بنام خدا
گفتگویی با زائران کربلا و...
"" "" "" "
ای زائر کرب وبلا خوش آمدی تو از سفر
خوشا به حالت بَرزَدی بوسه به خاک پر گهر
رفتی به سامِرّا نجف به کاظمین و کربلا
نائل شدی برآرزوت درماه پرفیض صفر
مرغ دلت زدبال وپَرتا قبله گاه عاشقان
تو وانمودی قول قاناد چون فطرس بی بال و پر
تا که نگاهت برفُتاد بر پرچم سرخ قیام
جاری شد از چشمان تو آن لحظه آندم اشک تر
بعد از سلامی بر حسین سمت نگاهت شد عوض
آن لحظه گفتی السلام بر ساقی سیما قمر
حال دلت شد منقلب در تلِّ بانوی حرم
به یاد زینب برفتاد اندر سرت شور دگر
آیا چه گفتی بر فرات ای زائر کرب و بلا
بهر چه شد آه شما در کوفه آیا پرشرر
نام امیرالمؤمنین باشد نماد عدل و داد
افسوس که قوم بی خرد کردنداو راخون جگر
فاخر بگو این شورو شوق باشد ز آثار ظهور
باید کنیم همت همه بهر ظهور دادگر
باید بباشیم درعمل ما یاور و یار حسین
تحت لوای اوکنیم سعی وتلاش مستمر
"" "" "" "" "" ""
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
@navaye_asheghaan
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند
باید که چنین در دل دنیا بنشیند
ای عرش نشین! شأن قدمهای تو تنها
این است که بر شانهی طاها بنشیند
حالا که تویی آیهای از سورهی کوثر_
باید که به تفسیر تو مولا بنشیند
شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_
آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند
آنقدر کریمی که فقیر آمد و گفتی:
از ماست، بگویید که بالا بنشیند
آقای جوانان بهشت است، جماعت!
دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند
اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_
جای پسر امّ ابیها بنشیند
شاید پسر فاطمه از پای بیفتد
اما که شنیده است که از پا بنشیند؟
صلح تو چنان تیر که در چله نشستهست
گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند
* * *
در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد
آن زهر، به کام تو دلآرا بنشیند؟
این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت
فرداست که بر دیدهی سقا بنشیند
لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد
داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند
شیرین دهن کرببلا، گلپسر توست
از توست که اینگونه به دلها بنشیند
میگفت: عمو! نامهی باباست به دستم
برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟
با اذن برادر، پسر تو، شب آخر
برخاست که خیمه به تماشا بنشیند
جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد
تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند
✍ #قاسم_صرافان
@navaye_asheghaan
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ترکیب_بند
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کلنا واحد" که فرمودند؛ پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟!
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزیِ صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود، بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از -
- سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه، کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال، شامِ هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را
هی از تنش کم می شود، بعد از رسول الله
سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد
افسوس درهم می شود، بعد از رسول الله
بین دو نهر آب، نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف "معجر" شد
@navaye_asheghaan
#متن_روضه
حضرت رسول الله
دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
@navaye_asheghaan
#حضرت_رسول الله
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد
اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد
تا که عزرائیل وارد شد برای قبض روح
بر علی و فاطمه با حال مضطر خیره شد
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد
دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد
روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت
پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد
آن طرف سر را به زانو داشت غمگین، مجتبی
بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد
طاقتِ بیتابی و اشک حسینش را نداشت
از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد
¤
رفت تا جایی که زینب بغض کرد از کربلا -
تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد
دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید
وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
@navaye_asheghaan
سلام ای سلطان خراسان ، نگاهی کن سوی گدایان
حریمت قبله گاه ایران ، رضا جان
بهشت ما صحن و سرایت ، فدای ایوان طلایت
تو آقایی و ما گدایت ، رضا جان
یا سلطان ، علمدار زهرا تو در ایرانی
تو مشگل گشای گرفتارانی ، ز بس مهربانی
دخیلک یا مولا ابالجواد
روزی ما را زهرا دست تو داد
چه منتی بر ایرانیاین نهاد
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
میان راه خود مکرر ، زمین میخوردی مثل مادر
لبانت خاکی گشته آخر ، رضا جان
مکش روی خاک این عبایت ، گرفته خون راه صدایت
چرا میلرزد دست و پایت ، رضا جان
واویلا ، شده صورتت همچون زهرا
کشیدی به روی زمین پایت را تو داری تماشا
میان حجره کم دست و پا بزن
چکیده خون ها از گوشه ی دهن
کمی بگو از دیوار و در سخن
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
میان حجره پا کشیدی ، در اوج غربت که خمیدی
به سینه یک چکمه ندیدی ، رضا جان
لگد به پهلویت نخورده ، کف پا بر رویت نخورده
دگر پنجه مویت نخورده ، رضا جان
کربلا ، تنی با نوک نیزه زیر و رو شد
یکی نیزه اش در دهان فرو شد ، پر از خون گلو شد
به روی پیکر با خنده پا گذاشت
پاشنه ی پا بر آن سینه جا گذاشت
سر بریده بر نیزهها گذاشت
یابن الزهرا سلطان ابالحسن
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا
#رضاابوالحسنی
@navaye_asheghaan
#ورود_کاروان_به_مدینه
بازگشت کاروان به مدینه
آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من
وقت رفتن غرورِ من دیدی
آن شکوهِ عبورِ من دیدی
محملم پرده داشت یادت هست؟
جای دستی نداشت یادت هست
ثروت عالمین بود مرا
دلبری چون حسین بود مرا
دستِ عباس پرده دارم بود
علی اکبرم کنارم بود
هر زنی یک نفر مُلازم داشت
نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت
کاروان آیه های کوثر داشت
روی دامان رباب اصغر داشت
حال بنگر غریب و سرگشته
کاروان را چنین که برگشته
با غمِ عالمین آمده ام
کن نظر بی حسین آمده ام
ای مدینه خمیده برگشتم
زار و محنت کشیده بر گشتم
با رسولِ خدا سخن دارم
بر سرِ دست پیرهن دارم
دل من شاکی است یا جدّاه
چادرم خاکی است یا جدّاه
سو ندارد ز گریه چشمانم
پینه بسته ببین به دستانم
خاطرت هست ناله ها کردم
دست بر سر تو را صدا کردم
از حرم سویِ او دویدم من
هر چه نادیدنی ست دیدم من
من غروبی پر از بلا دیدم
شاه را زیر دست و پا دیدم
آن چه را کس ندیده من دیدم
صحنۀ دست و پا زدن دیدم
خنجری کُند و حنجری دیدم
تَه گودال پیکری دیدم
آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین
جملۀ آخرم به اُمّ بنین
پسرت تکیه گاه زینب بود
مرد بود و سپاه زینب بود
پسر تو ز زین اسب افتاد
ضربه هایِ عمود کار دستش داد
او زمین خورده و بلند نشد
سرِ او روی نیزه بند نشد
بعد عباس قلبم آزُردند
تا زمین خورد ، معجرم بُردند
#قاسم_نعمتی ✍
#بازگشت_به_مدینه
.
@navaye_asheghaan
.
مناجات با #امام_زمان (عج)
و گریزی به مصائب #امام_حسن مجتبی (ع)
گرچه هستم پست و بی مقدار تحویلم بگیر
خواهشی دارم بیا این بار تحویلم بگیر
اهل دنیا که مرا بد جور دور انداختند
من زمین خوردم، خودت ای یار تحویلم بگیر
یوسف مصری و من هم دست خالی آمدم
آمدم اما سر بازار، تحویلم بگیر
به همه گفتم که من هم نوکرت هستم، نکن
نسبتم را با خودت انکار، تحویلم بگیر
کم که یادت می کنم تو بیشتر یادم بکن
باز هم منت سرم بگذار، تحویلم بگیر
آبروی نوکرت را حفظ کن ای با وفا
پیش مردم دست کم یک بار تحویلم بگیر
از تو خیر دائم و از ما به تو شر می رسد
گرچه دائم دادمت آزار، تحویلم بگیر
جان آقایی که برد از کوچه تا خانه خودش
مادرش را با دو چشم تار... تحویلم بگیر
#وحید_محمدی
.@navaye_asheghaan
214.1K
#رضاابوالحسنی
قبله ایران و جان جانان
#به_قلم_کربلایی_مهدی_نظری
قبله ایران و
جان جانان و
می بینمبازم
صحن سلطان و
حس قشنگیه وقتی میای حرم امام رضا جواب سلامتو بده
حس قشنگیه وقتی همه بگن خوش به سعادتش زائر مشهده
حس قشنگیه وقتی بهت میگم امام رضا سلام نوکرت اومده
آقا سلام
جای کربلا زیارتت میام
چقده خوبه که من بارفقام
سحرا تو حرم امام رضام
آقا سلام
بیرگون آخر سنه قوربان اولارام
باشیمی ضریحین اوسته قویارام
کربلامی آقا سن نن الارام
وصل الله علیکمولا امام رضا رضا
____
انقده آقایی
عشق دنیایی
حتی تو قبرم
کنار مایی
انقده خوبی که هرکی صدات زده حاجتشو دادی بدون معطلی
انقده خوبی که بنده نوازی و خیلی بهت میاد اسم بابات علی
انقده خوبی که ازمن روسیاه با اینهمه بدی کی گفته غافلی
آقا سلام
بیرگون آخر سنی حتما گوررم
قوربان اولاماللرینن اوپرم
نازیوی من گجه گوندوز چکرم
سینه زنم
اسمتو حک می کنم رو کفنم
نمی افته اسم تو از دهنم
من فدایی حسین و حسنم
#رضاابوالحسنی
@navaye_asheghaan
👇تقویم نجومی اسلامی دوشنبه👇
👇👇کانال عمومی👇👇
(تقویم همسران)
(اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی)
✴️ دوشنبه 20 شهریور/ سنبله 1402
👈 25 صفر 1445👈 11 سپتامبر 2023
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی .
🔘آخرین سخنان پیامبر خدا (ص) در جمع اصحاب در مسجد النبی.
📛تقارن نحسین.
📛صدقه اول صبح مطلوب است.
📛 و امور ازدواجی.
📛 و مسافرت اصلا خوب نیست.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت امشب :شب سه شنبه، فرزند چنین شبی دهانی خوشبو دارد و بسیار مهربان است.ان شاءالله
🔭 احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️خرید حیوان و چهارپایان.
✳️تعهد نامه گرفتن از رقیب خوب است.
🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر میشود .
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد .
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود .
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد .
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از آیه ی 26 سوره مبارکه " شعراء " است .
قال ربکم و رب آبائکم الاولین ......
و از مفهوم آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود.ان شاء الله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
┏━━✨🌹✨🌸✨━━┓
@navaye_asheghaan
1_6245583437.mp3
5.84M
#زمینه_شهادت_امام_حسن_ع
#سبک_خداحافظ
#غریب_آقا_شهنشاه
✅بنداول
غریب آقا شهنشاه کرم آقا
غریب آقا امام بی حرم آقا
غریب آقا حسن سیدنا المظلوم
حسن آقا شدی از زهرکین مسموم
حسن جانم
غریب آقا چه زجرایی توکشیدی
توی حجره ت جفای همسرو دیدی
حسن جانم
غریب اقا تو بودی شاهده سیلی
غریب اقا تو دیدی صورت نیلی
غریب اقا تو دیدی اقا هتاکی
غریب اقا تودیدی چادر خاکی
غریب آقا غریب آقا
✅بنددوم
غریب اقا باقلبی خسته و غمگین
غریب اقا تو دیدی ضربه سنگین
غریب اقا تو سینت غصه ها داری
غریب اقا تو داغ کوچه ها داری
حسن جانم
غریب اقا رو خاکا دیدی. گوشواره
غریب اقا تودیدی گوشای پاره
غریب اقا دیدی روی ورم کرده
دیدی راه خونه رو مادر گم کرده
غریب اقا تو دیدی چشم های تارو
دیدی جای دست مادر رو دیوارو
غریب آقا غریب آقا
✅بندسوم
شدی مغموم میون کوچه ی غمها
شدی آقا عصای مادرت زهرا(س)
توی بستر می خوندی با دوچشم خون
برا عباس حسین و زینب گریون
توی بستر تو از دشت بلاخوندی
لایَوم کِیَومکَ کرببلا خوندی
توی بستر می خوندی روضه ی گودال
می خوندی از حسینی که میره حال
توی بستر می خوندی تو براخواهر
که میبینه تن حسین شو بی سر
حسین جانم
💠💠5⃣1⃣1⃣💠💠
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
1. غریب مدینه.mp3
7.82M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#حاج_مهدی_سماواتی
غریب مدینه ...
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۷۸)
ابراهیم ابن اَدهم
################
گفته راوی پور (اَدهم) بر لب دجله نشست
او لباس ژنده اش پاره تر و از هم گسست
سوزنی بگرفته تا دوزد لباس ریش ریش
سوزنش افتاد در آب و شدش او دلپریش
مردکی آنجا بدید آن صحنه و آن قصه را
با تمسخر خنده زد او اَدهم دل خسته را
گفت واوراپس چه شدمُلک وحشم دولت ترا
ترک آن کردی و مُفلس گشته ای برگو چرا
بانگ زد بر آب و گفتا سوزنم را پس بده
حاجتم باشد به آن کندی به کارم ره مده
ناگهان آمد هزاران ماهی سوزن به لب
از زر ناب و درخشان تا کند ایشان طلب
گفت ومن سوزن بخواهم ازخودم آن کهنه را
درعجب شد مرد نادان تاکه دید آن صحنه را
اَدهم وارسته گفتا حق مرا کافی بود
مُلک بلخ و صد هزارش پیش من واهی بود
(بیقرارا) از خدا خواه و به بنده دل مبند
چون بود خواری برایت آبرویت می برد
بیقرار اصفهانی
🖤حسین جان!
زمین از آب...
درخت از خاک...
دل از تو...
سیر نمی شود!
الهی بحقّ الحسین علیهالسلام، عجّل لولیک الفرج 🤲
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا
نام تو آن چنان به دهان مزه می دهد
عمریست قوتِ غالبِ من گشته یا #حسین
لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
#سلام_امام_زمانم
#یا_صاحب_الزمان
من سالهاستـ
میوه ی خوبےندادهام
وقتش نیامده
که شکوفاکنےمرا
آقابرای تو نه!
برای خودم بداست
هرهفته درگناه
تماشا کنے مرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
مهدی جان!
خودت بگو...
چطور این همه دلتنگی رو
تویِ این دلِ تنگ جا بدم؟!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #حضرت_مهدی
#امام_حسن
از هر غریب در وطنِ خود غریب تر
از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر
زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت
ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر
خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد
گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر
نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت
از بسکه بود همسر تو نانجیب تر
یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای
از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر
رضا باقریان
@navaye_asheghaan
#امام_حسن
خون دل خوردن شده هر روز ،کار مجتبی
هم غریب هم آشنا برده قرار مجتبی
قصه مظلومی مولا رسیده بر حسن
آه شد با بی کسی طی روزگار مجتبی
روضه مکشوفه یعنی خاطرات کودکیش
بین کوچه شد زمستانی بهار مجتبی
قتلگاهش خانه او نیست ، بین کوچه هاست
گشت نقش بر زمین مادر کنار مجتبی
هیچ کس سنگ صبورش نیست حتی همسرش
وای ازین غم زهر کینه گشت یار مجتبی
وای ازین غم کینه توزان جمل نگذاشتند
تا که باشد پیش پیغمبر مزار مجتبی
تیرها از هر طرف می خورد بر تابوت او
حضرت عباس گشته شرمسار مجتبی
با حسینی که تمام هستی اش غارت شده
در کنار پیکر قاسم قرار مجتبی
مثل بابا می شود تنها میان دشمنان
می دهد جان در غریبی یادگار مجتبی
محمدحسین رحیمیان
@navaye_asheghaan
#امام_حسن
قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گريان ز غمت چشم سحر بود حسن جان
از دوست و دشمن به تو پيوسته ستم شد
مظلومي تو ارث پدر بود حسن جان
مادر که زمين خورد تن پاک تو لرزيد
تنها کمکت اشک بصر بود حسن جان
از طعنه و از زخم زبان هاي پياپي
هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان
شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر
کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان
گر ماه حسين بن علي بود محرم
ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان
هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشير
زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان
در کوچه و در مسجد و در خانه مغيره
پيوسته تو را پيش نظر بود حسن جان
در راه حسين بن علي چار فداييت
در کرببلا چار پسر بود حسن جان
"ميثم" که سخن از دل سوزان تو مي گفت
شعرش به دل شيعه شرر بود حسن جان
استاد غلامرضا سازگار
@navaye_asheghaan
#امام_حسن
با تیر آمدند به تشییع پیکرت
خون می گریست در غم تو چشم خواهرت
عمری ست روبه روی تو و چشم های توست
تصویرِ گوشواره ی زخمی مادرت
ای راز دار فاطمه! یادت نمی رود
مادر چگونه خورد زمین در برابرت
در خانه کاش مَحرَم اسرار داشتی
مثل رباب کاش وفا داشت همسرت
فرمانده ای غریب تر از تو ندیده ایم
از هم گسست با طمع سکه لشکرت
معلوم شد از این جگر پاره پاره ات
دیگر رسیده است نفس های آخرت
در کربلا اگر چه نبودی خودت ولی
پرپر شدند جای تو گل های پرپرت
تاریخ را ورق بزن و آخرش ببین
افتاده است در دل صحرا برادرت
احسان نرگسی رضاپور
@navaye_asheghaan
#امام_حسن
سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه
بانی و روضه خوان و سینه زن است
سوخته نام دیگر حسن است
دوستانی چو دشمنان دارد
گله از دست این و ان دارد
کارد بر روی استخوان دارد
گرچه هرروز میهمان دارد
شان اورا کسی نفهمیده
از مدینه حسن چه ها دیده
کس نفهمید ابتلایش را
در گذر بغض بی صدایش را
جوشن زیر این عبایش را
روی پا زخم آشنایش را
غصه اش را خضاب کرد حسن
مرگ را انتخاب کرد حسن
وای اگر بی کس حرم باشی
خسته از جان به هررقم باشی
بین خانه اسیر غم باشی
روزه باشی و تشنه هم باشی
پر شکسته ز خاک پر بکشی
زهر را جای اب سر بکشی
چون حسن بی کسی به دهر نبود
شان او طعنه های شهر نبود
با کسی جز مغیره قهر نبود
جگر پاره اش ز زهر نبود
داغ ناموس بود بر جگرش
به در خانه بود هر نظرش
داغ انروز که رسیدند و
چهل نفر داد میکشیدند و
پدرش را غریب دیدند و
مادرش را زمین کشیدند و
همه قاتل شدند حتی در
بی هوا رد شدند از مادر
گرچه آماده ی جدایی بود
به لب تشنه اش نوایی بود
دلش انگار کربلایی بود
وقت گریه به روضه هایی بود
روضه ی ذبح از قفای سری
زدن خواهری بپای سری
سید پوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
#امام_حسن
ای پلیدِ بی حیا او را نزن من را بزن
جانِ جدّم مصطفا او را نزن من را بزن
دین اگر داری مگر حمله به زن جایز بود
مشرکِ دور از خدا او را نزن من را بزن
اینقَدرغیظ و پلیدی از کجا آورده ای؟
بی حیایِ بی صفا او را نزن من را بزن
در دهانِ تو نمی چرخد مگر حرفِ درست
بس کن آخر ناسزا..او را نزن من را بزن
چادرش را زیر پاهایت لگدمالی نکن
قاتلِ خیرالنسا او را نزن من را بزن
با غرورِ من نکن بازی که می آید به جوش
ای اسیرِ مدّعا او را نزن من را بزن
سد نکن این کوچه را فرزند پاکِ حیدرم
پس بنابراین بیا او را نزن من را بزن
محسن راحت حق
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اکرم
وقتی که دردهایت آرامشم بهم زد
رفتی و بی تو داغت تقدیر را رقم زد
رفتی خوشی پس از تو نامِ مرا قلم زد
در شامِ شک و شبهه تاباندهای یقین را
نوری و نور کردی تاریکیِ زمین را
اَبری و آب دادی این خشک سرزمین را
از اول قیامت تا آخرین دقایق
ماندی و ساختی با نامردمی منافق
ماندی که تا بسازی این چند مرد عاشق
کارِ علیست کارَت کارِ تو کارِ حیدر
هشتادوچار غزوه شد کارزارِ حیدر
دینِ تو زد جوانه با ذوالفقارِ حیدر
با التهاب ماندی با اضطراب رفتی
با درد پاشدی و با درد خواب رفتی
دیدم میانِ بستر بابا چه آب رفتی
ماییم و هیچکس نیست لبخندِ شهر پیداست
دیدم که در نگاهت با درد صبر پیداست
اما به پیکر تو آثار زهر پیداست
گفتم دعا بفرما حکمِ قضا بگردان
گفتم بمان و غم را از مرتضی بگردان
"هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان"
تب داشتی و میبرد این تب توانِ من را
دیدم به روی سینه داری دو جانِ من را
خواباندهای حسین و چسباندهای حسن را
گفتی به انتظارت هستند این جماعت
دارند خنجرِ کین در آستین جماعت
تا پشتِ در بیایند تا آخرین جماعت
با پنجههای لرزان دستت نوازشم کرد
تا با علی بمانم چشمت سفارشم کرد
تا پایِ او بسوزم با اشک خواهشم کرد
گفتی به پشت او باش من پیش روش رفتم
دشمن به پشت در بود من روبروش رفتم
آنقدر زخم خوردم تا که زِ هوش رفتم
آتش به خانه میزد آتش زبانه میزد
آن یک به بازویم زد این یک به شانه میزد
او با قلاف شمشیر این تازیانه میزد
حسن لطفی
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اکرم
یاس سپید باغ بهاران من بیا
نور پُر از تلألؤ چشمان من بیا
لرزه نشسته بر تن و دستان من بیا
جان میدهم کنار تو ای جان من بیا
اشک فراق بر رُخ بابا چکیده است
زهرای من زمان جدائی رسیده است
ای راحتی این نفس آخرم بیا
خواهم که توشه ام بدهی دخترم بیا
سایه زده اجل به سرم بر سرم بیا
ای مهربانتر از پدر و مادرم بیا
آهی برای این دل غم پرورم بکش
تا سالم است دست تو روی سرم بکش
غصه نخور زمان جدائی زیاد نیست
از پیلهء فراق رهایی زیاد نیست
ذکر پدر پدر به کجائی زیاد نیست
تا اینکه در برم تو بیائی زیاد نیست
آماده باش بعد من از راه میرسی
با صورتی گرفته تو ای ماه میرسی
تو بعد من بلاکش غم بی نهایتی
تنها سپر برای امام و ولایتی
حامی حیدری و خودت بی حمایتی
در شعله یاعلی تو گردد حکایتی
بعد من از زمانه تو بیزار میشوی
مجروح ضربهء در و دیوار میشوی
زهرای من به خواب و به رؤیا بگو علی
در پشت در به نیّت بابا بگو علی
شعله اگر که سوخت تنت را بگو علی
در کوچه زیر مشت و لگد ها بگو علی
دشمن به اهل بیت چه گستاخ میشود
با میخ داغ جسم تو سوراخ میشود
زهرا بیار این دم آخر حسین را
زهرا بیار جان پیمبر حسین را
تا بینمش به چشم زخون تر حسین را
تا بوسه اش زنم لب و حنجر حسین را
وقتی که روز خواهر او میشود سیاه
می آیم از بهشت به گودال قتلگاه
وقتی زتشنگی به زمین مانده ردّ پاش
بر جای بوسه ام نوک خنجر کشد خراش
بی فایده ست هر چه کند قاتلش تلاش
پس با لگد کند به روی خاک جابجاش
اینگونه است خصم چنین حَربه میزند
از پشت سر به گردن او ضربه میزند
مجتبی صمدی شهاب
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اکرم
هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم
ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم
بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون
بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم
چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم
در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم
از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن
با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم
تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو
سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم
سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات
از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم
سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست
مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم
اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی
از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم
دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا
او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
سیدپوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
تو را ملول و پریشان و خسته می بینم
کنار بستر خود دل شکسته می بینم
به دوش توست پس از من رسالتی سنگین
چرا وجود تو را سخت خسته می بینم
تو نور چشم منی، دخترم! تو را چون ماه
میان هاله ای از غم، نشسته می بینم
بهار باغ من! ای عمر تو چو گل کوتاه
کتاب عمر تو را زود بسته می بینم
اگر چه غرق غمی، چون غمت غم دین است
تمام عمر کمت را خجسته می بینم
هر آن چه را که پس از این وداع خواهی دید
ز پشت دیدۀ در خون نشسته می بینم
میان دود و شرار و هجوم اهل ستم
تو را صنوبر پهلو شکسته می بینم
تمام جان «وفائی» ز ناله پُر شده است
که بند بند دلش را گسسته می بینم
پیامبر اکرم (ص)
روضه
@navaye_asheghaan
#امام_رضا
به مشهد آمده بودم دلم حرم می خواست
دلم هوای حرم داشت ، روضه هم می خواست
چقدر دور تو ابنُ الشبیب می دیدم
برای روضه شدن شاعرت قلم می خواست
چه شد چه دید که در حس و حال گوهرشاد
هوای کرببلا کرده بود و غم می خواست
چه شورش است که در جان واژه افتاده است
یکی دو بیت دلم شعر محتشم می خواست
درست مثل نوای حزین نقاره
صدای گریه ی من نیز زیر و بم می خواست
میان بازدم و دم لبم سرود ؛ حسین
نفس کم آمده بود از تو باز ، دم می خواست
محسن ناصحی
@navaye_asheghaan
#امام_رضا
در این حریم ذکرم ، یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است
کم میشود مگر از این سفره هرچه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است
بیهوده زائرانش دست کرم ندارند
هرکس شد آشنای این آشنا کریم است
تضمین ذکر یامن یعطی الکثیر من اوست
گرچه زیاده خواهم، اومنتها کریم است
بااین لباس پاره ، فورا"مرا بغل کرد
من باورم نمیشد، اینقدرها کریم است
نوکر غریب باشد، مولا نمی پسندد
گفته سه جامی آیم ، آقای ما کریم است
اصلا " بهشت یعنی در این حرم نشستن
امروز با رضاییم، فردا خدا کریم است
باب الجواد بودیم، دیدیم کاظمینیم
باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است
هرجاکه روضه بوده ، بالا نشسته زهرا
آنکس که برده من را ، تا کربلا کریم است
بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را
این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است
رضا دین پرور
@navaye_asheghaan
#امام_رضا
هرآنچه غم به دلم بود، رفته است از یاد
که زل زدم به تو از بینِ صحنِ گوهرشاد
چه حس و حالِ عجیبی، چه شوقِ زیبایی
دوباره باز، گذارم به مشهدت افتاد
دوباره مرغِ دلم پر زدهست سوی بهشت
به یک نگاهِ تو، ویرانیام شود آباد
اگرچه غرقِ گناهم، به سویت آمدهام
در این حرم متجلیست جمعی از اضداد
گره ز کارِ من اینبار، باز خواهد شد
منی که گفتهام: آقا! قسم به جانِ جواد
... صدای همهمه میآید از میانِ حرم
شفا گرفته کسی پای پنجره فولاد
چه زود، حاجتِ خود را گرفت آن زائر
که سالها به دلش بود حسرتِ اولاد
عادل حسین قربان
@navaye_asheghaan
#امام_رضا
شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست
عقلم برای درک مقامت فهیم نیست
ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل
لایق برای نوکری این حریم نیست
راهم بده که توبه کنان باز آمدم
نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست!
افسوس می خورد دل بی تاب من چرا ؟؟
در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست!؟
افسوس می خورد که چرا چون کبوتران
در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟
محسن زعفرانیه
@navaye_asheghaan
_ شهادت رسول الله صلی الله علیه و آله
واحد
ملک نوحه سرا شد در سماوات
عزاداری کند مادر سادات
یا رسول الله یا رسول الله
مدینه رخت ماتم را به بر کن
گریبان چاک زن ، خاکی به سر کن
بیا هم ناله با خیر النساء شو
بیا و گریه بر خیر البشر کن
یا رسول الله....
ملک نوحه سرا....
بنفشه دیده تر ، دلخون شقایق
شده دریای غم دلهای عاشق
علی با اشک دیده آب می ریخت
به روی پیکر قرآن ناطق
یا رسول الله.....
ملک نوحه سرا....
نشسته اشک غم در چشم زمزم
به تن کرده حرم پیراهن غم
صدای نوحه ی قرآن بلند است
گرفته ختم در ترحیم خاتم
یا رسول الله
ملک نوحه سرا...
#شهادت_حضرت_رسول_الله_ص
#صفر
@navaye_asheghaan