eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚معرفی کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق»، روایت دانش‌آموزان رزمنده در دفاع مقدس، به قلم آقای «حسین احمدی» در اخبار سیما ✅ کاری از انتشارات مرز و بوم
✅حقیقتی که نباید گفته می‌شد! 🔴برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» دربارهٔ شهید محمد رضایی ◀️محمد رضایی یکی از غواصان نوجوان مشهدی در عملیات کربلای۴ بود. او که بعد از سه روز جنگ‌وگریز در جزایر به‌سبب زخمی شدن و ضعف بدنی به اسارت نیروهای عراقی در آمده بود، تا ماه‌ها در اردوگاه تکریت۱۱ زندانی بود و کسی کاری به کار او نداشت تا اینکه متأسفانه یکی از هم‌رزمان وی در جمعی از دوستان اسیر از شجاعت رضایی بدون آنکه صراحتاً از او نامی ببرد، صحبت کرده و از وی به‌عنوان یکی از فرماندهان اطلاعات و عملیات یاد نموده و اضافه کرده بود که تعداد زیادی از افراد دشمن توسط این نوجوان شجاع کشته و زخمی شده‌اند. حقیقت هم همان بود که نباید گفته می‌شد. خبر از طریق جاسوسان به گوش افسران اردوگاه رسیده و با شکنجه راوی، او از محمد رضایی نام برد. ◀️حسین محمد مفرد که مدتی در کنار رضایی بوده، بخشی از این ماجرا را روایت می‌کند: «وقتی بازجویان بعثی به سراغ رضایی رفتند، انتظار داشتند با تعریف‌هایی که شنیده‌اند با فردی بلندقد و قوی‌هیکل مواجه شوند اما وقتی با نوجوانی لاغراندام مواجه شدند، بیشتر خشمگین گشته و روزهای سخت رضایی آغاز شد. هر روز او را شکنجه می‌کردند که برنامه عملیاتی شما چه بود؟ مأموریت اصلی شما چه بود؟ چه کسانی تحت فرمان تو عمل می‌کردند؟» تقريباً انواع شکنجه‌هایی که در اردوگاه‌ها معمول بود، بر روی بدن این نوجوان اعمال شد؛ از اتو کشیدن بر روی سینه و پشت تا آب جوش ریختن بر روی سروصورت از فروکردن لبه‌های شیشه به بدن و کشیدن او بر روی سنگلاخ و خرده‌شیشه‌ها تا سیم برق به نقاط حساس بدنش وصل کردن و.... اما رضایی کسی نبود که به این آسانی تسلیم شود و با گفتن نام دوستانش آنان را به دردسر بیندازد. ◀️حتی در ساعاتی که با بدنی مجروح در گوشه‌ای از اردوگاه می‌افتاد، اجازه نمی‌داد کسی از بچه‌ها به او نزدیک شود شاید دشمن او را به‌عنوان دوستش شکنجه کند! درنهایت وقتی در برابر او کم آوردند، با فروکردن صابون در دهانش وی را به شهادت رساندند و برای آنکه اقدام خود را توجیه کنند، پیکرش را بر روی سیم خاردارهای اردوگاه انداخته و تیرباران کردند و اعلام نمودند که وی قصد فرار داشته و به همین دلیل مورد اصابت تیرنگهبانان قرار گرفته است. وقتی در سال ۱۳۸۱ بعد از ۱۵ سال جنازه وی به ایران بازگشت، نه‌تنها پیکر مطهرش از هم متلاشی نشده بود، بلکه لکه‌های خون تازه بر آن دیده می‌شد و لذا تا روز خاک‌سپاری در سردخانه نگهداری شد. 🔗لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ @nashremarzoboom
✅ نامه‌ای که او را تا مرز جنون کشاند! 🔴 برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» از دست‌کاری در نامه‌های اسرای ایرانی ◀️ فرزان آذرپناهی از اسرای جنگ تحمیلی روایت می‌کند: در بین ما افرادی بودند که نزدیک به شش سال از خانواده‌شان نامه‌ای دریافت نکرده بودند و این خیلی برای آن‌ها عذاب‌آور بود. سازمان منافقین و استخبارات عراق در این امر خیلی نقش داشتند و این را نوعی تنبیه برای اسرای فعال و حزب‌اللهی تلقی می‌کردند. یک بار نیز در نامه‌ای، همسر یکی از اسرا نوشته بود: «از این بلاتکلیفی خسته و طاقتش تمام شده است و نمی‌تواند تحمل کند. می‌خواهد طلاق بگیرد!» تأثیر این نامه به‌قدری شدید که برادر اسیرمان را تا مرز جنون و دیوانگی کشاند. او دچار بحران روحی بسیار شدیدی شد که تا مدت‌ها با آن درگیر بود. او هم در پاسخ نامه نوشت: «برو به جهنم! هر کجا می‌خواهی برو من هم نمی‌خواهمت!» تقریباً یک سال بعد نامه‌ای رسید که زنش ضمن تعجب، پرسیده بود: «چه می‌گویی؟ یعنی چه برو به جهنم؟ کجا بروم؟ مگر من روز اول با رفتن تو مخالف بودم؟ و... » معلوم شد که نامهٔ قبلی جعلی و کار منافقین بوده است! ◀️ در مورد اسرای نوجوان، نامه‌های جعلی حاوی اخبار جعلی پیرامون مرگ ناگهانی مادر و پدر یا کشته شدن برادر و خواهر بود. برای مثال برای یک اسیر اهل دزفول نامه‌ای فرستاده شده و خبر داده بودند که همه اعضای خانواده‌ات بر اثر اصابت موشک به خانه‌تان کشته شده‌اند و او را از نظر روحی دچار بحران کردند. از آنجایی که خبرچینان منافق به صورت شبکه‌ای در همهٔ شهرها و روستاها فعال بودند و از نزدیک بیشتر خانواده‌های محل سکونت خود را می‌شناختند، در نوشتن نامه جعلی به هم‌قطاران و دوستان خود در سازمان مجاهدین در عراق کمک می‌کردند تا بیشتر موجبات آزار و اذیت اسرای ایرانی را فراهم کنند. 🔗 لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ @nashremarzoboom