تقابل امام زمان با علما(۱) | برگرد که ما به تو نیازی نداریم!
✍️ این بیان برخی از دشمنان امام زمان علیه السلام در هنگامه ی ظهور است.
۱. نخست سخن گروهی از بتریه است: «وَ يَسِيرُ إِلَى اَلْكُوفَةِ، فَيَخْرُجُ مِنْهَا سِتَّةَ عَشَرَ أَلْفاً مِنَ اَلْبُتْرِيَّةِ، شَاكِينَ فِي اَلسِّلاَحِ، قُرَّاءَ اَلْقُرْآنِ، فُقَهَاءَ فِي اَلدِّينِ، قَدْ قَرَحُوا جِبَاهَهُمْ، وَ شَمَّرُوا ثِيَابَهُمْ، وَ عَمَّهُمْ اَلنِّفَاقُ، وَ كُلُّهُمْ يَقُولُونَ: يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ، اِرْجِعْ لاَ حَاجَةَ لَنَا فِيكَ» قائم به سوی کوفه رهسپار میشود. در آنجا شانزده هزار نفر از بتریه مجهز به سلاح در برابر ایشان میایستند؛ همه قاریان قرآن و فقهای در دین هستند که پیشانیهای آنان از عبادت بسیار پینه بسته، لباس همت (در باطل) را بالا زده و نفاق آنها را فرا گرفته است. آنان یکصدا میگویند: ای فرزند فاطمه! [از همان راه که آمدهای] برگرد، زیرا به تو نیازی نداریم!
و گروه دیگری است که می گویند: نمی شناسیم و انکار می کنیم که شما یا ابن فاطمه باشید: «تَكْذِيبَهُمْ بِالْقَائِمِ إِذْ يَقُولُونَ لَهُ لَسْنَا نَعْرِفُكَ وَ لَسْتَ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ(ع)كَمَا قَالَ الْمُشْرِكُونَ لِمُحَمد».
🔻عبدالله مامقانی گوید: بتریه فرقه ای از زیدیه است که گفته اند: منسوب به مغیره هستند که لقب او اوابتر است و نیز گفته اند: آنها اصحاب کثیرالنواء و حسن بن صالح، سالم بن ابی حفصه، حکم بن عیینه، سلمة بن مهیا و ابوالمقدام هستند، ٱنها به ولایت امیرالمؤمنین دعوت می کنند و آن را با ولایت ابوبکر و عمر به هم آمیخته و امامت را برای آنها اثبات کرده و بغض عثمان، طلحه، زبیر و عایشه را داشته اند. به اعتقاد من بتریه، زیدیه عامه اند(📚مقیاس الهدایة ج ۲ ص ۳۵۰)
در کتاب قطب الدین راوندی و در مورد کثیرالنواء آمده است: «و کان من المغیریة»
۲. دوم سخن کسانی است که شعار یا عمر و یا ابابکر سَر می دهند که روایت آن در کتاب مرحوم نیلی نجفی چنین است: «إذا ظهر القائم علی نجف الکوفة خرج إليه قراء أهل الکوفة و قد علقوا المصاحف علی أعناقهم و فی اطراف رماحهم شعارهم یا ابابکر و یا عمر و یقولون: لا حاجة لنا فیک یا ابن فاطمة» هنگامی که قائم در نجف کوفه ورود کنند، قاریان قرآن در کوفه، در حالی که قرآن ها به گردن دارند، روبه روی ایشان قرار می گیرند، شعار اینها یاابابکر و یاعمر است و خطاب به قائم می گویند: ما نیازی به تو نداریم.
این روایت می تواند به روایت نخست بازگردد، زیرا شعار آنها به ابابکر و عمر حاکی از پذیرش ولایت ابابکر و عمر و بغض نسبت به عثمان و عایشه دارد. هرچند گروه دیگری از این منطقه خواهند بود که جای خالی نام عثمان را پُر خواهند کرد و آنان به نام عثمان شعار می دهند: «إذا قام القائم دخل الکوفة... ثم لا یلبث إلا قلیلا حتی یخرج علیه مارقة الموالی برمیلة الدسکرة عشرة آلاف شعارهم یا عثمان یا عثمان» و ممکن است این شعار به تحریک ندای ابلیس بعد صیحه ی حضرت جبرئیل باشد.
۳. سوم سخن سپاه سفیانی است: «يقدم القائم (عليه السلام )حتى يأتي النجف فيخرج إليه من الكوفة جيش السفياني وأصحابه، والناس معه، وذلك يوم الأربعاء فيدعوهم ويناشدهم حقه و يخبرهم أنه مظلوم مقهور ويقول: من حاجني في الله فأنا أولى الناس بالله - إلى آخر ما تقدم من هذه - فيقولون: ارجع من حيث شئت لا حاجة لنا فيك» قائم (علیه السلام) می آید تا اینکه به نجف اشرف می رسد، در آن حال لشکر سفیانی از کوفه به سوی آن حضرت و اصحاب او بیرون می آیند ، در حالی که جمعیت خلایق در سر آن حضرت می باشد، و این قضیه در روز چهارشنبه واقع می شود . پس آن حضرت خلایق را دعوت می کند و به حق خود سوگند می دهد، و به ایشان خبر می دهد که: من مظلوم و مقهور شده ام، او می فرماید که هر که در خصوص خدا با من محاجه و گفت و گو نماید هر آینه من نزدیک ترین خلایق ام به خدا ...
جوابش گویند که: از هر جا که آمده ای به آنجا برگرد، ما را به تو احتیاج نیست!
برخی از فرق انحرافی به این سمت رفته اند که این سخن از زبان علما و فقهای شیعه در دشمنی با امام زمان خارج می شود، حال آنکه هویت صاحبان این سخن روشن است که به فرقه ی بتریه و لشکر سفیانی بازگشت دارد و چنین توهمی از روی غرض و عدم دقت در روایات دارد.
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
[ معرفت و اطاعت ]
چگونه می توان از کسی که نمی شناسی اطاعت کرد و چگونه شناخته می شود کسی که از او اطاعت نمی شود؟
#نور_نما
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۱)
🔻ابن عباس می گوید: از اخلاق پیامبر این بوده که بر هر یک از اسباب و وسائل خویش نامی را انتخاب می کرده است: «وَ كَانَ مِنْ خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)أَنْ يُسَمِّيَ سِلَاحَهُ وَ مَتَاعَهُ وَ دَوَابَّ»(📚بحار ج ۱۶ ص ۱۲۵) و در روایتی دو پرچم برای پیامبر بیان شده که یکی با اسم "عقاب" و دیگری با اسم "معلوم" است: «كَانَتْ لَهُ رَايَةٌ تُسَمَّى اَلْعُقَابَ وَ كَانَ لَهُ لِوَاءٌ يُسَمَّى اَلْمَعْلُومَ».
✍️ با دقت در روایت فوق، به تفاوت در لفظ می رسیم، زیرا حضرت برای پرچم عقاب از کلمه "رایة" و برای پرچم معلوم از کلمه "لواء" بهره گرفته است. هر چند که هر دو لفظ رساننده معنای پرچم هستند اما تفاوتی آنها را از هم جدا کرده و علامه مجلسی به همین تفاوت توجه داده و می گوید: «الراية العلم الكبير و اللواء أصغر منها قال في المصباح لواء الجيش علمه و هو دون الراية» "الرایۀ" پرچم بزرگ است و «اللواء» کوچکتر از رایۀ است. در المصباح گوید: «لواء الجیش» یعنی پرچم لشکر که از رایۀ کوچکتر است(📚بحار ج ۲۰ ص ۴۰۳).
🔻لفظ دیگری که برای پرچم استفاده شده "عَلَم" است و این نیز متفاوت با رایت است، زیرا در روایت عَلَم و رایت جدا از هم ذکر شده اند: «و ما دلائل و علامات یا رسول الله؟قال: له علم إذا حاج وقت خروجه انتشر ذلک العلم فی نفسه، و أنطقه الله تبارک و تعالی فناداه العلم أخرج یا ولی الله فاقتل أعداء الله و له رایتان» (کمال الدین ج ۱) و "عَلم" می تواند به معنای پرچم با وجود خارجی اطلاق شود که روایت آن گذشت، یا به نشانه و علامت اطلاق شود: «بعثه حین لا علم قائم و لا منار ساطع» و یا به شخص خاصی از جهت هدایتگری او گفته شود: «السلام علیک... العلم المنصوب».
#پرچم_امام_زمان
#نور_نما
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
مواریث انبیاء | پرچم امام زمان(۲)
✍️ تعبیر دیگری که علاوه بر "عقاب" در مورد مورد رایت پیامبر وارد شده است "المغلبه" است: «يَنْشُرُ رَايَةَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ هِيَ اَلْمِغْلَبَةَ» یعنی این پرچم هر کجا گشوده شود، غلبه نیز در آنجا است.
🔻رایت "عقاب" یا "مغلبه" به رنگ سیاه است و لواء معلوم به رنگ سفید است: «إنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعَثَ عَلِيّاً عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَوْمَ بَنِي قُرَيْظَةَ بِالرَّايَةِ وَ كَانَتْ سَوْدَاءَ تُدْعَى اَلْعُقَابَ وَ كَانَ لِوَاؤُهُ أَبْيَضَ».
🔻علاوه بر پرچم های یاد شده، پیامبر پرچم های دیگری نیز داشته اند. از این رو ابن عباس بعد بیان پرچم سیاه عقاب، از پرچم های دیگری یاد می کند که بعضی از آنها سیاه و بعضی دیگر سفید بوده اند: «اسْمُ رَايَتِهِ الْعُقَابُ وَ كَانَتْ سَوْدَاءَ مِنْ صُوفٍ وَ كَانَتْ أَلْوِيَتُهُ بَيْضَاءَ وَ رُبَّمَا جُعِلَ فِيهَا السَّوَا»(📚بحار ج ۱۶ ص ۱۲۵)
🔻در میان این پرچم ها، تنها پرچم سیاه عقاب بوده که حالت اعجاز آمیزی داشته و بعنوان نشان امامت، غير از ائمه دیگری در تصاحب آن دخالت نداشته است، و این همان موضوعی است که ابن هشام به نقل ابن اسحاق گفته است: «و کان امام رسول الله صلی الله علیه و سلم رایتان سوداوان إحداهما مع علی بن أبی طالب، یقال لها: العقاب و الأخری مع بعض الأنصار».(📚السیرة النبویة ج ۲ ص ۴۴۵).
🔻مضاف بر سخن ابن اسحاق که از رایتی به نام عقاب و متعلق به پیامبر می گوید، بیان می دارد که پیامبر رایت دیگری داشته است و این رایت دیگر نزد بعض از انصار بوده. از این رو ابن ابی الحدید به نقل از واقدی که از مورخان است، از رایتی گفته است که در دست بعض انصار در گردش بوده: «رایت را عبدالله بن رواحه گرفت، پس اندکی عقب نشست، سپس حمله آورد و جنگید و کشته شد... و رایت را ثابت ابن ارقم گرفت، در این حال بر انصار فریاد می کشید، پس اندکی از ایشان سوی او بازگشتند، و خالد بن ولید گفت: ای ابا سلیمان رایت را بگیر! خالد گفت: نه بلکه تو آن را بگیر که تو سالمند تری و در بدر حضور داشته ای و ثابت گفت: آن را بگیر ای مرد، به خدا آن را جزء برای تو برنداشتم، پس خالد آن را گرفت...» (📚شرح ابن ابی الحدید ج ۱۵ ص ۶۸)
#پرچم_امام_زمان
#نور_نما
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
✍️ حافظا کجای کاری فالت غلط درآمد
گفتی غمت سرآید
این عمر من سرآمد
مهدی ولی نیامد
امسال نیز بگذرد...
#نور_نما
اوصاف امام عصر علیه السلام(۶)
#ناطق(۱)
و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم / منکم
✍️ "ناطق" اسم فاعل و انشقاق یافته از "نطق" که مقابل آن "صامت" است می باشد و برای "نطق" دو معنا گفته شده است:
۱. نخست معنای حقیقی است: تکلم و سخن گفتن
۲. دوم معنای مجازی است: تفکر و تعقل
از آنجایی که ریشه ی نطق، تعقل و تفکر است، به تفکر نیز "نطق" گفته اند و علمی که موجب مصون فکر از خطاست را به همین اعتبار "منطق" خوانده اند.
🔻امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد قرآن می فرماید: «فالقران آمر زاجر» و ابن ابی الحدید گوید: «قرآن آمر و زاجر، یعنی امر کننده و نهی کننده گرفت، زیرا خالق آن - که همان خداوند سبحان است - بدان وسیله امر و نهی می کند. پس امر و نهی را بدان نسبت داد که گویی سیف قاتل، در حالی که قاتل تنها زننده بدان است» و ما در ادامه می گوییم: همان است ناطق که هر که اوامر گوینده ای(ناطقی) را بشنود مانند آن است که عبد اوست: «مَنْ أَصْغی إِلی ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ» و بنابراین کسی که اوامر شیطان را بشوند خود را در جایگاه عبد ابلیس نهاده است: « إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ». و ممکن است اشکال شود که این مثال شبیه پیروی از اوامر و بندگی امام معصوم است و ما در پاسخ می گوییم: امام ناطق است به امر الله و از این رو مردم بندگان اهل بیت در طاعت از خداوند سبحان هستند: «كُنْتُ قَائِماً عَلَى رَأْسِ اَلرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) بِخُرَاسَانَ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ مِنْهُمْ إِسْحَاقُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى ، فَقَالَ لَهُ: يَا إِسْحَاقُ ، بَلَغَنِي أَنَّكُمْ تَقُولُونَ: إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِيدٌ لَنَا، لاَ وَ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مَا قُلْتُهُ قَطُّ، وَ لاَ سَمِعْتُهُ مِنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِي ، وَ لاَ بَلَغَنِي عَنْ أَحَدٍ مِنْهُمْ قَالَهُ، لَكِنَّا نَقُولُ: اَلنَّاسُ عَبِيدٌ لَنَا فِي اَلطَّاعَةِ، مَوَالٍ لَنَا فِي اَلدِّينِ، فَلْيُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ اَلْغَائِبَ»
🔻و همینطور امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ی قرآن فرمود: «صامت ناطق» و ابن ابی الحدید درباره ی آن گوید: «و نیز آن را صامت ناطق، یعنی خاموش گویا قرار داد، زیرا از آنجا که حروف و اعراب است خاموش است و محال است که عرض گویا باشد، چرا که گویایی حرکت اعضاست برای سخن گفتن، و محال است که سخن دارای اعضایی باشد که بدان گویای سخنان شود. بلکه قرآن از آن جهت که متضمن اخبار و امر و نهی و نداء و غیر اینها از اقسام سخن است، مانند کسی است که سخن می گوید، زیرا بدان فهم حاصل می شود، و این از باب مجاز است چنان که گویی: این تپه ها گویایند»(📚شرح ابن ابی الحدید ج ۱۰ ص ۱۰۹)
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
می خواهم قلبم آرام گیرد...
✍️ گاهی انسان یقین دارد ولی دیدن به چشم قلب پریشان او را آرام می بخشد...
آقا جان! ما به شما یقین داریم اما می شود آرام پریشان قلب ما باشی؟
مثل حضرت ابراهیم علیه السلام که گفت: «بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» می خواهم قلبم آرام گیرد
مثل ابوبصیر که امامش را شناخت ولی گفت می خواهم بصیرتم زیاد شود: «قَالَ لِي هَلْ تَعْرِفُ إِمَامَكَ قُلْتُ إِي وَ اَللَّهِ وَ أَنْتَ هُوَ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ أُرِيدُ أَنْ تُعْطِيَنِي عَلاَمَةَ اَلْإِمَامَةِ قَالَ لَيْسَ بَعْدَ اَلْمَعْرِفَةِ عَلاَمَةٌ قُلْتُ نَزْدَادُ بَصِيرَةً»
مثل احمد بن اسحاق که گفت: می شود قلبم آرام گیرد؟ و شما درآمدی و گفتید: «أنا بقیة الله فی أرضه و المنتفم من أعدائه...»
آقای من می شود روی زیبای شما را ببینم؟
اوصاف امام عصر علیه السلام(۷)
#ناطق(۲)
#خلیفة_الله
و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام مهدی ناطق لکم / منکم
السلام علیک یا خلیفة الله
✍ خداوند سبحان می فرماید: «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» و شیخ صدوق می گوید: «کلمه ی خلیفه در این آیه (إنی جاعل فی الارض خلیفه) اشاره دارد به اینکه در هر زمان خلیفه ی خدای تعالی یکی بیش نیست و گفته ی کسانی که پنداشته اند در هر عصری ممکن است ائمه ی متعددی وجود داشته باشد، باطل است و خدای تعالی بر یکی اکتفا کرده و اگر حکمت الهی اقتضای خلفای متعدد داشت او اکتفا به یک خلیفه نمی کرد»(📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۹).
🔻خداوند سبحان در آیه ی فوق از مقام توحیدی خود در جعل خلیفه سخن فرمود و اگر کسی بگوید: دیگری نیز در جعل خلیفه شریک است و در آن حقی دارد، باید کسی را معرفی کند که در خلق انسان نیز از خاک با خداوند شریک باشد: «إِنی خالق بشرا من طِين»، زیرا خداوند نفس خویش را به "خالق" و "جاعل" توصیف فرموده است. و از این رو در مقام نبوت و در مقام امامت در هر زمانی تنها یک خلیفه وجود دارد، با این تفاوت که برخی گفته اند: امام خلیفة الله و پیامبر خلیفة الرب است و به همین علت ائمه هدی علیهم السلام در دعای خویش خدا را با "اللهم" و انبیاء با "ربنا" می خوانند: «ربَنا اتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِیالاخِرَهِ حَسَنَهً» - «رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» - «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا».
🔻آیه ای که خاصا به وجود تنها یک امام در هر زمان اشاره دارد، این آیه ی مبارکه از قرآن است: «وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» و امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: «امام بعد امام» و در تعابیری بسیاری آمده است: «واحدا بعد واحد». علامه ی مجلسی می گوید: شاید مراد از آن(و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون) این آیه از قران باشد «إنی جاعل فی الأرض خلیفه» (📚بحار ج ۲۳ ب ۱).
- سوال اول: ما شاهد بیش از یک خلیفه و بیش از یک امام در دوره هایی از تاریخ بوده ایم و بنابراین چگونه این سخن شما می تواند درست باشد؟
ما در پاسخ به روایت امام صادق علیه السلام ارجا می دهیم که امکان ندارد در یک زمان دو امام باشد مگر آنکه امام قبلی ناطق و امام بعدی صامت باشد: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)تُرِكَ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَا قُلْنَا تَكُونُ الْأَرْضُ وَ فِيهَا إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا إِمَامَانِ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ لَا يَتَكَلَّمُ وَ يَتَكَلَّمُ الَّذِي قَبْلَهُ وَ الْإِمَامُ يَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِي بَعْدَهُ»
- سوال دوم: سائلی دیگر می گوید: گفته ی شما با رجعت سازگاری ندارد، زیرا در عصر امام زمان، ائمه ی هدی علیهم السلام به این دنیا باز می گردند.
و علامه ی مجلسی در پاسخ گفته است:
گروهی از نادانان خیال کرده اند این اخبار(دو امام نمی تواند در یک زمان باشد مگر اینکه یکی ناطق باشد) منافی با اخبار رجعت پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم است و به همین جهت بی محابا این اخبار مستفیضه و بلکه متواتره که از ائمه نقل شده است را رد کرده اند. ادعای آنها از چند جهت باطل است:
اول این که: در بیشتر اخبار رجعت، تصریح نشده که آنها در یک زمان با هم اجتماع دارند، پس منافاتی نخواهد بود. بلکه ظاهر بعضی از اخبار چنین است که رجعت ائمه پس از حضرت قائم است یا در انتهای دوره ایشان است. و روایتی که میگوید"چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" خبری واحد است که یارای معارضه با اخبار فراوان را ندارد.
علاوه بر این، یکی از دانشمندان شیعه در کتاب رجعت خود می نویسد: "قائم" نیز پس از فوتش رجعت خواهد کرد" پس ممکن است روایت "چهل روز بعد از قائم قیامت خواهد شد" مربوط به بعد از رجعت ایشان باشد. و مؤید این مطلب روایات فراوانی است که دلالت دارند بر این که: هر مؤمنی یک مرگی دارد و یک کشته شدن و شهادتی، اگر در این زندگی بمیرد در رجعت کشته می شود و اگر در این زندگی به شهادت برسد در رجعت میمیرد . و نیز اخباری که دلالت دارند بر این که: زمین از حجت خالی نمیشود. پس به هیچ وجه منافاتی وجود ندارد.
دوم این که: ظاهر این روایات عدم اجتماع دو امام در این دوره از زندگی است، و بلکه بعضی از آنها در این معنی صراحت دارد. اگر هم ظهور در این معنی را نپذیریم، ناچاریم به جهت جمع بین روایات، حمل بر همین معنی کنیم؛ زیرا ظاهراً زمان رجعت دار تکلیف نیست، بلکه فاصلهایست بین دنیا و آخرت که نسبت به دسته ای دار تکلیف و نسبت به دسته ای دیگر دار جزاست. و همانطور که اجتماع ائمه در قیامت جای اشکال ندارد، اجتماعشان در این زمان نیز بعید نیست.
و ما نیز می گوییم: مقصود علامه ی مجلسی در مورد اول از کتاب رجعت، کتاب مختصر البصائر است. صاحب مختصر البصائر بر این باور است که امام زمان علیه السلام بعد از اینکه از دنیا می رود به دنیا باز خواهد گشت و بعنوان آخرین خلیفه از دنیا می رود. و مورد ثانی به استدلال عقلی گروهی بازگشت دارد که گفته اند: «دنیا ظرف حدوث و آخرت ظرف ظهور است» بدین معنا که اجتماع ائمه هدی علیهم السلام در قیامت، مستلزم اجتماع آنها در این دنیا است.
سوم این که: روایات رجعت، بیشتر و قوی تر از این دسته روایات است و نمی توان آنها را رد کرد و به این اخبار تمسک جست. بعضی از ایرادگیران برای مردم عوام و جاهلان شبهه میکنند که: اگر ائمه با هم باشند، با اینکه حضرت قائم امام عصر است، کدام یک تقدم در نماز و حکومت و قضاوت خواهند داشت؟ جواب این است که لزومی ندارد ما این مطلب را بدانیم، و از طرف دیگر به ما اجازه داده نشده که اخبار مستفیض را با مختصر استبعادهای واهی رد کنیم. ما به طور خلاصه میدانیم که ائمه در این موارد و غیر این طبق دستور خدا عمل میکنند. این ایرادگیر نمیداند که فرقی بین مرده و زنده ائمه نیست و بین ایشان هیچ اختلافی وجود ندارد. آنها برای همیشه امام و نماینده های پیامبر | چه در حیات و چه بعد از وفاتش هستند. و گذشته از این با فرض اجتماعشان در یک زمان، لزومی ندارد که همگی در یک مکان اجتماع داشته باشند، و نیز محتمل است که مدت کمی با هم اجتماع داشته باشند، و این احتمال نیز هست که رجوع ائمه پس از اتمام حکومت قائم و جهاد و دستورات خصوصی ایشان باشد. به علاوه، همین زمان طولانی که از دوره ایشان گذشته، برای جواب به این توهم شما کافی است(بحار ج ۲۳).
- سوال سوم: ممکن است در ذهن خواننده، این اشکال رخنه کند که چگونه ناطق بودن امامی که غایب است ممکن است؟ بخصوص آنکه در روایت آمده است: «ابْنُهُ حُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِيُّ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ».
محدث نوری پاسخ را به خوف از اعداء ارجا داده است، یعنی امام ناطق است اما ظهور آن به سبب اعداء و کوتاهی مردم ناممکن است.
محمد بن طلحه شافعی گفته است: «حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را «بطین» گفته اند، یعنی مبطن و مخفی کننده علوم و اسراری که رسول خدا به او آموخته بود، به جهت نداشتن محل قابل و خوف و نبودن مجال...»(نجم الثاقب ج ۱ ص ۱۶۴)
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۱)
در دعای ندبه می خوانیم:
- بأبی و أنت أمی و نفسی لک الوقاء و الحمی
"وقاء و حمی" یعنی سپر و حمایت کننده و در اصل "وقا" اعلال یافته ی "وقی" به معنای نگه دارنده است: پدر و مادرم و خودم سپر بلای تو باشم.
این یک جمله ی عاطفی است، اینکه به کسی بگوییم: جانم به فدای تو و پدر و مادرم فدای تو، جنبه ی عاطفی دارد. ضمن آنکه ما ابراز عاطفه به امام زمان می کنیم و خود ابراز و گفتن همین جمله اثر عاطفی دارد، جمله ی عاطفی را گفتن اثر عاطفی دارد، مثل مردی که به زنش می گوید: «إِنِّی أُحِبُّکِ» دوست دارم و اثر عاطفی آن این است «لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً» که همیشه در قلب او باقی و جاری می ماند. بنابراین مهم است که اگر کسی را دوست دارید به او بگویید: «إذا أحْبَبتَ رَجُلاً فأخْبِرْهُ» ابرازش کن و بگو که دوست دارم که ذکر دوست داشتن اعلان همراهی با محبوب است: «أنت مع من أحببت» و موجب انس با اوست: «الذکر مفتاح الانس».
از راه های ابراز عاطفه و دوست داشتن، گوش دادن به حرف های محبوب است: «إذا أحببکم الله فاتبعونی» اگر خدا را دوست دارید مرا تبعیت کنید - «أَحِبُّونَا حُبَّ قَصْدٍ تَرْشُدُوا وَ تُفْلِحُوا أَحِبُّونَا مَحَبَّةَ الْإِسْلَامِ» با محبت تسلیمآمیز، ما را دوست بدارید(با تبعیت اظهار محبت کنید) که اظهار محبت(به هر راهی باشد) محبوب را از غربت می رهاند: «الغریب من لم یکن له حبیب» و "غریب" کسی است که به او محبت نمی شود.
- لیت شعری، أین اسقرت بک النوی
وقتی "استقرت" با "نوی" بیاید به معنای منزل گرفتن، مسقر شدن و ساکن شدن است: ای کاش می دانستم کجا ساکن هستید.
این جمله نیز اثر عاطفی دارد، مخصوصا در مورد حضرت حجت که غایب است و بیان این جمله حکایت از اندوه درونی دارد.
- عزیز علی أن أری الخلق و لا تری
زمین سخت و سفت را "عزیز" می گویند و بنابراین به جایی که آب نفوذ نداشته باشد "عزیز" گفته اند و این مسیر تا ظهور حضرت، مسیر عزیزی است و یاران امام زمان هم سفت و غیر قابل نفوذ اند: چقدر سخت است بر من که همه را می بینم جزء شما را.
برخی گفته اند: این عبارت حکایت از غیبت شخص حضرت دارد، بدین معنا که جسم حضرت دیده نمی شود و ما در آینده بیشتر از آن خواهیم گفت.
- متی ترانا و نراک و قد نشرت لواء النصر آرای...
کی می شود تو ما را ببینی و ما تو را؟ در حالی که پرچم پیروزی را نشر دادی.
این عبارت نیز جنبه ی عاطفی دارد، یعنی اشتیاق دیدار دو سویه است و اگر چنین نبود شوق دیدار ایشان منطقی نبود: «و لا ترغبن فیمن زهد عنک» به کسی که به تو علاقه ندارد دل مبند.
- أترانا
آیا آن زمان می رسد که ما را ببینی؟ در چه حالی؟
- و أنت تؤم الملأ
تو امام وسطی و ما دور تو حلقه زدیم بعنوان مأموم، آیا می شود چنین زمانی برسد؟
- و قد ملأت الأرض عدلا
در حالی که زمین پُر از عدل شده و همه چیز تمام شده و آمدی وسط قرار گرفتی و ما هم با افتخار تمام دور تو حلقه زده ایم. و چقدر این صحنه و زمان زیباست...
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
✨یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی
احسن الحال✨
با سلام و احترام
اتصال بهار طبیعت با بهار قرآن و جان آدمی را به فال نیک میگیریم...
چه خوب است که در این بهار تمنّای همه ما از عمق جان به شرح✨️اللّهم عجّل لولیک الفرج✨️ باشد.
🌾🥀🌼🌺عیدتان مبارک🌺🌼🥀🌾
#نورنما
#لحظه_طلایی
#اللهمعجللولیکالفرج
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
تو کجایی.mp3
4.91M
🎧 #پادکست توکجایی؟!
به سال نو چه امیدی!
اگر دوباره نیایی...
#نورنما
#امام_زمان
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
ارتباط عاطفی با امام زمان علیه السلام(۲)
امام رضا علیه السلام می فرماید:
- اَلامام الانيس الرّفیق
"انیس" فراتر از "انس" است، یعنی کسی که بسیار انس دارد. و مفتاح انس، ذکر است: «الذکر مفتاح الانیس» و کسی که انیس است(یعنی ذاکر است) برتر است: «و قیل له صلی الله علیه و آله أي الأصحاب أفضل؟ قال: من إذا ذکرت أعانک و إذا نسیت ذکرک» از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال شد: کدام یاران برترند؟ فرمود: آن که هر وقت یاد شدی یاریت کند و هر وقت فراموش شدی تو را به یاد آورد.
"رفیق" فراتر از "رفق" است، یعنی کسی که بسیار رفاقت دارد و او کسی ایست که به هنگام نادیده گرفته شدن و دیدن نالطفی ارفاق می کند و آسان می گیرد و کسی که چنین کند برتر است: «اصطحب اثنان إِلا كان أَعْظمها أَجْرا وَ أَحبهما إِلی الله عزوجل أَرْفقها بصاحبه» رسول خدا فرمود: دو کس با هم همنشینی نمی کنند، مگر اینکه آن کس که بیشتر مدارا می کند، اجرش بیشتر است و در نزد خدای عزوجل محبوب تر به شمار می آید.
واژه ای دیگر "صدیق" است، و او در صدق کثیر است. گفته اند: صدیق کسی است که در گفتار و عمل یکی است؛ آنگونه که در ظاهر با دوست خویش رفتار می کند، در پنهان نیز به آن پایبند است: «و الصدیق من صدق غیبه» دوست آن است که در نهان آئین دوستی را رعایت کند[و چون پنهان شد از او روی برنگرداند].
و همچنین "صدیق" را مبالغه ی در "تصدیق" دانسته اند. مرحوم طبرسی در ذیل آیه ی: «إنه کان صدیقا» می گوید: یعنی تصدیق و ایمانش در امور دین در حد اعلی باشد[و غیبت حضرت حجت، موجب بازگشت از ایمان نشود] چرا که اصل او میبایست در امام ظاهر و غایب ایمان به آنها باشد: «مؤمن بِسرکم وَ علانیتکم وَ شاهِدکم و غائبکم و أولکم وَ آخرکم...»
واژه ای دیگر "خلیل" است: «و اتخذ الله ابراهیم خلیلا» و "خلیل" یا از ماده "خلت" به معنای حاجت است و به دوست "خلیل" می گویند به این اعتبار که به نیاز های دوستش رسیدگی می کند. و یا از ماده "تخلل" به معنای آمیختگی است و به رابطه ی نزدیک دو دوست اطلاق می شود.
- الوالد الشفیق
"شفیق" یعنی کسی که بسیار مهربان است؛ گویا امام پدری است که نسبت به فرزندش چنین است و بلکه او در این ویژگی از پدر و مادر نیز سبقت می گیرد: «و أشفق علیهم مِنْ آبائهم وَ أُمهاتهم».
و در روایت دیگر آمده است: «حسن الخلافة علی من ولی علیه حتی یکون له کالوالد الرحیم» چنان رهبری که برای مردم همچون پدری رحیم باشد و ما گفتیم: رحیم اختصاص به مؤمنین دارد.
- و الأخ الشقیق
"شقیق" از "شقه" می آید و به معنای نصف هر چیز است و «الأخ الشیق» به برادر دوگلو گفته می شود، به اعتبار اینکه گویی هر کدام نیمه و شقه دیگری هستند.
حضرت زینب را «شقیقة الحسین» خوانده اند یعنی شقه و تکه ای از وجود امام حسین علیه السلام بود.
- و الأم البرة بالولد الصغیر
او مانند مادری دلسوز نسبت به فرزند خردسال است.
توصیف به این نسب ها رساننده نزدیکی و ارتباط مهربانانه و عاطفیانه حضرت با شیعیان است: «و الصاحب المناسب» و چه بسا یاری که چنان خویشاوند است و "مناسب" از "نسب" آمده؛ یعنی گویا از نسب نیز با او ارتباط دارد که بنظر دور است ولی از نزدیک نیز نزدیک تر است: «و رب بعید أقرب من قریب». رسیدن به این ارتباط بازگشت به مدت دوستی دارد؛ یک روز دوستی فقط یک تمایل است: «مودة یوم میلة» و یک ماه دوستی قوم و خویشی است: «وَ مودة شهر قرابة» و یک سال دوستی خويشاوندى پايدارى است كه هركس آن را ببرد، خداوند [رشته عمر] او را به سر مى آورد: «وَ مودة سنة رحم ماسة، من قطعها قطعه الله» و اما در مصداق اهل بیت علیهم السلام مزیت دوستی دوام آن است، برخلاف دوستی های عادی که متزلزل است و نهایت[فارغ از مدت آن] به جدایی منتهی می شوند: «وَ احببت من شئت فانک مفارق» چون این دوستی متصل به خدا است: «ما عندکم ینفد و ما عندالله باق».
- مَفزع الْعباد فِي الداهیة الناد
"مُفزع" مکان ترسناک و "مَفزع" محل پناه است و امام "مفزع" است در مواقع هولناک.
مفزع بالذات خدا است: «أنت المفزع فی الملمات» - «مفزع کل ملهوف» و خدای سبحان است که امام را مفزع(بالعرض) قرار می دهد: «واجعله اللهم مفزعا لمظلوم عبادک».
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama
Be souye Bahar.mp3
1.44M
🌱به سوی بهار...
#بهار
#نورنما
#امام_زمان
#پادکست_مهدوی
💠به کانال ما بپیوندید و به دوستانتون معرفی کنید 💠
🔹@noornama
🔹@noornama