#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
زبان حال حضرت زینب
(سلام الله علیها ) با مولا
#استاد_حیدرزاده
آرامتر برو
که توانی نمانده است
#حسین_جان
آرامتر برو
که توانی نمانده است
تا آخرین نگاه
زمانی نمانده است
بگذار تا که سیر
نگاهت کنم حسین
یک لحظه بعد
از تو نشانی نمانده است
میخواستم فدای تو گردم
ولی نشد
بعد از شهیدِ علقمه
جانی نمانده است
تو میروی ...
پس که عَنان گیرِ من شود؟
وقتی که هیچ مردِ جوانی
نمانده است
#شاعر_یاسر_حوتی
#شعر_دوم
حالا که غیر از
چشمهایِ تَر نداری
تنهای تنها ماندی و
یاور نداری
بگذار تا زینب
لباسِ رزم پوشد
تا که نگوید دشمنت
لشگر نداری
#حسین_جان
من آب میآرم
برای اهلِ خیمه
دیگر نگو آقا
که آبآور نداری
#شاعر_سیدمحمدجوادی
اصلا تصورش هم سخته ، خواهری که پنجاه و چند سال با حسین بوده ، شرط ازدواجش با عبدالله جعفر این بود : عبدالله اگه حسینم خواست مسافرتی بره ، منم باید با حسینم برم ، حالا لحظه ی آخره ، پیراهن کُهنه رو داده ، پیراهن دست باف مادر رو داده ، دیگه یقین کرده حسین میخواد بره ، دل از حسین نمیکَنه ...
مشکل چو دید
پای به مَرکب نهادنم
آمد جلو ،
رکاب من و مَرکبم گرفت
( گفت داداش بزار خودم کمکت کنم )
اوّل به یک نگاه ،
توانایی ام فزود
( یه نگاه به زینب کردم ، نیرو گرفتم ، توان گرفتم )
امّا به یک نگاه دگر ،
سوخت جان من
یه نگاه دیگه با حسرت به زینب کردم ، یاد مادرم افتادم ، آخه مثل مادرم نگاه میکرد ، مثل مادرم راه می رفت ... یه نگاه به صورت زینب کردم ، یاد بابام علی افتادم ، صداش صدای بابام علی بود ، جگر منو آتش زد دمِ آخر ، یه کار دیگه کرد ، دل اهل عالًم رو آتش زد ... حسان با شعرش این صحنه را به تصویرکشیده :
با چادرش
که فاطمه را بود یادگار
او مادرانه ،
لخته ی خون از لبم گرفت
#شاعر_استاد_چایچیان
( خون های صورتم را پاک میکرد ، حسین داری میری ، زینب چه کنه ؟ زینب چه کنه ؟ ... او مادرانه ، لخته ی خون از لبم گرفت ... )
بگذار لخته خون
ز لب هایت بگیرم
آخر مگر ای نازنین
خواهر نداری ؟
می آیم آخِر ،
بهرِ دیدارت به گودال
هر چند دیر است و
دیگر سر نداری
#شاعر_سیدمحمدجوادی
#روضه_شب_دهم_محرم
#هیت_ثارالله_قم
16/5/1401
|⇦•ای حجابت...
#مدح وتوسل به حضرت امکلثوم سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس کربلایی زهیر سازگار
🏴🏴🏴
ای حجابت فرشته را چادر
حوریان در طواف معجر تو
آن قدر ناز داری ای بانو..!
بال جبریل فرش معبر تو
پیش پایت تمام حور و ملک
در رکوع و سجود افتاده
نسل برتر ز خانواده نور..!
دخت مولا و فاطمه زاده
ای مقامت فراتر از مریم
ای شکوهت رساتر از حوا
ام کلثوم ! خواهر زینب
عصمت الله دوم زهرا
از نفسهایت ای نسیم بهشت
بوی عطر و گلاب می آید
التماس دعای نیمه شبان
سوی تو مستجاب می آید
تو کجا و تبار ناپاکا
تو ملیکه ز عالم ملکوت
تو بهشتی چه نسبتی داری
به کویر و به دوزخ و برهوت؟
قرص خورشید و زمهریر سیاه
جمع ایمان و کفر ممکن نیست
هرکه این قصه را کند باور
به خدا شیعه نیست مؤمن نیست
انتهای عروج جبرائیل
اولین پله مقام شما
کربلا زنده مانده اما، با
خطبه زینب و کلام شما
مثل زینب غروب عاشورا
داغدار برادرت بودی
آمدی در حوالی گودال
و کمک حال مادرت بودی
دست سنگین عصر عاشورا
روی ماه تو را کبود، نمود
آن طرف زینبی که بود سپر
این طرف تو میان آتش و دود
مثل زینب میان بزم شراب
تکیه گاه یتیم اربابی
کربلا؛ کوفه؛ شام؛ کرب و بلا
تا مدینه چو ماه، می تابی
زینب و تو ؛ مکمل عشقید
تو درخشنده ؛
زینب الماس است
ادبت در مقابل خواهر
در مثل ،
چون حسین و عباس است
ای کاش توای شهید مظلوم
ای گشته ز حق خویش محروم
تیری که به قلب اصغرت خورد
میخورد به قلب ام کلثوم
#شاعر_یاسر_حوتی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9