eitaa logo
نُمود | جواد محمدنیا
46 دنبال‌کننده
12 عکس
13 ویدیو
3 فایل
نُمود محلی برای یادداشت‌های پراکندۀ من دربارۀ آیات الهی، سیاست و ... . در خدمتم: @J_mohammadnia راستی! حساب خرده‌یادداشت‌های من در ویراستی: https://virasty.com/javad_mohammadnia مطالب نوشته شده در ایتا و ویراستی، مشترک نیستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم مناسک و معابدی همچون جشن تولد، باشگاه بدنسازی و ... نمادهایی‌اند برای برجسته‌سازی انسان ازآن‌جهت که انسان است. بی‌شک این رفتارها پرده‌هایی خواهند بود برای کم فروغ ساخت نور الله در سراسر زندگی انسان. اینگونه رفته‌رفته انسانی که به‌دنبال پرستیدن است، باشکوه‌تر و مهیب‌تر از خود برای پرستیدن نمی‌یابد.
بسم‌ الله الرحمن الرحیم چرا در مواجهۀ با سرمایه‌داری گزینه‌ای جز جنگ برایمان وجود نداشت؟ هر تاجری برای معاملات خود استراتژی‌های خاصی را دنبال می‌کند؛ و تا وقتی که برای او سودساز باشد، دست از آن بر نمی‌دارد. غربی‌ها به‌ویژه از قرن ۱۷ نیز به این استراتژی رسیدند که جنگ و تهدید نظامی سود ساز است: با آن می‌توانند ثروت هند، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای جنوبی را چپاول کنند و با آدم کشی، سرزمین‌های آمریکا و استرالیا را به دست بیاورند. بنابراین، هرجا که سود و منفعتی هنگفت وجود داشته باشد، سروکلۀ غرب با این استراتژی پیدا خواهد شد. مطابق با این استراتژی اگر برایشان ارزش داشته باشد، مانند عراق آن کشور را اشغال می‌کنند تا هم ثروت آن را به یغما ببرند و هم منطقه را کنترل کنند؛ اگر نیرزد مانند لیبی و سودان آن کشور را ویران می‌کنند و جنگ داخلی راه می‌اندازند و باز اگر نیرزد، مانند عربستان سعودی، قطر،کویت و ... تهدید دائمی را بر سر آن کشور نگه می‌دارند. پس این استراتژی نمودهای گوناگونی دارد و به شیوه‌های مختلفی پیاده می‌شود، ولی مرکز و محور آن قدرت سخت و نظامی است. الان هم در غزه دقیقا همان اتفاقی در حال وقوع است که برای سرخ پوستان آمریکایی و بومیان استرالیا افتاد و برای غربی‌ها تجربۀ موفقی بود! چرا فکر می‌کنیم با وجود این استراتژی، اگر با غربی‌ها کاری نداشته باشیم، آن‌ها با ما -که کشوری سرشار از ثروت است و از بهترین موقعیت اتصال شرق عالم به غرب عالم برخوردار است- کاری ندارند؟ یا اصلا چرا فکر می‌کنیم نزاع و درگیری را ما -که این استراتژی را نداشتیم- شروع کردیم؟ به‌هرحال تا به آن‌ها نفهمانیم که با این استراتژی به ضررهای سنگینی خواهند رسید، ول کن ماجرا نخواهند بود و وقتی می‌توانیم به آن‌ها بفهمانیم که قدرت نظامی داشته باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم سیلی واقعیت آن چیزی که از هر چیزی واقعی‌تر است، خود واقعیت است و نه اوهام ما! این واقعیت است که همیشه خود را نشان می‌دهد و این ما هستیم باید پیچیدگی‌های واقعیت را بشناسیم. وقتی با وجود شناختی که از انسان داریم -اینکه امیال گوناگونی دارد و در غالب انسان‌ها امیال محض انسان را جهت‌دهی می‌کنند- باز به فرزندانمان، از همان کودکی، آزادی بی‌قیدی دادیم به این امید که خودش راه درست را پیدا خواهد کرد؛ اگر به خاطر اشتباه‌هایش با تنبیه‌های متناسب مهارش را نکشیدیم؛ آنجاست که خود واقعیت به صحنه خواهد آمد و او را تنبیه خواهد کرد. یا اعتیاد او را به فلاکت می‌کشاند؛ یا سر از زندان در می‌آورد؛ یا به دست پلیس و ... کشته می‌شود؛ یا زندگی‌اش از هم می‌پاشد؛ یا موجودی متعفن در جامعه خواهد شد که هیچ کس، به‌دلیل تربیت ناپسند، او را تحمل نخواهد کرد. البته این واقعیت همه‌جا قدرت خود را نشان می‌دهد: نمونه‌ای دیگر اینکه این روزها سران اسرائیل با کشته‌های فراوان سربازانشان، واقعیت جوانان با ایمان را به روشنی درک می‌کنند؛ همان جوانانی که آنان را هیچ انگاشته بودند و دست از تحقیر آنان بر نمی‌داشتند. یا اینکه ما این روزها، بسط همان چندلاخ موی بیست سال پیش را می‌چشیم که چگونه خانواده‌ها را از هم می‌پاشاند. خلاصه اینکه اگر ما واقعیت را درک نکنیم و به‌درستی آن را نشناسیم، بدون هیچ تعارفی از آن سیلی خواهیم خورد.
بسم الله الرحمن الرحیم چقدر می‌دانیم؟ (بخش نخست) پردۀ نخست: نقل تاریخ بگذارید از خبر واحد شروع کنم. دغدغۀ ذهنیم شده. خُب دین است دیگر، همان چیزی که برایمان مهم‌ترین مسئله‌است. برای من هم. ولی برخی برای تبیین دین، از خبر واحد استفاده می‌کنند و چهرۀ دین را مخدوش می‌کنند و خب، مجبور می‌شوند که آن چهرۀ خط‌وخش برداشته را آرایش کنند؛ غلیظ! استدلال من برای «کاشف» نبودن خبر واحد چیست؟ خلاصه‌اش اینکه کاشفیتْ ذاتیِ خبر واحد نیست؛ که اگر بود، ممکن نبود خبر واحد کاذب از آب در بیاید. مانند جسم که سفید بودن، ذاتی‌اش نیست؛ درنتیجه گاهی سفید است و گاهی سیاه و گاهی رنگ‌های دیگر. که اگر سفید بودن ذاتی‌اش بود، ممکن نبود رنگ دیگری داشته باشد. خبر واحد، خبر محفوف به قرینه و خبر مستفیض و... هر چیزی که می‌تواند کاذب باشد، مشمول همین استدلال‌اند. برای اینکه خبر صادق باشد، نیازمند علت است؛ نیازمند چیزی که ذاتی‌آن قطع و کشف باشد. تنها راه آن هم این است که خبر به حد تواتر برسد. خبر متواتر ممکن نیست کاذب باشد؛ ذاتی متواتر کشف است. کسی با تواتر مواجه شود و آن را انکار کند، مشاعرش را از دست داده؛ سوفیسط است؛ یا اینکه بازی با الفاظ می‌کند. مثل تواتر در خبر غدیر، وجوب نماز، وقوع جنگ‌های جهانی و ... . اصلاً آبروی علم تاریخ را همین متواترات حفظ کرده‌اند. شما فرض کنید، متواتری نبود؛ واقعا این علم تاریخ به چه دردی می‌خورد؟ با خودمان رو راست باشیم! تعارف را که کنار بگذاریم، می‌بینید خبر واحد چه اوضاع وخیمی دارند؟ یادتان نرود! منظور از واحد، همان چیزی است که مشمول استدلالی می‌شود که ارائه شد. اصلا تاریخ یعنی همین بنیاد صلب و بی‌تزلزلش؛ تواتر! پردۀ دوم: علوم انسانی من دربارۀ علوم تجربی سخن خاصی ندارم؛ زیاد درگیرش نبوده‌ام، لکن از خود فیلسوفان علم بپرسید! آیا قبول می‌کنند که نظریۀ علمی واقع‌نماست؟ مثلا نظریۀ فیزیک ارسطو، یا نیوتون یا کوانتومی‌ها؟ درجۀ یک‌هایشان واقع‌نُمایی‌ علم را نپذیرفته‌اند. اما برخی از نظریاتشان، رد خور ندارد. مثلاً همین موشکی که دیشب بر سر صهیونیست‌های کُرد اربیل فرود آمد و همۀ ما را از فرط نقطه‌زنی مبهوت کرد. با نظریات علمی به‌دست آوردند؛ شعبده بازی که نکردند. باید بررسی کرد که در علم دقیقاً چه چیزی مانند تواتر در تاریخ وجود دارد که علم را اینقدر محکم و نفوذ ناپذیر کرده‌است. نمی‌دانم فعلاً. هرچه هست، آبروی علوم تجربی غیر انسانی است. هر چه هست، دانشمندان علوم انسانی، با وجود این ابتذال در علوم انسانی، پیدایش نکرده‌اند و باز هم اصرار دارند که بسیاری از گزاره‌های صدمن‌یک‌غازشان علم است. ولی در لابه‌لای همین متون که بگردید، خواهید دید که این‌ها هم گزاره‌های سخت و سلبی دارند که آن علم را سرپا نگه‌داشته‌است. مثلاً در علم سیاست حتماً برایتان بدیهی خواهد شد که اگر قدرت نداشته باشید، شما را می‌بلعند؛ یعنی همیشه افرادی هستند که شما را به بردگی خواهند کشید؛ به هر قیمتی. با این امور بدیهی، پیش بینی می‌کنند که مثلاً اگر قدرتمند نشویم، حتما آمریکا به ما حمله خواهد کرد و این هم بارها اثبات شده‌است و ردخور ندارد. کسی این گزارهای محکم را قبول نداشته باشد، انگار که اخبار متواتر را قبول ندارد؛ مشاعرش کار نمی‌کند یا اهل لفاظی است. اگرچه تعداد این گزاره‌ها کم‌اند، همانطور که اخبار متواتر کم هستند، ولی، ولی، ولی زندگی در بستر آن‌هاست جریان دارد‌. بقیه، کف روی آب‌اند. علم سیاست هم اگر آبرویی دارد از همین تک‌گزاره‌هاست. و الا در وقایع این روزها، یک نفر را پیدا کنید که درست پیش‌بینی کرده باشد؛ بر اساس علمی که در سیاست آموخته! این قطعه از برنامۀ شوکران یادم نمی‌رود که مجری از دکتر هرمیداس پرسید که شما به‌عنوان پدر علم سیاست، چطور حتی یک پیش‌بینی درست نداشته‌اید؟! سایر علوم وضع بهتری از علم سیاست ندارند. مثلا از روانشناسان بپرسید، اساساً اوضاع چند درصد از مشتریانشان بهتر شده؟ آمارها، خنده‌دار هستند. اصلاً هیچ دلالتی بر مفید بودن کارهایشان ندارد! جامعه‌شناسان هم و هر علم انسانی دیگری که بعدها تولید شود. آن گزاره‌هایب که کاراست، کم است، و مثل علم سیاست، بسیار کلی است؛ اما بسیار بسیار مهم. (برای مطالعۀ بخش دوم، ضربه بزنید)
چقدر می‌دانیم؟ (بخش دوم) (برای مطالعۀ بخش نخست ضربه بزنید) پردۀ سوم: فلسفه فکر نکنید چون خودم فلسفه‌خوانم، قرار است برای تک‌تک گزاره‌ها سینه سپر کنم و بگویم اوضاع فلسفه خیلی بهتر از دیگر علوم است! آبروی فلسفه چند گزاره‌است. اصل علیت، استحالۀ عدم تناقض و شاید یکی دو گزارۀ دیگر. اصلاً عقلْ عقل است، چون این‌ها را قبول کرده‌است. مگرنه توهم بود، نه، اصلاً معلوم نبود که چه بود؟! البته همین‌ها هم کار می‌کنند، مثلا ازطریق آن‌ها می‌توانیم خدا را اثبات کنیم. بگوییم کسی که عالم را پدیده می‌داند و باز خدا را قبول ندارد، واقعاً بی‌عقل است؛ یا اینکه نه، می‌خواهد به‌خاطر اهدافی، مثل اینکه بی‌شریعت باشد، با ما لفاظی کند. خلاصه اینکه: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (اسراء: ۸۵)؛ با گوشت و پوست و استخوانم، با تک‌‌تک سلول‌های بدنم، با چشمم، با قلبم، با زبانم و با دست‌هایم و در پس هزاران سال تجربۀ بشری، شهادت می‌دهم که «صدق الله العلی العظیم». الحمد لله العلیم
پدر جان، سلام! جان من ارزانی شما! پدر و مادرم فدای شما! فرزندانم به قربان شما! آبروی اسلام! آبروی ما! آبروی انسان! اگر نبودید چه می‌شد؟ اگر نبودید، ما هم با داعشی‌ها و طالب‌های سابق مشغول دریدن فرزندان رسول‌الله بودیم! مثل سعودی‌ها، بالای سر زنان و کودکان در خون غلطیدۀ غزه، با رقاصه‌ها پای‌کوبی می‌کردیم! مثل اردوغانی‌ها، به داد سگ‌های صهیونیست می‌رسیدیم. پدرجان ما! اگر نبودید، از زحمات مقتدای شما، رسول‌الله چیزی مانده بود؟ آقا جان اگر چه زیارت شما را از خدا می‌خواهم، ولی بیشتر از خدا می‌خواهم تا در راه شما که راه اصیل رسول‌الله است قربانی شوم! تا مردم بیشتری، میان سیاه‌رویان تاریخ و در ظلمت‌کدۀ عصر ما، روی سپید و چهرۀ نورانیتان را ببینند. الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🌺🌺🌺میلاد با سعادت مولی‌الموحدین را خدمت تمام دوست‌دارانشان تبریک عرض می‌کنم