eitaa logo
「بہ‌‌سـٰــآزِ؏‌ـشّْـ♡ـق‌🎶🎼」
3.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
303 ویدیو
5 فایل
¦ـبسـم‌رب‌عـین‌شیـن‌قـاف🕊 ز سۅز ؏ـشـق لیݪۍ دࢪ جہان مجـنۅن شد افسانہ تۅ مجـنۅن سـاز از ؏ـشـقـت مࢪا افسـانہ‌اش با‌من 🎼 ح‌ـرف‌هاے‌در‌گوش‌ـی↓ @Fh1082 ‹ #شنوای‌‌ِنگفته‌هاتونم.! › https://harfeto.timefriend.net/16625436547089 تبلیغاتموטּ↓ @tabligh_haifa
مشاهده در ایتا
دانلود
هشتمین افطار قسمت هشتم: سرچشمه حیات وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ و تمامی جهان هستی مظهر صفات بی‌بدیل الهی است و آب سفیر پاکی و طهارت شد در جهان خلقت و هر آنچه در زیر این سقف گنبد گیتی نشانی از حیات دارد مدیون مادر آب و آیینه‌هاست إِنَّ اللَّـهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي و آدمی آزموده می‌شود حتی آب که مظهر حیات است برای او امتحانیست و باید اندیشید که از کدام چشمه و از دست کدام ساقی جام حیات نوشید و کدامین بهتر است نوشیدن جام طهارت از دست ساقی کوثر و یا سر کشیدن پیاله‌ی مستی دنیا و اکنون در هشتمین ایستگاه ماه عاشقی و در لحظات افطار و در واپسین نفسهای سال حال تشنه‌ای را دارم که تمام دریاهای دنیا او را سیراب نخواهد کرد مولای من تشنگی مرا تنها نگاه تو سیراب می‌کند‌ و جرعه‌ای گوارا از دست هشتمین ساقی اقای من من جوان را به حق صاحبین هشتمین افطار حلال کن اگر از دست جز تو آب و نان گرفته‌ام حلالم کن به حق تشنگی جانسوز آقای جوان‌ها و به حق صاحب سقاخانه‌ی طلایی رنگ 💠برداشتی آزاد از سوره انبیاء آیه ۳۰ سوره بقره آیه ۲۴۹
درهیاهویِ‌شبِ‌عید توراگم‌کردیم؛ غافل‌ازاینکه‌شما اصلِ‌بهاری‌آقا! أین صاحِبُــنا؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡ 🖋️ نفس‌هایم شده بود آتش ... انگار داشتم از درون می‌سوختم . حال خودم را نمی‌فهمیدم که آیلار بازویم را گرفت : -می‌گم چی شده ؟ فریاد کشیدم : -دعا کن درست نباشه فقط . خواستم برم سمت در که آیلار نگذاشت . عصبی بودم و نمی‌خواستم فریادهایم را سر او خالی کنم : -برو کنار آیلار . -با هم می‌ریم ...منم می‌آم . کلافه نفسم را در هوا فوت کردم که پرسید : -خب ؟ -خب ... برو سریع حاضر شو . دوید سمت اتاق که گفتم : -گن بارداریتو ببندی . ترسیدم یادش برود و همه‌ی نقشه‌های آن چند ماه به هدر ... زودتر از آنی که فکر می‌کردم حاضر شد . در راه مدام داشتم تمام اتفاقات گذشته را تجزیه و ترکیب می‌کردم. یادم بود چند روز قبل مادر گفته بود ، مینو چند وقتی هست که عجیب و غریب شده . می‌گفت گاهی وقتا تا دیر وقت مطب می‌ماند و گاهی دو روز پشت سر هم خانه ! و آن مرد هیکلی و ورزشکار که دعا دعا می‌کردم فقط نیکان نباشد . اینکه مینو بخاطر بچه‌ی مارال بخواهد مخفیانه با نیکان ازدواج کند، داشت رگ غیرتم را منفعل می‌کرد. رسیدیم ... تا ماشین را روی پل خانه جا زدم ، دویدم سمت در . کلید داشتم ... در را باز کردم و آیلار با آن گن بارداری که با بالشت پر کرده بود ، دنبالم دوید . مادر با دیدن ورود سراسیمه ام تعجب کرد : -دانیال ! -مینو کجاست ؟ -مطب دیگه . بی معطلی دویدم سمت اتاقش . در کسری از ثانیه تمام اتاقش را زیرو رو کردم . تمام کشوها را گشتم ، کمد و کیف‌هایش را گشتم و آخر ... یک برگه لای شناسنامه ی درون کیفش پیدا کردم . ••• ✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہ‌یگـانہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡ 🖋️ مادر و آیلار کنار در اتاق مینو به من خیره شده بودند . -چی شده دانیال جان ؟چرا اینجوری می کنی ؟ .... تمام اتاق بچه ام روبهم ریختی ! مادر اینرا گفت و من نگاهم روی برگه میان دستم زوم شده بود . صیغه نامه موقت مینو و نیکان بود . انگار انفجاری اتمی در وجودم پا گرفت .چنان فریادی زدم که مادر سکته کرد قطعا : -زنگ بزنید مینو همین حالا بیاد خونه . رنگ از رخ مادر پرید .چرخیدم سمتش و دوباره فریاد کشیدم : _نشنیدی چی گفتم ؟ مادر فوری دوید سمت پله ها و آیلار که از نگاهش ترس را می خواندم خیره ام ماند . -دانیال جان ...توروخدا آروم باش ... من از دیدن این عصبانیتت می ترسم . دراتاق مینو قدم می زدم . و بی توجه به حرف آیلار داشتم توی سرم ، دنبال علت اینمار مینو میگشتم که پایم مدام به ریخت و پاش وسط اتاق ، که خودم عاملش بودم ، گیر می کرد . ایستادم و همراه با نفس بلندی که انگار اکسیژن بیشتری برای آتش درونم بود ، برگه ی صیغه نامه را با حرص بین انگشتان دستم مچاله کردم . و حرصم به زبان جاری شد : _دختره ی احمق ...می کشمت ... زنده ات نمی زارم . ••• ✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہ‌یگـانہ﴾ (‌حࢪام‌)‼️ ♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . وصالت گر مرا گردد میسر همه روزم شود چون عید ِ .. . •••
💠نهـمیـن سـحـر أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمَالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً واوقات‌مرا درشب‌وروزبه‌يادخودمعمورگردانے وپيوسته‌ به‌خدمت‌بندگيت‌بگذرانى واعمالم‌رامقبول‌حضرتت‌فرمایی و این آخرین ساعات است که در این سال نفس می‌کشیم و اکنون این لحظات نزدیک‌ترین لحظات زمین به آسمان است عالم غرق در سکوت نشسته به انتظار رسیدن بهار و تنها صدای تنفس خلقت که انگار پس از یک خفگی طولانی به نفس نفس افتاده شنیده می‌شود... یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ الهی دوباره یک سال دیگر هم به دور خود چرخیده‌ام و دوباره ورشکسته و زخمی برگشته‌ام در بغل خودت تا درمانم باشی و تمام صفحات روزهای کتاب سال‌ام را پاره شده‌ و پر از خط‌خطی‌های گناه با شرمندگے تحویلت می‌دهم و تو دفتر نو و سفید و تازه‌ی سال جدید را تحویلم می‌دهی و این زیباترین لحظه‌ی زندگیست که دوباره همه چیز حتی دل مرده‌ی من هم به برکت بهار قرآن و به میمنت بهار طبیعت نو می‌شود خدایا تک تک روزها و شبهای پیش ‌رویم را و تمام حالات آینده‌ام را منور کن به نور و عشقت که من خسته از این سالهای پر از تکرار به طلب تحول حالم در این سال جدید آمده‌ام 💠برداشتی آزاد از: دعای ابوحمزه ثمالی دعای تحویل سال
•• . مگر می‌شود زمستان سرد دی‌ماه و بهمن‌ماه از گذرگاه اسفند رفته باشد و اولین روزهای بهار حول حالنا نشده باشد!!!؟ مگر می‌شود سرمای سخت و برف‌های یخ‌زده‌ی دی‌ماه زیر اولین تابش‌های بهاری آب‌شده باشد و حول حالنا نشده باشد؟!!! مگر می‌شود زهر سرمای شب‌های تلخ اسفند حلاوت شهد شکوفه‌های بهاری را دیده باشد مقلب‌القلوب نشده باشد؟؟! مگر می‌شود شاخه‌های خشک عشق شکوفه‌ی محبت زده باشد و برف زمستان، مانده باشد بر دل باغچه‌ی احساس و هیچ حالی احسن الحال نشده باشد!!!؟ مگر می‌شود!!!؟ مگر می‌شود این‌همه اعجاز شده باشد و باز تو معجز نشده باشی!!!؟ 🌱 . •••
•• . به من چه به من چه بهار می‌آید! خوش آن دمی که بگویند: یار می‌آید...💛 . •••
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ؛ 🍃
عیدتون خیلی مبارک باشه :)
[ جهش تولید با مشارکت مردم ]
وقتی طنین یامقلب القلوب دلت را لرزاند.. وقتے آوای خوش یامدبرالیل را زمزمہ ڪردی و یامحوالحول دگرگونت ڪرد برای ماهم بخواہ ازآن بخشندہ بی همتا حول حالنا الی احسن الحال... نوروزتان مبارک
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾 طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱 •🕊
نهـمـین افطار قسمت نهم: یک روز پس از واقعه... خَاشِعَةً أَبْصَارُ‌هُمْ تَرْ‌هَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۚ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ و آن روزی که شما بیایی بعد از آن هر روز نـــ🌱ـــوروز خواهد بود و هر ساعت و هر لحظه شیرین‌تر از لحظه تحویل سال است... اما آن روز همان قدر که شیرین است به همان مقدار هم برای عده‌ای تلخ و درد‌آور است و ذلــ🍂ــت تنها ارمغان ظهور برای اهل کفر است... وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ و امان از این دنیای عجیب و غریب که عده‌ای امروز شاد و مسرورند از درد دیگران و از ریختن خـ🩸ـــون مظلومان آیا می‌توان بر کسی که تفریحش ریختن خون و ضایع کردن حقایق است نام آدمی نهاد؟؟ و آن روز روز لبخندها و اشکهاست روز لبخند تک تک کودکان غریب روز آرامش تمام مردم عراق و نیجریه و یمن و روز تجلی تمام زیبایی ها و چه روز سخت دردآوریست برای قبیله‌ی استکبار و تبار تبــــ🥀ــاهی... مولای من ای دلیل تمام اشکها و لبخندها ای زیباترین تجلی تبسم الهی به خلقت ای من عیدی ما را بازگشتنمان به آغوشت قرار ده در این سال تازه از راه رسیده بیا به حق صاحبین نهمین افطار که گره کور غیبت جز به دستان آنان باز نگردد پس به حق سقای بی دست و دست گشانده‌‌ی جوان اهل بیت 💠برداشتی آزاد از: سوره معارج آیه ۴۴ سوره عبس آیات ۳۸ تا ۴۲ (علیه‌السلام) (علیه‌السلام)
ما را به دعا کاش فراموش نسازند رندان سحر خیز که صاحب نفسانند.
💠دهـمیـن سـحـر تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي بِكَرَامَتِكَ مَنْ تُحِبُ تويى‌كه هركہ‌رابخواهےبه‌رحمتت‌نايل‌مےسازى وهركه‌رادوست‌دارى به‌كرامتت‌هدايت‌میكنى... و تمام عالم و هر پدیده و اتفاق حادث شده در آن دقیق است و بر مدار نظم هر برگـــ🍂ــی که می‌ریزد‌ هر بادی که می‌وزد و یا هر قطــ🌧ــره‌ی بارانی که فرو می‌افتد همه‌اش در دفتر مقدرات الهی ثبت و ضبط شده است... أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى و ما بازیگران صفحه عالم هستی هر کداممان در روز الست بار نقش و عملی را با جان پذیرفتیم و خدا نیز در طول زندگی ما جز آنچه خود قول داده‌ایم توقع ندارد لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا اما چه میشود که توان و لیاقت کسی به توان نور می‌شود و دیگری حیاتش پست تر از حیوانها ما چه کرده‌ایم که اینقدر از عظمت وجود خود دور شدیم و بعضی‌ها از جنس ما به عرش خدا و فراتر از آن رسیده‌اند... مادرجانم زبان ما لال شده از گنـــ🔥ـاه و چشممان کور شده از معصیت بیا و کام ما را با لقمه‌ی برکتی از سفره‌ی مادرانت باز کن شما همان مصداق انسان هدایت یافته‌ای که به نایل شدی به کرامت الهی و شدی مادر امت و راه از تو شروع شد از همان لحظه‌ای که کوثر در دامان تو جوانه زد سلام بر شما ای مادر تمام مومنین 💠برداشتی آزاد از: دعای ابـوحمـزه ثـمـالی سوره اعراف آیه ۱۷۲ سوره بقره آیه ۲۸۶ ‌ (سلام‌الله‌علیها)
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾 طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱 •🕊
دهـمیـن افطار قسمت دهم: تمام دار و ندارم را الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون و در راه عاشــ💔ــقی باید تمام هست و نیست را به یک نگاه دوست فدا کرد باید پای به پای یار بود در هر شرایطی حتی اگر تمام عالم دشمن دلدار تو بودند تو مدافع حق باشی و گاه دفاع آن است که برای امامت بین شعـ🔥ــله‌ها بسوزی و گاه در مقابل محراب نمازش بایستی و تیر نوش جان کنی و گاه باید از اعتبار و مال و مکنت خویش بگذری آنچنان که هزینه دفن و کفن خودت هم برایت باقی نماند.... أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ؟! صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ‏ وَ وَازَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا و مثل او در تمامی تاریخ تکرار نخواهد شد اویی که پیش از ظهور ولایت شیعه بود و تمام هستش را در راه خدا و حبیب خدا داد و خدا نیز کوثر را نصیب دامانش کرد و او مادری بود که غربت و مظلومیتش تا ابد به ذریه‌اش به ارث رسید مولای من ای وارث غربت خدیجه(سلام‌الله‌علیها) و ای عزیز دل عالم خودت کمک کن ما را که تمام هستی و نیستی خود را به مانند مادربزرگ غریبت به پایت فدا کنیم و ما در دهمین افطار که هلال ماه نیز سیاهپوش است توسل کرده‌ایم به رشته‌ی چادر مادربزرگ سادات چادری که تمام روزی عالم از گرد غبارش می‌رسد و سلام بر غریب‌ترین مادر و سلام بر آخرین فرزند غریبش 💠برداشتی آزاد از: سوره بقره آیه ۳ حدیث‌پیامبر‌اکرم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) بحارالانوار/ج۴۳/ص۱۳۱ (سلام‌الله‌علیها)
افطارها به‌‌ڪام دلم زهر می‌شود آقاے ما گرسنہ و تشنہ شهید شد 🖤 🌱
ما را به دعا کاش فراموش نسازند رندان سحر خیز که صاحب نفسانند.
💠یازدهـمیـن سـحـر يَا سَيِّدِي إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى نَفْسِي هَلَكْتُ سَيِّدِي فَبِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِي عَثْرَتِي فَإِلَى مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَايَتَكَ فِي ضَجْعَتِي وَ إِلَى مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ كُرْبَتِي اى‌سيدمن اگرتومرابه‌خودواگذارى‌هلاك‌خواهم‌شد اى‌آقاى‌من اگرتوازلغزش‌هايم‌درنگذرى پس‌من‌بسوى‌كه‌پناه‌برم‌وبه‌درگاه‌كه‌زارى‌كنم واگرعنايتت‌ درخوابگاه‌مرگ‌شامل‌حالم‌نشود به‌كدام‌درپناهنده‌شوم،اگرتوغم‌واندوهم‌زايل‌نگردانے... و ده شب گذشت و من هنوز مانده‌ام حیران و سرگشته که چه کنم این همه فاصله‌ را چه کنم گذشته‌ی پر از گنــ🔥ــاهی را که از دست رفته و آینده‌ی پر از دلهره‌ای که معلوم نیست چه بر سرم خواهد آمد و از همه چیز مخوف‌تر آن است که مرا قبول نکنی و من از این روزه‌ها و سحرها چیزی جز گرسنگی و بی‌خوابی نصیبم نشود... أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا و امان از دل آدمی که هر دم هوایی دارد و مدام به تلاطم است و ای وای بر من که مهمان سفره‌ی قرآن و مناجاتم ولی حجاب غفلت و کسالت محرومم کرده‌ از صواب و قلــ🍂ـبم تهی شده از نور و من در این شبهای پر از آرامش رمضان خودت قفل این دل زنگار بسته را باز کن که اگر تو به دادم نرسی هیچ دادرسی نتواند نجاتم دهد و جز تو هیچ ماوا و پناهی در این عالم نیست پناه من پناهم باش که بی‌پناه‌ترینم... 💠برداشتی آزاد از: دعای ابوحمزه ثمالی سوره محمد آیه ۲۴‌
میدانی؟ این بهار‌ها فقط می‌آیند آغازشان اما، با آمدن توست..