AUD-20191002-WA0000.mp3
5.19M
🔳 #واحد احساسی #اربعین
🌴من یه نوکر در به درم
🌴چند ساله همش منتظرم
🎤 #مجتبی_رمضانی
@emame3vom
#بـه_لطف_اربـاب_اربعیـن_کربلام
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
5.49M
#اربعین
🎵میخوام کوله بارو ببندم بیام....
🎤سیدرضا #نریمانی
#تک
@emame3vom 🏴
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#غلامرضا_سازگار
عزيز فاطمه فرزند مصطفي حسنم
امام عالمم اما غريب در وطنم
پس از علي كه كسي مثل او ستم نكشيد
ستم كشيدهترين رهبر زمانه منم
هزار بحر غم و غصّه داشتم در دل
كه گشت خون و برون ريخت آخر از دهنم
ميان خلق به طاووس جنّتم مشهور
كه جغد شوم غم، افكنده سايه در چمنم
كجا روم به كه گويم كه يار در خانه
فكنده شعلۀ زهر جفا به جان و تنم
به جاي گل كه گذارند بر جنازۀ من
رسيده چوبۀ هفتاد تير بر بدنم
نصيب من همه اين بود در تمامي عمر
كه بين جمع بسوزم چو شمع و دم نزنم
اگرچه نيست چراغي به تربتم روشن
به بزم اهل محبّت چراغ انجمنم
رواست بر جگر پاره پاره در محشر
شراره سر كشد از رشته رشتۀ كفنم
بياد غربت و مظلوميت! پيمبر گفت
كه ماهيان همه گريند در غم حسنم
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 نخل میثم
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمدعلی_بیابانی
اين كه از زهر جفا جاي به بستر دارد
طشتي از خون دل خويش برابر دارد
چشمهايش به در و منتظر آمدنيست
زیر لب زمزمۀ مادر مادر دارد
جگرش سوخته از يك غم و يك غربت نيست
داغ ارثيست كه در سينه مكرّر دارد
زهر تنها كس و كار دل او گشت اگر
يادگاري ست كه از كينۀ همسر درد
لحظههاي سفرش در بغلش ميگيرد
چادري را كه بوي ياس معطر دارد
آرزو داشت نميديد در آن كوچۀ تنگ
مادرش روي زمين لالۀ پرپر دارد
گفت با گريه حسين جان... تو دگر گريه مكن
كه حسن ميرود و سايۀ خواهر دارد
آه... 《لايوم كَيومِ》 تو، كه در صحرا كيست؟
جسم صد چاك تو از روي زمين بر دارد
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#یوسف_رحیمی
چشمان تو غرق خون و لبها پر آه
آتش به دلت شراره ميزد ناگاه
هر قطرۀ خون، روي لب تو ميگفت:
« لا يوم كيومك أباعبدالله »
از آن همه بيكسي سخن ميگويند
از شعلۀ آه و سوختن ميگويند
بالاي سرت زينب و عبّاس و حسين
بر سينهزنان حسن حسن ميگويند
اي عشق! دليلها نميفهمندت
اي رود! قليلها نميفهمندت
والله معزّ الاوليائي آقا
هر چند ذليلها نميفهمندت
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#سید_رضا_مؤید
زينب چو حال سخت حسن را نظاره كرد
دامان ز اشك و خون جگر پر ستاره كرد
آمد حسين و كرد چو از حال او سؤال
آنجا كه كوزه بود به آنسو اشاره كرد
گفتند درد خود ز چه درمان نميكني
فرمود: مرگ را به چه بايست چاره كرد؟
ميخواست روزه واكند از آب كوزه ليك
يارب چه آب بود كه كار شراره كرد
پيدا بود كه با جگر او چه كرده است
زهري كه رخنه در جگر سنگ خاره كرد
دل رشحه رشحه داشت ز زخم زبان ولي
تزوير همسرش جگرش پاره پاره كرد
جعده به پاس مرحمت بيحساب او
در حقِ حضرتش ستم بيشماره كرد
باران تير بر تن و تابوت او بريخت
تا آن زن سواره به مركب اشاره كرد
در روضۀ بقيع چو شد دفن پيكرش
آن خاك پاك را همه دارالزّياره كرد
يا مجتبي به حال "مؤيد" نگاه كن
كز چشم دل به قبر غريبت نظاره كرد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمدعلی_بیابانی
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمدعلی_بیابانی
غارت زده منم كه كنارت نشستهام
غارت زده منم كه ز داغت شكستهام
غارت زده منم كه تو را خاك ميكنم
تابوت را ز خون تنت پاك ميكنم
غارت زده منم كه ز كف داده صبر را
با دست خويش كنده براي تو قبر را
غارت زده منم چه كنم با جنازهات
اي واي ريخته به زمين خون تازهات
غارت زده منم كه ز داغ برادرم
ميريزم از كنار تنت خاك بر سرم
غارت زده منم كه ز آغوش بستهات
ميگيرم آه چادر خاكي مادرم
من را به داغ قتل تو غارت نمودهاند
نه كربلا نه كوفه نه در شام دلبرم
داغي كه رفتن تو روي سينهام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@alekasa_14
غارت زده منم كه كنارت نشستهام
غارت زده منم كه ز داغت شكستهام
غارت زده منم كه تو را خاك ميكنم
تابوت را ز خون تنت پاك ميكنم
غارت زده منم كه ز كف داده صبر را
با دست خويش كنده براي تو قبر را
غارت زده منم چه كنم با جنازهات
اي واي ريخته به زمين خون تازهات
غارت زده منم كه ز داغ برادرم
ميريزم از كنار تنت خاك بر سرم
غارت زده منم كه ز آغوش بستهات
ميگيرم آه چادر خاكي مادرم
من را به داغ قتل تو غارت نمودهاند
نه كربلا نه كوفه نه در شام دلبرم
داغي كه رفتن تو روي سينهام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#هاشم_کرونی
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
آن روز که بر پیکراو تیر زدند
در شهر مدینه کربلا برپا بود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#محمدجواد_غفورزاده
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
با زهر، دلت دشت شقایق گردید
با تیر، جنازۀ تو گلباران شد
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#علی_انسانی
ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر
از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر
شبنم ز پاکی تو، به گلبرگها نوشت
گل پیش روی توست ز هر خار، خوارتر
باران کرَم نمود و ترنّمکنان سرود
کز هرچه ابر، دست تو گوهر نثارتر...
شهر مدینه با فقرا جمله واقفاند
آن شهر کس نداشت ز تو سفرهدارتر
ایّوب دید صبر تو، بیصبر گشت و گفت
چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر
نامت حَسن، و لیک به هر حُسن، اَحسَنی
ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر
بودی لبالب از غم و درد نهان، و لیک
آیینهای نبود ز تو بیغبارتر
باشد یکی، قیام حسین و قعود تو
گشتی پیاده تا که شود او سوارتر...
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گلاب و گل
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#سید_محمدمهدی_شفیعی
کیست او؟ آن که بین خانۀ خود
مکر دشمن مجاورش بودهست
او که انگار در تمام قرون
هرچه غربت معاصرش بودهست
او که از روزهای کودکیاش
شعله در خانۀ دلش افتاد
دمبهدم داغ ظهر عاشورا
در نفسهای آخرش بودهست
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست
صلح او تیغ در نیام علیست
کربلا جلوۀ قیام علی است
باطن تیغ مرتضاست یکی
فرق قصه به ظاهرش بودهست
آن زمان که مسافری خسته
لب گشوده به طعنه و توهین
میزبان در عوض فقط فکرِ
آب و نان مسافرش بودهست
«دوستان را کجا کند محروم
او که با دشمنان نظر دارد»
دشمنش میهمان سفرۀ اوست
چهرسد آنکه شاعرش بودهست
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمدجواد_غفورزاده
دل بیشکیب از غم فصل جدایی است
جان، بیقرار لحظۀ وصل خدایی است
این شامِ هجر نیست، که باشد شب وصال
این روزِ مرگ نیست، که روز رهایی است
این زهر نیست، شربتِ شیرین آرزوست
این کوزه نیست، چشم حاجتروایی است
هرگز ننالم از غمِ بیگانه، ای دریغ
رنجی که من کشیدهام از آشنایی است
شد روزگارِ من، سپری سالهای سال
با همسری، که شیوۀ او بیوفایی است
من در وطن غریبم و تنها، کسی نگفت
این شاهد شهید مدینه، کجایی است
یارانِ من، ز باغ وفا گل نچیدهاند!
آیینِ مهرورزیِ آنان، ریایی است
در تنگنای سینۀ من، این دل صبور
آیینۀ مجسّمِ صبرِ خدایی است
دارم هزار عقده به دل، باز طبعِ من
مثل نسیم، عاشق مشکل گشایی است
فرمود با برادر خود: غنچۀ مرا
با خود بِبَر، که بوی خوش آشنایی است
تو باغبانِ گلشنِ عشق و شهادتی
این ارغوانِ عاشقِ من، کربلایی است
فردا که تیر، بوسه به تابوت من زند
بال و پرِ بلندِ عروجِ نهایی است
دانی که در بقیع چرا چلچراغ نیست؟
خورشید، بینیاز ز هر روشنایی است
اشک ستاره، دسته گل تربت من است
شعر «شفق» اشارهای از غربت من است
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 غروب منظومه عشق
@emame3vom
#امام_حسن_مجتبیعلیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#سید_حمیدرضا_برقعی
@emame3vom
نشستم گوشهای از سفرۀ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن،
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت،
برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
@emame3vom
بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی، تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#رضا_یزدانی
همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنامگوی خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
@emame3vom
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد، یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد، «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
بهپیش غیرت چشم برادرهای بیتابش
تنی - انگار کن پیراهن یوسف - رها افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 حاشا
@emame3vom
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#حسین_عباسپور
@emame3vom
بارها از سفرهاش با اینکه نان برداشتند
روز تشيیع تنش تیر و کمان برداشتند
مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت
با صدای سکّه دست از دینشان برداشتند
بر سر همسایگانش سایهای پر مهر داشت
از سرش هرچند روزی سایهبان برداشتند
بذر ننگین جسارت بر تنی معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند
دستهایی که بر آن تابوت تیر انداختند
چند سالِ بعد چوب خیزران برداشتند
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#مهدی_مردانی
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
كه جای من بسرایند از غریبی تو
شنیدن غزلی كوه را تكان میداد
خدا نخواسته حتماً و گر نه میدانم
كه از شنیدن یك شعر، كوه جان میداد
@emame3vom
پس از علی شایع بود كه شبانه هنوز
غریبهای به یتیمان كوفه نان میداد
غریبهای كه اگر دیگران غمش دادند
همیشه شادی خود را به دیگران میداد
غریبهای كه تو بودی و مثل بغض علی
گلوی تو خبر از زخم و استخوان میداد
درون خانۀ خود تا غروب كردی آه
به غربت تو لب آفتاب اذان میداد...
شهابهای جهان میشدند خون جگرت
زمین اگر كه غمت را به آسمان میداد
پر ملائكه تابوت را بغل میكرد
اگر كه بدرقۀ تیرها امان میداد
شبیه آتش ماندی به زیر خاكستر
زبانههای تو را كربلا نشان میداد
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#صامت_بروجردی
مریز زینب محزون، سرشک غم ز دو دیده
چرا که موسم افغان و شیونت نرسیده
مکن ز فرقت من، سینه را ز ناخن خود چاک
هنوز تیغ به روی حسین کسی نکشیده
هنوز بر روی آل علی کس آب نبسته
صدای العطش کودکان، کسی نشنیده
تو خواهرا! نشنیدی هنوز نالۀ اصغر
سبب ز چیست که از عارض تو رنگ پریده
هنوز شمر روی سینۀ حسین ننشسته
هنوز جسم شریفش به خاک و خون نکشیده
ز سنگ ظلم کسی جبهۀ حسین نشکسته
هنوز پهلوی او را سِنانِ کس ندریده
هنوز پیکر او بیکفن نمانده به صحرا
هنوز دست وی از تیغ ساربان نبریده
نخورده سیلیِ شمر لعین هنوز سکینه
به روی خار مغیلان پیاده او ندویده
هنوز نام کنیزی کسی نبرده به کلثوم
بگو چرا قد سروت ز بار غصه خمیده
نگشته است مُقامت هنوز کنج خرابه
برای چیست که از نرگس تو خواب رمیده
مزن شرر به جهان 《صامتا》! ز سوز کلامت
که شرح ماتم زینب به انتها نرسیده
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
📚دیوان صامت بروجردی
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#قاسم_نعمتی
روح تطهیر کجا، وسوسۀ ناس کجا؟
دلبری پاک کجا، خدعۀ خنّاس کجا؟
خون دلها وسط طشت به هم میگفتند
جگری تشنه کجا، سودۀ الماس کجا؟
@emame3vom
خانهای سوخته و دستِ ز کار افتاده
ورم دست کجا، گردش دسداس کجا؟
ای کفن پاره شده! علقمه جایت خالی
بوسۀ تیر کجا، دیدۀ عباس کجا؟
داغ عباس چه آورد سر اهل حرم
غارت خیمه کجا، جوری اجناس کجا؟
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#عباس_احمدی
معدن درد و غمم یار اگر بگذارد
سینه، این مخزن اسرار اگر بگذارد
دوست دارم که در آغوش تو آرام شوم
زهر! این هند جگر خوار اگر بگذارد
@emame3vom
شاد گردد دلم از شوق وصال مادر
خاطرات در و دیوار اگر بگذارد
بیسپاهم من و سردار غریب وطنم
اینهمه یار جفاکار اگر بگذارد
تن و تابوت مرا تیر به هم خواهد دوخت
دست عبّاس علمدار اگر بگذارد
کاش با دست تو داماد شود قاسم من
کینه از حیدر کرّار اگر بگذارد
تا ابد قول بده یاور زینب باشی
خنجر شمر ستمکار اگر بگذارد
میرود گریهکُنَت سوی بهشت تو حسین
سر روی خاک تو یکبار اگر بگذارد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#عباس_شبخیز
ای علوی تاج ونبوت سریر
مصطبۀ عشق و ولا را امیر
خاک درت سجدهگه آفتاب
صفّ نعال حرمت نُه قباب
طُرّۀ اورنگ تو گیسوی حور
نقش لوایت خط الله نور
ماه فلک شمع شبستان تو
حور و ملک طفل دبستان تو
کنگرۀ عرش خدا خانهات
خیل ملک خادم کاشانهات
دست به دامان تو افلاکیان
مست ز جام کرمت خاکیان
گوشۀ دستار تو حبل المتین
سایۀ دیوار تو حِصن حصین
ای حجرالاسود ما خال تو
کعبه به تفصیل ز اجمال تو
سبط نخستین شرف اوصیا
دوّمی از سلسلۀ اولیا
دوش نبی مکتب تعلیم تو
ملک ولا مطلع تقویم تو
نام تو گلواژۀ شعر ازل
حُسن تو بیتالغزل لَم یَزل
کعبۀ جانها حرم کوی تو
قبلۀ دلها خم ابروی تو
لعل لبت چشمۀ آب حیات
تار سر زلف تو حبل نجات
خضر عطشناک لب جوی توست
نوح گرفتار سر کوی توست
چون قدح از عشق تو آکندهام
کشتۀ عشقم به ولا زندهام
مستیام از زمزمۀ نام توست
روشنی دیدهام از جام توست
مست نه تنها منم از جام تو
میکده مست از قدح نام تو
این نفس زنده که من میکشم
از نفس عشق حسن میکشم
زندگیام بسته به گیسوی اوست
دل به تمنّای سر کوی اوست
حُسن کجا دم زند از ما و من
پیش صف آرایی حسن حسن
یوسف اگر دم زند از حُسن و نام
لاف و گزاف است فقط والسلام
یوسف صدّیق اگر ماه بود
مطلع الانوار رخش چاه بود
لیک حسن ماه سپهر وفاست
جلوه گهش مشرق عرش خداست
@emame3vom
هر دو جهان جلوۀ اجلال اوست
قیمت صد مصر یکی خال اوست
یوسف اگر بود چنان شمع جمع
چیست مگر در شب تاریک شمع
شمع شبستان زمان و زمن
روشن از آیینۀ حُسن حسن
وارث دیهیم کمال علیست
مظهر اوصاف جلال علیست
چشم و چراغ حرم مصطفی
نوگل زهرا حسن مجتبی
همدل و همراز و شفیق حسین
محرم اسرار و شفیق حسین
پیکر صدق آیت صلح و صلاح
مظهر اخلاص و ظهیر فَلاح
شمع شب افروز دل انجمن
روشنی چشم محبّان حسن
از شرف دولت اقبال او
بس کند این پایه به اجلال او
کز نظر لطف خداوندگار
خواجۀ لولاک شه تاجدار
مایۀ فخر و شرف ومجد اوست
پادشه ملک جهان جدّ اوست
کیست مکد غیر حسین و حسن
از لب انگشت پیغمبر لبن
این شرف از آن شما بود و بس
شیر کجا خورده ز انگشت کس
@emame3vom
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#زهرا_بشری_موحد
@emame3vom
هر قدر که میخواست گدا، شاه کرم داشت
آن قدر که پیش کرمش، خواسته کم داشت
در خانهٔ او بود که در اوج غریبی
دلهای غریبان جهان، راه به هم داشت
دلخوش به نفسهای مسیحایی او بود
شبهای مدینه که فقط غربت و دم داشت
داغی شده بر سینه غمهای وسیعش
یک کوچۀ باریک که بیش از همه غم داشت
راحت شد از اندوه جفاکاری یاران
ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت
ای آینهها آینهها! ذکر بگیرید
ای کاش حرم داشت،حرم داشت،حرم داشت
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 فصل کرامت
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مرثیه
#محمدحسین_غروی_اصفهانی
@emame3vom
شاهي که بود گوشه نشيني شعار او
محنت قرينِ او شد و غم بود يار او
آن کو دميد صبح ازل از جبين او
شد تيرهتر ز شام ابد روزگار او
محکوم حکم ديو شد آن خسروي که بود
روح الامين چو بندۀ فرمانگذار او
موسي اگر به طور غمش ميزدي قدم
بيخود شدي ز آه دل شعله بار او
يکباره گر مسيح بديد آنچه او بديد
ميشد دوباره چرخ چهارم چو دار او
آن سرو سبزپوش، چو گل سرخ روي شد
آري ز بس که خون جگر شد نگار او
روي حسن چو سبز شد از زهر غم فزود
تا شد سرشک ديده و دل، جويبار او
طوبي نثار آن قد و قامت که بعد مرگ
از چار سو خدنگ سه پر شد نثار او
پروردۀ کنار پيمبر بُد از نخست
محروم شد در آخر کار از کنار او
آن سروري که صاحب بيتالحرام بود
بيتالحرام بهر چه بر وي حرام بود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 دیوان کمپانی
@
.
#جواد_مقدم
حرم توبیت الله مولااباعبدالله-به طواف کوی تو میگردم ای ثارالله
به هوایت محتاجم شاه کرم دریابم2-سرمن بالاست هرجاچون توهستی اربابم
@emame3vom
هرکی یک ارباب داره -هرکی یک صاحب داره2
بردن اسمت آقـــا-سجده واجب داره
توچه کردی باجانم بی سروبی سامانم2
به توایمان آوردم ای دین وای ایمانم
ابی عبدالله اَنتَ في قلبی یاثارالله
عَلَوی زاده هستم ازعشق حیدرمستم 2
ازارادت مندانه حضرت زهراهستم
من به نام زهراونام زینب حساسم-منومیشناسی آقا دیوونه ی عباسم
هرکی یک ارباب داره هرکی یک صاحب داره
بردن اسمت آقاسجده ی واجب داره
ابی عبدالله اَنتَ في قلبی یاثارالله
.
audio_2018-10-04_16-51-08.ogg
2.26M
اگه رفتی زیر قبّه ی حسین یادم کن
اگه رفتی توی بین الحرمین یادم کن
@emame3vom
Babolharam Narimani1.mp3
7.66M
|⇦• *سینه زنی سنگین زیبا ویژۀ ایام پیاده روی اربعین به نفسِ سید رضا نریمانی* •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
007 Salam Agha.mp3
5.54M
🎤🎤 حاج سید مجید بنی فاطمه
💠 سلام آقا
#اربعین #کربلا
@emame3vom
|⇦• *سینه زنی سنگین زیبا ویژۀ ایام پیاده روی اربعین به نفسِ سید رضا نریمانی* •✾•
•┄┅═══••↭••═══┅┄•
حسین جان ..
الهی نگاهت منو هم ببینه
دعا کن ..
الهی غمت رو دلِ من بشینه
منو هم ..
سوا کن بگو زائر اربعینِ ..
شش گوشه ات ، قبله و محرابم
عشقِ تو ، گوهرِ نایابم
میخونم ( ای حسین اربابم ..)۲
حسین محورِ عالم امکانِ
زمین و زمان با دمش طوفانِ
خدا بر لبش ذکرِ وا عطشانِ
«حسین یاحسین ، یا ابا عبدالله ..»
چه خوبه ..
که مرغِ سعادت رو شونم نشسته
خدایی ..
که عشق تو خیلی به جونم نشسته
حسین جان ..
ببین گرد راه رویِ گونه ام نشسته
نشسته ، بین جاده روی
صورتم ، جای اشک و مویِ
میآید ، بر مشامم بوی کربلایِ ارباب ..
فقیر اومدم ، پادشاه برگشتم
اسیر اومدم ، مبتلا برگشتم
تموم غم و غصم اینه آقا
چه حیف شد که از کربلا برگشتم
«حسین یاحسین ، یا ابا عبدالله ..»
رسیدم ..
همونجا به شش گوش تو تکیه کردم
همونجا ..
همه جونمُ نذر تو هدیه کردم
به جایِ ..
رقیه سر قبر تو گریه کردم
می بینم عشقتُ هر جایِ این صحرا
اربعین مَشاء میشم با ( کربلا همسایه ) ۲
رسیدم حرم هم قدم با جابر
فداییت می شم هم قسم با جابر
گرفتم به لب ، ذکر و دم با جابر
«حسین یاحسین ، یا ابا عبدالله ..»
________
#سید_رضا_نریمانی
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄
4_6001244591657846461.mp3
10.17M
🌺 خورشید نیزهها اثر جدید
🎧 حاج امیر عباسی
#محرم #صفر
@emame3vom