن (تغافل) زدهایم.
میدانیم که سالانه چقدر زن ها مورد ضرب و شتم مردها و همخوابههایشان قرار میگیرند، تا جایی که حتی میمیرند.
میدانیم چقدر خانههای تک والدینی هست،
چقدر بچهها از پدری دیگرند،
چقدر پدرها به بچههایشان تجاوز میکنند… چقدر …
اما باز هم ظاهر فریبندهاش باعث میشود که ذوق کنیم.
حیف است از فرهنگ عمیق و غنی خودمان بگذریم و اینطور مستانه به آغوش بیفرهنگی پناه ببریم…
🔷namaktab.ir
️🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 من مانده ام تنهای تنها: از تنهایی دربیایید با خواندن این کتاب
#من_مانده_ام_تنهای_تنها
#محمد_حسین_قدیری
#جوان
#خانواده
📚معرفی:
تا حالا شده فکرکنی تنهایی؟ تا حالا شده حس کنی اونهایی که درکت می کنند نیستند و وقت ندارند؟ تا حالا پیش اومده حس و حال دویدن، کار کردن، درس خواندن یا حتی شوخی وخنده نداشته باشی؟ به نظرت همه مردم یه روزی حس کرده اند که تنها هستند یا این شکل بعضی از آدمهاست؟ حالا درستش چیه؟ و باید چه کار کرد؟
✏بریده کتاب:
از زمان های بسیار قدیم تاکنون ما تلفات جسمی و روانی بسیاری در برابر دیو سیاه شکل داده ایم. زمان این رسیده که به شکار این شکارچی برویم. برای اینکه در این راه موفق شویم، باید حتما از دو اسلحه شکاری « مسئله مداری » و هیجان مداری کمک بگیریم.
الف: شیوه افراد بالغ: افراد بالغ جای فرار از مشکل با شکیبایی، تفکر خلاق، مطالعه، مشورت و الگوگیری از افراد موفق به شناسایی علل، راههای رویارویی و سرانجام کنترل یا حل آن می پردازند.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#فهرست_کتب_خانواده💕❣💞👇👇👇👇👇👇👇👇
#خانواده
#خدایا_فرزند_سالم_و_صالح_می_خواهم
#ریحانه_بهشتی
#چهل_هفته_انتظار
#بشقاب_های_سفره_پشت_بام.
#پدر_مادر_شما_را_دوست_دارم
#من_مانده_ام_تنهای_تنها
#بازی_بازوی_تربیت
#تربیت_فرزند_از_نظر_اسلام
#آداب_عشق_ورزی
#تنهای_تنها
#صمیمانه_با_عروس_و_داماد
#ایران_جوان_بمان
#طعم_زندگی
#من_دیگر_ما
#با_دخترم
#در_آغوش_خوشبختی
#پشت_میز_رضایت_بنشینید
#سرچشمه_تربیت
#رازهای_تسخیر_قلب_همسر
#ماهی_که_مهر_را_برد
#سرکار_علیه
#بروید_با_هم_بسازید
#چهل_هفته_انتظار
#خانه_انس
#مردان_عاشق_این_گونه_زنانند
:#دل_به_دل_راه_داره
#خاطرات_کتابخوانی : کتاب فیروزه ای
همسرم پیشنهاد زیارت حرم داد.
خیلی خوشحال شدم ،حاضر شدیم؛ قبل از رفتن فکر کردم 🤔چه کاری برای آقا انجام بدهم! پیش خودم گفتم: بهترین راه همان کتاب است.
پنج تا کتاب که چهارتاش محبت امام عصر (عج) بود برداشتم. یک کتاب #بایقوش هم برای خودم برداشتم که بخوانم تا بعدا که مدرسه رفتم تبلیغ کنم .
رسیدیم به #حرم و وارد قسمت زیارت شدم رو به ضریح ایستادم و چند دقیقه ای صحبت کردم تنها حاجتم را دائم تکرار می کردم میشه کمکم کنید بی بی،
اگر برای امامم کار نکنم اسیر دنیا میشم،
بدرد نمی خورم،
پیر میشم می میرم،
حیف میشم .
میشه کارهای آقا رو بدی دستم که انجام بدم؟!
البته باید کمکم کنید چون ناتوانم ضعیفم.
میشه باعث ظهور باشم ،
اسباب ظهور را آماده کنم ؟!
دلم که آروم گرفت رفتم سمت صحن که از آنجا هر بار بر می گشتم ضریح را می دیدم و دلم باز می شد.
نشستم ،شروع به خواندن صلوات و دنبال سوژه گشتن.
به کی بدم ؟
اگر مشغول دعاست مزاحمش نباشم.
تو حال خودش است اذیت نکنم و ضد حال نباشم .
چشمام رو تیز کردم با کمی فاصله کنارم خانمی نشسته بود که چادر رنگی سرش بود و جا نماز آبی فیروزه ای آرامش بخشی داشت.
گفتم خوب به این که نمی شود چون از نماز مردم را وا داشتن است. و کتاب، دست مایه بشر را دادن کار خدا پسندانه ای نیست.
ادامه👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
نمازش که تمام شد گفتم: دوست دارید مطالعه کنید ؟
این کتاب #فریاد_رس در مورد #امام_زمان (عج) است.
نگاه رضایت مندانه ای به من کرد و کتاب را در آغوش گرفت و شروع کرد به خواندن؛ نیم ساعتی گذشت غرق در خواندن کتاب بود .
بعد از تمام شدن کتاب خیلی تشکر کرد گفت: من کتابخوان هستم و امروز کتابی نخواندم دلم خیلی مشتاق بود که کتابی بخوانم ،
اما شرایط جور نبود،
وقتی کتاب را نشانم دادید گم کرده ام را پیدا کردم.
شما خیلی کار بزرگی می کنید شما همین که محبت حضرت را در دلها می کارید کار عظیمی است.
گفتم ما یک کانال هم داریم که در آن هر روز پیامی از حضرت حجت(علیه السلام) در باب محبت ،معرفت ،یاداوری و نزدیکی و … می گذاریم؛
با ذوق شماره موبایلش رو داد تا برایش بفرستم .
اون شب خیلی خدا رو شکر کردم که توانستم محبت امام را در دل یک شیعه #تهران نشین بنشانم.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#برشی_از_امام_من
عبادت، اصلش نیت است.
درست که باشد
یک لیوان آب هم که بنوشی یا دست دیگران بدهی، یک غذا بپزی یا در خیابان صبر کنی تا اول کس دیگری برود، یک بیمار را با آرامش مداوا کنی، مقابل خطای دیگران سکوت کنی و عصبی نشوی و حرف نا… نزنی، دست مادرت را ببوسی، نانی دست پدرت بدهی، پول اضافه ات را برای خودت ذخیره نکنی و کار درمانده ای را راه بیندازی،
اسراف نکنی و به جا خرج کنی، حجاب را رعایت کنی، غیبت نکنی… برای خودت هرچه می پسندی و دوست داری رقم بخورد، برای برادر و خواهر مؤمنت هم همان را آرزو کنی، از هرچه بدت می آید و شرم آور است، برای دیگران هم آن را نخواهی .. اهل عبادتی!
و اگر
همه اینها به نیت فرج امامت، حجه ابن الحسن انجام بدهی… تو اهل بهترین عبادتی ….
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
قیمت با تخفیف ویژه: ۵۰۰۰ تومان
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صدقه_کتاب
#بسته_بندی_نذورات_نیمه_شعبان
#شاهرود
*
می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
می نویسم که "شب تار سحر می گردد"
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
نقد رمان با گرگها : رمانی با تم کاملا سیاسی و القا مثبت خوی وحشیگری
نقد کتاب
با گرگها
#نقد_کتاب
#با_گرگها❗❗❗❗❗
#کترین_راندل
رمان نویس انگلیسی که برای روسیه نوشته است!!!
در کشور #روسیه اشراف گرگ نگه میدارند. آن را تربیت میکنند تا به کسی آسیب نزند. اما اگر به کسی آسیب زد در جنگ رهایش میکنند.
داستان درباره مادر و دختری است که در خانهای در برفها زندگی میکنند.
آنها در این خانه به وحشی کردن گرگهای رها شدهای که با ناز تربیت شده بودند، میپردازند.
مادر روی صورتش جای چنگال #گرگ است.
دوتا از انگشتانش را گرگ خورده است.
گوش دختر خورده شده است و…
در کتاب هیچ استدلالی برای علت وحشی کردن آنها آورده نشده است.
مادر و دختر وحشی و کثیفاند. در همه جای خانه تکه گوشتهای خورده شده توسط گرگ پیدا میشود.
گرگهایی که از سمت #اشراف میآیند، موهای بلندی دارند؛ این مادر و دختر می روند سرشان را میکنند داخل موهای این گرگها.
در حال حاضر شنیدنش موجب انزجار میشود.
اما نویسنده آنقدر زیبا داستان را جلو میبرد که اگر همان موقع یک گرگ بگذراند جلوی مخاطب سرش را می کند در موهایش.
ادامه نقد👇👇👇👇👇👇👇
ادامه نقد با گرگها☝☝☝☝☝
گرگهای وحشیشده از خانه بیرون میزنند و به دیگران آسیب میزنند.
به ماموران حکومت مرکزی #تزار آسیب میزنند و سه تا از سربازها را گاز گرفته و دستهای آنها را کندهاند. تزار برای جلوگیری از این مساله دستور نابودی این گرگها را میدهد.
ولی مخاطب دیگر به گرگ #وحشی علاقهمند است.
یک ژنرال این مادر و دختر را میزند که دیگر به این کار ادامه ندهند.
اما آنها توجه نمیکنند و مخفیانه به کار خود ادامه میدهند.
ژنرال خانهی آنها را آتش میزند ،اما خواننده دیگراز مادر و دختر، که گرگها را وحشی میکردند و از وحشیگری گرگ بدش نمیآید .
بلکه از #ژنرال متنفر میشود و طرفدار گرگ خبیث وحشی هست.
پس از آتش زدن خانهشان یکی از سربازهای تزار طرفدار این دختر میشود و به او کمک میکند و خودشان را میرسانند به حکومت مرکزی.
مردم هم به همراه گرگهای وحشی به آنها میپیوندند و طرفدارشان میشوند.
سر و ضعشان ژولیده،
لباسهایشان بوی خون گرگ میدهد.
آلودگی و کثیفی…
این موارد در داستان ذکر میشود اما مخاطب منزجر نمیشود.
شاید فقط ۵۰۰۰ بار کلمه گرگ در داستان وجود دارد.
در حکومت مرکزی وارد شده، گرگها به سربازان که از ترس نمیتوانند شلیک کنند حمله میکنند و خلاصه با کمک گرگها حکومت را سرنگون میکنند.
🔴 نویسنده کتاب انگلیسی است.
🔴 داستانها انگلیسی است.
🔴 حکومت ظالم است، گرگ وحشی خوب است. وحشیکننده گرگ خوب است.
🔴 مردم طرفدار وحشیها هستند.
نتیجه آنکه حاکمان انگلیسی که صدها سال است با ظلم به کشورها سلطه دارند و وحشیانه هرجا میروند، خرابمیکنند، (مثال دم دستیش قتل عام هشت میلیون ایرانی در صد سال گذشته است) رمان چاپ میکند برای آنکه حکومت روسیه را سرنگون کند.
نکته: جالب این است که در برفها به شدت مقاومت میکنند.
بعضی نقاط کتاب تکههای نامیزانی دارد که اول فکر میشود که ایرادات کتاب همین تکههاست، اما وقتی به جلو میرویم متوجه مسائل مهمتر میشویم.
مثلا دختر وحشی است،
زنها وحشیاند،
نقش زن را حساب کنید ،
زنها انقلاب را مدیریت میکنند
کاری که با اندلس کردند و زنها را به فساد کشیدند و جامعه را خراب کردند،
در ایران هم دارند با فسادی که ترویج میکنند، زنها را به میدان میآورند و قصد سرکوب دارند.
جالب آن است که خوی وحشیگری تقدیس شده اگر نگوییم تسبیح شده و پاک نشان داده شده است.
◽ بریده ای از کتاب:
نگهبانان خیلی چیزها دارند که ما نداریم در عوض ما خیلی چیزها داریم که آنها ندارند.
آنها آموزش دیدند اسلحه دارند در عوض ما سبک و سریعیم.
ما میتونیم از ناودانها بالا بریم آنها نمیتوانند دنبال ما بیایند.
قدمهای ما کمتر سر و صدا میکنه.
مدام دارد ترغیب میکند اگر چیزی نداریم…
….اونا خیلی چیزا رو فراموش کردند یادشون رفته چه جوری گاز بگیرند ،
تف کنند،
چنگ بزنند،
ما هم که قرار نیست مثل آقایون متشخص بجنگیم؛
کاملا کتاب وحشی است.
نکته: اسم سرباز جذب شده به سمت دختر که بخاطر عقایدش سه روز در خانه ژنرال شکنجه شده است ایلیا است.
نوشتارش خیلی جذاب نیست ، فقط آنهایی که کتاب #ترسناک دوست دارند جذب میشوند. کتاب تکرار بسیار زیاد داشت و بالای صد صفحه آن قابل حذف است.
اما برای جذب شدن خواننده و علاقهمندی او به گرگ ها و وحشیگریهای آنها آنقدر داستان را کش میدهد ،که خواه ناخواه مخاطب با گرگها مانوس میشود.
و آن زمان وقتی در داستان گرگی وحشیگری می کند و کسی را گاز میگیرد مخاطب ناراحت نمیشود.
نکته: هیچ سربازی نمی تواند به گرگها شلیک کند و به جز یکی دوتا گرگ کشته نمیشوند. جالب آن است که سرباز تفنگدار ضعیف است، گرگ قوی است و مخاطب نیز گرگ را تقدیس خواهد کرد.
💥کتاب کاملا تم سیاسی دارد و در ذهنها القاءات خاصی ایجاد میکند…
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
♨☕
#فهرست_نقد_کتب_چاپی_و_اینترنتی قابل جستجو در کانال نمکتاب:
#نقد_کتاب
✅✅✅✅✅✅✅✅✅
#دشتبان
#زایو
#گرگ_سالی
#نان_و_گل_سرخ
#داستان_دو_شهر
#تاب_طناب_دار
#رنج_مقدس
#تکفیری
#تصویر_دوریان_گری
#رمان_افعی_کشی
#او_سلمان_شد
#پنجشنبه_فیروزهای
#رعنا
#اسماعیل
#آقای_سلیمان_میشود_من_بخوابم
#نگهبانان
#بوسه_فرشته_ها
#سکوی_پنهان
#فریب
#غنیمت
❌❌❌❌❌❌
#بادبادک_باز
#همه_نوکرها
#دال
#سربلند
#ملت_عشق
#باباگوریو
#سنگی_که_نیفتاد
#تو_در_قاهره_خواهی_مرد
#زخم_داوود
#همیشه_تلخ_مینوشم
#پرنده_من
#منم_ملاله
#جاناتان_مرغ_دریایی
#یادگاری
#دالان_بهشت
#احضاریه
#کودکستان_آقا_مرسل
#رمان_ماه_پری
#سفر_به_دیار_عشق
#ماهیها_هم_پرواز_میکنند
#دلهرههای_خیابان_وحید
#حجرهی_پریا
#بیشعوری
#گیاهخوار
#زیر_چتر_عشق
#با_گرگها
#قهوه_ی_سرد_آقای_نویسنده
#سرخی_تو_از_من
#چایت_را_من_شیرین_می_کنم
#هفت_جن
#بهم_میاد
📚 نقاشی های کوچک به آقایی بزرگ : فاطمه وفایی
#نقاشی_های_کوچک_به_آقایی_بزرگ
#کودک
#کودک۵تا۷سال
#کودک_اهل_بیت
#کودک_امام_زمان (عج)
فاطمه وفایی
😍معرفی:
شاید برخی هایمان انقدر امام زمان(علیه السلام) را از خود دور ببینیم که تصورش هم برایمان سخت باشد که صریح و ساده با امام گفت و گو کنیم. شاید چون گناهانمان را مانع می بینیم یا شاید چون از لطف امام بی خبریم. اما کوکانمان اینگونه نیستند. با قلب صاف و صفای باطنی که دارند می توانند با امام ارتباط برقرار کنند.
در این کتاب با زبان کودکانه، چندین نامه به امام نوشته شده است. با نقاشی هایی که خود بچه ها آن را کشیده اند.
🌞بریده کتاب:
سلام باباجان!
در روز نیمه ی شعبان، سخنران می گفت چون شما از احوال همه خبردارید، می دانید در دنیا به خیلی از آدم ها ظلم می شود، برای همین هم خیلی وقت ها غصه می خورید و غمگین هستید.
من هم غصه ی شما را می خورم و برای سلامتیتان صدقه می دهم.
اگر می بینید خورشید توی نقاشی ام می خندد و گل هایمان شاد و رنگارنگ هستند، دلیلش این است که خواستم شما برای یک لحظه ام که شده با دیدن آن ها شاد شوید.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
💎 کتابگردی با آقا(۱)
💡 روایتی از کتابهای نوجوانانهای که آقا در نمایشگاه کتاب، دربارهشان صحبت کردند
📚 کتاب اول: #داستان_دو_شهر
🌀 چندسال پیش، آقا از ناشران خواستند آثار کلاسیک را برای نوجوانها تلخیص کنند. این «آثار کلاسیک» به همانرمانهای معروف و پیشکوست دنیا از نویسندگان بزرگ و سرشناس گفته میشود که همۀ اهالی کتاب، بهخوبی میشناسدشان. یکی از معروفترین آنها هم همین «داستان دوشهر» است که پرتیراژترینکتاب جهان هم هست. وقتی غرفهدار نشر افق اینآمار را به حضرت آقا ارائه میداد، بر جمع معلوم شد آقا پیشتر اینکتاب را خواندهاند و آن را بهخوبی میشناسند! چون رو به آقای صالحی، وزیر ارشاد، گفتند: «اینکتاب دربارۀ یکانگلیسی است که به فرانسه میرود و آنجا ماجراهایی دارد».
🔆 اگر بخواهیم معرفی موجز آقا را کمی بیشتر کنیم، باید بگوییم اینکتاب خواندنی، اثر «چارلز دیکنز»، نویسندۀ معروف و پرطرفدار انگلیسی است که احتمالاً او را با معروفتریناثرش، «آرزوهای بزرگ» میشناسید. البته اینطور که آمارها میگویند، داستان دوشهر اقبال بیشتری از آرزوهای بزرگ داشته و بیشتر از آن تجدیدچاپ شده!
🎯 داستان این اثر در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد و روایت مفصلی است از اتفاقاتی که که در جامعۀ اشرافی و انقلابی فرانسه رخ میدهد. با خواندن داستان دوشهر، شما اطلاعات کاملی دربارۀ انقلاب فرانسه و جزئیات اجتماعی و سیاسی آن به دست میآورید. در عین حال، سرگذشت «لوسی»خانم را هم که زندگی خود، پدر، همسر و دوستانش با اتفاقات اینانقلاب گره خورده، دنبال میکنید.
🔻 شما میتوانید متن کامل این گزارش را در آدرس زیر بخوانید👇🏻
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=11937
کتاب زقاق۵۶ : هانی خرمشاهی
#زقاق۵۶
#هانی_خرمشاهی
#جوان
#رمان
👇👇👇👇
📖خلاصه:
خاطرات نویسنده که یک ایرانی تبار بوده که قبل از انقلاب ایران، در #عراق زندگی می کرده اما با شکرآب شدن روابط این دو کشور، موج اخراج و بازداشت ایرانی تباران از طرف دولت و حکومت عراق (بعثی ها) شروع می شود و با ترفندهای مختلف آن ها را شناسایی و به مرز ایران می رساندند و آنها را رها می کردند به ایران بروند.
✏بریده کتاب:
بعد اینکه #کومله ها وسط راه ما رو لخت کردن، شب امیر المؤمنین رو با صورتی نورانی توی خواب دیدم. به او گفتم سیدی ما یک عمر کنار مرقد تو بودیم و به پابوسیت اومدیم، آخر عاقبت ما اینه؟
حضرت به من گفت الان برید به نفعتونه. بعداً میفهمید چه خوب شد از عراق اخراج شدید.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
May 11
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم رب شهر رمضان....
پای عشقت ارباب من جوونیم از دستم رفت
بحق الحسین.... یا الهی العفو
#کلیپ
#کلیپ_مناسبتی_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
قصه من و خدا،محسن عباس ولدی،نشر جامعه الزهرا
#قصه_من_و_خدا
#جوان
#اعتقادی
#محسن_عباس_ولدی
#نشر_جامعه_الزهرا
✍کتابی متفاوت با قلم شیرین محسن عباسی ولدی
جرعه جرعه #دعای_ابوحمزه را نوش جان خواننده می کند
برای کسانی که می خواهند با خدا حرف بزنند این کتاب عالیه
💌 مقدمه نویسنده بر این کتاب:
"من" بنده ای است که شوق گناه او را فرسنگ ها از خانه ی مولا دور کرده
و "خدا" مولایی است که لحظه ای از این بنده فاصله نگرفته.
"من" بنده ای است که هر چه مولا به او فرصت داد آتش زد و نعره ی مستی کشید
"خدا" مولایی است که بنده اش هر کجا رفت، به دنبالش دوید.
"من" مهلت داده شد و جرات یافت
"خدا" حلم ورزید و جسارت ها را ندید...
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه داغ
#لذت_زندگی
#رمضان
#قدم_اول
ماه رمضانی متفاوت را رقم میزنیم
با ما همراه باشید
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
نقد رمان نان و گل سرخ : درک وضعیت اسفناک فرهنگیِ امریکا و اروپای متمدن در صد سال گذشته
نقد کتاب
نان و گل سرخ
#نقد_کتاب
#نان_و_گل_سرخ
#نوشته:کاترین_پاترسون
مامان به نرمی شروع کرد: «من فکر میکنم، من فکر میکنم ما فقط … فقط نان برای…..»
این قطعهای کوتاه از کتاب است که از زبان زن #کارگر کارخانه گفته میشود، صنعت وارد عرصه زندگی مردم آمریکا شده است و کارگران را زیر یوغ کارفرماهای ظالم کشیده است. حالا زن و مرد و کوچک و بزرگ هم کار میکنند و هم گرسنهاند و هم از لحاظ روحی و معنوی #مستضعف.
این است #انقلاب_صنعتی آمریکا.
داستان کتاب از نگاه دو کودک بیان می شود یکی پسری فقیر که برای سیر کردن شکمش دست به هر کاری میزند و خودش کارگر کارخانه ریسندگی است و دیگری دختری کوچک که در خانهای زندگی میکند فقیرانه و بزرگان خانه کارگران کارخانه هستند.
فقر و دستمزد کم تمام کارگران کارخانهها را به اعتصاب میکشد. جریان اعتصاب، اثرات آن بر روحیه.ها، و اتفاقات ریز و درشتش این داستان جذاب را رقم میزند.
ادامه نقد کتاب👇👇👇👇👇👇👇
ادامه نقد نان و گل سرخ👆👆👆👆👆👆👆
اما چند نکته جالب دارد:
۱- داستان از زبان کودک و نوجوانی گفته میشود و همین باعث میشود که خباثتهای حیوانی در آن نیاید. یعنی با نگاه معصومانه جلو میرود و تحلیل میشود.
۲- اگر هوشمندانه داستان را بخوانید وضعیت اسفناک فرهنگیِ #آمریکا و اروپای متمدن در صد سال گذشته را خوب درک خواهید کرد.
به دور از حرفهای سیاسی و اینکه دائم گفته میشود عرب ملخخوار و دور از تمدنِ با اسلام متمدن شده،
واقعیت دیگری را هم از زبان خود نویسندگان آمریکا و اروپا باید ببینید:
مردمان آن کشورها هم از لحاظ بهداشتی و فکری و فرهنگی تا همین دو صد سال پیش بسیار سطح پائین بودهاند. نه رسم و رسوم درستی از آداب اولیه بهداشت داشتند و نه فرهنگ معنوی و روحی درست.
یعنی اسلام ۱۴۰۰ سال گذشته پاکیزگی را ترویج میکند و جا میاندازد و غرب در ۲۰۰ سال پیش مشکل نظافت داشته. ( تحقیق بیشتر بر عهدهی خودتان.)
خلاصه آنکه کتاب خوب نان و گل سرخ را برای سرگرمی نخوانید، با دقت مطالعه کنید تا ظرافتهای تفاوتها را ببینید.
یاد شهید #رجایی افتادم، که وقتی هم سن «جیک» پسر نوجوان قهرمان این داستان بوده، با اینکه فقیر بوده و دستفروشی میکرده، هیچ وقت کار خطایی نکرد و درسش را هم میخواند.
اما «پسر ۱۳ سالهی داستان یا همان جیک» برای پر کردن شکمش دزدی میکند، دروغ میگوید و حاضر است زیر بار ظلم برود و هیچ درسی هم نمیخواند.
آنها شعار میدهند که نان میخواهند و محبت و درک روح و معنویت،
چیزی که دقیقا نمیدانند چیست، اما جای آن عنصری که وظیفه کلیساست که آن را تأمین کند خالی است: غذای روح.
مردم غیر از مسایل جسمی که حیوانات هم دارند، دنبال دریافت آن چیزی هستند که نیاز خلقتیشان است و حالا مهجور مانده،
#دین مأمن هر دوی اینهاست.
مامن دنیایی که پر از #عدل است و روحی که آرام و با نشاط است.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطواف
بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه: ۱۳۰۰۰تومان
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
#حرف_های_آبدار
#نوجوان_داستان
#نسترن_عنبری
#عهد_مانا
#نوجوان
بریده کتاب:
راستی نگفتی نامت چیست؟
آبنوش! چی؟آبنوش؟چه اسم عجیبی!نام پدرت چیست؟
پدرم مرحوم شده. اسمش آبخیز بود. مرد بازهم با تعجب آبنوش را نگاه کرد. اسم مادرت چیه؟
_آبناز!
مرد ابرو بالا داد و گفت: جل الخالق!چه اسمهایی!
آبنوش که می خواست تعجب مرد را بیشتر کند، گفت: اسم برادرم آبچهر است. اسم خواهرم آبشاد. اسم مادربزرگم هم دریا…
با این حرف، مرد یکدفعه برگشت و…
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir