.🪴زیر یک سقف؛خانواده خوب من
.
.📌#فاطمه_تیموری
.
.
.📝 اولین اصل مهم در زندگی و درواقع،مهمترین هدف تشکیل خانواده،آرامشه.یه موضوعی که کمتر بهش توجه میشه اما اهمیت فوق العاده ای در زندگی داره.موضوعی که اگه همه ما به اهمیتش پی ببریم زندگیهامون عالی خواهد شد.قرآن کریم یه آیه خیلی مهم و دقیق درمورد ازدواج و زن و شوهر داره:۲۱/روم....لتسکنوا الیها....ازدواج کنید تا به آرامش برسید.این موضوع،خیلی مهمه که خالق ما،هدف از ازدواج رو رسیدن به آرامش معرفی فرمودن.اینجوری مدام حواسمون هست که هرکاری که توی خانواده انجام میدیم برای رسیدن به آرامش باشه و هرکاری رو که آرامش خانواده رو بهم میریزه کنار میذاریم.اینطوری هرموقع خواستیم قانونی هم توی خونه برقرار کنیم حواسمون هست که قوانینمون برای تامین آرامش بیشتر قرار داده بشن.ما،سرمون بره،نباید آرامش تو خونه از بین بره.اول،آرامش؛وقتی شما فواید خوب دیگه ی زندگی رو گذاشتی اول،همه چی رو بهم ریختی.مثلا شما گفتی اولین فایده خانواده،محبته و محبت رو بیارید جای آرامش؛ببینید چی میشه!به خاطر محبت،آرامش همدیگه رو هم بهم میریزین.دیگه نه محبتی هست و نه آرامشی.تو همین آیه هم محبت اومده ولی اول نیومده؛فرمودن:لِتِسکُنو اِلَیها و جَعَل بَینَکُم مَوَدّه و رَحمَه...اول آرامش بدید به همدیگه بعدش قربون صدقه همدیگه برید. موقع انتخاب یه همنشین،یه دوست یا یه همسر،کسی رو انتخاب کنیم که مایه ی آرامشمون باشه و راه آرامش دادن به ما رو بلد باشه.ما هم باید تلاش کنیم تا استعداد آرامش دادن رو در خودمون تقویت کنیم.تا آرامش توی خونه فراهم نشه محبت های بین زن و شوهر هم خیلی لحظه ای و موقت خواهد بود چون هنوز نتونستن زمینه محبت و ثبات رو بوجود بیارن؛ده دقیقه با هم خوبن و بعدش بحث و دعوا و.... .ما باید آرامش رو به یه شعار محوری برای خانواده تبدیل کنیم و واقعا زن و مرد میتونن این آرامش رو بهم هدیه بدن.اصلا میدونید که اگه بخواییم بدونیم چقدر مومن بودنمون واقعیه باید ببینیم چقدر میتونیم به اطرافیانمون آرامش بدیم و چقدر با بودن کنار ما احساس آرامش و سبکی میکنن؟حالا چطور بهم آرامش بدیم و اگه ما آرامش دادیم و طرف مقابلمون نتونست ما رو آروم کنه و به ما آرامش بده چی کار کنیم؟
ادامه دارد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴من یک هیئتی ام
.
.📌#اسما_دهقان
.
.خادم ارباب کیست؟
.
.📝 که را میجویی؟
به انتظار چه کسی این چنین لجوجانه به امید گشایش ایستادهای، دست را برای کدام ارباب بالا میبری و دق الباب دل میکنی و آمال فرمانبری و قرب او را در سر میپرورانی.
بدان، قرابتت به اندازه معرفت توست.
حسین (ع) مظلومی نیست که تنها باید بر او گریست و در فراغت صلح و سلم برایش سیاه خانه به پا کرد، و تو خدمت را در فهم محدود خود از مخدوم، خلاصه نکن.
حسین (ع) این طلعت تابناک ال عبا، مصداق "مِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ " است، در هبوط و یخبندان هزاره سومِ بشرِ بسته در زنجیر خاک؛که عشق را به جان بی فروغ عالم تزریق میکند.
و ما در پرتو لطف بیکرانش، از چشمه او ارتزاق نور میکنیم، جان زنگار بسته خود را از محبس اَغیار خلاصی میدهیم و از میخانه او جام فنا سر میکشیم، که فنا شرط بقاست.
و برای سروری چون آفتاب، خدمت
آیینگی است،
پس دم بگیر تا غایت طهارت که جهان جز درخشش ذات او را نبیند:
آیینه شو، آیینه شو...
.
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴من، زندگی، آزادی؟
.
.📌#صنم_یاوری
.
.📝 آیا من آزادم؟ این سوال وقتی در ذهنم ایجاد شد که با یک دختر نوجوان در مورد آزادی بحث میکردم
این اولین بار بود که خودم را به چالش می کشید، کمی فکر کردم و نگاهم به گوشه ای خیره ماند. پوزخند زد و با همان لحن حق به جانب ادامه داد: شما خودت نمی دونی آیا آزاد هستی یا نه حالا اومدی به من میگی اسلام آزادی را از زنان نگرفته.
جوابش را میدانستم، در قلبم، با اطمینان، چون هیچ وقت احساس اسارت نداشتم اما نمی دانستم چرا؟مگر نه اینکه من پر از محدودیت ها هستم؟ چگونه می توانم بگویم محدود هستم ولی آزاد هم هستم؟چه طور برایش شرح دهم هر لحظه سرشار ازحس آزادی هستم اما قبول می کنم که محدودیت دارم.
شروع کردم به شمردن محدودیت هایم، من برای پوشیدن هر چیزی محدودیت دارم، برای حرف زدن با هر کسی، برای هر جوری راه رفتن، برای در هر جمعی نشستن، برای شنیدن هر چیزی، درست مثل شاهزاده ای که در یک قصر بزرگ، پر از محدودیت ها هستم.
در عوض برای ورود به جامعه آزادم، برای درس خواندن، برای کار کردن،برای تفریح، برای سخنرانی کردن در جمع هزاران نفر، برای فیلم ساختن، برای نوشتن، آزادم از نگاه های بی نزاکت، از حرف های منظور دار، از اینکه در حد یک جسم کوچک شوم و روح و شخصیتم نادیده گرفته شود، آزادم از شر آنها که خدا گفته در قلب هایشان مرض است.آزادم از دغدغه اینکه هر لحظه در مسابقه زیبایی ظاهری یک نفر از من جلو بزند آزادم از راه افتادن دنیال فکر و اندیشه دیگران ،از مد و سلیقه هایی که برایم ساخته اند آزادم
حالا می دانستم چه جور باید جواب بدهم: دخترم من برای جسمم محدودیت گذاشته ام تا روحم را از اسارت ها رها کنم چون می دانم هر آنکه روحش آزاد باشد، در زندان هم حس اسارت ندارد و آنکه روحش اسیر باشد در دشت پر از گل هم دنبال آزادی میگردد.
من محدودم به آنچه آزادم میکند و آزادم از چیزی که به اسارتم در بیاورد.
نگاهش را به زمین دوخت و بعد از کمی فکر پرسید: مگر نمی گویی همه ما محدود هستیم، چه کسی می داند رهایی من در چیست و به چه چیزی باید محدود شوم؟ من به چه کسی می توانم اعتماد کنم
ادامه دارد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴همستر یا تله موش
.
.📌#سیده_فاطمه_موسوی_بابایی
.
.📝رویای یک شبه پولدار شدن، آرزوی دیرینه ای که روزگاری در پس بیل زدن و یافتن گنج قارون و امروز به لطف پیشرفت تکنولوژی با ضربه زدن روی صفحه گوشی محقق می شود.
ولی آیا واقعا می شود؟!
چندماه پیش که ربات تلگرام نات کوین شروع به فعالیت کرد، با وجودیکه کاربران بسیاری این بازی را نادیده گرفتند،
نات کوین لیست شد و به عنوان ارز دیجیتال در صرافی ها فروخته شد و بازیکنان خود را به ثروت رساند و حالا تجربه موفق نات کوین باعث ایجاد تب اجتماعی همستر کمبات شده است
جدای از اینکه اغلب مردم در اجتماعات مختلف دنبالهروی موجها هستند، بازی همستر در ایران با اتکا به ماجرای ناتکوین بسیاری را به کسب درآمد آسان و البته قابلتوجه امیدوار کرده است، اما تابحال از خود پرسیده اید که چرا یک پلتفرم باید ایردراپ(رمز ارز رایگان) توزیع کند؟
هرچه افراد بیشتری یک کالا یا خدمات را بشناسند، امکان استفاده از آن کالا یا خدمات میان افراد دیگر بیشتر میگردد، یک پلتفرم مثل تلگرام برای دیده شدن یا افزایش ارزش شرکتش نیاز دارد به طریقی شناخته شود، بنابراین ایردراپ راهی تازه و بازاریابی نوین است که افراد را ترغیب به استفاده از تلگرام میکند.
در نگاه اول، عضویت یا بازگشت تعداد زیادی از کاربران به پیامرسان تلگرام، افزایش بازدید روزانه از سرورهای آن، صرف زمان طولانی در این پلتفرم باعث ایجاد محبوبیت و استفاده مجدد، افزایش رتبه و در نتیجه افزایش سود و ارزش شرکت در فضای بین الملل می گردد.
از سوی دیگر، تبلیغات و کسب درآمد در پس کانالهایی با چندین میلیون بازدیدکننده در خود تلگرام دارند، موجب جذب سرمایههای کلان در ابتدای پروژه میشود.
هرچند در نهایت ماجرای همستر ممکن است مانند نات کوین به سکههای رمزارز ختم شود، اما این امر تنها یکی از احتمالات است که ابتدا تا انتهای آن دردسرها و چالشهای بسیاری دارد و مشخص نیست در بازار پر فراز و نشیب رمز ارز که رشد یا سقوط ناگهانی ارز در عرض چند دقیقه رخ می دهد،بازار پر سودی یا پر از ریسک و خطر را فراهم آورد.
برخی کارشناسان اقتصادی معتقدند،
در صورت لیست شدن ایردراپ همستر کمبات، با توجه به عرضه و فروش بالای این ایردراپ قیمت آن به شدت افول کرده و بی ارزش خواهد شد.
علیرغم این مساله، لیست شدن این رمز ارزها و فروش آن مثل چاپ پول بدون پشتوانه می باشد که در ازای خدمت یا کالایی به دست نیامده و می تواند اثر تورمی در اقتصاد کشور داشته باشد،
برخی جامعه شناسان نیز در تحلیل فراگیری این ایردراپ از دانه پاشی این برنامه ها برای سود کلان خود خبر داده و نتیجه را پس از اتمام و حذف پاداش این بازی ها، اعتیاد به فضای مجازی، سرخوردگی، افسردگی، ناامیدی از وقتی که به بطالت رفته بیان می دارند.
الغرض بنا را بر احتیاط گذاشتند و با شک و تردید به این برنامه نظر کردند، جلوی ضررهای احتمالی را می گیرد به قول قدیمی ها «پنیر مفت تو تله موشه»
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴جوان و انتخاب بزرگ
.
.📌#مهدی_فاطمی
.
.📝 دوران جوانی!!
برهه عجیبی است گاهی؛ هم شگفت انگیز!
جوان مختصات خودش را دارد؛
سرشار از امید است؛ و نگاهی شورانگیز به آینده دارد؛
چشمه جوشان نیرو و انرژی و قدرت است؛
آنچنان از هیجان و احساسات و عواطف لبریز است که گویا هیچ حادثهای توان متوقف کردن او را ندارد.
با این همه جوان در آغاز یک مسیر است، مسیر زندگی؛ که طراحش خود اوست؛
نقشه مسیر به دست خودمان است خودمان طرح میزنیم و آنچه ایده آلمان باشد میسازیم.
این مسیر زندگانی میتواند زیبا باشد و دلچسب و دلنشین، جاده زندگانی را میتوانیم به گونهای بسازیم که بشود مسیر خوشبختی، مسیری که ما را به خوشیها برساند، به لذتها،به حال خوب!
بشود پلی که اگر از آن گذشتیم به پایانی نرسیم جز زیبایی.
اما گاهی، کسی جاده زندگی اش را طوری ناهموار میسازد که در، گاه و بیگاهش اینگونه باخودش بگوید«کاش برگردم و دوباره شروع کنم» همینقدر ناجور و نازیبا؛ بی فایده و بی محتوا.
اما یک سوال!
چگونه این مسیر ساخته میشود؟ پاسخ یک کلمه است؛ انتخاب!!!
آری، انتخاب.
آدمی تا به بلوغ میرسد مدام در دوراهیهای زندگی قرار میگیرد؛
این؟ یا آن؟
از این سو یا از آن جهت؟
راه این یکی است؟ یا از آن طرف باید رفت؟
گویا این انتخابهای ماست که مسیر زندگی ما را میسازد ؛ یا اصلاً بهتر است بگویم، خود «من» را هم همین انتخابهاست که شکل میدهد پس «من» هر کسی، مجموعه انتخابهای اوست.
آدمیزاد با انتخاب یک جهت؛ شأن، شخصیت و هویتی مییابد و با انتخاب جهتی دیگر هویتش تغییر میکند.
درست مثل حرّ؛ عنصری که حرّ را از آن هویت ظلمانی و تاریک، به هویت نورانی رساند، انتخاب او بود.
پس مقوله انتخاب در زندگی خیلی جدی است، خصوصا برای یک جوان که تازه در آغاز مسیر است و با هر انتخابش مسیر کلی حرکتش را تعیین میکند.
هرچه انتخابمان بزرگ و کامل باشد؛ هویتمان هم به همان اندازه بزرگ و با عظمت میشود.
حال که انتخاب تا این اندازه مهم است و تا آن مقدار اثرگذار، ذهنم مشغول است به اینکه چگونه «انتخاب» کنم؟ انتخاب بزرگ،انتخاب هویت ساز، انتخابی در شأن انسان ( انسانی که اشرف مخلوقات است، همان که اگر استعداد هایش شکوفا گردد و قوه هایش به فعلیت در آید، فرشتگان نیز به رتبه اش غبطه میخورند و به حالش رشک میبرند) چگونه انتخابی است؟
پاسخ به این پرسش در گرو فهمی صحیح از انسان است، زیرا سخن در انتخاب های انسان است.
آدمی حیاتی دارد کران ناپیدا، زندگانی او محدود به زمان نیست؛ زیست او ابدی است.
به علاوه وجود این موجود نیز وسیع است، به وسعت روحی خدایی« وَنَفَختُ فِيهِ مِن رُّوحِی». این موجود، محدود به «تن» نیست، این پیکر، مرکب روح آدمیست که حقیقت انسان است.
اگر جوان بخواهد با گزینشهایش، حقیقت خود را به کمال مطلوب برساند، و به مقصد مقصود نائل آید و از خود هویتی بسازد؛ روشن و ماندگار، باید دریابد که در کوران امتحانها و ابتلائات و در طول مسیر زندگی، میبایست یک روح کلی را بر انتخابهایش حاکم کند.
آن روح کلی این است که در انتخابهایش، به آن سویی برود، آن چیزی را برگزیند و آنی را انتخاب کند که؛
اولاً قدرت ساخت ابدیت را داشته باشد.
مرحوم علامه طباطبایی رحمت الله علیه میفرمودند:«ابدیت در پیش داریم»، یعنی ای بشر تمام دوران حیات تو، همین چند صباح دنیا نیست. زندگانی تو ابدی است پس بهگونهای طی طریق کن که زندگی ابدیات لحظه به لحظه شیرین باشد،نه آنکه در لحظهای زودگذر، از لذتها مست شوی، به بهای آنکه باقی زندگیات را با ذائقهای تلخ و زهرآگین سپری کنی.
ثانیاً انتخاب باید به گونهای باشد که بتواند روح انسان را بسازد، چه آنکه حقیقت آدمی؛ همان که نه میمیرد و نه از بین میرود روح آدمیست. وگرنه کالبد تن که روزی در پیش چشمان روح به مشتی خاک سپرده خواهد شد!
پس در باورها باید چیزی را برگزید، و در رفتارها آن چیزی را باید انتخاب کرد؛ که به غیر از تامین نیازهای مادی، بتواند خلاءهای روحی را پوشش دهد و بتواند روح را چنان رشدی دهد که خالقش بگوید«فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»
عمیق بیاندیشیم، بیکران انتخاب کنیم، بزرگ شویم.
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴داستانک
.
.📌#سیده_فاطمه_موسوی
.
.📝 "جانم خانم سلام ، خوبم شما خوبی؟ ... چرا دیگه کارم تموم شد .نیم ساعت دیگه می رسم محضرتون ... چشم خداحافظ "
زن جوانی از داخل حیاط پرده سورمه ای را کنار زد و بیرون را نگاه کرد.
علیرضا گوشی را داخل جیبش گذاشت. به نشانه ادب دست روی سینه گذاشت و سلام و احوال پرسی کرد . از کنار چادر گلدار زن دو دختر بچه قد و نیم قد بیرون آمدند . علیرضا با دیدن دختر بچه ها دست توی کیف دوشی اش انداخت و دو پاکت لواشک و نخود کشمش بیرون آورد کنار پای دخترک ها روی پنجه هایش نشست ومهربانانه سلام کرد.دختر کوچکتر چادر مادرش را دو دستی گرفته بود و دختر بزرگتر خودش را به مادر نزدیک تر کرد .
علیرضا بسته های خوراکی را نزدیک تر برد وگفت:
"خانم های گل بفرمایید این خوراکی ها رو بابا فرستاده بابا گفتن بهتون بگم خیلی دوستتون داره "
دختر ها تا اسم بابا رو شنیدند هر دو به چشمهای مادر نگاه کردند. مادر با نگاهش حرف علیرضا را تایید کرد و بچه ها از دست علی رضا خوراکیها را گرفتند دختر بزرگترکه حدود ۵ سال داشت ، پرسید ؛
"پس بابام خودش کو؟ نمیاد؟"
علیرضا گفت:
"چرا نمیاد؟ میاد ! انشاالله ده تا شب بشه صبح بشه میاد."
دختر کوچکتر که دیگر چادر مادر را رها کرده بود و دو دستی خوراکی هایش را گرفته بود به خواهرش نگاهی کرد و در حالی که سرش را با تکرار جمله علیرضا به راست و چپ خم می کرد، گفت:
" ده تا شب بشه شوب بشه ، شب بشه شوب بشه ، شب بشه شوب بشه میاد " با حرف دخترک خواهرش و علی رضا خندیدند ودخترها با خوشحالی داخل حیاط رفتند .
زن از علیرضا تشکر کرد و گفت ؛ آقای ارفعی زحمت افتادین تا اینجا تشریف آوردین بفرمایید داخل شربتی شیرینی .."
علی رضا بسته را از روی موتورش برداشت و به زن داد و گفت ؛
" ممنون ، آقا حیدر گفتند دو سه روز اینترنت قطعه و امکان تماس تصویری نیست نگران نباشید . البته خودشون سر فرصت تماس میگیرن ، مشتاق بودم آقا جواد رو هم ببینم منزل نیستن ؟"
زن سر کوچه را نگاهی کرد و گفت:
"با صادق رفته بودن نون بگیرن؛ که دارن میان "
سر کوچه را نشان داد پسر حدودا ده ساله ای را نشان داد که دست پسری ۷ ساله را گرفته و کیسه نان را با دست دیگرش نگه داشته و به سمت خانه می آیند .
علیرضا از همسر دوستش اجازه گرفت چند دقیقه ای پسرها را سوار موتور کرده و دوری بزنند زن هم تشکر کرد .
علیرضا از همسر دوستش خواست اگر کاری داشتند تا آمدن حیدر به او بگویند و غریبی نکنند و از هم خداحافظی کردند
چند دقیقه ای پسرها را سوار موتور کرد و میان کوچه های محل دور زدند .
ادامه دارد ...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۳
.
.🆔 @nashr61
.🪴قصه چند قسمتی باغ بابا جون
.
.
.📌#مینا_یعقوبی_فرد
.
.📝قسمت اول
.یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود توی یکی از روزای خوب بهاری زهرا خانم که خواهر محمد رضای قصه ی ما بود به همراه مامان و باباش و داداش علی کوچولو که ۷ ماهه بود درحال رفتن به باغ خانوادگیشون توی یکی از روستاهای خوش و آب و هوای زنجان بودند . زهرا روستا رو خیلی دوست داشت چون دور از دود و دم ماشین های شهر بود، خالی بود از همه شلوغی ها و ترافیک خیابان ها، اونجا مادربزرگ نون محلی و فتیر درست میکرد توی تنور روی زمین، مثل حرفی که خانم معلم زهرا میگفت خداجون مهربون تو قرآن گفته اگر از غذای حلال و سالم و پاکیزه بخوریم آدم های خوب تری میشیم ،بعد از خدا امام زمانمون هم ازمون راضی میشه، راستی ایوان خونه مادربزرگ پر بود از گلهای شیپوری که قشنگیش برق از چشمهای زهرا می برد ، وقتی دم در خونه مادربزرگ میرسندند مادربزرگ با اینکه بزرگ خانواده بود ولی همیشه برای استقبال حاضر بود و این برای زهرا خیلی دوست داشتنی بود، و دعا میکرد مثل مادربزرگ بشه تو آینده . زهرا دوست داشت بیشتر بیان روستا چون تو خونه مجبور بود تا برای صرف اوقات فراغت گاهی از بازی های کسل بار گوشی یا کامپیوتر استفاده کنه ،چون رستا به مامانش میگفت : مامان با اینکه بازهای گوشی و کامپیوتر خیلی جذاب هستند ولی خسته کننده هم هستند ولی بازهای در باغ خیلی جذاب تر و قشنگ تر هستند و اصلا اصلا زود خسته نمیشم. محمد رضا که پسر بزرگ خانواده بود در آوردن هیزم ها و جابه جایی نهال هایی که قرار بود کاشته بشه و جابه جایی موتور برق و .... به بابا کمک میکرد ولی این بار در جابه جایی موتور برق اتفاقی پیش اومد ....
ادامه دارد ...
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۳
.
.🆔 @nashr61
نشریه ۶۱ شماره ۹۳ .pdf
23.26M
🪴نشریه ۶۱شماره۹۳
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡یوم الترویه،حج نا تمام
.⚡مثل رئیسی کیست؟
.⚡رای قشر خاکستری
.⚡زیر یک سقف ؛خانواده خوب من
.⚡من یک هیئتی ام
.⚡من،زندگی آزادی ؟؟؟
.⚡همستر یاتله موش
.⚡جوان و انتخاب بزرگ
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61
سلام و عرض ادب
🪴 بزرگواران لطفا نظرات خودتون رو در مورد نشریه ۶۱ مطرح بفرمایید.
در خدمتتون هستیم برای شنیدن نکات شما بزرگواران.
@alrahiile
نشریه ۶۱ هیئت ثارالله زنجان شماره ۹۴ .pdf
22.16M
🪴نشریه ۶۱ شماره ۹۴
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡دوقطبی = دولت سوم روحانی؟
.⚡اصلح کیست ؟
.⚡در رکاب ولی
.⚡یار پسندیده
.⚡درنگی در فرصت جوانی
.⚡مصاف عقل و عشق
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61
.🪴دوقطبی = دولت سوم روحانی ؟
.
.📌#میثم_سلطانی
.
.بعد از شهادت رییس جمهور، مثل رئیسی کسی است که در مناظرات کشور را دچار مساله دوقطبی کاذب نکند، اما سوال مهم این است که چگونه دوقطبی شکل می گیرد و نتیجه آن برای جامعه چیست؟
دوقطبی شدن به معنای ایجاد تشتت و تعارض در بین افکار عمومی در بین مردم است که راجع آن مساله به زیرگروه های مخالف دسته بندی می شوند و دو جبهه مخالف و موافق ناتراز که در قلب آن تعصب برقرار و تدین خارج میشود. معنای دوقطبی اختلاف سلیقه و اختلاف انتخاب نیست بلکه به معنای به حق و مصلحت فکر نکردن و به آن جایگاه این دسته بندی فکر کردن است.
خصوصیت فضای حاکم بر دوقطبی استدلال کمتر بیان و کمترشنیده میشود، فضای سیاه و سفید و صفر ویکی است، لجبازی در راس قراردارد و یک گروه حمله و گروه دیگری دفاع می کنند.
در دوقطبی مردم_مردم که نشات گرفته از رفتارهایی است که در سطح اثرگذاری بالا یا تصمیم گیری بزرگتری خودش را نشان می دهد و یک بیان در مناظرات نامزدها یا یک فعلی مثل حجاب یا ترور حاج قاسم سلیمانی و هواپیمای اوکراینی مصادیقی است که می توان بیان کرد.
در فضای کاذب دوقطبی عقلانیت جایش را به عصبانیت می دهد و سبب زخم زدن بر پیکره آرمان های انقلاب اسلامی میشود که در این فضا سبب دل زدگی، خستگی مردم، شکننده شدن محیط جامعه میشود و بار محبتی افراد برای یکدیگر را ازهم به سرقت می برد و ساحت تفکر را از انسان می گیرد.
آقای پزشکان و مشاورانش پیروزی خود را در ایجاد فضای دوقطبی دیده اند که از همه ظرفیت های خود از جمله سلبریتی ها و وزرای سابق دولت روحانی و همه افرادی که به نوعی بر تب این فضا می دمند استفاده کرده اند و در مناظرات بعدی این خودش را بیشتر نشان خواهد.
آیا می توان گفت دو قطبی کاذب بین آقایان قالیباف _ جلیلی، سبب روی کار آمدن دولت سوم آقای روحانی میشود؟
حریف نامزدهای جبهه انقلاب با تمام توان و ظرفیت در صدد بازسازی و آرایش خود با ایجاد فضای دوقطبی هستند تا بتوانند بر کرسی شهید جمهور تکیه بزنند این امر محقق می شود الا با یک هوشیاری و اتحاد در جبهه انقلاب و ماندن یکی از نامزدهای منتصب به جبهه انقلاب است که از تشکیل دولت سوم روحانی جلوگیری می کند و کشور را به عقب بر نمی گرداند و این نیاز بر توجه عقلانیت و فهم درست از میدان و نیز روایت درست از شهید رئیسی به عنوان یک شاخص در عصر حاضر هست.
.
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴انتخاب اصلح
.
.📌#زهرا_حسین_پور
.
.کمتر کسی پیدا میشود که این بیان امام خامنه ای حفظه الله در رابطه با شهید رئیسی را نشنیده باشد.
ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود بنابراین احساسات جریحه دار شده مردم در شهادتِ ایشان، همدردی با انقلاب اسلامی است که سالها تهمت شنید اما از دویدن خسته نشد.
ایشان مظهر شعارهای انقلاب بود چون رضایت مردمی که پشتوانه انقلاب هستند، نصب العین خادم جمهور بود و الحق خدای همین مردم، اخلاص را گران میخرد. به بهای شهادت!
امروز که ورطه انتخاب، دامنگیر همه ماست؛ خوب است متذکر شویم که تداوم دولتِ مغتنم شهیدِ عزیزمان، طلبِ خیرِ بیشتر است که توقف، توهمِ ذهنِ انسانِ خموده است و خمودگی و امت انقلابیِ پویا، نسبتی با هم ندارند.
شهید جمهور، معیارهای اصلح را ارتقاء داد. اصلح کسی است که درد مردم، هم در مصداق و هم البته در مبنا، خواب شب را از چشمش بگیرد.
اصلح کسی است که علاوه بر بازگرداندن کارخانه های تعطیل به چرخه ی تولید، ساختارِ اقتصادیِ مولدِ تولید را پی ریزی کند.
اصلح کسی است که دست در دست میدان، دیپلماسی عزت آفرین را به برترین گفتمانِ سیاسی مستضعفان مقابل مستکبران در جهان تبدیل کند.
اصلح کسی است که علاوه بر ساخت مسکن ملی، معماری و شهرسازی اسلامی را تدارک ببیند.
در یک کلام اصلح کسی است که نسبت به ساختارهای فرهنگی و اقتصادی رایج در دنیا که با آرمان های انقلاب اسلامی چالش دارند، عیب را در اصول و مبانی ساختارِ معیوب ببیند و در صدد چاره برآید نه در آرمان های انقلابِ مظلوم و مقتدرِ اسلامی.
امروز کشور ما به یک ابراهیم رئیسی نیاز دارد که تحول خواه باشد و کشور را در قطار انقلاب نگه دارد، حالا تامل کنیم که چه کسی مثل اوست.
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴گزارش
.
.هیئت محفلی برای جهاد تبیین است و بار این جهاد تبیین بر دوش مداحان است، حاج مهدی رسولی درهیئت ثارالله نسبت به نظرخواهی مختلفی که در مورد حمایت از نامزدها می شود در دعای عرفه هیئت ثارالله زنجان بیان نمودند: « بنده بنا به تکلیفی که بر دوش دارم از اعلام موضع صریح معذورم». ایشان نسبت به صحبت ها و مواضعی که برخی از اعضای هیئت بر طبق سلیقه و باور خود کنشگری سیاسی و اجتماعی دارند بیان فرمود « من همه اطراف خود را نسببت به حرف زدن منع نمی کنم، اما این نظر بنده یا نظر رسمی هیئت نیست».
این ذاکر آل الله در مورد نامزدهای انتخاباتی بیان کردند: « بنده به این نامزدهای انقلابی که به جبهه انقلاب تعلق دارند، ارادت قلبی دارم و آنها را برای جبهه انقلاب ظرفیت می دانم، از بد اخلاقی ها پرهیز کنید، با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد، از توهین و دل شکستگی در بین دانشجوها، هیئت و خانواده پرهیز کنید که این سبب خروج از ولایت الهی می شود».
ایشان نیز در تبیین نامزد اصلح بیان نمودند : « در همین بزنگاه هاست که باید به فرد اصلحی که اقبال بیشتری به آن است، رجوع کنیم ، این نامزدهای انقلابی باید ائتلاف کنند تا دوباره به عقب برنگردیم و مدیون خون شهید جمهور نشویم، عاقلانه با همدیگر گفت و گو کنیم و از نامزدهای مد نظرمان حمایت کنیم اما تخریب و دو قطبی ممنوع است».
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴درنگی در فرصت جوانی
.📌#مهدی_فاطمی
.جوانی فرصتی برای رسیدن به خدا
قال الحکیم «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»
میگوید؛ آدمی در مسیری به پیش میرود که پایانش ملاقات اوست؛ ملاقات خدا
البته، اینکه لحظه ملاقات چگونه باشد؛ و اصلاً بگذارد رویتش کنیم یا نه؟ بستگی دارد که چگونه در این مسیر گام برداشته باشیم.
اگر با آدابش در این جاده قدم زده باشیم، وه که چه لحظه شیرینی خواهد بود هنگام ملاقات!
همین شیرینی وصل و رویت است که زین العابدین علیه السلام را به این سخن واداشت که «لِقاؤكَ قُرَّةُ عَيني ، و وَصلُكَ مُنى نَفسي ، و إلَيكَ شَوقي».
آری در این وانفسای جهان و این تاریکیهای روزگارمان؛ هیچ نمیتواند ما را نجات دهد، جز آنکه به سوی او بگریزیم؛راهی که خودش جلوی پایمان قرار داده است «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ».
حتماً تنها ،اوست که، پاسخ همه خواستههای روح بیقرار ماست،حتی روح بلند سالار شهیدان حسین علیه السلام هم بیقرار اوست؛ آنجا که در واپسین لحظات عمر شریفش میگوید:«ترکت الخلق طرا فی هواکا / و ایتمت العیال لکی اراکا».
شاید با غیر از دیدار و لقای او نمیتوان به خوشبختی دست یافت که میگوید؛ بد ضرر کردند آنان که منکر لقای او شدند«قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ»
من هم مشتاق شدهام تا به تو برسم، تو را ببینم؛ مشتاقم! مشتاق لحظه فرحناک ملاقات با تو«مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ».
اما چگونه؟! چگونه به تو برسم؟ چگونه تورا ببینم؟!!
میپرسی چگونه؟؟
مگر نمیدانی، جذبه و کشش از سوی معشوق است؟!
هرکه شد معشوق عاشق نیز هست / در دل او عشق شورانگیز هست
عشق عاشق هم زجذب عشق اوست / گشته پیداوین کشاکش هم ازوست
او خود، راه را نشان داده؛ عاشقِ لقایش را رها نکرده، فرموده؛ کیست که میخواهد به اوج زیباییها برسد؟ کیست که بخواهد به سرچشمه تمام خوبی ها وصل گردد؟ کدامتان دل در گرو رویت و لقای یار دارد؟
راه این است«فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»
آری؛ راه بندگی اوست، هرکه میخواهد راه یابد؛ چاره این است که طوق بندگی او را به گردن افکند«وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»
آنگاه است که در صراط مستقیم وارد میشوی،راهی استوار، جادهای که مسافر در آن لحظهای بر مقصد شک نخواهد ورزید، راهی که انتهایش رسیدن است، راهی جدا از بیراههها!!!
حالا که مقصد روشن است، و راه را هم نشانمان دادهاند؛ دیگر معطلی آفت است. مگر نه اینکه باید حرکت کرد؟ پس توقف؛ حتی اگر اندک باشد، دورمان میکند و دیرمان میشود!
برای فلاح و رستگاری باید لحظه لحظه عمر را غنیمت شمرد که گفت «وَالْعَصْر. إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
اما از میان همه ایام عمر دوران جوانی متمایز است، جوانی فرصت عجیبی است! دورانی متفاوت.
گفتهاند جوانی بهترین فرصتِ بندگی است، فرصتی استثنایی برای رسیدن به خدا. اصلاً انگار بندگی در این ایام چیز دیگریست،حتی خود خدا هم به بنده جوانش در میان ملائکه فخر فروشی میکند! روی دست میگیردش و به همه، حتی فرشتگان نشانش میدهد و میفرماید«اُنظُرُوا إلى عَبدي» بندهام را ببینید؛ ببینید به خاطر من چه کارها میکند!!
اصلاً جوان اگر بندگی کند،آنچنان اوج میگیرد که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید«إنَّ اَحَبَّ الخَلائِقِ إلَى اللّه ِ شابٌّ حَدَثُ السِّنِّ في صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبابَهُ و جَمالَهُ لِلّهِ و فِي طاعَتِهِ ذلِكَ الَّذي يُباهِي بهِ الرَّحمنُ مَلائكتَهَ يَقولُ : هذا عَبدِي حَقّا» و در حدیثی دیگر مقام دیگری از مقاماتش را بیان میفرمایند«فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الذي تَعَبَّدَ في صِباهُ على الشيخِ الذي تَعَبَّدَ بعدَ ما كَبِرَت سِنُّهُ كَفَضلِ المُرسَلِينَ على سائرِ الناسِ ». و اگر انسان جوانیاش را در این راه صرف کرد پاداشی بس بزرگ در انتظار اوست«ما مِن شابٍّ يَدَعُ للّه ِِ الدنيا و لَهوَها و أهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ إلاّ أعطاهُ اللّه ُ أجرَ اثنَينِ و سَبعينَ صِدِّيقا»، و در ردیف بندگان خاص الهی در سایه عرش خدا قرار میگیرد«سَبعَةٌ في ظِلِّ عَرشِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ : إمامٌ عادِلٌ و شابٌّ نَشَأ في عِبادَةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ···». اما بالاتر از این همه، برترین پاداش او، آن است که؛ خدا شیفته او شود! چنانکه رسول مهربانیها فرمود«إنَّ اللّه َ يُحِبُّ الشابَّ الذي يُفني شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ تعالى».
انگار جوانی با همه ایام عمر فرق دارد،اصلاً مگر جوانی چه دارد که دیگر روزگاران عمر فاقد آن است؟ جوانی چیست که متمایز است از باقی زمانها؟!
.جوانی مختصاتی دارد که این دوره را به یک فرصت استثنایی تبدیل کرده؛ برای کسب موفقیتها،برای پیروزیها، برای اوج گرفتنها و برای پرواز تا بینهایت.
جوان رقیق القلب است، دل نازک است و هنوز روزگار و حوادث ناهموار آن قلب او را سفت و سخت نکرده، قلبی که«القلبُ حَرَمُ اللّه ِ ، فلا تُسْكِنْ حَرَمَ اللّه ِ غَيرَ اللّه ِ» آری اگر قلب مستعد باشد ساکن اصلیاش را در خود جای خواهد داد.
اما اگر جوانی گذشت و آدمی در کوران حوادث قلبش را با خدا منوس نکرد و این قلب آرام آرام سخت شد،دیگر معلوم نیست در مقابل حقایق لطیف تسلیم شود،و برای بندگی و عشق ورزیدن به مبدا همه خوبیها آمادگی داشته باشد. رسول خدا میفرمایند «اوصيكُمْ بِالشُّبّانِ خَيْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّه َ بَعَثَنى بَشيرا وَ نَذيرافَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّيوخُ، ثُمَّ قَرَاَ ″فَطالَ عَلَيْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ″ » رقت قلب باعث شد تا جوانان در راه بعثت مرا یاری کنند، وحال آنکه دیگرانی با من مخالفت ورزیدند چرا که دنیا قلب هایشان را دچار قساوت کرده بود.
جوان پر شور و اشتیاق است پراست از نشاط و شادابی؛این شور و نشاط و شعفِ وصف ناپذیر؛ که از درون جوان میجوشد، در دیگران نیست؛ چرا که آدمی رفته رفته کم رمقتر میشود. امام صادق علیه السلام میفرماید«عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ»، و به همین جهت است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند« لا تَنسَ صِحَّتَكَ و قُوَّتَكَ و فَراغَكَ و شَبابَكَ و نَشاطَكَ ، أن تَطلُبَ بها الآخِرَةَ».
آدمی که پر طراوت باشد؛ فعالانه عمل میکند، پرتلاش میشود و با تمام توان حرکت میکند. این شور و نشاط حال آدمی را زنده و تازه نگه میدارد. کهولت سن اما، در کنار سستی جسم حرارت روح را نیز میکاهد.
پس جوانی به مراتب از پیری و ایام کهولت برای بندگی و رسیدن به خدا مناسبتر است. رشد و سیر جوان هم سریعتر است و هم با کیفیتتر.
قلب پاک و خالی بودن ذهن استعداد دیگریست در دوران جوانی!
قلبی که اشتغالات آن را آلوده و به خود مشغول کرده، قلبی که دنیا شکارش کرده و ذهنی که متمرکز به لهو و لعب و تفاخر و زینت عالم ماده شده چگونه میتواند با فراغ بال به خدا بپردازد؟
اما قلب جوان به فرمایش امام علی علیه السلام مانند زمین خالی است، آماده برای هر بذری که افشانده شود«اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالاَْرضِ الخاليَةِ ما اُ لْقىَفيها مِنْ شَىْ ءٍ قَبِلَتْهُ». قلب پاکیزه میتواند نور الهی را جذب کند و با آن نور در تاریکیهای دنیا راه را بیابد.
اینها و عوامل دیگر؛ جوان و جوانی را برای هرگونه موفقیتی (چه مادی و چه معنوی) مستعد ساخته است.
بیائید تا فرصت جوانی باقی است؛ این راه را با نشاط و آمادگی بپیماییم، که اگر غفلت کردیم و عمر گذشت و به پیری رسیدیم؛ دیگر نه حالی برای عبادت باقی میماند و نه فرصتی برای مهیا شدن برای ملاقاتی پرشور و هیجان با خدا.
چه زیبا است مناجات آن عارفِ رسیده به دیدار، که گفت «الهی؛ خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند، که پیری، خودْ شکستگی است.»
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴داستانک؛ دردانه
_ بخش دوم _
.
.📌#سیده_فاطمه_موسوی
.
.ملیکا؛ "مامان جانم خوبم، قربون دلت برم ، که همیشه نگرانمی، حالا که علی رضا هم اومده از همیشه بهترم ، "
ملیکا صدای گوشی را روی بلندگو گذاشت ، صدای مادر در اتاق می پیچد ؛
خدا رو شکر خوشحالم که خوبی حالا چرا تنهایی ؟"
ملیکا گوشی را روی تخت گذاشت و بلند شد
"مامان سمیه برا علیرضا نذر داشت همه با هم رفتند امام زاده ، علیرضا هم رفته چند امانتی از دوستاشو به خانواده هاشون برسونه دیگه تا ظهر میاد "
مادر توصیه های مادرانه را کرد و ملیکا در حالی که چشم می گفت وقول می داد مراقب خودش و سلامتی اش باشد ، از پله ها پایین رفت .
***
مادر خداحافظی کرد و گوشی را روی میز نهار خوری گذاشت به عکسهای چیده شده روی میز خاطره نگاه می کند ، عکس هشت ماهگی ملیکا با لباس سرخابی که روی شن های ساحل نشسته ، بینی اش را جمع کرده ،میخندد و دو دندان تازه بیرون زده اش دیده می شود ، را نگاه می کند .میگوید ؛ چقدر زود گذشت احمد نه ؟
پدر روی مبل نزدیک میز خاطره نشسته بود و چشم به خطوط کتاب دوخته بود تا اسم خودش را شنید از روی عینک مادر را نگاه کرد و گفت ؛
"بله ؟"
مادر گفت ؛
"احمد باورت می شه همین دختر لوس و بابایی تو چند وقت دیگه مادر می شه ؟"
احمد به عکس دخترش نگاهی کرد ، لبخندی زد و گفت :
"انگار همین دیروز بود. یادته برای این که یه لحظه مرتب بشینه تا این عکسو ازش بندازیم چقدر ادا و اطوار در آورد؟"
مادر بلند شد رفت و روی مبل کنار احمد نشست و گفت:
"احمد! ملیکا حرف شما رو زمین نمی اندازه بیا راضیش کن بیاد طبقه بالا خواهش می کنم"
احمد کتابی که در دست داشت را بست و روی میز گذاشت و گفت :
"لیلا خانم چرا نگرانی عزیزم؟ دخترت بزرگ شده! چرا نمیخوای قبول کنی؟ ملیکا داره کاری رو می کنه که بهش اعتقاد داره، عزم و اراده دخترت قابل تحسینه"
احمد دست لیلا را می گیرد، لیلا با چشمهای نگران به احمد نگاه می کند و با نگرانی می گوید:
"چرا نگران نباشم؟ احمد! دختری که تو عمرش از گل نازک تر نشنیده و هرچی خواسته براش فراهم کردیم حالا داره مادر می شه اونم کجا؟ تو یه خونه با امکانات محدود. "
احمد با لحنی مهربانانه تر گفت: نگرانی تو به خاطر مهر مادریته و این خیلی قابل احترامه! اما لیلا جان! اگر خودش راضیه چه جای نگرانی؟ من تو این دو سال ذره ای نا رضایتی تو حرفاش ، تو چهره و در رفتارش ندیدم. اتفاقا بیشتر از قبل ملیکا با نشاط تر و مصمم تر بوده "
لیلا نگاهش را از نگاه احمد دزدید و دوباره به سمت میز خاطره و به عکس ملیکا با چادر سفید کنار سفره عقد چشم دوخت و گفت:
" احساس می کنم بچه ای که خودم بزرگ کردم رو خوب نشناختم ، اصلا بعد از عقد این دختر کس دیگری شد . کسی که تا قبل از این هر جا میخواست بره می پرسید مامان به نظرت کدومو بپوشم یه شبه عوض شد و شب عقدش اومد کنارم و دستمو بوسید گفت: "مامان من برنامه هایی برای زندگیم دارم ازتون می خوام کمکم کنید" . گفتم: حتما هر چی میخوای بگو مامان برات تهیه می کنم گفت: فقط برام دعا کن می خوام برم سمت همه چیزایی که تا حالا نداشتم.
احمد! دلم حُرّی ریخت گفتم: مگه ما چی براش کم گذاشتیم که ملیکا حسرت به دلش مونده؟ گفتم ملیکا چی نداشتی من و بابا که هر کاری از دستمون بر اومده کردیم تا تو در آسایش باشی؟ گفت: دنبال سختی هایی هستم که منو از خودم خالی کنه و به دیگران نزدیک کنه "
احمد لبخند به لب دست لیلا را به صورتش نزدیک کرد و بوسید و گفت ؛
"بابت تربیت چنین دختری ازت ممنونم لیلا دخترت داره خودش رو تربیت می کنه برای کارهای بزرگ تر و سخت تر. این آرزوی هر پدر و مادریه که بچش بتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه مگه نه؟"
لیلا دستش را میان دستهای احمد جمع کرد و گفت ؛ درسته اما ....
احمد بلند شد دست لیلا را هم کشید تا از جا بلند شود و گفت:
"دیگه اما نداره بلند شو به ملیکا زنگ بزن بگو عصری آماده باشن میرم دنبالشون حالا که علی رضا هم اومده دعوتشون کن شام»
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴من، زندگی، آزادی ؟؟
.
.📌#صنم_یاوری
.
.نگاهش را به زمین دوخت و بعد از کمی فکر پرسید: مگر نمی گویی همه ما محدود هستیم، چه کسی می داند رهایی من در چیست و به چه چیزی باید محدود شوم؟ من به چه کسی می توانم اعتماد کنم
گفتم تا حالا به چه کسانی اعتماد می کردی؟مگر نه این که تا حالا به سازندگان مد اعتماد داشتی و هر چیزی که انها به بازار عرضه میکردند را می پوشیدی، یا به بلاگرهای اینستاگرام که سبک زندیگ خودشان را ذره ذره در ذهن تو تزریق کرده اند
حالا من میپرسم آنها که این گونه برایت محدودیت تعیین کرده اند خودشان چه نفعی از آن میبرند؟پول، ثروت ،شهرت؟
آیا ممکن است به خاطر داشتن همه این ها محدودیت هایی برای تو تعیین کنند که تو را به اسارت در می آورد؟ یا اینکه سلیقه هایی برایت بسازند که خودت در ایجاد آن نقشی نداشتی ولی جیب آنها پر از پول شد و به شهرت و قدرتشان اضافه شد؟ مگر نه اینکه برای پوشاندن این اسارت ها نام آادی را برایش ساختند تا با توهم آن تو را به اسارت در بیاورند؟
فکر میکنی این ها گزینه خوبی برای تعیین محدودیت هاهستند؟کسانی که هم نفع و ضرر شخصی دارند و هم علمشان آن قدر نیست که بدانند آزادی چه کسی محدودیت دیگری است و محدودیت چه کسی دیگران را آزاد میکند؟
گفت:کمی گیج شدم، مگر کسی هم وجود دارد که نفع و زیان شخصی نداشته باشد یا اینکه از اسارت ها و آزادی های همه خبر داشته باشد؟خود شما یا همین آخوندها هم منفعت هایی دارید و علمتان هم آنقدر زیاد نیست.
گفتم باریکلا، هیچ کس نیست
گفت: پس همه سرکاریم
گفتم: نه در میان انسان ها کسی نیست، چون انسان خودش محدود است،و فقط یک نامحدود می تواند محدوده تعیین کند
گفت:نامحدود منظورت خداست؟
گفتم:جز خدا نامحدودی می شناسی؟
کمی به فکر فرو رفت، سرش را پایین انداخت، لبش را گزید و با من و من ادامه داد: به نظر حرفت منطقی میاد، ولی هر کس داره خدا رو یک جور تعریف میکنه
گفتم:آفرین ولی جرا اول تعریف خدا رو از خودش نمی شنوی، تا حالا شده بشینی پای حرف هاش و از خودش بپرسی که چه تعریفیاز خودش داره؟یا ازش بپرسی آزادی واقعی و محدودیت درست چیه؟تا حالا از خودش پرسیدی چرا اون هایی که بیشتر دوست داره محدود تر کرده ؟
با لبخند شیطنت آمیزی ادامه داد، پس به هیچ کس غیر خدا اعتماد نکنم حتی شما
گفتم: من اگر حرف خدا را زدم بهم اعتماد کن مثل حالا که می خواهم حرف خدا را بگویم... بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
ادامه دارد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴زیریک سقف،خانواده خوب من
.
.📌#فاطمه_تیموری
.
.وَ مِن آیاتِه اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجا لِتَسکُنوا اِلیها....در ابتدای این آیه،خداوندمتعال،خیلی واضح،ازدواج را یکی از نشانه های خداوند میداند و در آخر آیه هم می فرماید:این نشانه برای اهل تفکراست.درواقع،خداوند حکیم،به این اشاره میکند که باید درمورد ازدواج،خیلی عمیق فکرکنید.چیزهای زیادی در ازدواج و تشکیل خانواده است؛آثار خیلی خوبی دارد که مهترین آن،طبق فرمایش صاحبمان،رسیدن به آرامش است.این موضوع خیلی اهمیت دارد که مهمتریت راههای رسیدن به آرامش را بدانیم.استادپناهیان در یکی از سخنرانیهایشان به این موضوع اشاره میکنند که: " اگر محدودیتهای دنیا را که نمیتوانیم تغییر دهیم،بپذیریم،کلی حالمان خوب میشود.این یک پیشنهاد عقلانی است که امام حسن(ع)یک نمونه ی برجسته را بیان میکنند و می فرمایند:نمیرسید به چیزهایی که دوست دارید مگراینکه صبر کنید درچیزهایی که از آنها بدتان می آید....حالا ممکن است این چیزها،تکلیف باشد،تقدیر باشد یا... .دنیا دارِ محدودیتها و مشکلات است،پذیرش محدودیتهای دنیا، یکی از بهترین راههای رسیدن به حال خوب و آرامش است." اگر قرار باشد ما برخورد مناسبی با این محدودیتها و سختی ها نداشته باشیم اول کسی که آسیب میبیند خودمان هستیم.این موضوع،یک موضوع بسیار کاربردی در زندگی مشترک است.ممکن است در زندگیمان،با خانواده هایی برخورد کرده باشیم که در آن،خانم و آقا دائما سعی براین دارند که عیبها و نقص های طرف مقابل را کشف و هرطور شده آن را اصلاح نمایند و همیشه درحال خودخوری و مقایسه هستند که چرا همسرشان فلان ویژگی منفی یا فلان اخلاق بد را دارد و چون نمیتوانند به هردلیلی،آن را اصلاح و همسرشان راتغییر دهند به فکر جدایی می افتند درحالی که اگر قبل از هرچیزی،به این نتیجه برسیم که به جای تغییر و اصلاح طرف مقابلمان،باید به فکر عیبهای خودمان باشیم و حواسمان به رفتارهای خودمان باشد دراین صورت به چنان آرامشی میرسیم که دیگر،عیبهای همسرمان برایمان اهمیتی نخواهد داشت و با تمام وجود،خودمان را در آغوش گرم خدا حس خواهیم کرد.
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
.🪴مصاف عشق و عقل
.
.📌#زهرا_محمدی
.
. کعبه قبلهی احرار است. کسی که نفساش را قبلهگاه خود کرده، کِی میداند حرمت حرم و حریم حسین(ع) را...؟
بانگ الرّحیل برخاست و حج را رها کرد برای پرهیز از فاجعه! راحلان لبیک گفتند و راهی دیاری شدند که مردمانش دیریاست صدای گامهای شبانه علی(ع) را از ذهن بیمقدار خود تاراندهاند...
و لمّا أراد الحسین(علیه السلام) التوجه إلى العراق...
گاهی باید پشت به قبله کنی و هم پا و هم افق امامت شوی تا یاریاش کنی در مصاف با _جُهّال و فُسّاق و قدّاره بندها_ البته اگر نمیخواهی از خیل پشیمانان باشی...
و چه حقیر است عقل؛ اگر بخواهد با دو دوتا چهارتای دنیایی حکم کند به ماندن! جایی که عشق هست و دست رد میزند بر سینهی امان نامهها و امر میکند إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ...
حجت را تمام کرد...
پس ای یاران شتاب کنید؛ بگذارید حج را و بگذرید که زمین نه محل سکون و سکونت که گاهِ گذر است...
مردی چون او اگر عزم بر کاری کند دیگر نه نسیم ناخوشایندی که گاه و بیگاه رنجهای علی(ع) از کوفیان را بازگو میکند، جلو دارش است؛ نه فرزدق شاعر که در همان منزل اول گفت:«دلها با توست و شمشیرها با بنی امیه...!»
کاروان عشق روزهاست راهی شده و اکنون پس از طی بطن نخله، ابطح، وادی عتیق و... به منزل دهم یعنی حاجر رسیده... جایی که آخرین نامهی پسر عمو، مسلم بن عقیل به دست حسین(ع) رسید... نامهای در تضاد با نامههای پیشین...! نامهای که مسلم در آن پرده برداشته بود از چهرهی به ظاهر مشتاق اهل کوفه و فاش کرده بود لامروتیشان را... و حسینی که هنوز نمیداند چه کردند کوفه و کوفیان با پسر عمویش...
دو منزل بعد وقت آن است که غربال شود قافلهی امام... چرا که خبر شهادت مسلم رسیده و بر همه آشکار شد که از کوفه نسیم خونآلود مرگ میوزد... هنوز راه بازگشت مسدود نیست و این یعنی دومین دو راهی عشق و عقل... برای آنانکه هنوز دل در گرو تعلقات دنیا دارند، این مصافی است بس طاقت فرسا...
رفتنیها رفتند و قافله با هستها به سرمنزل عشق نزدیک و نزدیکتر میشود؛ اما هنوز گاه آن نرسیده که سِرّ لبهای تشنهشان را فاش کنم... تا پنجشنبه دوم محرم که کاروان به آن زمین بلاخیز میرسد...
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۴
.
.🆔 @nashr61
نشریه ۶۱ هیئت ثارالله زنجان شماره ۹۴ .pdf
22.16M
🪴نشریه ۶۱ شماره ۹۴
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡دوقطبی = دولت سوم روحانی؟
.⚡اصلح کیست ؟
.⚡در رکاب ولی
.⚡یار پسندیده
.⚡درنگی در فرصت جوانی
.⚡مصاف عقل و عشق
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61
🪴نشریه ۶۱ شماره ۹۵
.
.🍃دراین شماره بخوانیم ؛
.
.⚡وصال با رئیسی
.⚡تردید ، راهزن طریق حق !
.⚡مرگ مردم سالاری در فضای فرمایشی
.⚡آیا انتخابات راه برون رفت از مشکلات است یا نه ؟
.⚡صندوق تورا می خواند
.⚡رئیس جمهور اصلح کیست؟
________انتشار بزودی_______
.
.
.
.🆔https://eitaa.com/nashr61
.🆔 https://t.me/nashr61
.🪴وصال با رئیسی
.با شهادت شهید رییسی صورت تازه از جمهوری اسلامی در چله اشک ظهور کرد و افسار کرسی قدرت رام شد و بر کرسی خدمت مبدل شد، مردم با شهادت رییسی با او فراق نکردند بلکه با او وصال کردند.
چهل روز از شهادت شهدای خدمت گذشت و ملت امام حسین ایران حماسه بزرگی را در تشییع این شهدا رقم زدند، در هزار روز خدمت جمهور شهید می توان جای خالی خدمت را حس کرد و فردا نوبت حضور تکمیل حماسه جمهوریت است که با انتخاب فرد اصلح مثل رئیسی عزیز را در پای صندوق انتخاب کنیم.
در روز اربعین شهادت شهدای اردیبهشت خانم دکتر علم الهدی همسر شهید رییسی بیان کرد: مسئولیت اقامه عدل هم بر عهده شهروندان هست و هم بر عهده مسئولان، فریبکاری هم از جانب مسئولان بد است و هم از جانب مردم کسی که باید اقامه عدل بکند مسئولان هستند و آنها باید اقامه عزل بکنند اینجاست که عارف بزرگ ایران زمین مولوی بر آبادی تاکید میکند و میگوید نی خواهم که خواهد شه شناس شاه را بشناسد اندر هر لباس، تشخیص ولی و تبعیت از ولی بسیار اهمیت دارد.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در مورد شهید رئیسی بیان کرد:"
امروز فقط سرنوشت جمهوری اسلامی مطرح نیست بلکه با تمام صداقت و صراحت میگویم سرنوشت تمام ملت ها و مقاومت در منطقه به سرنوشت جمهوری اسلامی ایران بسته شده است."
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۵
.
.🆔 @nashr61
.🪴تردید؛ راهزن طریق حق !
.
.📌#میثم_سلطانی
.
.همیشه دعوا بر سر انتخاب است و انتخاب هایی که می تواند مسیر نور یا نار را برایمان رقم بزند، کم کم زمان به وقت انتخاب نزدیک میشود عده ای که بسیار قرص و محکم نامزد خود را انتخاب و گاها برایش نیز رای جمع کرده اند و هوادار آن نامزد خویشند و عده ای دیگر فعلا در حال تماشای میدان و هیچ تصمیمی برای انتخاب خود نگرفته اند و گویا تردید دارند که انتخاب کنند یا نه ! شهید سید مرتضی آوینی می فرماید:" خوف فرزند شرک است و شک زاییده شرک. و این سه خوف و شک و شرک راهزنان طریق حقند."
طبق آمارهای بیان شده تا کنون حدود ۶ الی ۷ میلیون نفر ایرانی جزو افراد مردد هستند و تصمیم نگرفته اند که به چه کسی رای بدهند، متاسفانه نه کمپین های کاغذی و نه تصویری توانست و نه مناظرات که دل این افراد را قرص کند که وسط بازی نکنند و در سمت انتخاب بایستند.
در صحنه دیگری نیز افرادی که خود را مثل رئیسی بیان می کنند بر رای جبهه ای متمرکز شدند تا رای یک فرد اصلح ! و این بر تردیدها افزود.
اگر شما خواننده عزیز هم فعلا تصمیمی بر انتخاب از بین افراد حاضر بر کرسی ریاست را ندارید کمی فکر کنیم باهمه دلخوری تان ! کمی فکر کنید با همه ناراحتی تان ! کمی فکر کنید با همان بغضی که در روزهای شهادت حاج قاسم داشتیم! کمی فکر کنید با همان دل نگرانی هایی که در هنگام سقوط بالگرد جمهور شهید داشتیم! کمی فکر کنید با همان باوری که برایت ایجاد شده که رفتن من یک نفر چه فایده ای دارد که به این فرد انقلابی رای بدهم! کمی فکر کنید با همان شنیده هایی که خوانش آن دلم را برای حضور سرد کرده است و مجدد بخوان که آیا خدا حاضر نیست که بتواندمثل حضرت موسی نبی از بحر طویل امتش را عبور دهد؟
آیا خدا نمی تواند مثل حضرت ابراهیم نبی آتش را سرد نماید؟
آیا خدا نمی تواند مثل حضرت یونس نبی در دل نهنگ در آن دریای خوفناک و تاریک دست گیر باشد؟
و هزاران مورد دیگر که خدا نقش خودش را بیان می کند، حالا مجدد بخوان که در دایره امر الهی در کدام نقطه ایستاده ام؟ و نقشم در این مسیر زندگی چیست؟ جا زدن ؟ خالی کردن؟ بی تفاوت بودن ؟ سرد شدن ؟ خسته شدن ؟ به اصلح نرسیدن؟
هرچه شد بادا بر باد !
تصمیم با توست که با حضورمان میدان را شلوغ و پررنگ کنیم تا حماسه دیگری بزنیم و مثل سید محرومان منتخب خدایی داشته باشیم یا مثل آن یکی که همه گره ها را در بیرون از کشور جست و جو می کرد رنگ ریشش را از خارج سفارش می داد !
در وقت لازم اقدام لازم است و اگر گذاشتیم وقت گذشت دیگرحلاج ها بر دار و نیز سر حسین بن علی ها بر سر نی خواهد بود که عاشورا هنوز به شب نرسیده است.
.
.#نشریه_۶۱_شماره۹۵
.
.🆔 @nashr61
.🪴مرگ مردم سالاری در فضای فرمایشی
.
.📌#حجت_الاسلام_دکتر_سعید_احمدی
.
.انتخابات مظهر بارز مردم سالاری دینی در مکتب امام روح اله ره است و جمهوریت به عنوان یکی ازمحکمات اندیشه ایشان، ضامن بقاء انقلاب نیز است.
جدایی مردم از سیاست به عنوان تزی خطرناک، که در سالهای اخیر در برخی از نقاط کشور شاهد آن بودیم تابعی از این مصلحت سنجی ها و دعوای حزبی و جبهه ای است.
چند روز است فضای انتخابات در جبهه غیراصلاح طلب، تمرکز روی انصراف کاندیداها رفته است و دعوای حیدری و نعمتی بین طرفداران ایجاد شده است. برخی هم در میان این گروه میانجیگری می کنند و ابهام نقطه تمایز این گروه سوم از طرفداران است.
حقیقت این است مردم تصمیم خود را با توجه به این ملاحظات و مصلحت سنجی ها نمی گیرند بلکه از باب شهادتِ عدول یا یک ارتباط قلبی و فکری با کاندیدای مورد نظر به انتخاب دست می زنند. و اینجاست که بحث جهاد تبیین خیلی ارزش دارد.
در نظرسنجی ها مختلف فارغ از صحت و سقمشان نیز رأی کسانی که هنوز تصمیم به انتخاب نگرفته اند از سه نفر شاخص بالاتر است و این یعنی عده ای به دلایل مختلف هنوز در تردید مشارکت هستند. هنوز طیفی وسیعی از جامعه احساس قرابت با سه نفراصلی نمی کنند و این قسمت مرموز داستان انتخابات است.
لُبّ مردم سالاری اقتضاء می کند فارغ از فضای حیثیتی ودوقطبی اجازه بدهیم مردم به راهبری امام جامعه که شفاف معیارها را فرمودند به انتخاب اصلح نزد خود اقدام کنند این اقدام با محوریت اصلح بودن نزد رای دهنده قطعا در طولانی مدت به رشد مردم سالاری کمک خواهد کرد. در غیر این صورت در فضای دوقطبی و انصراف یک نفر باعث خروج عده ای و لو کم از دایره انتخابت خواهد شد. و این یعنی مرگ مردم سالاری.
جریان ها و طیفهای مختلف که ذیل جمهوری اسلامی رقابت می کنند نیز باید افق طولانی جمهوریت را ببینند نه چهار سال پیش رو را.
نسبت بین طرفداران قالیباف و جلیلی عموم و خصوص من وجه است. کنار کشیدن هریک از اینها ممکن است اجماع مرکبی را به نفع پزشکیان ایجاد کند و در دوره اول کار انتخابات به نفع ایشان تمام شود.
آنچه از مکتب امام و خلف صالح ایشان اصطیاد میشود انتخاب اصلح است و این نیازمند اقناع ذهن و فکر و قلب مردم است نه صرفا نگاه حزبی و هم جبهگی.
.
.#نشریه_۶۱_شماره_۹۵
.
.🆔 @nashr61