eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ نسخه های جبهه ای حاجی فیروز! 🔴 روایت باقر سیلواری، بسیجی آزاده از عملیات بیت المقدس ⁦◀️⁩ یک روز داشتم از شناسایی خط برمی‌گشتم. گلوله توپ عراقی‌ها خورد کنارم و من را ولو کرد کف جاده ای که روی آن روغن سوخته ریخته بود. تمام هیکلم روغنی و سیاه شد. با همان لباس های روغنی و سر و صورت سیاه شده آمدم مقر تیپ. تا رسیدم حاج احمد متوسلیان بی اعتنا به آن سر و وضع من پرسید: از خط چه خبر؟ گفتم: مشکلی نبود. طبق معمول بچه ها آنجا با دشمن در حال تبادل آتش هستند. ⁦◀️⁩ بعد حاج محمود شهبازی از داخل سوله بیرون آمد و گفت: دو تا خبرنگار آمدند اینجا و شما باید آنها را به خط مقدم ببرید. دیدم این خبرنگارها لباس فرم پوشیدند و نیم چکمه به پا دارند. به خودشان عطر هم زده اند و خیلی هم تر و تمیزاند. هرکدام یک دوربین دستشان بود من هم سر تا پا آلوده به روغن سوخته و گل و لای بودم. ⁦◀️⁩ محمود شهبازی معمولا توی خط تا مجالی پیدا می‌کرد با آب تانکرها و صابون سرش را می‌شست. ایشان وقتی من را با آن وضعیت دید گفت: این چه سر و وضعی است که برای خودت درست کردی؟ گفتم موقع آمدن به عقب با موتور روی روغن سوخته ها زمین خوردم. گفت: خیلی خب. حالا بیا دوتایی خبرنگارها را ببریم خط. یکی را تو سوار کن یکی را هم من سوار می کنم. ⁦◀️⁩ وقتی سوار شدیم که حرکت کنیم من بوی روغن سوخته و خاک می دادم و خبرنگار ترک‌نشین بنده بوی عطرش از سه فرسخی شنیده می‌شد. ⁦◀️⁩ نزدیکی‌های غروب آفتاب، من، حاج محمود و این دو نفر با موتور به سمت خط حرکت کردیم. موتور آقای شهبازی و خبرنگار ترک نشین او جلو می رفت و ما پشت سرش حرکت می‌کردیم. تا اینکه رسیدیم به نقطه ای که توپخانه دشمن آنجا را به شدت میزد. ⁦◀️⁩ یکدفعه صدای گروم گروم آمد. اولین گلوله به زمین خورد. بعد دومی که آمد دیدم سر و صورتم پر از خاک شده و حاج محمود شهبازی و ترک نشین او روی زمین دارند بین روغن سوخته ها غلت میزنند. ⁦◀️⁩ در یک چشم به هم زدن آن دو نفر تبدیل شدند به نسخه ی جبهه‌ای حاجی فیروز ولی حاج محمود اصلا به روی خودش نیاورد و با همان وضعیت گفت باقر گازش را بگیر برویم که اینجا جای ماندن نیست ۸۲ https://www.instagram.com/p/CECPC6FJK1n/?igshid=hqdtzx2uchqx