eitaa logo
مرز و بوم
155 دنبال‌کننده
162 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ✅ به بهانه ی سالروز تاسیس جهادسازندگی ⁦◀️⁩ یکی از برنامه‌های مدرسه که واقعاً بچه‌ها را می‌ساخت اردوهای جهادی بود. ما سال ۵۹ اولین مدرسه ای بودیم که اردوهای سازندگی و جهادی را در کشور راه انداختیم. بچه‌ها را تابستان‌ها می‌بردیم مناطق محروم و اردوهای جهادی. بچه ها می فهمیدند که باید به محرومین توجه کنند. حتی با بردن یک کتاب یا ۱۰۰ تومان پول. توی اردو کارگری می‌کردند. در دروی گندم به روستایی ها کمک می کردند. دستشان می آمد که در زندگی فقط خودشان نیستند و باید به روستایی ها هم توجه کنند. تا سال ۷۵ که من مدیر مدرسه بودم هر سال نزدیک ۱۰۰ نفر به مناطق محروم می رفتند. خودشان قبل از اردو کمک‌های نقدی و غیر نقدی از مردم و خیرین جمع می کردند. می رفتند توی منطقه، هم کمک ها را توزیع می‌کردند. هم مسجد و حمام و خانه برایشان می ساختند و هم کارهای فرهنگی انجام می‌دادند. بعد از یک مدت کار گسترش پیدا کرد. کنار اردوهای دانش آموزی، اردوهای فارغ التحصیلان هم بود. در واقع بسیج سازندگی و اردوهای دانشجویی جهادی که از سال ۷۹ توی کشور راه افتاد ریشه اش از کار مدرسه مفید بود 🚜🚜🚜 پ.ن: روایت محمدحسین رفیعی، مدیر سابق دبیرستان مفید از راه اندازی اردوهای جهادی در سال ۵۹ 🌷⁦🕊️⁩🌷⁦🕊️⁩ @nashremarzoboom
✅ مادرم خم به ابرو نیاورد! 🔴 روایت حمیدرضا جلایی‌پور از شهادت برادرش محمدرضا جلایی‌پور توسط منافقین، به نقل از کتاب «تاریخ‌نگاران و روایان صحنه نبرد» ◀️ پنج مهر سال ۶٠ محمدرضا داشت از ساختمان سپاه تهران بیرون می‌آمد که ترور شد. آن روز منافقین خیابان ولی‌عصر را بسته بودند و هر حزب‌اللهی که گیر می‌آوردند شهید می‌کردند. محمدرضا همراه یکی از بچه‌های سپاه جلوی در ساختمان سپاه محاصره شدند. محمدرضا می‌توانست با موتورسیکلت فرار کند، ولی منافقین نفر دوم را با تیر زده بودند؛ زخمی شده بود و روی زمین افتاده بود. ◀️ محمدرضا آمده بود بهش کمک کند که منافقین از بالای یکی از ساختمان‌های بلند زدند توی قلبش و شهید شد. موقع شهادت ۲۶ سالش بود. زمانی که محمدرضا شهید شد، من کردستان بودم. اوج جنگ‌های کردستان بود و من تازه حکم فرمانداری مهاباد را گرفته بودم. سه روز بعد از اینکه رفتم مهاباد، محمدرضا شهید شد. حتی نتوانستم برای تشییع جنازه‌اش بیایم تهران. نمی‌توانستم آنجا را رها کنم؛ مسئولیت داشتم. ضدانقلاب هر روز توی شهر بمب می‌گذاشتند. ◀️ شهادت محمدرضا برای خانواده سنگین بود، ولی مادرم خم به ابرو نیاورد. محمدرضا که شهید شد، پنج ماه نکشید که خود مادرم برای زن‌داداشم شوهر پیدا کرد. خدا خیرش بدهد؛ پسر خیلی خوب و مؤمنی است. هنوز هم که هنوز است، برای ما مثل فامیل می‌ماند؛ هر برنامه و مراسمی که داشته باشیم می‌آید و شرکت می‌کند. 🔗 لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ https://www.instagram.com/p/ClJcK9FOigT/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✅ مادرم خم به ابرو نیاورد! 🔴 روایت حمیدرضا جلایی‌پور از شهادت برادرش محمدرضا جلایی‌پور توسط منافقین، به نقل از کتاب «تاریخ‌نگاران و روایان صحنه نبرد» ◀️ پنج مهر سال ۶٠ محمدرضا داشت از ساختمان سپاه تهران بیرون می‌آمد که ترور شد. آن روز منافقین خیابان ولی‌عصر را بسته بودند و هر حزب‌اللهی که گیر می‌آوردند شهید می‌کردند. محمدرضا همراه یکی از بچه‌های سپاه جلوی در ساختمان سپاه محاصره شدند. محمدرضا می‌توانست با موتورسیکلت فرار کند، ولی منافقین نفر دوم را با تیر زده بودند؛ زخمی شده بود و روی زمین افتاده بود. ◀️ محمدرضا آمده بود بهش کمک کند که منافقین از بالای یکی از ساختمان‌های بلند زدند توی قلبش و شهید شد. موقع شهادت ۲۶ سالش بود. زمانی که محمدرضا شهید شد، من کردستان بودم. اوج جنگ‌های کردستان بود و من تازه حکم فرمانداری مهاباد را گرفته بودم. سه روز بعد از اینکه رفتم مهاباد، محمدرضا شهید شد. حتی نتوانستم برای تشییع جنازه‌اش بیایم تهران. نمی‌توانستم آنجا را رها کنم؛ مسئولیت داشتم. ضدانقلاب هر روز توی شهر بمب می‌گذاشتند. ◀️ شهادت محمدرضا برای خانواده سنگین بود، ولی مادرم خم به ابرو نیاورد. محمدرضا که شهید شد، پنج ماه نکشید که خود مادرم برای زن‌داداشم شوهر پیدا کرد. خدا خیرش بدهد؛ پسر خیلی خوب و مؤمنی است. هنوز هم که هنوز است، برای ما مثل فامیل می‌ماند؛ هر برنامه و مراسمی که داشته باشیم می‌آید و شرکت می‌کند. 🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃 🛒 خرید آسان از سایت: http://shop.hdrdc.ir/products 🛒 خرید از فروشگاه: خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی ۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲ ____ با ما همراه باشید👇👇👇 @nashremarzoboom