واحد؛ اُم ابیها.mp3
زمان:
حجم:
1.42M
#واحد
#سینه_زنی
#ایام_فاطمیه
شفیعۀ قیامت و، بانوی محشری،یا فاطمه
حبیبۀ پیمبر و، هستی حــیدری، یا فاطمه
با یه نگات غـم میبری از دل بابا
کسی نبــــوده غـــــیر تو اُمّ اَبیها
محبـــت و وفـای تو هـمـتا نداره
جاتو نمیگیره کسی تُـو دل مولا
فــــدایِ تو ای مهـــــربونمــــادر
اون روزی که توکوچه شدمحشر
غریــبونه یا حیـــــدر گــــفتی و
تا دم آخــــــر موندی با حـــــیدر
(( اُم ابیها زهرا، یا زهرا ))(۴)
بارونیه چشــای ما، با یادت همیشـه، یا فاطمه
اسم مدینه که میاد،داغت تازه میشه،یا فاطمه
فـــدای این غـربت و آه و بیقـراری
روضهخونه هنوزم این اشکای جاری
زدی در خـــونـۀ چل نفــر رو امــا
جز ســـه نفر کسـی نیومد برا یاری
امـــــــا حــــالا داری یار و یاور
میایـم برا یاریـت لشــــکر لشــــکر
شــعارمــون نَحـــــــنُ الفاطمـــیون
ذکــــر ما نَحـــنُ عُشّــــاقُ الحــیدر
((میایم همه با رمز یا زهرا))(۴)
#شاعر_یوسف_رحیمی
#نغمه_پرداز_محمدرضا_رضایی
1. بالاتری ز مدح و ثنا.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
#نوحه_امام_هادی_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
( بالاتری ز مدح و ثنا
أیها النقی
اِبنُ الرضای دوم ما
أیها النقی .. ) تکرار
با حبّ تو ، عبادت ما
عین بندگیست
هادی آل فاطمه
یا أیها النقی
دارم ولیشناسی خود را
ز نور تو
مولای من ، ولی خدا
أیها النقی
با آن نقابت نقوی
یک نگاه کن
پاکیزه وجود مرا
أیها النقی
با صد امید
همچو گدایان سامرا
پر میکشیم سوی شما
أیها النقی
بخشندهتر زحاتم طائی
تویی تویی
مسکینترم ز هرچه گدا
أیها النقی
من هرچه خواستم
تو عنایت نمودهای
یک حاجتم نگشته روا
أیها النقی
گردد جوانیام
همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای تو
یا أیها النقی
باید برای غربت تو
بیامان گریست
با نالههاي حضرت
صاحب زمان گریست
شرمنده از قدوم تو
چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و
پایت پیاده بود
آن ناخن شکسته و
آن کاروانسرا
توهین به ساحت تو
برایش چه ساده بود
بارانی است از غم تو
چشم سامرا
با دیدن تو ، اشک مَلک
بیاراده بود
وقتی که آسمان
ز غمت سینهچاک شد
دیدی که عرش
سر روی زانو نهاده بود
زهر ستم
چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس... نفس...
به شماره فتاده بود
شکر خدا ، که دشمن تو
خیزران نداشت
هر چند دل ،
شکسته از آن بزم باده بود
آقا بیا و
با دل غرق به خون بخوان
از آن سهساله
که پدر از دست داده بود
جانش رسید بر لبش
از طعنههای چوب
وقتی کنار طشت طلا
ایستاده بود
آرامِ قلب خستهاش
از دست رفته بود
چشم به خون نشستهاش
از دست رفته بود ...
( بالاتری ز مدح و ثنا
أیها النقی
اِبنُ الرضای دوم ما
أیها النقی .. ) تکرار
#شاعر_یوسف_رحیمی
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
#مدح_حضرت_حمزه
#روضه_حضرت_حمزه
#علیه_السلام
#کربلایی_حسین_طاهری
حمزه که جان عالَم و آدم
فداي او
لب باز مي کنم که بگويم
رثاي او ...
مردي که در شجاعت و هيبت
نمونه بود
در غيرت و شُکوه و شهامت
نمونه بود
شيرِ خدا و شير نبي
فارسَ العرب
در انتهاي جاده یِ
مردانگي ، ادب
هم يکه تاز عرصه یِ
جنگ و نبردها
هم آشناي بي کسيِ
اهل دردها
هنگام رزم و حادثه
مردي دلير بود
خورشيد آسماني و
روشن ضمير بود
شب هاي مکه
شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او
از سخاوتش
او صاحبِ
تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق
پروريده بود
الگوي اهلِ سرّ و يقين بود
« طاعتش »
يعني زبانزد همه مي شد
« عبادتش »
در آسمان مکه ی دلها
ستاره بود
بر قلبهاي خسته
اميدي دوباره بود
بالا گرفت روز اُحد
تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز
تارِ تار
آتشفشان شده اُحد
از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين
خون تازه ريخت
حمزه در آن ميانه
که گرم قتال شد
کم کم براي حمله ی دشمن
مَجال شد
آنقدر روبهان
به شکارش کمين زدند
تا نيزه اي
به سينه ی آن نازنين زدند
حمزه که رفت
قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهايِ رئوفش
به خون نشست
لبريز زخم بود و
جراحت دل نبي
از دست رفته بود
همه حاصل نبي
ميدان خروشِ
ناله ی واويلتا گرفت
عالم براي غربت حمزه
عزا گرفت
جانم فدايِ
پيکر پاک و مطهرش
جانم فدايِ
زخم فراوان پيکرش
اما هنوز
غربت آن روز مانده بود
داغي عظيم
بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر
رسيد و بعد
آهي ز داغ لاله ی پرپر
کشيد و بعد
پيمانه هاي صبر دل او
که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا
ز هوش رفت
آري ، دلم گرفته
ز اندوه ديگري
دارم دوباره ماتم
مظلومه خواهري
زينب غروب واقعه را
غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالي گودال
« مي دويد ... »
#شاعر_يوسف_رحيمي
#شعر_دوم
گمان نمیکنم
این روحِ پیکرم باشد
تنی که مُثله شده
در برابرم باشد
گمان نمیکنم
این تکههای پخش شده
همان عموی
رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست
این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده
برادرم باشد!
چرا عبای پیمبر نمیگذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومهای
که نالان گفت :
کنار کشتۀ گودال ،
مو پریشان گفت :
گمان نمیکنم
این زیر نیزه افتاده
حسینِ فاطمه ،
یعنی برادرم باشد
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
1. هر کس توو دنیا.mp3
زمان:
حجم:
5.37M
#نوحه_امام_جواد
( علیه السلام )
#حاج_میثم_مطیعی
هر کس توو دنیا کسی داره
من هم دارم مهربونمولا
مولایی که همه هستیشو
یکجا میبخشه به فقرا
جواد اون کسیه که حتی
نگفته میده حاجتا رو
کسیه که امضا میکنه
برات کاظمین ما رو
(جواد بنِ الرضا یا مولا)
دنیای بیوفايی داریم
رسم این زمونه عجیبه
غریب اون کسیه که تویِ
خونهی خودشم غریبه
غریب واقعی توو دنیا
اونه که
خورده خنجر از پشت
آقامونو زهر کینه ، نه
بیوفايیِ همسرش کشت
(غریبِ عالَم یابنَ الزهرا)
(جواد بنِ الرضا یا مولا)
کی دیده به اشک غریبی
بخندن ، یه عده بیحیا
کی دیده جلوی لبتشنه
بریزن آبو روی خاکا
بمیرم برای آقایی
که شد حُجرهش مثل قتلگاه
دمِ آخر ذکر لبش بود
یا مظلوم یا اباعبدالله
(یا حسین یا اباعبدالله)
#شاعر_یوسف_رحیمی
1. آینه توحید.mp3
زمان:
حجم:
658.3K
#ورود_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
آئینه ی توحید
به قم می آید
یا خواهرخورشید
به قم می آید ...
نذر نفحات فاطمی اش
« صلوات ... »
با آمدنش عید به قم میآید
#شاعر_یوسف_رحیمی
1. من را همیشه.mp3
زمان:
حجم:
5.65M
قسمت اول :
#مناجات_با_خداوند
( قبل از دعای کمیل خوانده شد )
#استاد_حیدرزاده
من را همیشه خواندی و
نشناختم تو را
از غصه ها رهاندی و
نشناختم تو را
#خدای_من
این بندهیِ
اسیر معاصی و نفس را
از درگهت نراندی و
نشناختم تو را
بی یاد تو گذشت
همه عمرِ من ولی
با من همیشه ماندی و
نشناختم تو را
بر خوانِ رحمت و
کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و
نشناختم تو را ...
#خدای_من
بی یاد تو گذشت
همه عمرِ من ولی
با من همیشه ماندی و
نشناختم تو را ..
با خدای خودت حرف بزن ، شب جمعه ، دعوتت کرده ، حرفت رو بشنوه ، دعوتت کرده راز دلت رو بشنوه ، دعوتت کرده باهاش نجوا کنی ، چرا ساکتی ؟ چرا نگاه میکنی ؟ باهاش حرف بزن ، صدات رو میشنوه ، خودش گفته بیا ، دردت رو درمان میکنم ، حاجتت رو روا میکنم ...
بیکار نشین ، وصل شو ، با عالم بالا ارتباط برقرار کن ، بگو خدا گنه کارم ، معصیت کارم ، خدا دستم خالیه ، هیچی تو پروَندم ندارم ، هرچی نگاه میکنم ، گناهِ گناهِ ... اصلا خجالت میکشم سرم رو بالا بگیرم ..
این بندهیِ
اسیر معاصی و نفس را
از درگهت نراندی و
نشناختم تو را
امسال هم که جدید شد ، منو دعوت کردی شب جمعه ، بیام باهات حرف بزنم ... زمزمه کنم ... درد دل کنم ..
#خدای_من
بر خوانِ رحمت و
کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و
نشناختم تو را ...
#شاعر_یوسف_رحیمی
#گریز_دعای_کمیل
@navaye_asheghaan
1. هر دختری.mp3
زمان:
حجم:
2.02M
#میلاد_حضرت_زهرا
#مدح_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_حسین_سیب_سرخی
هر دختری
که « اُمّ أبیها » نمیشود
هر مادری
که مادر دنیا نمیشود
نور تمام عالَم امکان
به روی هم ...
یک جلوه نورِ ،
چادرِ زهرا نمیشود
وقتی که اختیارِ دو عالَم
به دست اوست
محشر بدون فاطمه
بر پا نمیشود ...
یعنی که بیولایت او
هیچ طاعتی
اِذن ورودِ جنت الاعلی نمیشود
فردا به قلههای سعادت نمیرسد
هر کس دخیلِ
چادر زهرا نمیشود
حبلُالمتین شیعه
نخِ جانماز اوست
بی او ، گِره ز کار کسی
وا نمیشود ...
میافتد از نگاهِ
پُر از مِهرِ فاطمه
هر کس فدائیِ رهِ مولا نمیشود
#شاعر_یوسف_رحیمی
@navaye_asheghaan
|⇦•حمزه که جانِ عالم..
#مدح و توسل ویژهٔ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حمزه که جان عالَم و آدم فداي او
لب باز مي کنم که بگويم رثاي او ...
مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود
در غيرت و شُکوه و شهامت نمونه بود
شيرِ خدا و شير نبي فارسَ العرب
در انتهاي جاده یِ مردانگي ، ادب
هم يکه تاز عرصه یِ جنگ و نبردها
هم آشناي بي کسيِ اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود
خورشيد آسماني و روشن ضمير بود
شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحبِ تمام صفات حميده بود
دل را به نور حضرت حق پروريده بود
الگوي اهلِ سرّ و يقين بود طاعتش
يعني زبانزد همه مي شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت
از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت
حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد
کم کم براي حمله ی دشمن مَجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند
تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشيد چشمهايِ رئوفش به خون نشست
لبريز زخم بود و جراحت دل نبي
از دست رفته بود همه حاصل نبي
ميدان خروشِ ناله ی واويلتا گرفت
عالم براي غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدايِ پيکر پاک و مطهرش
جانم فدايِ زخم فراوان پيکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد
آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد
پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
آري ، دلم گرفته ز اندوه ديگري
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري
زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد
از خيمه تا حوالي گودال مي دويد ...
#شاعر_يوسف_رحيمي
*تا پیغمبر بالای سر پیمر حمزه رسید امیرالمومنین پیغمبر رومطلع کرد آقاجان!صفیه خانوم خبر رو شنیده داره میاد سمت پیکر برادرش..گفت علی جان! هرکاری میتونی بکن.. اما خواهر نباید پیکر برادرش رو اینجوری ببینه. رسم همینه اکه پیکر برادری پاره پاره باشه خواهر نباید بالا سر بدن بیاد..با هر زوری شد صفیه خانوم اومد بالای پیکر، تا پیکر و دید شروع کرد روضه خوندن....*
گمان نمیکنم این روحِ پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمیکنم این تکههای پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد!
چرا عبای پیمبر نمیگذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومهای که نالان گفت :
کنار کشتۀ گودال، مو پریشان گفت :
گمان نمیکنم این زیر نیزه افتاده
حسینِ فاطمه، یعنی برادرم باشد
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
#روضه_امام_صادق
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره ... ساعت های آخر عمر امام صادق هست ، دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن ،اما الان اگه مدینه باشی ،کنار بقیع خبری نیست.... هیچ کسی توو مدینه لباس عزا به تن نکرده ... آخه این بچه های فاطمه غربت رو از مادر به ارث بردن ...
غروب سرخ نگاهش
به رنگ ماتم بود
غریب شهر خودش نه
غریب عالَم بود
چقدر روضه ی کرببلا
به پا میداشت
شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد ، انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد ،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم
چقدر روضه ی کرببلا
به پا میداشت
به روی سر در خانه
همیشه پرچم بود
اگر چه زخم جگر
تازه میشد اما باز
برای داغ دلش
روضه مثل مَرهم بود
فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله ،یه فرح و نشاطی توو دل گریه کن به ارث میزاره ،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره
همیشه در وسطِ
کوچه ی بنی هاشم
پُر از تلاطمِ اشک و
مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش
بهشتِ او می سوخت
خونشو ، مثل مادرش فاطمه آتش زدن ،آتش به درون خانه سرایت کرد ،از این حجره به آن حجره ،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن ،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد
چقدر شبی که در تب آتش
بهشتِ او می سوخت
شکسته قامت و
آشفته حال و درهم بود
وسط آتش ایستاد فرمود : ان ابن ابراهیم خلیل الله (این یه مصیبت ...)
شتاب مَرکب و
پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش
مُسَلَّم بود
اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه ، دنبال مَرکب بدواننش ، پا به پای مَرکب حرکت میکنه ، اما خدا نکنه اینی که پشت مَرکب دارن میدوننش ، یه پیرمرد باشه ، مثل امام صادق ، یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه ، مثل بچه های ابی عبدالله ...
شتاب مَرکب و
پای برهنه ی آقا
میان کوچه زمین خوردنش
مُسَلَّم بود
کبود زخم طناب و
اسارت و غربت
چقدر در نظرش
کربلا مُجسم بود
عجب مصیبت هایی ؟ دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد
خلاصه لحظه یِ آخرِ
زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن
فراهم بود
در آن زمان ، به خدا
هر دلی پریشانِ
شهیدِ بی کفنِ
وادیِ مُحرم بود
حسین .....
به زخمِ پیکرِ گل
بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهنِ
پاره پاره ای هم بود ...
#شاعر_یوسف_رحیمی
چندین هزار نفر امروز برا دفنش توو مدینه اومدن ، با چه عزت و احترامی دفنش کردن ، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر«ص» احترام داره ؛ بچه ی فاطمه محترمه ؛ اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن ،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن ،آخ بمیرم .... عوضِ گل باران این بدن ،چه کردن ؟ فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم ،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت ،گفت داداش :
تهِ گودال فقط
پیکر تو مانده و من
همه رفتن ، فقط
مادر تو مانده و من ...
#شاعر_داود_رحیمی
@navaye_asheghaan
3. نوحه.mp3
زمان:
حجم:
1.49M
#نوحه_امام_جواد
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
ای جودِ سرشار،
ای مِهرِ جاری
ای که پناهِ ، هر بیقراری
هر شب دلِ من سائلِ
بابُ المراد است
آنجا که حاجتمندِ درگاهت
زياد است
آنجا که اوج هر توسل
« يا جواد » است
#ملودی_دوم
دریای لطفت بیکران
ای همدمِ غمدیدگان
ای مهربان ، ای مهربان
یا مولا ...
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
یا مولا ...
#بند_دوم
غمهای تازه ، دارد برایت
دنیای غمها ، دنیای غربت
از این زمانه سهم تو
شد بیشکیبی
یعنی نداری غیر دلتنگی نصیبی
در خانه هم
شد همدمت ، آه غریبی
#ملودی_دوم
دیدی که یار بیوفا
آتش زده جان تو را
ای مهربان آخر چرا ؟
یا مولا ...
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
یا مولا ...
#بند_سوم
از شهر غربت
وقت رهاییست
شهری که حالا
کربوبلاییست
زنده شده
در پیش چشمانت غروبی
داری خبر
از عصر عاشورا ، به خوبی
از بیکسی ، از هلهله ،
از پایکوبی ...
#ملودی_دوم
مثل لب عطشان تو
شد روضهخوان ، چشمان تو
بر لب رسیده جان تو
یا مولا ...
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
مولا جواد ، اِبْنُ الرِّضا
یا مولا ...
#شاعر_یوسف_رحیمی
#نوحه_دستگاه_شور
20/3/1403
@navaye_asheghaan