به نظرم حتی کسانی که دنبال نابودی #جمهوری_اسلامی و #ایران هم هستند میتوانند با رأی دادن، به این هدفشان نزدیک بشوند؛ با رأی دادن به افراد نالایق، با رأی دادن به بورس بازان و دلار پرستان و ... .
کسانی هم که دل در گرو #جمهوری اسلامی دارند، تکلیفشان مشخص است.
#انتخابات #سیاست
یکی از مهمترین کاستیهای #جمهوری_اسلامی این است که با وجود درک مصائب #دموکراسی ، سامانۀ دیگری را به موازات آن، برای مردم سالاری پیشبینی و عملیاتی نکرد؛ تا از سویی مردم، عمیقتر از سازوکار دموکراسی، خود را موضوع و مسئلۀ حکومت بدانند و از سوی دیگر، دموکراسی بتواند صرفاً در محدودۀ کارایی خود، نقش بهتری را ایفا نماید.
بهویژه باتوجهبه اینکه جمهوری اسلامی در طول ۴ دهه از عمر شریف خود، بارها دست به چنین اقدامی زدهاست و طعم شیرین موفقیت خود را چشیدهاست؛ از تشکیل سپاه در کنار ارتش تا جهاد سازندگی.
الحمدلله
بسم الله الرحمن الرحیم
بعثت نبی اسلام و زندگی امروز ما
۱. بستگی دارد به آدمش! برخی آنقدر عذاب وجدان میگیرند که اساساً نمیتوانند دروغ بگویند؛ اما در برخی دیگر، این عذاب وجدان باعث میشود کمابیش دروغ نگویند؛ عدهای دیگر نیز حتی اگر دروغ بگویند، اذعان میکنند که دروغگویی بد است. البته این برخورد، مختص دروغگویی نیست و با بسیاری از امور زشت دیگر هم در جامعۀ مسلمانان به همین شکل برخورد میشود. از ربا تا زنا!
۲. اما اینکه چرا بسیاری از افراد در مقابل زشتیها موضع میگیرند و تا میتوانند نمیخواهند به آن آلوده شوند؟ دلیل اصلی افراد جامعۀ ما این است که وجدانشان را با ارادۀ الهی تربیت کردهاند؛ از متفکران تا عموم مردم. یعنی حتی اگر هزار دلیل و برهان ارائه میشد که زنا ویرانکنندۀ زن است و ربا ویرانکنندۀ زندگی اقتصادی، باز هم میتوانستیم راه دررویی بیابیم و همان مسیری را طی کنیم که غربیها طی میکنند و سعی دارد فاصلۀ اخلاقی-رفتاری خود با حیوانات را به کمترین حد خود برسانند!
۳. همانطور که مشاهده میکنیم، غرب و شرق عالم، عمیقترین سیر را به سوی حیوانبودگی طی کردهاند و تنها، مرکز عالم (!)، غرب آسیا، در این مسابقۀ شرمناک، بسیار عقب ماندهاست، از افغانستان و پاکستان گرفته تا قلب تپندۀ جهان اسلام، فلسطین. و باز هم این پرسش را مطرح میکنیم که چرا مردم این منطقه کمابیش در مسابقۀ انسانیت پیروز شدهاند؟ پرسش جزئیتر اینکه، مگر انسانها در دیگر نقاط این کرۀ خاکی، ارادۀ الهی را دریافت نکردهاند؛ پس چرا چنین بیمحابا از خطوط قرمز الهی عبور کردند؟ بهنظر میرسد تمایز اساسی میان مردم این منطقه و دیگر مناطق عالم، دریافت دینی است که عمیقترین تأثیر را بر مخاطبین خود گذاشتهاست.
۴. اینکه چرا اسلام عزیز، چنین تأثیر عمیقی بر لایههای گوناگون انسانی داشتهاست را از دو جهت میتوان بررسی کرد: ۱. محتوی ۲. تبلیغ.
۵. معنای اینکه محتوای اسلام اسباب استواری خود را فراهم کرد این است که این دین، هم فطری و مطابق با ساختار انسانی است و هم معقول. فطری است؛ زیرا هم به جنبۀ انسانی انسان توجه کردهاست و هم به جنبۀ حیوانی آن؛ انسانها را از ازدواج محروم نساخته، تنوع سلیقهها در خوردن و آشامیدن را هیچ نینگاشته و ... و از سوی دیگر، چون سدی محکم، در مقابل افراط میایستد و برای کنترل این انسان سرکش، عذاب این دنیایی را نیز روا میدارد. معقول است؛ زیرا خدایی دارد واحد، نادیدنی، از هر جهت عادل و ... .
۶. اما از جنبۀ تبلیغی دین اسلام نیز بههیچوجه نمیتوان چشم پوشی کرد؛ پیامبری که برای نفوذ ارادۀ الهی در جان مخاطبین خود چنان کوشید که خداوند متعال او را دو بار چنین توصیف میکند: « شايد تو مىخواهى اگر [اين معاندان لجوج] به اين سخن [كه قرآن كريم است] ايمان نياورند، خود را از شدت اندوه هلاك كنى!!» (شعراء: ۳؛ کهف: ۶). این پیامبر پر مهر، در راه محبتورزی به مخاطبان خود آنچنان پیش رفته بود که حتی او را به سخره میگرفتند: « و از منافقان كسانى هستند كه همواره پيامبر را آزار مىدهند، و مىگويند: شخص زود باور و نسبت به سخن اين و آن سراپا گوش است» (توبه: ۶۱) ولی خداوند متعال مدال « و يقيناً تو بر ملكات و سجاياى اخلاقى عظيمى قرار دارى» (قلم: ۴) را به او هدیه داد.
۷. بههرحال، این روزها بسیاری از ما از نعمت انسانیت سرشاریم و آن را میچشیم؛ همۀ آن به برکت بعثتی است که در سالگرد آن قرار داریم.
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
آیندۀ جنگ غزه
همۀ ما فکر میکردیم ارتش کودک کش جرئت ورود به #غزه را ندارد یا اینکه اساساً امکان جنگ دو سه ماهه را نخواهد داشت؛ ولی بهصورت زمینی، غزه را شخم زد و فعلا هم که بیش از صد روز از جنگ گذشته، ول کن ماجری نیست.
میخواستم بگویم همین صحبتها دربارۀ تقابل این وحشی با حزبالله عزیز هم هست. بله، حزبالله قویتر است، خیلی قویتر؛ ولی جنگ هم پیچیدهاست، خیلی پیچیده؛ آن هم وقتی که عملاً یک طرف جنگ آمریکاست و نه #اسرائیل.
ننوشتم تا بگویم قریب به اتفاق پیشبینها کشکاند؛ آن که مثل روز، روشن است! میخواستم بگویم در این ایام شریف، هیچ روزی بر شما نگذرد مگر اینکه برادرانتان در مرزها را دعا کنید.
خدایا! به حق محمد و آل محمد صهیونیستها را به دست عزیزان #حزبالله به خاک مذلت بکشان!
کتابهایی امثال صعود ۴۰ سالۀ ۱ و ۲ نشان میدهند که ما با وجود حفظ عبادت و انسانیت خود توانستیم حرکتی رو به جلو داشته باشیم.
به این معنی که #جمهوری_اسلامی ثابت کردهاست برای حرکت بهسوی رفاهِ نسبیِ این دنیایی، نیاز نیست تا از توحید و اخلاق دست بکشیم. برای رسیدن به چند کشور نخست جهان، آن چیزی که ضروری است، تلاش و کوشش است و نه مسخ شدن و مبدل شدن به انسانی اقتصادی.
#اقتصاد #سیاست #دین #فرهنگ
#سیاست #دموکراسی #بحران #جهل
اندر مصائب دموکراسی (۳)
جهل اکثریت
این روزها عدهای جارچی در خیابانهای مجازی راه افتادهاند و فریاد میزنند:
ایهاالناس! مگر تا به حال نفهمیدید که لیستی رأی دادن خطاست!
آهای! آهای! بیایید لیست را کنار بزنید و با شناخت و تشخیص خودتان رأی دهید!
یکی نیست بگوید که برادر جان! آن بیچاره که لیستی رأی میداد و به تعبیر درست شما بارها خطا کردهاست، به خاطر این نبوده که میتوانسته از هزار توی اقتصاد و سیاست و فرهنگ راه را پیدا کند ولی از این کار دست کشید و به لیستی خاص رأی داد.
نه! او از درد جهل نسبت به پشت پردهها دست به دامان کسانی شد که میتوانستند به آنها اعتماد کنند. یعنی در اصل آنها را با تشخیص خود به عنوان نمایندۀ قابل اعتماد انتخاب کرد و باز هم به خطا افتاد!
ضمن اینکه مگر راه شما برای عموم مردم جز این است که به حرف این و آن، از جمله خود شما گوش دهند؟ یعنی راهی جز این برایشان گذاشتهاید که به لیست شما رأی دهند؟!
درکنار این مشکلات، آیا غیر از این است که چند لیستی باعث میشود آن طرفی که لیست واحد میدهد پیروز میدان شود؟!
تف بر این دموکراسی گمراهکننده!
- با آهنگ تند میرقصند؛ آیا گناه دارد؟
+ خیر؛ زیرا اولا در حسینۀ معلی است، ثانیاً به اسم اهلبیت علیهمالسلام است و از همه مهمتر اینکه اسمش یزله است!
#موسیقی #اهل_بیت #شادی
پن: اولین بار که یزله را دیدم در سفر اولم به عتبات بود. از شدت ابتذال چشمانم از حدقه درآمد؛ بعد فهمیدم مشکلی نداشته، یزله بوده :))
بسم الله الرحمن الرحیم
#زن #جنگ #اسلام #غرب #بیماری
آیین تعادل
دین اسلام، آنطور که من فهمیدم، به دلیل ظرفیت بدنی و روانی زن، نفقه را از دوش زن برداشته و مسئولیت آن را برعهدۀ مرد نهادهاست. باز به احتمال زیاد به همین دلیل که اگر مرد آسیب ببیند، مسئولیت نفقهدادن از دوشش برداشته نمیشود، دیۀ بالاتری نسبت به زن به او اختصاص یافتهاست. همینطور در مسئلۀ ارث.
لکن اعمال این منطق، تنها به همین امور ختم نمیشود و در رفتارها و وظایف دیگر نیز بسط یافتهاست. یکی از امور بسیار حیاتی و سرنوشت ساز مسئلۀ جهاد است. جهاد، به معنای سخت آن، یعنی استفاده از جنگافزار، در دین مبین اسلام بهطور کلی از دوش زن برداشته شدهاست. یعنی هیچ موقع، نه از رسولالله، نه از اهل بیت و نه از جانشینان آنان، فقهای عظیم الشأن، فتوایی مبنی بر وجوب جهاد زن صادر نشدهاست؛ حتی در جایی که تعداد مردان به آن اندازه کم میشود که شاید فرماندهان به این فکر بیفتند که بایستی زنان وارد معرکه شوند؛ مانند حادثۀ کربلا.
البته همانطور که این بار سنگین جانبازی، از دوش زن برداشته شدهاست، افراد بیمار هم در قلمرو جنگ و دفاع، مسئولیتی ندارد.
حال این رفتار سرشار از نرمی و لطافت با زن در عرصۀ خشن جنگ را با رفتار داعیان حقوق زن مقایسه کنید. رژیم صهیونیستی که امروز درگیر جبهۀ غزه است، زنان را ازطریق قانون سربازی اجباری، راهی میدان نبرد با مجاهدان غزه نمودهاست.
گزارشاتِ رسیده از جبهۀ اوکراین-روسیه نشان میدهد که مقامات اوکراینی نیز با حیل گوناگونی زنان را به نبردگاه جنگ گسیل کردهاند. شاید از این بدتر و زشتتر، روانهکردن افرادی است که از بیماری و اختلالات روانی رنج میبرند؛ مانند مبتلایان به سندروم داون.
البته این رفتارشان مطابق با تمام آزادیهایی است که برای زن روا داشتند؛ با توجه به این آزادیها و حقوق، حکومت حق دارد از زن بپرسد که چرا هنگامی که کار میکردی و به اندازۀ مرد حقوق میگرفتی، شرکت تأسیس میکردی، حق طلاق داشتی و ... خود را همپایۀ مردان قدرتمند میدیدی اما الان که جنگ است میخواهی عقب بکشی؟! همانطور که حقوقت را تضمین میکردم، اکنون از اجبار به انجام وظیفه عقبنشینی نخواهم کرد!
بههرحال اگرچه غربیها نیز منطق خود را بهدرستی بسط میدهند اما مسئله این است که منطقشان با واقعیت انسان بهطورکلی و زن بهطور خاص، سازگاری ندارد و این آیین تعادل، اسلام عزیز است که باتوجهبه ظرفیتهای وجودی زن و مرد، از حقوقشان دفاع میکند.
الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
#علم #فلسفه #شناخت #نهاد_علم
مسئولیت دانشمندان در آشفتهبازار علم
در روزهایی که آلودگی هوا خیلی کمتر میشد و عزم دانشگاهمان را میکردم، از دهها کیلومتری تهران بهراحتی میتوانستم قلۀ دماوند را ببنیم؛ آن کوه با شکوه و زیبایی که ملک الشعرا در توصیفش اینگونه سرود که ای دیو سپید پای در بند/ ای گنبد گیتی ای دماوند و ... .
ولی شاید بتوانم بگویم که در بسیاری از ایام سال امکان مشاهدۀ این صحنۀ زیبا، حتی در خود تهران نیز فراهم نیست؛ یعنی نه میتوانید کوه دماوند را ببینید و نه کوههای دیگری که تهران در پای آنها زاده شدهاست.
برای اینکه مردم از نعمت مشاهدۀ این زیبایی محروم نشوند دو راهکار جلوی ما قرار دارد: ۱- اینکه کمک کنیم، هرطور شده، با دور کردن کارخانهها و نیروگاهها، با تغییر خودروها، با کمتر مصرف کردن گاز و ... هوا تمیزتر شود ۲- آلودگی هوا را گسترش دهیم تا مردم از نزدیکتر و بیشتر بتوانند به این نعمت دستیابند. یعنی نه تنها آلودگی هوا را کاهش ندهیم، بلکه تلاش کنیم تا این آلودگی بیشتر شود! اما چطور ممکن است که با افزایش آلودگی، مردم از کوهها و زیباییها بیشتر استفاده کنند؟ یک پاسخ میتواند اینگونه ارائه شود که مگر کوه چیست؟ کوه جسمی خاکستری است که طرف دیگر آن ناپیداست؛ با آلودگی بیشتر هوا دقیقاً میتوانیم جسم خاکستریای که آنورش ناپیداست گسترش مییابد و همه جا را فرا میگیرد!
حالا صبر کنید تا ببنید که اساساً چرا سراغ این مثال رفتم؟
ما برای اینکه به شناخت واقعی از نائل شویم نیز دقیقاً همین دو راه را در پیش داریم: ۱- یا اینکه عوامل نامعتبری که مانع دیده شدن دین هستند را بزداییم و نگذاریم امور شبه دین مانع دینشناسی و مشاهدۀ دین (همانطور که در یادداشت چقدر میدانیم، در دو بخش توضیح دادم) شوند ۲- یا اینکه بگوییم بابا مگر دین چیست؟ روایت است و تفسیر؛ پس هر روایتی که دیدیم «شبیه» روایات معتبر و متواتر و آیات قرآن بود، به سلیقۀ خودمان منتشر کنیم! و هر تفسیر و استحسانی هم که به نظرمان رسید پای منبر بگوییم! تازه اینطور مردم به دینداری هم نزدیکتر میشوند!
حالا فهمیدید که بخش دوم مثال چقدر حقیقی است؟
از برخی از دوستان میپرسیم که چرا بخشی از قرآن را جدا میکنید برداشتی ارائه میکنید که با سیاق سازگار نیست؟ یا میگوییم چرا از روایات بیسند اینقدر با آب و تاب صحبت میکنید؟ میگوید مضامین این روایات، یا این برداشت از قرآن، متواتر لفظی یا معنوی است. ولی وقتی دوباره میگوییم این روایات را برایمان بشمارید یا آیاتی که چنین مضمونی را صریحاً مطرح میکنند بفریایید! باز ما را به روایاتی ارجاع میدهد که در بیاعتباری همان اوضاع را دارد و یا سر از برداشتهایی از قرآن در میآوریم که وضع بهتری از قبلی ندارند.
برخی از بزرگواران هم پاسخشان این است این روایات را نمیتوانیم کنار بگذاریم؛ زیرا ظن ما را قویتر میکند!
۱- علاوهبر اینکه این پاسخ اساساً محکم نیست، چرا که ظن، امری روانشناختی است و اصلا معلوم نیست از جنبۀ شناختی چیزی افزون بر شک داشته باشد، ۲- ما دنبال شناخت دین هستیم یا تقویت ظن؟! اگر ظن اهمیت دارد، چرا به ضد انقلاب و شبکههای بیگانه حق نمیدهیم در حالی که قطعاً به این ظنی که شما میگویید رسیدهاند؟ یا چرا اهل سنت را محق نمیدانید؟
وقت آن نشده که پایمان را جای محکمی بگذاریم به روشی کاملا منطقی به شناخت برسیم (روش را هم در همان یادداشت معرفی کردم).
خلاصه اینکه دانشمندان در هر علم و شناختی، اعم از علوم اسلامی، فلسفه و علم، علاوهبر تحقیق برای کشف، وظیفهای بس سترگ بر عهده دارند و آن هم چیزی نیست جز پالایش مداونم علم و دانشی که در آن متخصصاند؛ تا اینگونه، راه رسیدن به واقعیت (واقعیت دین یا جامعه یا انسان یا ... ) هموارتر گردد، نه اینکه هر چه دیگر دانشمندان تلاش کردهاند، نابود شود.
معیار ما برای شناخت واقعیت، شناخت است، شناخت! نه حجت، نه ظن، نه شک، نه کار راهاندازی. برای شناخت باید شناخت!
الحمد لله رب العالمین
#فمنیسم #زن #قدرت #علم #مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
فمنیسم و مسئلۀ قدرتِ برابر
در گذشته هم شنیده بودم، این روزها هم میشنویم که علم اثبات کردهاست که زن و مرد از جهت قدرتِ بدنی برابرند.
من همیشه بر این تأکید دارم که وقتی مسئلهای علمی با امری بدیهی سازگار نبود، هر چه هم بگویند آزمایش کردهاند و ... برای من علمی نیست. آخر آنْ چه علمی است که با که با بدیهیات و امور روشن نمیسازد؟!
بیایید خودتان با چشمان خودتان ببنید که چند درصد از کارگران ساختمانی زن هستند؟ اصلاً لازم نیست که به فرنگ ارجاع دهید و فکر کنید آنجا شاید چنین متفاوت از اینجا باشد؛ چون اگر امکان حضور زنان در این شغل سخت بود در همین کشور خودمان هم اتفاق میافتاد. خُب چند درصد از کارگران ساختمانی را زنان به خودشان اختصاص می دهند؟ تقریباً هیچ. چرا؟ چون کارگری ساختمان نیازمند قدرت بدنی بالایی است. حالا من از کار در معادن زغال سنگ فاکتور گرفتم!
مثال دیگر، مسابقات ورزشی است؛ چرا در مسابقات ورزشی بین زن و مرد تفکیک کردهاند؟ با اینکه در مسابقات ورزشی جهانی، قویترین زنها شرکت میکنند، برای همه از جمله خودش زنان ورزشکار بدیهی است که تاب تقابل با مردان را ندارند. فکر میکنم که در مسابقات جهانی پارسال بود که مردی که در رتبههای جهانی ۳۲ام بود، با تغییر اسمی جنسیت خود، وارد مسابقات زنان شد و به همین راحتی رتبۀ نخست را به خود اختصاص داد! اوج قدرت زنان بسیار پایینتر از اوج قدرت مردان است و این نشاندهندۀ آن است که میانگین نسبت میان این دو قشر هم به همین صورت است.
اینها اموری بدیهی و آنچنان روشنی هستند که اگر کسی آن را نفی کند، اساساً دیگر نمیتوان در این مسئله با او گفتگو کرد.
ولی باز هم میتوانیم ادامه دهیم. چند درصد از نیروهای مسلح کشورهای جهان را زنان تصاحب کردهاند؟ و در ادامه چند درصد از زنان فرماندهان نیروهای مسلحاند؟ میدانیم که تعداد بسیار پایین است. چرا؟ با وجود اینکه زنان در بسیاری از کشورها آزادند که وارد ارتش شوند، ولی از سویی خود زنان، حتی زنانی که بیکارند و به خاطر استقلال (!) جویای کار، کمتر تمایل دارند که وارد ارتش شوند و از سوی دیگر شاید دولتمردان خودْ مانع حضور پرتراکم زنان در ارتش هستند؛ زیرا میدانند دشمنشان مرد است و اگر نسبت مردان در طرف خودشان کمتر شود ... .
اساساً هرجا که مسئلۀ رقابت با مردان، و اعمال قدرت مطرح است، کمتر میبینید که زنان بیشاز مردان حضور داشته باشند. مثلاً جستجو کنید که میان ثروتمندان جهان، مدیران، اصحاب سیاست و ... تعداد زنان چه نسبتی با تعداد مردان دارند؛ میدانم که خواهید گفت: بسیار کمتر هستند. اما دلیلش چیست؟ غیر از این است که در میان خشونت و اِعمال قدرت مردان، پایداریشان را از دست میدهند و تاب این همه فشار مردانه را ندارند؟! یعنی حتی تاب فشارهای روانی را نیز نخواهند داشت، چرا که روان زنانه، بهتبع بدن زنانه، چنین تحملی را ندارد.
بههرحال باز هم به همان دو مورد نخست ارجاعتان میدهم و اینکه در چند خانواده مییابید که شوهر ضعیفتر از زن خود باشد؟!
البته که مردان در این زمینه زیاد فریب نمیخورند؛ اما از خانمهای محترم خواهش میکنم که فریب نخورند و با شناختی اشتباه وارد رقابتهای مردانه نشوند. مردان اجازۀ حضور شما در مراتب بالا را نمیدهند؟!
راستی، اگر هم سندی پیدا کردید از پژوهشگاهی که شما نتیجۀ پژوهشهایشان این بود که زن و مرد قدرتی برابر دارند، آن پژوهش سفارشی است!
الحمد لله الخالق العلیم
#سیاست #انتخابات #شناخت #نامزد
بسم الله الرحمن الرحیم
توان ما در شناخت نامزدهای انتخابات
سال ۱۳۸۴، در انتخابات ریاست جمهوری، حق انتخاب نداشتم؛ اما بسیار به دنبال این بودم که احمدینژاد رأی بیاورد. سال ۱۳۸۸ هم همینطور. ولی شاید هیچ کس مثل احمدینژاد، با دلاری کردن پتروشیمیها، از نظر اقتصادی مردم را به فلاکت نکشاند؛ همچنین شاید هیچ کس مانند احمدینژاد، با ستیزهجویی در برابر رهبری، ما انقلابیها را سرخورده نکرد.
در انتخابات مجلس هم به همین صورت؛ در مشهد تلاش داشتیم که آقای الف رأی بیاورد، به خاطر تقوایش، به خاطر دغدغهاش و ... ولی الان دنبال آنیم که دیگر رأی نیاورد!
میخواهم بگویم در انتخاب افراد برای رساندن آن ها به ریاست جمهوری یا مجلس، تنها میتوانیم به خطوطی کلی اکتفا کنیم، خطوطی که بارها رهبری آنها را گوشزد کردهاند؛ البته باز هم همۀ آن خطوط را نمیتوانیم در بسیاری از افراد بیابیم و در نتیجه میتوانیم برخی از آنها را اولویت بندی کنیم و ببینیم چه کسی این خصوصیات را در خود پرورش دادهاست.
این تنها بهایندلیل نیست که ممکن نیست آنچنان که باید بشناسیم؛ طرف دیگر آن است که نماینده وارد محیطی میشود که انگار بهکلی دنیای دیگری است؛ امکانات بهقدری فراوان و اعمال قدرت به آن اندازه شدید است که خصوصیاتی که نامزد انتخابات، در دنیای قبلی داشت (!) نمیتواند او را در حفظ خود و آرمانهایش در دنیای جدید کمک کند.
یاد این قول علامه طباطبایی در نهایه افتادم که دلیل بحث نکردن از افراد واقعیت در فلسفه را اینگونه تبیین میکنند: «و لكن البحث عن الجزئيات خارج من وسعنا على أن البرهان لا يجري في الجزئي بما هو متغير زائل و لذلك بعينه ننعطف في هذا النوع من البحث إلى البحث عن حال الموجود على وجه كلي»؛ ایشان در فلسفه دنبال خطوط کلیاند به این دلیل که افراد را به دو جهت به صورت یقینی نمیتوانیم بشناسیم: ۱. بسیار زیادند ۲. در حال تغییر و تحولاند.[باز بگویید فلسفۀ اسلامی نه به درد میخورد و نه امتداد دارد 😊]
ولی غالباً، این خطوط کلی حفظ شدهاند؛ یعنی اگر انقلابی بودهاند، سعی کردهاند که برای حفظ جمهوری اسلامی تلاش کنند، در مقابل اوامر رهبری کمابیش عصیان نکنند و ... آن وقت هم که خطشان مخالفت با جمهوری اسلامی و رهبری بود، مثل مجلس ششم و دولت روحانی، در آسیب زدن به جمهوری اسلامی از هیچ زحمتی دریغ نکردند.
بههرحال، حفظ این خطوط، تنها دلیل و امید ما برای رأی دادن است و بنابراین برای پیدا کردن نامزد آرمانی، زیاد خود را اذیت نکنید!
میخواهم بگویم بیش از این هم خدا از شما نمیخواهد.