eitaa logo
نماز اول‌وقت‌بخوانیم
3.7هزار دنبال‌کننده
81 عکس
1هزار ویدیو
208 فایل
مرتضی رحیمیان محقق مرکز تخصصی نماز @namazmt بانوی باحیا @banoy_ba_haya دعوت به نماز @d_b_namaz سخنرانی‌کوتاه نمازی @sokhanrani_namaz ذکرهای نماز @navb111 محتوای نماز @navb112 شهید رئیسی (بصیرتی) @shahid_reisii عناوین کانال eitaa.com/navb110/7162
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
۵۵ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و پنجم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. قبل از بیان آیه جدید می‌خواهم داستان پیامبر شدن حضرت موسی علیه السلام را مرور کنیم. وقتی حضرت موسی دستِ زن و فرزندش را گرفت و از مَدین به سمت مصر حرکت کرد در بین راه مسیر را گم کرد و در شب تاریک همسر و فرزندش را در بیابان گذاشت و خودش به سمت نوری حرکت کرد تا با آن نور بیاید و راه را برای زن و فرزندش پیدا کند. آنجا کنار کوهِ طور بود. برای اولین بار خداوند متعال با حضرت موسی سخن گفت : «یٰا مُوسىٰ إِنِّی أَنَا اللّٰهُ رَبُّ الْعٰالَمِینَ» من پروردگار این عالم هستم و تو را به پیامبری برگزیدم و دو معجزه به او داد. یک. وقتی عصایش را می‌انداخت مار و اژدهایی بسیار بزرگی می‌شد. دو. دستش را در گریبانش می‌کرد و بیرون می‌آورد دستش بسیار پرنور و پرفروغ می‌شد. خداوند فرمودند : «اِذهَب‌ إِلی‌ فِرعَونَ‌َ إِنَّه‌ُ طَغی‌» به سوی فرعون برو که او طغیان کرده و او را به یکتا پرستی و خداپرستی دعوت کن. حضرت موسی اینجا دعا کردند که خدایا به من شرح صدر بده‌ ، کار را بر من آسان قرار بده‌ و «وَ اجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی» خدایا هارون برادرم را وزیر من قرار بده. در آیه ۳۵ سوره فرقان آمده که خدا دعای او را مستجاب کرد و هارون را به مقام وزارتِ حضرت موسی رساند. علمای شیعه و برخی از علمای اهلِ سنت مثل حاکمِ حَسکانی در کتاب «شواهِدُ التّنزیل» آورده‌اند که پیامبر عزیز‌ ، دست علی بن ابیطالب علیه السلام را بالا بردند و فرمودند : مُژده! مُژده! برادرم حضرت موسی در آیه ۲۹ سوره طاها از خداوند درخواست کردند که هارون وزیر ایشان شود و خداوند دعایش را مستجاب کرد. من هم شبیه دعای حضرت موسی انجام دادم «وَ إِنِّی أَدْعُوا رَبِّی أَنْ یجْعَلَ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی‏ عَلِیاً» من از خدا خواستم که علی علیه السلام جانشین و وزیر من شود و خداوندِ متعال دعای من را هم مستجاب کرد. پس ظاهر این آیه این است که پیامبری در قبل بوده است و وزیری داشته است ولی باطنِ آیه این است که پیامبر آخرالزمان وزیری خواهند داشت. ظاهر این آیه این است که پیامبرِ قبلی وزیرش را با دعا از خدا طلب کرد ولی باطن دعا این است که پیامبرِ آخرالزمان وزیر خودش را با دعا از خدا طلب کرد و نام او را برد و خداوند هم دعای او را مستجاب کرد. در آیات زیاد از قرآن رابطه آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبیه رابطه حضرت هارون علیه السلام با حضرت موسی علیه السلام بیان شده.
هدایت شده از 
۵۶ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه‌ی پنجاه و ششم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در جلسه قبل بیان شد که حضرت محمد صلی الله علیه و آله موسای این امت و علی بن ابیطالب علیه السلام هارون این امت هستند. پیامبر بارها و بارها فرمودند : یا علی! نسبت تو به من مثل نسبت هارون به موسی می‌ماند. این حدیث را ۸۸ نفر از مشهورترین راویان حدیث نقل کرده‌اند و در کتاب صحیحِ مسلم و صحیحِ بخاری که دو کتاب مهم اهل سنت است وجود دارد. «اِبنِ اَبی الحدید» ادعا می‌کند که تمام فرق مسلمین اجماعِ نظر دارند که چنین حدیثی را پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله بیان فرمودند. معاویه تلاش زیادی کرد تا همه مردم مخصوصاً یارانِ مشهور پیامبر علی بن ابیطالب علیه السلام را لعن‌ ، سبّ‌ و نفرین کنند و کلماتِ زشت و رکیکی را درباره ایشان به زبان بیاورند و شصت سال در جامعه اسلامی این سنت را پایه گذاری کرد. به معاویه خبر دادند که هرچه به «سَعد بنِ اَبی وقّاص» می‌گوییم علی را سبّ نمی‌کند و ناسزا نمی‌گوید ؛ معاویه به سَعد اعتراض کرد که چرا دستور من را عملی نمی‌کنی و به علی ناسزا نمی‌گویی؟ سَعد بنِ اَبی وقّاص گفت : فضائلی از علی بن ابیطالب علیه السلام سراغ دارم که به خاطر آن فضائل به خودم اجازه این توهین و جسارت را نمی‌دهم. یکی از آن فضائل این است که وقتی برای جنگ تبوک حرکت می‌کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند : نسبت تو به من مثلِ نسبت هارون به موسی می‌ماند‌ ، جز اینکه هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی. در آیه ۱۴۲ سوره اعراف آمده که وقتی خداوند متعال با حضرت موسی در کوه طور وعده‌ی ملاقات گذاشتند و بعد از آن ملاقات تورات نازل شد. حضرت موسی علیه السلام وقتی برای ملاقات خدا می‌رفتند می‌فرمودند : «وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی» ای موسی جانشین من در بین امتم باش و آنها را رهبری و هدایت کن. وقتی آقا رسول اکرم برای جنگ تبوک هم می‌رفتند به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند تو جانشین من در شهر مدینه باش و مردم را رهبری کن. جزئیات واقعه تبوک و اینکه پیامبر در چه شرایط سیاسی این جمله را فرمودند در جلسه‌ی آینده برایتان توضیح ‌می‌دهم.
هدایت شده از 
۵۷ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و هفتم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در جلسه قبل بیان شد که پیامبر اکرم قبل از عزیمت به جنگ تبوک «حدیث منزلتِ» علی بن ابیطالب علیه السلام را‌ ، بیان فرمودند. جنگ تبوک در سال نهم هجرت اتفاق افتاد. به پیامبر اکرم خبر رسید که امپراطوری روم‌ ، آماده حمله به مسلمان‌ها شده است. چند تا چیز سبب شد که این جنگ‌ ، جنگ حساس و سختی بشود ؛ اول اینکه مسافت این جنگ طولانی بود‌ ، از مدینه تا تبوک ۶۱۰ کیلومتر راه است. دوم اینکه تابستان بود هوا به شدت گرم بود و زمان برداشت محصول بود‌ ، که خیلی از مسلمان‌ها دوست داشتند در مدینه بمانند و به کار کشاورزی بپردازند. سوم اینکه آن سال‌ ، سال خشکسالی بود و از لحاظ آذوقه مسلمان‌ها در سختی شدید بودند. چهارم اینکه پیامبر اکرم متوجه شده بودند تعدادی از منافقان نقشه کشیدند که وقتی پیامبر اکرم همراه با مسلمان‌ها از مدینه خارج می‌شوند و فاصله می‌گیرند در شهر مدینه کودتا کنند و حکومت اسلامی را از بین ببرند و خودشان حکومت را به دست بگیرند. پنجمین علت تعداد زیاد سپاه دشمن بود که ۳۰ هزار نفر بودند. و نکته آخر اینکه تبوک قلعه‌های بلند و محکمی داشت که حمله به آن قلعه‌ها را سخت می‌کرد مثل قلعه‌های خیبر که در سال هفتم هجرت مسلمان‌ها برای فتح آن خیلی سختی و زحمت کشیدند و حمله به قلعه برای آنها کار آسانی نبود. پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله تصمیم گرفتند کسی را در مدینه به جای خودشان بنشانند که مدیر و مدبّر باشد و قدرت سیاسی و نظامی داشته باشد‌ ، منافقین از او حساب ببرند و جرأتِ کودتا نداشته باشند. به همین خاطر به علی بن ابیطالب علیه السلام که در تمام جنگ‌ها همراه پیامبر بود و علمدارِ سپاه اسلام هم بودند فرمودند : یا علی تو در شهر مدینه بمان و مدیریت شهر را انجام بده. منافقین وقتی دیدند که با وجود علی بن ابیطالب نقشه‌های آنها نقش بر آب می‌شود‌ ، در سطحِ شهر شایعه کردند که پیامبر اکرم ، علی بن ابیطالب علیهما السلام را دوست نداشته و از دست او خشمگین شده‌ ، به همین خاطر او را به جنگ همراه با خودش نبرده ! همان‌طور که پیامبر اکرم در جنگ «حَمراءُ الاسد» از دست تعدادی از مسلمان‌ها خشمگین شد و اجازه جنگ به آنها نداد. امیرالمؤمنین وقتی دیدند اوضاع سیاسی شهر این جوری آشفته شده به بیرون از شهر جایی که پیامبر اکرم حاضر بودند آمدند و فرمودند : یا رسول الله! مردم پشت سر من چنین حرفی را می‌زنند!. پیامبر اکرم در جواب ایشان فرمودند : «أمَا تَرْضَى أنْ تَكُونَ مِنِّی بمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَى اِلّا أنَّهُ لانَبیَّ بَعدی» ای علی آیا دوست نداری جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی باشد؟! غیر از آنکه حضرت هارون پیامبر بود و تو پیامبر نیستی! یعنی همان‌گونه که وقتی حضرت موسی به کوه طور رفت و هارون جانشین او در شهر شد و تمام وظایف او را انجام می‌داد‌ ، وقتی من هم به جنگ تبوک می‌روم تو در شهر می‌مانی و تمام وظایف من را انجام می‌دهی. برای اینکه ریشه این شبهه خشکیده بشود پیامبر اکرم فرمودند : من تو را مانند یکی از جنگجویان جنگِ تبوک حساب می‌کنم و هر چقدر غنیمت نصیب ما بشود تو را هم در این غنائم شریک می‌کنم.
هدایت شده از 
۵۸ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و هشتم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در قرآن کریم خداوند متعال برای سه خانه‌ ، ارزش ویژه‌ای قائل شد و باشکوه و احترام از آن خانه یاد کرد. یک. خانه خودش یعنی مساجد «اِنَّ بُیوتِی فِی الْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ» و فرمودند : ای مومنان! هنگامی که می‌خواهید وارد مسجد بشوید‌ ، لباس زیبا و تمیز بپوشید ؛ خودتان را آراسته کنید «خُذُوا زِینَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد» چون به مهمانی من آمده‌اید و واردِ خانه من شده‌اید. دو. خانه پیامبر اکرم‌ ، که خداوند به مؤمنان دستور می‌دهد که : «لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلَّا أَنْ یؤْذَنَ لَكُمْ» وارد خانه پیامبر نشوید‌ ، مگر آنکه قبلش اجازه بگیرید. و در آیه ۳ سوره حُجرات فرمودند ای مسلمان‌ها در کنار خانه پیامبر‌ ، داد نزنید‌ ، صدایتان را بلند نکنید‌ ، چون فریاد زدن شما در کنار خانه پیامبر‌ ، حُرمت و احترام این خانه را کم می‌کند و بی‌احترامی به پیامبر اکرم محسوب می‌شود. سه. در آیه ۳۵ و ۳۶ سوره نور آمده است که «اَللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» خدا نور آسمان‌ها و زمین است و نور خداوند متعال در خانه‌هایی قرار دارد که اعضای آن خانه ها بلندی مقام دارند. خیلی محترم هستند و شکوه دارند در نزد خداوند متعال و همیشه به یاد خدا هستند‌ و نام خدا را با احترام می‌برند «فِی بُیوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ» شیعه از امامان معصوم و اهل سنت از اَنس بنِ مالک و بُریده نقل می‌کند‌ ، که وقتی آیه «فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» نازل شد‌ ، برای مردم سؤال شد که این خانه‌ها خانه‌ چه کسانی است؟ پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله فرمودند : خانه پیامبران! ابوبکر سؤال پرسید : «هذا البَیتُ مِنْها لَبَیتُ عَلىّ وَ فاطِمَةَ ؟» آیا خانه علی و فاطمه هم جز همان خانه‌ها است؟ پیامبر اکرم فرمودند : از برترین آن خانه‌ها است ! یعنی خانه علی و فاطمه‌ ، خانه من پیامبر است و اینکه گفتم خانه پیامبران آن خانه‌های باشکوه و با احترام است یعنی خانه علی و فاطمه هم جزء همان خانه‌ها است. در روایات آمده که وقتی «آیه تطهیر» نازل شد که «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ» پیامبر اکرم ، علی بن ابیطالب‌ ، فاطمه‌ ، حسن و حسین علیهم السلام را زیر عبا جمع کردند و فرمودند : «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی» خدایا این‌ها اهل بیت من هستند که تو اراده کردی آنها را پاک نگه داری. جبرئیل از خداوند درخواست کرد که آیا می‌شود من بروم جز اهل بیت باشم و خادم خانه آنها بشوم؟ خداوند هم دعای او را مستجاب کرد. پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله فرمودند : «فَجَبْرَائِیلُ مِنْ أَهْلِ الْبَیتِ وَ إِنَّهُ لَخَادِمُنَا» جبرئیل جز ما اهل بیت شد و خادم خانه ما شد یعنی خادم خانه من و خانه علی بن ابیطالب. جبرئیل‌ ، میکائیل و فرشتگانِ رحمت مدام بر خانه علی بن ابیطالب علیه السلام وارد می‌شدند و جبرئیل بدون اجازه وارد نمی‌شد. بنابراین آن خانه باشکوهی که در قرآن از آن یاد شده و خداوند اجازه رفعت مقام به اهل آن خانه داده‌ ، خانه علی بن ابیطالب است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو ویژگی مهم جایزه که آن را برای نوجوانان مسجدی جذاب می‌کند
هدایت شده از 
۵۹ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه پنجاه و نهم است که توفیق پیدا کردیم درباره آیات فضیلت امیرالمؤمنین صحبت کنیم. خداوند متعال در قرآن کریم‌ ، چهار حوزه تبلیغی برای پیامبرش قرار داد : یک. اهل خانه. در آیه ۱۳۲ سوره طاها فرمودند «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» اهل خانه‌ات را به نماز دستور بده. دو. فامیل و خویشان. قرآن می‌فرماید «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» خانواده خودت را از مخالفت با خداوند بترسان‌ ، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرزندان عبدالمُطّلب را به خانه خودش دعوت کرد‌ ، میهانی داد و آنها را از مخالفتِ با خدا ترساند. سه. اهل مکه و اطراف مکه. خداوند می‌فرماید : ما قرآن را برای تونازل کردیم «لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَ مَنْ حَوْلَهَا» تا اهل مکه و اطراف مکه را از مخالفت با خدا بترسان. چهار. تمام مردم جهان. قرآن می‌فرماید : «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ» ما تو را برای تمام مردم روی کره زمین‌ ، زن باشد یا مرد‌ ، پیر باشد یا جوان‌ ، سیاه باشد یا سفید‌ ، عرب باشد یا عجم‌ ، فرستادیم. وقتی آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» نازل شد‌ ، مُفسران شیعه و مُفسران اهل سنت مثلِ سیوطی و فخرِ رازی نوشته اند که تا مدت‌ها پیامبر اکرم هنگام نمازهای پنجگانه در مقابل خانه علی بن ابیطالب علیه السلام قرار می‌گرفت و به اهل خانه سلام می‌کرد و می‌فرمود : «اَلصَّلاة اَلصّلاة» نماز! نماز! «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا» خداوند متعال اراده کرده تا شما را از هرگونه زشتی‌ ، خطا و پلیدی دور نگه دارد. با توجه به اینکه آقا امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء علیهما السلام اهل اقامه نمازِ اول وقتِ با حضور قلب بودند‌ ، چرا پیامبر خدا آنها را مُدام سفارش به نماز می‌کرد؟ سه تا دلیل را می‌خواهم خدمت‌تان بیان کنم : یک. یک قاعده تفسیری داریم که می‌گوید «نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِیاكِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یا جَارَةُ» قرآن بر این شیوه نازل شده که به در می‌گوید تا دیوار بشنود! وقتی پیامبر اکرم روزانه پنج بار سفارش نماز به خانواده خودش می‌کند یعنی ای مسلمان‌ها! شما هم اهل نماز بشوید‌ ، شما هم مراقبت بر نماز داشته باشید. دو. وقتی پیامبر خدا خانواده خودش ـ یعنی دختر‌ ، داماد و فرزندان خودش ـ را دعوت به نماز می‌کند‌ ، مردم هم یاد بگیرند عروس و داماد و دختر و پسر خودشان را دعوت به نماز بکند. سه. پیامبر عزیزمان صلی الله علیه و آله به مدت شش ماه یا نُه ماه این کار را انجام می‌دادند تا برای مردم مَلکه بشود‌ ، یادآور بشود و در ذهنها حک بشود که اهل بیتِ من طبق این آیه علی‌ ، فاطمه‌ ، حسن و حسین علیهم السلام هستند‌ ، که خداوند اراده کرده آنها را از همه خطاها پاک نگه دارد. بنابراین بعد از من مراقبت کنید از اهل بیت من و پیرو آنها باشید. پس پیام آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» است که اهل بیتِ من‌ ، همان اهلِ خانه علی بن ابیطالب علیه السلام هست.
هدایت شده از 
۶۰ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه شصتم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم شما می‌کنم. در آیه ۸۹ سوره نمل خداوند متعال می‌فرماید «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ یوْمَئِذٍ آمِنُونَ» کسی که در روز قیامت حسنه و خوبی را همراه با خودش داشته باشد‌ ، خداوند بهتر از آن را به او عطا می‌کند و او‌ ، از هراس و هول و وحشتِ روز قیامت در امان خواهد بود. حالا سؤال این است که آن «حَسَنة‌» که انسانها باید با خودشان داشته باشند چه چیزی است؟ برخی از مُفسران فرمودند منظور توحید است. یعنی «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» را قبول داشته باشد و نبوت‌ ، یعنی «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» که البته این‌ها هم درست است ولی برای اینکه به جواب دقیق برسیم باید این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را خدمت شما نقل کنیم. چون بعضی‌ها اظهار اسلام می‌کنند ولی اسلامِ آنها حقیقی نیست و تقلبی است! پیامبر به امیرالمؤمنین فرمودند : در روز قیامت که می‌شود خداوند من و تو اهل بیتمان و دوستداران‌مان را‌ محشور می‌کند‌ ، در حالی که آنها را می‌پوشاند. ولی بدکاران همه عریان هستند «یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ وَ اللَّهِ آمِنُونَ» به خدا قسم پیروان تویِ علی هستند که خداوند آنها را از وحشت و جزع و فزعِ روز قیامت محفوظ نگه می‌دارد. پس طبقِ حدیث پیامبر عزیزمان‌ ، منظور از «حسنه» در اینجا پیروی از علی بن ابیطالب علیه السلام است. عَبداللّه پسر عُمر بنِ الخَطاب نقل می‌کند که من از پیامبر خدا شنیدم‌ ، هرکس علی را دوست داشته باشد «أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی ظِلِّ عَرْشِهِ مَعَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِین» در روز قیامت که همه مردم ترسان هستند و از عاقبت خودشان هراسان هستند‌ ، خدا دوست علی بن ابیطالب علیه السلام را در سایه عرش خودش در جایگاه ویژه قرار می‌دهد. همراه با صدیقین‌ ، شهدا و صالحین مثل حضرت یوسف ، حضرت ابوالفضل و سلمان فارسی علیهم السلام. بنابراین منظور از «حسنه» در این آیه‌ ، علاوه بر توحید و نبوت‌ ، دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیه السلام است. توحید که «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» است * اسلامِ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» است با این دو سخن کسی به جایی نرسد * گر بی‌خبر از «عَلَى وَلِی اللَّه‏» است
هدایت شده از 
۶۱ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه شصت و یکم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم‌تان می‌کنم. در جلسه قبل بیان شد که در آیه ۸۹ سوره نمل خداوند متعال می‌فرماید هر کسی «حَسَنه» را همراه با خودش داشته باشد‌ ، ما او را وارد بهشت می‌کنیم که منظور از این «حَسَنه» دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیه السلام بود. در آیه بعد‌ ، خداوند می‌فرماید : «مَنْ جاءَ بِالسَّیئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ» هر کسی سیئه را با خودش داشته باشد‌ ، ما او را با صورت‌ ، به صورت واژگون‌ ، در آتشِ جهنّم می‌اندازیم. منظور از «سَیّئَه» در این آیه چیست که اگر کسی همراه با خودش داشته باشد خدا بقیه خوبی‌های او را نادیده می‌گیرد؟ حتماً توجه دارید که برخی از گناهان خطِ قرمز خداوند هستند. مثلاً خداوند متعال به ابلیس دستور داد که بر حضرت آدم سجده کند او سجده نکرد‌ و سرکشی کرد‌ و از این کار زشت ، توبه هم نکرد. این سبب شد‌ خداوند شش هزار سال عبادت او را نادیده بگیرد و همه عبادتش نابود بشود. خود امیرالمؤمنین به یکی از یارانش فرمودند آیا می‌دانی منظور از «حَسَنه» و «سَیّئَه» در این آیات چیست؟ او گفت : نه نمی‌دانم ! حضرت فرمودند : «اَلْحَسَنةُ حُبُّنا وَ السَّیئَةُ بُغْضُنا» آن «حَسَنه» ‌ ، محبت و دوستی من و بقیه اهل بیت من است و آن «سَیّئَه» ‌ ، دشمنی و نفرت از من و بقیه اهل بیت است که اگر کسی آن نفرت را با خودش داشته باشد‌ ، طبقِ این آیه شریفه خداوند تمام خوبی‌های او را نادیده می‌گیرد و او را با صورت در آتش جهنّم می‌اندازد. چندین نفر از علمای اهل سنت مثل حاکم حسکانی‌ ، این روایت را نقل کردند که جابر بن عبدالله انصاری فرمود : من از پیامبر خدا شنیدم که به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمودند : اگر امت من آن قدر روزه بگیرند‌ ، «حَتَّى صَارُوا كَالْأَوْتَاد» مانند میخ بشوند و آنقدر نماز بخوانند «حَتَّى صَارُوا كَالْحَنَایا» قد آنها مانند کمان خمیده بشود اما محبت و دوستی تو را نداشته باشند و با تو دشمنی و بغض داشته باشند‌ ، خداوند به نماز و روزه آنها توجهی نمی‌کند و آنها را با صورت در آتش جهنّم می‌اندازد. عبادت‌ ، بی تولای علی هیچ * نوای عشق‌ ، بی نای علی هیچ اگر عمر دو صد نوحت ببخشند * تمام عمر‌ ، منهایِ علی هیچ بنابراین کلید خوشنودی خدا و بهشت‌ ، دوستی علی بن ابیطالب علیه السلام است و کلیدِ خشم خدا و جهنّم ، بغض و کینه علی بن ابیطالب است.
هدایت شده از 
۶۲ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سلام به شما معلم عزیز. جلسه شصت و دوم است که آیات فضیلت امیرالمؤمنین را تقدیم‌تان می‌کنم. قبل از بیان آیه جدید باید یک داستانی را با هم مرور کنیم. نیروهای اطلاعاتی پیامبر در سال پنجم هجرت خبر آوردند که بزرگان سه قبیله «بنی نَضیر» و «بنی قُریظه» و «بنی وائل» از یهودیان همراه با مشرکان مکه که دست به دست هم دادند برای حمله کردن به مدینه. مشرکان مکه طایفه قریش به سرکردگی ابوسفیان و طایفه کِنانه‌ ، بنی اسد‌ ، بنی سُلیم‌ ، بنی قَطَفان و... بودند و ده هزار جنگجو را آماده کرده بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مسلمان‌ها را داخل مسجد جمع کردند و برای شیوه مبارزه از آنها مشورت گرفتند. سلمان فارسی گفت ما در ایران وقتی در چنین بحرانی قرار می‌گیریم ، اطراف شهر را خندق می‌کنیم. پیامبر‌ ، نظرِ سلمان را پذیرفت. ده هزار مسلمان مسافت بیش از پنج کیلومتر را خَندق کندند. عرض خَندق‌ به اندازه‌ای بود که یک اسب سوار با اسبش نتواند از روی خَندق بپرد. پیامبر عزیزمان بین مکه و مدینه نیروهای اطلاعاتی و نظامی گذاشت تا منافقانِ مدینه نقشه پیامبر را به گوش مشرکان نرسانند. وقتی ده هزار لشکر پشت خندق رسیدند تازه فهمیدند که پیامبر چه نقشه‌ای برای آنها کشیده! مدت محاصره مدینه را بین بیست تا سی روز نوشتند. «عَمرو بنِ عَبدود» همراه با چهار نفر جنگجوی دیگر مسیر خندق را بررسی کردند‌ ، جایی که عرض خندق کمتر از همه بود‌ ، انتخاب کردند و با مهارت بالا با اسب خودشان از روی خندق پریدند و در مقابل مسلمان‌ها قرار گرفتند‌ تا مسلمان‌ها را مشغول کنند و مشرکان دیگر بتوانند از راه‌هایی که روی خَندق بود و تنها یک نفر از روی آن راه می‌توانست حرکت کند کم کم خودشان را به این طرف خَندق برسانند و برای جنگ با مسلمان‌ها آماده شوند. تعداد و عظمت نیروهای دشمن سبب شده بود برخی از مسلمان‌ها توی دلشان خالی شود‌. قرآن می‌فرماید : موقعی که چشم‌ها خیره مانده بود و جان‌ها به گلو رسیده بود‌ ، برخی از مسلمان‌ها احساس می‌کردند که همین الان هست که قتلِ عام بشوند و دختر و همسر آنها به اسارتِ دشمن برود. منافقان هم از این موقعیت سوء استفاده کردند و گفتند : «ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً» وعده یاری و پیروزی که خدا و پیامبر به ما داده بود جز نیرنگ‌ ، حقّه و فریب چیز دیگری نبود! بقیه داستان را در جلسه آینده برایتان بیان می‌کنم.