eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚معرفی کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق»، روایت دانش‌آموزان رزمنده در دفاع مقدس، به قلم آقای «حسین احمدی» در اخبار سیما ✅ کاری از انتشارات مرز و بوم
مرز و بوم
✅  شالوده قدرت ما در انقلاب و جنگ، حضور نوجوانان بود 🔴 گزارش مراسم رونمایی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» ◀️سردار نائینی (رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس): با حضور دانش‌آموزان در جبهۀ نبرد، تمام محاسبات دشمن به هم ریخت. ۵۵٠ هزار دانش‌آموز به دفاع مقدس اعزام شدند و در این بین، ۳۶ هزار شهید دانش‌آموز و ۵ هزار شهید معلم خدمت نظام اسلامی شد؛ یعنی هر شهید معلم، ۵ دانش‌آموزِ شهید دارد. یعنی ۲٠ درصد شهدای دفاع مقدس، شهدای دانش‌آموزی است. شالودۀ قدرت ما در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، حضور نوجوانان بود و دشمن این را می‌داند و به همین جهت همین بخش از قشر جامعه را مورد هدف قرار داده است. کتاب محصلان مدرسۀ عشق بخش‌هایی از کارنامۀ پرافتخار دانش‌آموزان در دفاع مقدس است که به روایت دانش‌آموزان در این مقطع پرافتخار تاریخی می‌پردازد. آثار مرکز با بن‌مایۀ پژوهشی و تحقیقاتی و مبدأ تولیدات بعدی است. ◀️حسین احمدی (نویسنده کتاب): کاملاً سعی کردم کتاب را علمی و مستند بنویسم. این کتاب، دارای محتوایی پایه‌ای و بنیادین است. به‌عنوان معلم، از آیندۀ جوانانمان احساس خطر می‌کنم، چرا که تاریخ را جدی نگرفتیم. من که خودم هرچند کوتاه در صحنۀ جنگ بودم، وقتی این مطالب را می‌نوشتم، باورم نمی‌شد یک نوجوان، غواص و تخریب‌چی ‌شود و یا در میدان مین، معبر را برای لشکر باز می‌کند و یک گردان امیدشان به این تخریب‌چی نوجوان بند می‌شود. ما اگر نگوییم و ثبت نکنیم، شاید تمام اینها را در آینده به افسانه بسپارند. ◀️سردار باستان (رئیس بسیج دانش‌آموزی): نسل جدید ما نیاز به تعریف الگوهای دقیق و بارزی دارد. ما باید محتواها را با ابزارهای هنری ارائه دهیم. در این راستا در دو مسیر حرکت می‌کنیم : اول، الگوهایی تحت عنوان برنامۀ «رهبر ۱۳ ساله» معرفی می‌کنیم. دوم اینکه در قسمت الگودهی، دانش‌آموزانی داریم که افتخارآفرینی می‌کنند. بنا داریم این عزیزان را به‌عنوان الگو معرفی کنیم. ◀️سردار فضلی (جانشین معاون هماهنگ‌کننده سپاه): علت اوج عصبانیت آمریکا و اسرائیل و هم‌پیمانان، همین کاری است که دانش‌آموزان در عرصۀ دفاع مقدس و سایر عرصه‌ها انجام دادند. هم قلب امام زمان را خشنود کردید و هم دشمن را از بالا به پایین کشاندید. هرچند دشمن به واسطۀ رسانه، عملیات روانی انجام می‌دهد، اما ما هم غفلت‎هایی داشتیم و کار فرهنگی کمتر انجام دادیم. بنابراین یک زاویه‌اش دشمن است و یک زاویه‌اش هم خلأ فعالیت‌های ما است. پ.ن: لینک کامل این گزارش را در خبرگزاری تسنیم بخوانید: 🔗 https://tn.ai/2797515
مرز و بوم
✅ دختری که زنده از سردخانه بیرون آمد 🔴 برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» درباره دختران جانباز دفاع مقدس ◀️ فرشته چترعنبری یکی از دختران دانش‌آموزی است که در سال اول جنگ تحمیلی ابتدا در ۱۲ سالگی به همراه خواهرش در حال بازگشت از مدرسه به خانه بود که بر اثر انفجار بمب از ناحیه دست راست مجروح و بعد از انتقال به بیمارستان شهدای عشایر به علت کمبود امکانات دچار پارگی شریان‌های دست و خونریزی شدید شد و به حالت اغما رفت و به سردخانه منتقل گردید اما درنهایت زنده از آنجا بیرون آمد. در مرحله دوم هم در عملیات مرصاد در اسلام‌آباد مجروح شد و با بمباران پست امدادی از ناحیه شنوایی و ریه دچار آسیب شد و باز به کما رفت و جریان یافتن خون او را به اتاق جراحی برده و بعد از ۲۲ عمل جراحی زنده مانده اما دست راستش را قطع کردند. خانم چترعنبری که برادرش احمد هم در سال ۱۳۶۳ در جبهه شهید شده است، اکنون جانباز ۵۵ درصد است و با داشتن دکترای علوم سیاسی در حوزه دفاع مقدس ۳۰ کتاب تألیف کرده است. ◀️ یکی دیگر از دختران این سرزمین که به سبب قساوت مزدوران بعث عراق در ۷ سالگی جانباز ۷۰ درصد شد. خانم حبیبه کارزار است که بر اثر بمباران تبریز در ۲۹ دی ۱۳۶۵ توسط هواپیماهای عراقی به‌شدت مجروح و بخشی از اعضا و جوارح خود را از دست داد. او که برای نجات دخترعموی چند ماهه‌اش به درون خانه رفته بود، بر اثر اصابت بمب به خانه عمویش پای چپ خود را از دست داد و اعصاب دست چپ وی نیز از بین رفت و اکنون نیز چندین ترکش در سر دارد. البته آن کودک به خاطر فداکاری خانم کارزار نجات یافته و اکنون مادر دو فرزند است. 🔗 لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ https://www.instagram.com/p/Clbd_gvu27w/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مرز و بوم
✅این‌ها گلگون کفنان مدرسهٔ عشقند 🔴برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» درباره دانش‌آموران شهید دفاع مقدس ◀️چهارم آبان ۱۳۶۲ مدرسه راهنمایی حمدالله پیروز در بهبهان توسط مزدوران عراقی بمباران شد. دقایقی قبل از بمباران یکی از معلمان مدرسه به نام محمدطاهر خلفیان درباره فلسفه شهادت در راه خدا برای دانش‌آموزان صحبت می‌کرد که با انفجار مهیبی همه دانش‌آموزان کلاس به‌اتفاق معلم خود به شهادت رسیدند. تنها بازماندهٔ آن حادثه نیز که روایتگر صحنه بود پس از بهبودی نسبی بارها به جبهه رفت تا سرانجام سه سال بعد در جریان کربلای ۵ به جمع دوستان و معلم شهیدش پیوست. تعداد زیادی از دانش‌آموزانی که در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند نیز زخمی و مجروح شدند. ◀️روز ۲٠ دی ۱۳۶۵، موشک‌های زمین به زمین صدامیان دبستان امام حسن مجتبی (ع) بروجرد را هدف قرار دادند. محمود روزبهانی، مدیر مدرسه می‌گوید: بالای سکویی که در مقابل صفوف دانش‌آموزان بود، قرار گرفتم تا مراسم ظهرگاهی مدرسه آغاز شود و از سویی گروه سرودی از دانش‌آموزان نیز آمادهٔ خواندن سرود خود در تقدیر از پیروزی‌های رزمندگان اسلام در روزهای اخیر بودند که به یک‌باره قیامتی برپا شد و صدای مهیبی من را به چند متر آن‌طرف‌تر پرتاب کرد. چشم که باز کردم تاریکی مطلق بود و همهٔ بچه‌ها به هر ترتیبی که بود تلاش می‌کردند خود را از این مهلکه نجات دهند. او می‌افزاید این حمله به تلافی شکست ارتش بعث عراق در عملیات کربلای ۵ صورت گرفته بود. ◀️دبستان ثارالله شهر میانه در روز ۱۲ بهمن ۱۳۶۵ مورد حمله مزدوران بعثی قرار گرفت. فاطمه منتظری می‌گوید: «روز واقعه، به مناسبت شروع دهه فجر جشن داشتیم. دقایقی قبل از بمباران زنگ زدند و گفتند آژیر قرمز را بزنید. مدرسه پناهگاه نداشت و بچه‌ها همان وسط حیاط مدرسه پخش شده بودند. روی پشت‌بام ساختمان سپاه بچه‌های پاسدار پدافند هوایی را آماده می‌کردند که به یک‌باره بمباران آغاز شد. خلبانان عراقی چون می‌دانستند که شهر میانه پدافند هوایی ندارد با خونسردی تا جایی که می‌توانستند پایین آمده بودند. به‌طوری که من خلبان جنگنده را می‌دیدم حتی افتادن بمب روی سقف آزمایشگاه را دیدم. وقتی به کشته‌های مدرسه نگاه می‌کردم چون آتش و دود، همه‌جا با هم دیده می‌شد صحنه عاشورا را برایم تداعی می‌کرد. پشت حیاط یک منبع نفت بود؛ که بعضی بچه‌ها هول‌شده و زیر آن پناه گرفته بودند. این منبع نزدیک ساختمان آزمایشگاه هم بود. وقتی بمباران شد همهٔ بچه‌هایی که آنجا بودند در آتش سوختند. 🔗لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ https://www.instagram.com/p/Cll9-3VORHI/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✅حقیقتی که نباید گفته می‌شد! 🔴برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» دربارهٔ شهید محمد رضایی ◀️محمد رضایی یکی از غواصان نوجوان مشهدی در عملیات کربلای۴ بود. او که بعد از سه روز جنگ‌وگریز در جزایر به‌سبب زخمی شدن و ضعف بدنی به اسارت نیروهای عراقی در آمده بود، تا ماه‌ها در اردوگاه تکریت۱۱ زندانی بود و کسی کاری به کار او نداشت تا اینکه متأسفانه یکی از هم‌رزمان وی در جمعی از دوستان اسیر از شجاعت رضایی بدون آنکه صراحتاً از او نامی ببرد، صحبت کرده و از وی به‌عنوان یکی از فرماندهان اطلاعات و عملیات یاد نموده و اضافه کرده بود که تعداد زیادی از افراد دشمن توسط این نوجوان شجاع کشته و زخمی شده‌اند. حقیقت هم همان بود که نباید گفته می‌شد. خبر از طریق جاسوسان به گوش افسران اردوگاه رسیده و با شکنجه راوی، او از محمد رضایی نام برد. ◀️حسین محمد مفرد که مدتی در کنار رضایی بوده، بخشی از این ماجرا را روایت می‌کند: «وقتی بازجویان بعثی به سراغ رضایی رفتند، انتظار داشتند با تعریف‌هایی که شنیده‌اند با فردی بلندقد و قوی‌هیکل مواجه شوند اما وقتی با نوجوانی لاغراندام مواجه شدند، بیشتر خشمگین گشته و روزهای سخت رضایی آغاز شد. هر روز او را شکنجه می‌کردند که برنامه عملیاتی شما چه بود؟ مأموریت اصلی شما چه بود؟ چه کسانی تحت فرمان تو عمل می‌کردند؟» تقريباً انواع شکنجه‌هایی که در اردوگاه‌ها معمول بود، بر روی بدن این نوجوان اعمال شد؛ از اتو کشیدن بر روی سینه و پشت تا آب جوش ریختن بر روی سروصورت از فروکردن لبه‌های شیشه به بدن و کشیدن او بر روی سنگلاخ و خرده‌شیشه‌ها تا سیم برق به نقاط حساس بدنش وصل کردن و.... اما رضایی کسی نبود که به این آسانی تسلیم شود و با گفتن نام دوستانش آنان را به دردسر بیندازد. ◀️حتی در ساعاتی که با بدنی مجروح در گوشه‌ای از اردوگاه می‌افتاد، اجازه نمی‌داد کسی از بچه‌ها به او نزدیک شود شاید دشمن او را به‌عنوان دوستش شکنجه کند! درنهایت وقتی در برابر او کم آوردند، با فروکردن صابون در دهانش وی را به شهادت رساندند و برای آنکه اقدام خود را توجیه کنند، پیکرش را بر روی سیم خاردارهای اردوگاه انداخته و تیرباران کردند و اعلام نمودند که وی قصد فرار داشته و به همین دلیل مورد اصابت تیرنگهبانان قرار گرفته است. وقتی در سال ۱۳۸۱ بعد از ۱۵ سال جنازه وی به ایران بازگشت، نه‌تنها پیکر مطهرش از هم متلاشی نشده بود، بلکه لکه‌های خون تازه بر آن دیده می‌شد و لذا تا روز خاک‌سپاری در سردخانه نگهداری شد. 🔗لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ @nashremarzoboom
✅ نامه‌ای که او را تا مرز جنون کشاند! 🔴 برشی از کتاب «محصلان مدرسهٔ عشق» از دست‌کاری در نامه‌های اسرای ایرانی ◀️ فرزان آذرپناهی از اسرای جنگ تحمیلی روایت می‌کند: در بین ما افرادی بودند که نزدیک به شش سال از خانواده‌شان نامه‌ای دریافت نکرده بودند و این خیلی برای آن‌ها عذاب‌آور بود. سازمان منافقین و استخبارات عراق در این امر خیلی نقش داشتند و این را نوعی تنبیه برای اسرای فعال و حزب‌اللهی تلقی می‌کردند. یک بار نیز در نامه‌ای، همسر یکی از اسرا نوشته بود: «از این بلاتکلیفی خسته و طاقتش تمام شده است و نمی‌تواند تحمل کند. می‌خواهد طلاق بگیرد!» تأثیر این نامه به‌قدری شدید که برادر اسیرمان را تا مرز جنون و دیوانگی کشاند. او دچار بحران روحی بسیار شدیدی شد که تا مدت‌ها با آن درگیر بود. او هم در پاسخ نامه نوشت: «برو به جهنم! هر کجا می‌خواهی برو من هم نمی‌خواهمت!» تقریباً یک سال بعد نامه‌ای رسید که زنش ضمن تعجب، پرسیده بود: «چه می‌گویی؟ یعنی چه برو به جهنم؟ کجا بروم؟ مگر من روز اول با رفتن تو مخالف بودم؟ و... » معلوم شد که نامهٔ قبلی جعلی و کار منافقین بوده است! ◀️ در مورد اسرای نوجوان، نامه‌های جعلی حاوی اخبار جعلی پیرامون مرگ ناگهانی مادر و پدر یا کشته شدن برادر و خواهر بود. برای مثال برای یک اسیر اهل دزفول نامه‌ای فرستاده شده و خبر داده بودند که همه اعضای خانواده‌ات بر اثر اصابت موشک به خانه‌تان کشته شده‌اند و او را از نظر روحی دچار بحران کردند. از آنجایی که خبرچینان منافق به صورت شبکه‌ای در همهٔ شهرها و روستاها فعال بودند و از نزدیک بیشتر خانواده‌های محل سکونت خود را می‌شناختند، در نوشتن نامه جعلی به هم‌قطاران و دوستان خود در سازمان مجاهدین در عراق کمک می‌کردند تا بیشتر موجبات آزار و اذیت اسرای ایرانی را فراهم کنند. 🔗 لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ @nashremarzoboom