eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.6هزار دنبال‌کننده
44 عکس
32 ویدیو
116 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای گیسوی هماره پریشان... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 ای گیسوی هماره پریشان کربلا ای چشمه ی همیشه خروشان کربلا با ما بگوچه دیده ای ای خون گریسته! در سرخیِ عقیقِ سلیمانِ كربلا هر یک فراز ناحیه صد مقتل آتش است از اعظمِ مراثیِ دیوان کربلا گفتی لَأَندُبَنَّكَ یا جدی الغریب! گفتی که جان فدای تو ای جان کربلا! آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود با یادِ خشکی لبِ عطشانِ کربلا آه از دمی كه لشكر اعدا نكرد شرم كردند رو به خیمه ی سلطان كربلا صفین اگر که مصحف قرآن به نیزه دید بر نیزه رفت قاری قرآن کربلا محمد علی بیابانی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
1401051602.mp3
1.77M
|⇦•ای گیسوی هماره پریشان... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 عاشورا، مجمعِ عمومی حماسه سازان هستی است. ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦• یک لحظه خلوت کرده ای... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• 🏴🏴🏴🏴 یک لحظه خلوت کرده ای مشغول قرآنی یک لحظه مشغول سخن در جمع یارانی گاهی بفکر کندن خار بیابانی گاهی هم از دلشوره ی زینب پریشانی امشب شب سختی است، امشب در دلت غوغاست گاهی می‌آید نغمه ی لبیک یارانت گاهی می‌آید گریه ی زن ها و طفلانت گاهی صدای اصغرت کرده پریشانت امشب غم عالم نشسته در دل و جانت امشب شب سختی است، آری امشب عاشوراست بر شانه ی بابا رقیه می گذارد سر خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر خوابیده اند آرام اهل بیت پیغمبر زیرا که بیدارست چشمِ ساقیِ لشگر تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟ فردا به پا خواهد شد اینجا محشر کبرا فردا شود صحرا زخون عاشقان دریا فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بی لشگر و بی اکبر و بی یار و بی سقا فردا صدای العطش تا عالم بالاست یک دَم بروی خاک افتد دست سقایش یک دَم حسین است و جوانِ اِرباً اِربایش فکر حرم لرزه می اندازد به اعضایش ای کاش برخیزد فقط عباس از جایش آری حسین است این عزیزِ حضرتِ زهراست نازل شده گویا دوباره سوره ی زلزال برگشته دیگر ذوالجناح از دشت خونین یال افتاده جسمِ چاک چاکی در دلِ گودال سر می بُرند و یک زن اینجا می رود از حال از سینه اش برخیز ملعون! مادرش اینجاست بالای تل از هوش رفته، خواهر افتاده آتش به مو و معجر یک دختر افتاده دیدند یک انگشت بی انگشتر افتاده زیر سُمِ اسبان دشمن پیکر افتاده یک پیرزن میگفت سر هم در تنورِ ماست پایان نیابد ظهرِ فردا ماجرا باقیست آتش به جانِ خیمه ی آل عبا باقیست هم رفتن سرها به روی نیزه ها باقیست هم کوچه و بازار، هم شام بلا باقیست زین پس شروعِ کربلای زینب کبری ست... سعيد تاج محمدي *تا امشب ابي عبدالله فرمود: اونايي كه مي بايد مي اومدن اومدن، حضرت نورِ خيمه رو كم كرد، اينقدري كه ديگه سياهي بود، فرمود: نورِ خيمه رو كم كردم هركي ميخواد بره بره، اينا با من كار دارن، شما در امان هستيد، من بيعتم رو از شما برداشتم، قيامت هم كسي گير نيست، هر كي ميخواده بره بره، اول يه نگاه به عباس كرد، داداش تو هم ميخواي بري برو، دست زن و بچه ام رو هم بگير برو، اولين كسي كه امشب حرف زد عباس بود، از جا بلند شده، مؤدب كنار اصحاب ايستاده، سرش رو پايين انداخت، سيدي و مولاي! كجا برم قربونت برم،قيامت جوابِ مادرت رو چي بدم، تو رو بين اين گرگ ها تنها بذارم؟ عباس كه حرف زد، يك به يك اصحاب شروع كردن به صحبت كردن، مُسْلِم بن عَوْسَجَه گفت: آقاجان! اگر هفتاد مرتبه من رو تيكه تيكه كنن، بدنم رو بسوزونن، خاكسترم رو به باد بدن، دوباره زنده بشم، دوباره دورت مي گردم، زهير از همه قشنگ تر حرف زد، فرمود: اگه من رو هزار مرتبه بكُشن زنده بشم دوباره پيش مرگت ميشم آقاجان، هر كسي يه طوري حرف زده، حضرت رو كرد به محمد بن بشير، گفت: بچه هات رو در مرز ايران به اسارت گرفتن، اين پارچه هارو ببر قيمتي است، بهشون بده بچه هات رو آزاد كنن، من بيعتم رو از تو برداشتم؛ گفت: آقاجان! درنده هاي بيابان من رو تيكه تيكه كنن، بهتر از اينكه بخوام تو رو تنها بگذارم، خودم، بچه هام، همه زندگيم فدايِ تو... حضرت به نافع بن هلال هم فرمود، نافع محافظ آقا بوده، هر جا حضرت مي رفت نافع دنبالش مي رفت، حضرت بهش گفت تو هم برو، راه رو هم بهش نشون داد، نافع سريع رو پاهاي آقا افتاد، گفت: آقاجان! نكنه من رو از خدمتت دور كني، دورت بگردم آقا... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦• فرقةٌ بالسيوف... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 همين نافع بن هلال نزديك خيمه ي حضرت شنيد عمه ي سادات زينب كبري ميگه: حسين جان! اصحابت رو آزمودي يا نه؟ پات مي ايستن يا نه؟ من دلشوره دارم، فرمود: زيبنم! اصحاب من بهترين اصحابن، نافع اين حرفارو شنيد، دوان دوان اومد پيشِ حبيب، گفت: خاك بر سرمون شده، هنوز دخترِ فاطمه به وفاداري ما شك داره، حبيب اصحاب رو جمع كرد، اومدن دَمِ خيمه ي زينب، بي بي جان! فردا شما فقط نظاره گر باش، اينقدر در ركاب برادرت شمشير مي زنيم، شمشيرهامون كُند بشه، يك به يك در ركاب حسينت جونمون رو ميديم، خيالت تخت باشه، ابي عبدالله فرمود: زينبم! برو از حبيب تشكر كن؛ بي بي اومد، از حبيب تشكر كرد، ممنونم كه داداشم رو تنها نميگذاري؛ حسينم غريبه... من ميخوام بگم: حبيب! مسلم! زهير، اي والله به وفاتون، اما مثل عصر فردا كجا بوديد، وقتي حسين تكيه به نيزه شكسته زد؛ صدا زد: يا حبيب! يا مُسْلِم بن عَوْسَجَه! يا زهير! پاشيد ببينيد ديگه كسي برام نمونده، يه نانجيبي اين صحنه رو ديد؛ گفت: حسين! تو هنوز زنده اي؟ پاشو دارن ميرن سمتِ خيمه ها... بخدا برا حسين سخته هنوز زنده باشه ببينه دارن دستاي رقيه رو مي بندن، ابي عبدالله فرمود: اگه دين نداريد اما آزاده باشيد، اول بياييد كارِ من رو تموم كنيد، از صبح اصلا حرف حسين رو گوش ندادن، همش هلهله كردن، شمرِ ملعون گفت: راست ميگه، برگرديم گودال، كارِ حسين رو تموم كنيم" فرقةٌ بالسيوفِ وفرقةٌ بالرماحِ وفرقةٌ بالحجارةِ وفرقةٌ بالخَشَبِ والعصا؛" پيرمردها قربة الي الله با عصا ميزدن، اي حسين!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
1401051603.mp3
7.69M
|⇦• یک لحظه خلوت کرده ای... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 مقتدایان امام حسین‏ علیه السلام کسانى هستند که از مایه جان خویش در راه خدا نثار مى‏‌کنند و به راستى حسین آموزگار بزرگ شهادت است که هنر خوب مردن را در جان بى‏‌تاب انسان‏‌هاى عاشق، تزریق می‌کند ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦• نمیدونم چرا دلم آشوبه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 نمیدونم چرا دلم آشوبه دل نگرون حال بچه هاتم فکر نکنی که زینبت بریده تا آخر دنیا داداش باهاتم چادرمو دور کمر میبندم خودم دفاع از حرم میکنم غصه نخور هرکی بیاد این طرف با ذوالفقار پاشو قلم میکنم نمیدونم چرا دلم گرفته بیا با هم یه ذره صحبت کنیم به یاد روزای خوب مدینه با هم دیگه امشب و خلوت کنیم یادمه شرط ازواجم بودی گفتم محاله از حسین جدا شم حتی اگه یه روز بیاد که با او مجبور بشم راهی کربلا شم قرار نبود تنهایی جایی بری قرار نبود که من تنها بمونم تو روی نیزه ها سفر کنی و منم با این نامحرما بمونم اینقده حرف گودال و پیش نِکِش اینقده روضه توی گوشم نخون یه دل سیر میخوام تو رو ببینم یه شب دیگه کنار زینب بمون از این به بعد خواب به چِشَم نمیاد از این به بعد با غصه ها مانوسم نیتم اینه امشبو حسین جان زیر گلوتو هی تا صبح ببوسم از نعلای تازه ی مرکباشون باد خزون برام خبر آورده خدا کنه دروغ باشه که گفتن حرمله هم تیر سه پر آورده از تن زیر نیزه ها که گفتی میدونی که با دل من چه کردی؟ چرا داری گوشه کنار خیمه دنبال کهنه پیرهن میگردی؟؟ نفرین به هرچی کوفه و کوفیه از هرچی بی وفائیه دلخورم افتاده به دلم داداش که فردا شبیه مادرم لگد میخورم دلت میاد فردا کنار گودال حرمله به چشم ترم بخنده ؟ دلت میاد ببینی از رو نیزه دستمو خولی با طناب میبنده ؟ علیرضا خاکساری ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
1401051604.mp3
2.71M
|⇦• نمیدونم چرا دلم آشوبه... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شبِ عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 آیت‌الله جوادی آملی: خون حسین‌بن علی(علیهما‌السلام)  در عاشورای 61 هجری در گوشه‌ای دور افتاده از سرزمین عراق یعنی کربلا هدر نرفت بلکه به ارادة پروردگار عالم همه قطرات آن به پیکرهٔ عالم اسلام تزریق شد. ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•نظر به رویِ تو شد... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• 🏴🏴🏴🏴 نظر به رویِ تو شد قبلگاهِ آمالم تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم به سنگِ تُهمتِ مردم شکسته شد بالم فقط ضمانت تو گشته است مُهرِ تمدیدی به توبه نامه ی بی اعتبارِ هرسالَم نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم قسم به مویِ پریشان عمه جانِ شما به گریه دلنگرانِ حسین و گودالم صدازد از تَهِ گودال خواهرم برگرد مگر نگفتم عزیزم نیا به دنبالم برو به خیمه نبینی بریدنِ سر را وگرنه پیر شَوی پایِ جسمِ پامالم قاسم نعمتي ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
1401051702.mp3
1.82M
|⇦•نظر به رویِ تو شد... با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 حسین نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی‌ها حسین تندیس ایمان و عشق الهی حسین آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان حسین یادآور آزادگی برای شناخت و معرفت حسین باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 *يه گوشه حضرت زينب نشسته داره نگاه ميكنه:...* بنا چه بود؟ بیاید به او سلام کنند بنا چه بود؟ که همراهی امام‌ کنند رسید آن همه نامه، از آن همه لبیک بنا چه بود؟ که همراه او قیام کنند بنا چه بود؟ بجنگند با فسادِ یزید که در رکابِ ولی کار را تمام کنند حسین با زن و‌ فرزند راه کوفه گرفت بنا چه بود؟ به ناموسش احترام کنند بنا نبود بیاید به قتلگاه، حسین که دور او‌ ته گودال ازدحام کنند *تاريخ نوشته چهارصد پيرمردِ كه به اصطلاح مُفتي و صاحبِ فتوا هم بودند، به صف شده بودن، قربةً الي الله مي زدن...* بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند چنین به زخم‌ قدیم خود التیام کنند *از اينجا به بعد رو خودِ امام زمان گريه ميكنن و داد مي زنند...* بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام نگه به خواهر او از فرازِ بام کنند بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر ورود عائله در مجلس حرام کنند شاعر: من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد دیدم که جای آب لبت نیزه میخُورَد ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین صحبت ز نعل های سواره نظام شد خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود دور و بَرِ تو، دور و برم ازدحام شد کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر با شمر بد دهن، سَرِ تو همکالم شد حسين...اي تشنه لب حسين حسين...عشقِ زينب حسين حسين...اي بي كفن حسين حسين...بي پيرُهَن حسين آن دَم بريدم من از حسين دل كآمد به مقتل شمرِ سيه دل او مي دويد و من مي دويم او سويِ مقتل من سويِ قاتل *اي واي حسينم... چقدر امروز زينب اين مسير رو مي دَويد، يا كنارِ بدنِ علي اكبر، يا كنارِ بدنِ قاسم، هي مي اومد بالايِ تَل...* او مي نشست و من مي نشستم او روي سينه من در مقابل * وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِك... وَالشِّمرُ جالِسٌ، نَفَسِ مادرم گرفت...* او مي كشيد و من مي كشيدم او خنجر از كين، من آه از دل *صداي هلهله داره مياد، يه عده دارن كف ميزنن، يه عده دارن تكبير ميگن، زمين كربلا داره ميلرزه، حضرت زينب سلام الله عليها اومد پيش امام سجاد، آقا داره توي تب ميسوزه، پرده ي خيمه رو كنار زدن، نگاه كردن... سري به نيزه بلند است در برابر زينب... هلال بن نافع ميگه: ديدم لب هاي حسين داره بهم ميخوره، نزديك اومدم، مي دونستم حسين نفرين كنه همه زير و رو ميشن، گفتم: بذار خيالم راحت بشه، اما ديدم داره ميگه: جگرم داره از تشنگي ميسوزه، تشنگي داره منو ميكشه... گفت: دلم سوخت رفتم سپرم رو پر از آب كردم، به سختي همه رو كنار زدم، نزديك گودال شدم، ديدم شمر با لباس هاي غرق خون از گودال بيرون اومد، گفت: هلال كجا داري ميري؟ گفتم: دارم برا حسين آب مي برم، گفت: دير اومدي كار تموم شد... دامن عربيِ شو كنار زد: ديدم سر حسينِ، گفتم: نانجيب! بالاترين جنايت رو كردي، چرا تن و بدنت داره ميلرزه؟ گفت: هلال! لحظه هاي آخر حسين، گوشه ي گودال هيچ زني نبود، اما يه صدايي ميشنيدم، يه خانومي هي مي گفت: "بُنَيَّ!" مادر!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
1401051703.mp3
7.14M
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴🏴 عاشورا قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان عاشورا تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف عاشورا مجمع عمومی حماسه‌سازان هستی است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری 🏴🏴🏴 *وقتي نانجيب دستور داد خيمه هارو آتيش زدن، اومدن خدمتِ آقا زين العابدين، دستور رو بايد امام بده، عزيزِ برادرم! چيكار كنيم؟ فرمود: بگيد همه فرار كنن، اينا ميخوان باقيمانده ها از ماهارو بسوزونن، اين ناجيب ها از مدينه و آتيش زدن دَرِ خون ياد گرفته بودن، امروز هم تو گودال دست هاي آتش درست مي كردن، خيمه هارو هم سوزوندن، ميگه: ديدم يه دختر بچه از خيمه داره بيرون ميدوه، دامن عربيش آتيش گرفته، دوان دوان با اسب اومدم به سمتش، تا نزديكش شدم، دامنش داره ميسوزه، دستش رو روي سرش گذاشت، صدا زد: من يتيمم بابا ندارم، ميگه: از اسب پياده شدم، سريع آتيش دامنش رو خاموش كردم، اينا از دشمن لطف و محبت نديدن، ديدم خيره خيره داره منو نگاه ميكنه، يه چيزي ميخواد بگه اما به زبون نميآره، بهش گفتم: چي ميخواي بگو؟ يه نگاه كرد صدا زد: يه مقدار آب داري به من بدي؟ سه روزِ آب به روي ما بسته است... رفتم يه مقدار آب براش آوُردم دستش دادم، ديدم نميخوره، داره اشك ميريزه، مگه تشنه ات نبود؟ چرا آب نمي خوري؟ گفت: بخدا هنوز صداي بابام تويِ گوشمه، هي ميگفت: آه جگرم از تشنگي ميسوزه، هنوز صورت علي اصغر روبرومه، براي يه قطره اش لب ميزد... همه رو عمه ي سادات زيرِ يه خيمه ي نيم سوخته جمع كرد، بچه هارو سر شماري كرد، اينا امانتي هاي حسينن، خيلي از اين بچه هارو موقع فرار از خيمه ها كشتن، نگاه كرد ديد دوتا از بچه ها كم شدن، با اين خستگي دو ليف خرما روشن كردن، اُم كلثوم و حضرت زينب عليهما سلام اومدن دوباره همه جارو گشتن، نگاه كردن ديدن اين دوتا بچه دست گردن هم انداختن، زيري دست و پاي اسبها بودن، بدن هاي بي جونه بچه هارو به دست گرفتن آوُردن... باز هم نگاه كردن، صحاب رحمت اين روضه رو آوُرده، ديدن رقيه ي سه ساله نيست، زينب عمه اش اومد، چقدر دنبال اين بچه گشت، نزديك گودال شد، ديد صداي اين بچه از گودال ميآد، هي ميگه: " اَبَتاه!..." بچه رو برداشت از رويِ بدنِ بابا، داره بر ميگرده، دَمِ گوشش گفت: عزيزِ دلم! رقيه جانم! اين بدن رو چطور شناختي؟ من متحير بودم امروز توي گودال بدن رو نشناختم، صدا زد: عمه! داشتم بابامو صدا مي زدم، ميگفتم:" اَبَتاه!..." بابا! ديدم صداش داره مياد: جونم! دخترم! از حلقومِ بريده صِدام ميزد... باز همه رو عمه ي سادات جمع كرد، همچين كه اومد يه نفس تازه كنه، ديد پشت خيمه ها يكي داره زار ميزنه، هي داره خاك هارو زير و رو ميكنه، ديد عروسِ فاطمه رُبابِ، بي بي به شكايت گفت: رباب! من بچه هارو به سختي آروم كردم، چرا آتيش دلشون رو شعله ور مي كني؟ اينجوري ناله نزن، عرضه داشت: دست خودم نيست بي بي جان، تو اين چند روز كه آب رو بسته بودن، من يه قطره شير نداشتم به بچه ام بدم، امشب كه جرعه اي آب خوردم، شير دارم، اما ديگه بچه ام نيست، صداي گريه هاي علي اصغر توي گوشمه، زينب جان! خودم ديدم پشت خيمه ها بدنش رو دفن كردن، اما مي بينم خاك ها زير و رو شده، هر چي ميگردم، خبري از بچه ام نيست... صداي ناله ات رو آزاد كن، هر چي كار داري با اربابت، ان شاءالله اربعين اسمت رو بنويسه، بلند بگو:حسين!... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝