.
#سینه_زنی و توسل به راوی دشتِ کربلا #امام_سجاد سلام الله علیه به نفس حاج #محمود_کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تو دلش پر از بی قراریِ
تو چشاش یه دریای جاریِ
رو لبش پر از اه و زمزمه
بدنش پر از یادگاریِ ، آه ..
بعد این همه سال جایِ طنابُ زنجیر
بعد این همه سال اثر تازیونه
بعد این همه سال دَوُم آورده اما نیمه جونه
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
دوباره تو قلبش قیامتِ
شبیه روزای اسارتِ
دوباره داره روضه میخونه
به یاد اتیش و جسارتِ ، آه ..
بعد این همه اشک هوای گریه داره
بعد این همه اشک دوباره روضه خونه
بعد این همه اشک دیگه چشایِ خسته ش نیمه جونه
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
دوباره نگاهش پر از تبه
میخونه شب وصلم امشبه
میدونه داره میره کربلا
میخونه که مدیون زینبه ، آه ..
بی قرار و دلسرد برا نگاه عمه
زهر بی قراری دلش و میسوزونه
تو نماز آخر شهید کربلایی نیمه جونه
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#تخریب_بقیع
👇
.
|⇦•پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را..
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا #امام_سجاد سلام الله علیه به نفس حاج حسین #سازور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را دیده ام
بینِ خیمه ری ریزِ ماجرا را دیده ام
آب اگر خوردم به کامم مثلِ زهری تلخ شد
اصغرِ خشکیده کامِ بی نوا را دیده ام
با تماشایِ جوانی گر قرارم میرود"
تکه تکه اکبری بینِ عبا را دیده ام
خیمه ها بعد از عمو دیگر نگهبانی نداشت
دستِ عباسی که شد از تن جدا را دیده ام
خیمه ها را پشت هم میگشت بیچاره رباب
کربلا من هاجرِ سعی و صفا را دیده ام
صالح ابن کعب بر پهلویِ بابا نیزه زد
چون مدینه ضربه های بی امان را دیده ام
با ته پا پیکرش را زیر و رو میکرد شمر
بر لبانِ ماهِ عالم رد پا را دیده ام ..
*کنیزِ رسید خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله چرا انقدر گریه میکنید؟.. آب براتون میارن ، غذا براتون میارن ، شش ماهه میبینید جوان میبینید گل میبینید ، ذبحِ گوسفند میبینید ... فرمود همه رو دیدم ..*
خنجرِ کندی که قاتل داشت صبرم را ربود
بینِ خون غلطیدنِ خونِ خدا را دیده ام
میبرید ای کاش سر را ، ضربه ها لازم نبود
من فقط اینجا بریدن از قفا را دیده ام
هرکسی هرچه دلش میخواست از گودال برد
اَخنَسُ و شمر و سنانِ بی حیا را دیده ام ..
زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین وقتی که خورد
یورشِ اعدا به سمتِ خیمه ها را دیده ام
تازه اینها جایِ خود ، بعد از غروبِ کربلا
با اسیران کوفه و شامِ بلا را دیده ام
*همۀ مصائب کربلا یه طرف ، دو سه روزِ دیگه این روضه ای که برا امام سجاد پیش اومده یه طرف ..*
کاروان وقتی دم دروازۀ ساعات رفت
سویِ زن ها، هیزهایِ ناروا را دیده ام
قافله از کوچۀ تنگِ یهودی رد که شد
سویِ عمه طعنه ها و ناسزا را دیده ام
عرضم تمام از همه التماسِ دعا ، شهدامون ، امام راحل همه گذشتگان فیض ببرن .. امام باقر بدنِ بابا رو غسل داد ، کفن کرد ، بینِ قبرستان بقیع آورد .. خودش بدنِ مبارکُ داخلِ خانۀ قبر گذاشت .. اما لایوم کیومک یااباعبدالله .. یه وقتی هم خودِ امام سجاد اومد کربلا به قدرت امامت .. حضرت دید بنی اسد متحیرند .. این بدن هایِ بی سر رو چه کنند ؟.. صدا زد بنی اسد صبر کنید این بدنِ اکبر برادرمِ .. این بدن قاسمِ .. این بریرِ .. این حبیبِ .. یه وقت دیدن یه بدنی رو در آغوش گرفت لب ها رو گذاشت رو لب هایِ بریده ..هی صدا میزنه اَبتا .. حسین ...
#حاج_حسین_سازور
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
|⇦•پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را..
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا #امام_سجاد سلام الله علیه به نفس حاج حسین #سازور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
پیر اگر گشتم به چشمم کربلا را دیده ام
بینِ خیمه ری ریزِ ماجرا را دیده ام
آب اگر خوردم به کامم مثلِ زهری تلخ شد
اصغرِ خشکیده کامِ بی نوا را دیده ام
با تماشایِ جوانی گر قرارم میرود"
تکه تکه اکبری بینِ عبا را دیده ام
خیمه ها بعد از عمو دیگر نگهبانی نداشت
دستِ عباسی که شد از تن جدا را دیده ام
خیمه ها را پشت هم میگشت بیچاره رباب
کربلا من هاجرِ سعی و صفا را دیده ام
صالح ابن کعب بر پهلویِ بابا نیزه زد
چون مدینه ضربه های بی امان را دیده ام
با ته پا پیکرش را زیر و رو میکرد شمر
بر لبانِ ماهِ عالم رد پا را دیده ام ..
*کنیزِ رسید خدمت امام سجاد علیه السلام عرضه داشت یابن رسول الله چرا انقدر گریه میکنید؟.. آب براتون میارن ، غذا براتون میارن ، شش ماهه میبینید جوان میبینید گل میبینید ، ذبحِ گوسفند میبینید ... فرمود همه رو دیدم ..*
خنجرِ کندی که قاتل داشت صبرم را ربود
بینِ خون غلطیدنِ خونِ خدا را دیده ام
میبرید ای کاش سر را ، ضربه ها لازم نبود
من فقط اینجا بریدن از قفا را دیده ام
هرکسی هرچه دلش میخواست از گودال برد
اَخنَسُ و شمر و سنانِ بی حیا را دیده ام ..
زینتِ دوشِ نبی رویِ زمین وقتی که خورد
یورشِ اعدا به سمتِ خیمه ها را دیده ام
تازه اینها جایِ خود ، بعد از غروبِ کربلا
با اسیران کوفه و شامِ بلا را دیده ام
*همۀ مصائب کربلا یه طرف ، دو سه روزِ دیگه این روضه ای که برا امام سجاد پیش اومده یه طرف ..*
کاروان وقتی دم دروازۀ ساعات رفت
سویِ زن ها، هیزهایِ ناروا را دیده ام
قافله از کوچۀ تنگِ یهودی رد که شد
سویِ عمه طعنه ها و ناسزا را دیده ام
عرضم تمام از همه التماسِ دعا ، شهدامون ، امام راحل همه گذشتگان فیض ببرن .. امام باقر بدنِ بابا رو غسل داد ، کفن کرد ، بینِ قبرستان بقیع آورد .. خودش بدنِ مبارکُ داخلِ خانۀ قبر گذاشت .. اما لایوم کیومک یااباعبدالله .. یه وقتی هم خودِ امام سجاد اومد کربلا به قدرت امامت .. حضرت دید بنی اسد متحیرند .. این بدن هایِ بی سر رو چه کنند ؟.. صدا زد بنی اسد صبر کنید این بدنِ اکبر برادرمِ .. این بدن قاسمِ .. این بریرِ .. این حبیبِ .. یه وقت دیدن یه بدنی رو در آغوش گرفت لب ها رو گذاشت رو لب هایِ بریده ..هی صدا میزنه اَبتا .. حسین ...
#حاج_حسین_سازور
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
متن روضه
🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید
🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید
شب شهادت زین العابدین...
امام سجاده...
دیگه دلت اینجا نباشه...
بریم مدینه...
کنار قبرستان بقیع بنشینیم...
برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم...
وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند...
آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...
🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید
🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید
امان از اون شبی که...
ما رو دم دروازه شام نگه داشتند...
شهر رو آذین بندی کردن...
گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن
تا وارد شهر شام شدیم ..
هرکس هر چی بدست داشت...
به ما میزد...
یکی با سنگ میزد...
یکی خاکستر میریخت...
یکی خارجی میگفت...
ای وای ای وای .....
🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید
🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید
یا صاحب الزمان منو ببخشید...
🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند
خدا لعنتشون کنه...
🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
🏴🏴🏴
#مصائب_شام
ذکر مصيبت ميکند: الشام الشام
تا ياد غربت ميکند: الشام الشام
منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را
يک جا روايت ميکند: الشام الشام
موي و چهره اي در هم شکست
از چه حکايت ميکند: الشام الشام
هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي
ياد اسارت ميکند: الشام الشام
در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي
عرض ارادت ميکند: الشام الشام
يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري
ابراز غيرت ميکند: الشام الشام
هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد
تجديد بيعت ميکند: الشام الشام
قرآن پرپر روي نيزه غربتت را
هر دم تلاوت ميکند: الشام الشام
قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش
بي صبر و طاقت ميکند: الشام الشام
هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدايت ميکند: الشام الشام
جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس
چوبي جسارت ميکند: الشام الشام
کنج تنوري حنجري آتش گرفته
ذکر مصيبت ميکند: الشام الشام
یوسف رحیمی
#الشام_الشام_الشام
.
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج امیر کرمانشاهی •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
جابر بن یزید جوفی میگه: امام باقر اومد بدن زین العابدین رو غسل بده یه پرده ای، پارچه ای کشید، پشت اون پرده بدن باباش رو شست ،دیدیم یهویی ناله امام باقر بلند شد ،شروع کرد بلند بلند گریه کردن، من از آقا پرسیدم چی شد یهویی داد زدید و بلند بلند گریه کردید؟ فرمود:جابر دیدم هنوز اثر غل و زنجیر به گردن ودست و پای بابام مونده.
وقتی من خوندم یاد یه چیزی افتادم ،یه روزی دیدن علی سرگذاشته به دیوار شروع کرد بلند بلند گریه کردن .اسماء اومد جلو، آقا تا الان میگفتین همه آروم گریه کنن، چی شد خودتون دادتون بلند شد؟ فرمود: اسماء دست از دلم بردار دیدم دور بازوی زهرا ورمکرده...*
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
*یهودی بود، دیدن داره شهادتین میگه :" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ عَلیَّاً وَلّی الله" گفتن چی شد تو داری شهادتین میگی؟ گفت: به خدای احد و واحد من خودم دیدم با یه دست این آقا دَرِ قلعه خیبر رو کند، حالا موندم دستاش رو بستن ،جلو چشمش دارن زنش رو میزنن...
کربلا یه نانجیبی گفت: اگه میخواهید بدونید هنوز حسین زنده است سمت خیمه زن و بچه اش حمله کنید،یه وقت دیدن تن بی رمق رو رویِ زمین کشید به یه نیزه شکسته تکیه داد، فرمود: تا من زنده ام مرد باشید طرف زن و بچه ام نرید .شمر با همه ی بی شرمی و نامردیش، سرش رو پایین انداخت برگشت،اما مدینه به اون دومی هرچی گفتن توی این خونه، زنه،فاطمه تازه بابا ازدست داده ،فاطمه داغ داره، فاطمه بار شیشه داره... نانجیب برگرد، گفت: هرکی میخواد تو خونه باشه، هم خونه رو می سوزونم، هم هرکی تو اون خونه باشه میسوزونم ...
کاش فقط خونه رومی سوزوند،برا معاویه نامه نوشت،معاویه وقتی در رو آتیش زدم ، صدای نفسای دختر پیغمبر رو از پشت در شنیدم، یه لحظه دلم خواست رحم بیاد، یادم اومد شمشیر زدنای علی رو، هرچی کینه از علی داشتم تو دلم جمع کردم ،آنچنان با کف پا لگد به در زدم ...
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#گریز_به_حضرت_زهراس
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
🍂🍁🔴روضه و توسل سنگین و جانسوز_ویژه فاطمیه_شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها استاد حاج منصور ارضی🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
دفن شد زهرا شبانه
مرتضی آمد به خانه
*خدا رحمت کنه مرحوم رنجی رو ... پیرمردها یادشونه ...*
دفن شد زهرا شبانه
مرتضی آمد به خانه
زینبش در این بهانه
کإی پدر ، کو مادر ما؟
مادرِ غم پرور ما
زیر گِل خوابیده مادر
درد و محنت دیده مادر
✫┄┅═══════════┅┄✫
دیدی که از فراغ تو بی بال و پر شدم
*زهرا جانم*
بین مدینه فاطمه جان٬ بی سپر شدم
دیگر صدای سرفه ی تو بین خانه نیست
جانت به لب رسید اگر جان به لب شدم
بعد از تو احترام علی را شکسته اند
*(باید زخم زبان بخوری،تا بفهمی من چی میخونم ... منم باید بفهمم)*
بعد از تو احترام علی را شکسته اند
زخمیِ طعنه های سرِ هر گذر شدم
*(دیدی آخر علی از پا افتاد ....)*
*....«لعنت به درب خانه ، که ازمن تو را گرفت»....*
✫┄┅═══════════┅┄✫
یک لحظه خواب برد دو چشم تر مرا
دیدم به خواب باز دوباره پدر شدم
گفتن علی چه زندگیش خوب و خرم است
با چشم های شور مدینه نظر شدم
دست پیمبر آمد و تحویل دادمت
من از خجالت پدرت محتضر شدم
*آره ... وقتی کسی بالای قبر بدن رو میاره ... یه نفر، دو نفر میرن پائین ، جنازه رو میگیرم از محارم ... حسنین که کودکند ، عقب وایسادن ... اصحاب هم عقب ایستادند ... با اینکه دیگه وزنی نداشت ... روایت میگه مثل خیال شده بود ... آب شده بود ... روی دستش گرفت ... علی مونده چه جوری توی خاک قبر بذاره ... یه وقت دید دستهای پیغمبر نمایان شد ... *
*علی جان!
بدن زهرامو به من بده ... *
✫┄┅═══════════┅┄✫
*ماها میگیم ... اصلا پیغمبر گِله نمیکنه ... زهرا جان! ما داریم روضه میخونم ، شاید بتونیم اینطور بگیم ... پیغمبر فرمود این همان امانتی ست که من به دست تو دادم ... امیر المؤمنین فرمود : آقاجان ، یا رسول الله ... دخترت رو سؤال پیچ کن ... به من که از دردهای نگفت ...
اینجا دستهای پیغمبر معلوم شد ... بدن نازنین فاطمه رو قبول کرد و روی خاک گذاشت ...
اما کربلا یه جور دیگه شد ... دقت کنید ...
چون حضرت توی گودال افتاده ... بدن پاره پاره س ... دیگه جا به جاش نکرد ... آروم حصیر با بوریا رو کشید زیر بدن ، بدن متلاشی نشه ... همون گودال رو کم کم خاک ریخت ... با انگشت سبابه روی خاک نوشت :
« هذاٰ قَبرُ حُسَینُ ابنُ عَلي إبنِ أبیطالب ألذي قَتَلوهُ عَطشاٰناٰ ...»*
✫┄┅═══════════
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#فاطمیه
.
|⇦•به لب آه وبه دل....
#روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاح مهدی سماواتی
●━━━━━━───────
"السلام علیک یا علی بن الحسین یا زین العابدین یابن رسول الله"
*بمیرم! تا غریب به چهل سال بعد از واقعهی کربلا کارش همه گریه و ناله بود.هر جایی براش کربلا بود و هر روزش عاشورا..به هر بهانهای گریه میکرد ناله میزد اشک میریخت..*
به لب آه و به دل خون و به لب، اشک بَصَر دارم
شدم چون شمعِ سوزان، آبو آتش بر جگر دارم
*پرسیدن آقا به شما کجا خیلی سخت گذشت؟سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" بمیرم برا دلت مگه چه کردن؟؟*
دلم خون شد نخندید ای زنان شام بر اشکم
که هم داغ برادر دیده هم داغ پدر دارم
کند اختر فشانی آسمان دیدهام
دانم که بر بالای نیزه، هجده قرصِ قمر دارم
«حسین..»
عدو دست مرا بست و اسیرم برد در کوفه
نشد تا نعش بابم را ز روی خاک بردارم
«حسین..»
تمام عمر هرجا آب بینم اشک میریزم
من از لبهای خشک یوسف زهرا خبر دارم
*غذا میآوردن میل کنه تا چشمش میفتاد گریه میکرد..صدا میزد.."قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَائِعاً" آب میاوردن بنوشه تا میدید گریه میکرد روضه میخواند..صدا میزد.. "قُتِلَ ابن رسولالله عَطشانا.."حسینو با لبِ تشنه کشتن..*
«حسین..»
از آن روزی که ثارالله را کشتند لب تشنه
به یاد کام خشکش لحظهلحظه چشمِ تر دارم
*امان از اون لحظهای که میدید گوسفندی رو میخوان ذبح کنن..جلو می رفت با گریه سوال میکرد آیا آبش دادین یا نه؟میگفتن: بله آقا! ناله اش بیشتر میشد
میفرمود: کربلا پدر منو با لبِ تشنه کشتن..*
«حسین..»
از آن روزی که ثارالله را کشتند تشنه
به یاد کام خشکش چشمِ تر دارم
مسافر، کس چو من نَبود که همراه سر بابا
چهل منزل به روی ناقهی عریان، سفر دارم
از آن روزی که بالا رفت دود از آشیانِ ما
دلی از خیمههای سوخته، سوزندهتر دارم
«حسین..»
"صلی الله علیک یا اباعبدلله..."
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#حاج_مهدی_سماواتی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•چندی ست که گم گشتهٔ...
#روضه وتوسل به راوی دشت کربلا #امام_سجاد علیه السلام اجرا شده در مجلس رهبر انقلاب به نفسِ حاجمهدی سلحشور
●━━━━━━───────
چندیست که گمگشتۀ؛ در نیمۀ راهم
بستهست همه پنجرهها؛ رو به نگاهم
حس میکنم آیینۀ دل تیره و تار است
بر روی مفاتیحِ دلم، گرد و غبار است
*چرا دلم رو گرد و غبار گرفته؟..*
از بس که مناجاتِ سحر را نسرودم
سجادۀ بارانی خود را نگشودم
پای سخنِ عشق، دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم
یک عده در آغاز به مقصود رسیدند
یعنی همه جا غیرِ خدا هیچ ندیدند
اما منِ بیچاره صدا را نشنیدم
آوازهی مردان خدا را نشنیدم
باید که کمی کم کنم این فاصلهها را
با خَمسه عَشر طی کنم این مرحلهها را
بر آن شدهام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرضِ ارادت کنم امشب
ای زینتِ تسبیح و دعا زمزمههایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت
من کمتر از آنم که به پایِ تو بیفتم
عالم همه سجاده شد افتاد به پایت
چون ریخت خدا در رگِ تو خونِ خدا را
بر دوش گرفتی عَلمِ کرب و بلا را
با خطبۀ تو تا به ابد کربوبلا ماند
ویرانهای از کوفه و از شام به جا ماند
ای خطبۀ طوفانی تو شورِ قیامت
در معرکه خون کرده به پا تیغِ کلامت
یعنی زِ خدا تا که نشان هست به عالم
دستانِ علی را نتوان بست در عالم
بند آمده راهِ نفس از بغضِ گلویم
*بگذار این روضه رو از زبان زینالعابدین عرض کنم..آقا که همهی عمرش شده گریهی برای حسین..گفتن آقاجان! شهادت، ارث شما خانوادهست. چرا اینجوری گریه میکنید؟فرمود: درسته اما شنیده بودی تا به امروز یکی از زنهای ما به اسارت بره؟..خودم دیدم دستان عمهام زینب رو بسته ان..*
بند آمده راهِ نفس از بغضِ گلویم
بگذار بگریم کمی از شام بگویم
مردان همه وحشی و زنان هندِ جگرخوار
اولاد پیمبر وسطِ کوچه و بازار
*روضه اینه بخدا..گفت بابا!*
وقتی تو شدی کافر و این قوم، مسلمان
بر نیزه شکستند سرِ قاریِ قرآن
*یه وقت شروع کرد با سر داداش بالا نیزه حرف زدن..داداش! از ما رفع تهمت کن قرآن بخون بالا نیزه..سر داداش شروع کرد بالا نیزه قرآن خواندن: " أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً" یه کاری کردن با این قاری قرآن
گفت: داداش بسه دیگه قرآن نخوان..
شروع کردن با سنگ به لب و دندان حسین زدند..آخ بمیرم برات کار به یه جایی رساندن وقتی زینالعابدین، بابا رو توو خاک گذاشت دیدن گریهی آقا شدت گرفت سوال کردن آقاجان چه شده؟فرمود: چشمم افتاد به شونههای بابام جای کیسههای نان و خرما رو شونههای بابام مانده هنوز آقایی که بر دوش، کیسههای نان و خرما میگرفت درِ خونهی فقرا میبردکارش یه جایی رسید توو شام. مرحوم جزایری نوشته:یه کسی اومد خدمت حضرت زینب سلام الله علیها داشت صدقه میداد به این بچههاصدقه بین بچهها تقسیم میکردنان و خرما میداد آقایی که کیسههای نان و خرما به دوش میبردکارش به یه جایی رسید به زن و بچهاش کیسههای نان و خرما آوردن دادن..حضرت زینب این نان و خرما رو از دهن بچهها میگرفت صدقه بر ما حرامه..خانم مگه شما کی هستین؟ما اهل و عیال پیغمبریم یه جملهای نوشته مقتل..گفت:من نمیدونم شما کی هستین اینا میگن خارجی هستین..خارجی هستین یا نیستین نمیدونم!اهل و عیال پیغمبر هستین نمیدونم! اما از خدا میخوام خدا زن و بچهی منو به حال و روز شما نندازه نگاه میکنم با این معجرپارهها سرها رو پوشوندین..نگاه میکنم پاها همه آبله زده نگاه میکنم صورتها همه زرد شده...*
"صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا مَظْلومْ یَااَبَاعَبدِاللهِ..اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ، وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ، الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَیهِ السَّلامْ"
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#حاج_مهدی_سلحشور
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
@navaye_asheghaan
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
روضه ۱
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ
🔸ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
🔸دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
امشب برای غربت امام سجاد گریه کنیم
آقایی که ۳۴ سال به یاد کربلا گریه کرد
🔸یک عمر در فراق جوانان هاشمی
🔸شد خونِ دل، غذایِ تو یا زین العابدین
آب میآوردند بنوشه گریه میکرد میفرمود:
قُتِلَ ابنُ رسولِالله عَطشاناً (۱)
بابام حسین رو با لب تشنه شهید کردند
غذا میآوردند گریه میکرد میفرمود:
قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اَللَّهِ جَائِعاً
بابام حسین رو گرسنه شهیدش کردند
🔸در بین خنده و کف و شادی گریستند
🔸زنجیرها برای تو یا زین العابدین
🔸چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
🔸گریند در عزای تو یا زین العابدین
وقتی سوال کردند آقا
کجا به شما سختتر گذشت
سه مرتبه صدا زد:
اَلشَّام اَلشَّام اَلشَّام
خدایا مگه در این شهر شام چه خبر بوده
🔸در کوچه های شام فقط سنگ های بام
🔸بودند آشنای تو یا زین العابدین
🔸خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هِلهله
🔸گردید رونمای تو یا زین العابدین (۲)
از کنار دروازه ساعات تا کاخ یزید ملعون راهی نبوده
کاروان اهلبیت رو اول صبح حرکت دادند
اما همه مقاتل نوشتن
غروب بود کاروان به کاخ یزید رسید
انقدر این کاروان رو تو شهر گرداندند
یک عدهای با سنگ زدند
یک عدهای خاکستر ریختند
یک عدهای هم ناسزا گفتند
یکوقت دیدند صدای قرآن خواندن بلند شد
خدایا عجب صدای ملکوتی داره
نگاه کردند دیدند
سر ابی عبدالله بالای نیزه داره قرآن میخونه
خدایا همه جا قاری قرآن محترمه
اما انقدر بهش سنگ زدند
جلو چشم بچه ها سر ابی عبدالله به زمین افتاد
ناله بزن یا حسین
▫️حتی رویِ نیـزه ، قـاری قرآنی
▫️در صحرای غربت ، قُوّتی بر جانی
▫️هم تسلّا بخشِ ، این دل سوزانی
▫️هم امیـدی به دلِ ، کودک گریانی
صوت قرآن تو آرامش این جان من است
هم تسـلای دل خستـه و سوزان من است
هم دوای دل غمـگیـن یتیمـان من است
.-------------------------------------------------------- منبع:
(۱). الملهوف على قتلى الطفوف: ۸۷
(۲). شاعر غلامرضا سازگار
-
فایل صوتی👇
@navaye_asheghaan
2. دوری این راه.mp3
زمان:
حجم:
8.88M
:
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#حاج_محمد_رضا_طاهری
دوری ِ این راه
ترتیب نمازم را شکست
که شکستن پشتش
از اندوه و درد ِ ما شکست
ما راَیت و فی البلا
الا جمیلا گفته ایم
یک جهان حرف است
از پیروزی ما تا شکست
سر شکستن ،
ارث ِ فامیلی ِ ما از کوفه است
زینبی سر زد به محمل
تا سرِ سقا شکست
قلب مجنون می شکست
از دوری لیلای خود
کار بر عکس است در اینجا
دل لیلا شکست
روزگاری هم دری
با تخته ای جور آمد و
قلب بابامان علی را ،
پهلوی زهرا شکست
مادر، مادر، مادر... اصلاً همه ی دعواها سر این اسم بوده ، مادر، مادر... امام سجاد داره میگه :
گفتم ای مردم
منم مکه ، منا
گفتم ای مردم
منم سعی و صفا
گفتم ای مردم ، عزیز حیدرم
مصطفی از من ، من ازپیغمبرم
لیک آتش بر دل تنگم زدند
نام زهرا بردم و سنگم زدند
حضرت رقیه خواهر امام سجاد هم گوشه ی خرابه می گفت :
گمانم جُرم باشد ،
هر که شکل فاطمه باشد
که با شلاق و با سیلی ،
شده از من پذیرایی
دست من بسته شد و
ذکر قنوتم حیدر است
قد من خم شد از آنکه
سجده ام چون مادر است
حکم از بالا برایم آمده
تب داشتن
کاسه ی چشمی پُر و
اشکِ لبالب داشتن
مصحفی دارم ، ورق ها دل٬
زبانم هم قلم
اشک من جاری ست
از باب مُرکّب داشتن
روضه و اشک است کارم
روز و شب در کاروان
روضه ها را روز دیدن
اشک را شب داشتن
پای دل تاول زد اما
می دوم دنبال او
در خیالم هم ندارم
فکر مَرکب داشتن ...
سهم هر کس در میان کربلا
تقسیم شد
سهم من از کربلا این است
زینب داشتن
#شاعرشهاب_الدین_خالقی
🚩
:
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام )
#حاج_محمد_رضا_طاهری
با سوز قلب پاره پاره
گریه می کردی
با چشم های پُر ستاره
گریه می کردی
دل های نزدیکانتان
که جای خود دارد
که آب می شد سنگ خاره
گریه می کردی
یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو برای امام آورد دیگه شروع کرد اعتراض کردن ، گفت : آقا ، نزدیک به سی و پنج سال ِ، هر موقع برات آب میآرم وضو بگیری ، چشمت به آب می افته گریه میکنی ، هر موقع یه بچه ی شیرخواره می بینی ، گریه می کنی ، هر موقع یه بچه ی سه چهار ساله می بینی ، گریه میکنی ،آقا بس نشده این همه گریه کردن ؟ آقا فرمود : غلام از تو انتظار نداشتم این حرف رو بزنی ، فرمود : غلام مگه تو قرآن نخوندی ؟ گفت : آقاجان ، بله خوندم . مگه سوره ی یوسف رو این همه نخوندی ؟ بله آقا جان فدات بشم خوندم. فرمود: یعقوب یه یوسفش رو ازش دور کردن ، با علم پیامبری می دونه یوسفش زنده است برمیگرده ، فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردند ، اینقدر گریه کرد دیگه چشماش جایی رو نمی دید ، من جلوی خودم هجده یوسفم رو سر بریدند ... آقا :
در وقت تجدید وضو
تا آخر عمرت
تا آب می دیدی
دوباره گریه می کردی
ذبحی اگر پیش نگاهت
دست و پا می زد
آقا می گفت : دست نگه دار به اون قصاب ، می گفت : بگو ببینم این گوسفند رو داری میکُشی آب بهش دادی یانه ؟ می گفت : آقا جان ، این چه حرفی است که می زنید ؟ این دستورات رو ما از خود شما گرفتیم ، مگه میشه ، دستور دین ِ، ذبح و باید آب داد ، رو به قبله ... یه وقت می دیدند امام سجاد سر به دیوار گذاشته داره ناله میزنه ، صدا میزنه : بخدا بابامو با لب تشنه کُشتند ، هرچی می گفت :آه جیگرم ، می اومدند دور گودال ، آب ها رو می ریختند ، می گفتند : حسین به تو آب نمی دهیم ... حسین ...
ذبحی اگر پیش نگاهت
دست و پا می زد
تا صبح چون ابر بهاره
گریه می کردی
با یاد اکبر،
تا که می آمد به گوش تو
بانگ اذان از هر مناره
گریه می کردی
در کوچه و بازار
می دیدی اگر بین ِ
جایی که ننوشته است
اما خوب می دانم
با دیدن هر گوشواره
گریه می کردی
#شاعر_محمد_رسولي
وقتی از امام سجاد سئوال کردند : آقا جان کجا بیشتر به شما سخت گذشت ؟ امام فرمودند : الشام ، الشام ، الشام ...آی مردم اگه ناموس ما گوشه ی خیابون بایست ِ، چند لحظه سریع هول میشی ، سریع ماشین میآری ، سوار شو، یه وقت کسی قد و بالات رو نبینه ، همه نوامیس ما فدای ناموس خدا ، زینب کبری ، ناله های امام سجاد برا اون ساعتی است که این زن و بچه رو با اون وضع وارد شهر شام کردن ، این روایت رو خود امام نقل میکنند ،آقا می فرمایند : میون این کسانی که دور تا دور ما ایستاده بودند ، یه مرد سرخ رو با چشم های کبود جلو اومد ، یه نگاه به این زن و بچه کرد ، یه نفر رو با انگشت نشون داد ، یه وقت دیدم عمه ام هول شد فرمود : دهانت بشکنه ، این ها بچه های پیغمبرند ...
همسر یزید ملعون وارد شد از خواب بیدار شد ، شنید بچه های پیغمبر رو آوردند وارد کاخ کردن ، میگن : بدون چادر ، بودن روپوش ، وارد شد ، یه وقت یزید ملعون، هول شد از جا بلند شد ، عباشو رو سر همسرش انداخت ، دیدن همسرش عبا رو پس می زنه ، میگه : نانجیب دلت برا زن خودت می تپه ، ن می خوای نامحرم ببینه ،آخه اینها ناموس پیغمبرند ، ببین صورت هاشون رو با آستین پوشیدند ، ای حسین ....