هدایت شده از پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ مناظره جالب دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد با موضوع کاپیتالیسم و بحران 2008 آمریکا
🔸دربارۀ نظام سرمایهداری و بازار آزاد، گفتوگوهای بسیاری انجام شده است اما گویی گفتوگوی میان دکتر مسعود درخشان، استاد اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی، و دکتر موسی غنینژاد، استاد اقتصاد دانشگاه صنعتنفت و دانشگاه صنعتیشریف، بیش از هر نمونۀ پیشین دیگری شهرت یافت؛ مناظرهای که اگرچه ناتمام ماند اما داغ از آب درآمد.
انجام شده در سال 1387
_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_
#اقتصاد
#ویدیو
#تهران
🔳 با #مفتاح_اندیشه همراه باشید
🆔 @meftahandishe_com
🔺قصه شهر _حرف هایی با خودم ...🔻
1️⃣از2️⃣
پشت فرمان روزمو شب میکنم ...
پرحرفم ... اما فکّم خشک شده از بی تحرکی ...
از قدیم راننده جماعت پر حرف بوده و مزه ریز راه ، اما... اما صاحب سخن را مستمع بر سر ذوق اورد ، مسافران امروز هم مسافران گذشته نیستند ، بچه که بودم سر صندلی جلو نشستن دعوا داشتیم اگه بزرگتری نبود که جلو بشینه و هرز چند گاهی شانس مون میگرفتو جلو میشِستیم که دیگه چه حالی میداد ...
اما حالا کلاس شده طرف صندلی عقب و گوشه مخالف راننده میشینه و سرش گرم گوشی ... نمیشه باهاش حرف زد .
اما من اگه کسی نباشه باهام حرف بزنه خودم بیشتر حرف میزنم ... لابد میگی باکی ؟! با خودم ، نمیگن دیوونه ای !؟ بلند بلند که حرف نمیزنم تو ذهنم با خودم حرف میزنم آرام اما جدی ...
چشمام اطراف رو از پشت فرمونی که تو دستمه و دست دیگم که رو دننده است نگاه میکنه و البته تحلیل و تفسیر و گاهی نتیجه گیری های متزلزل ، دنبال داده میگرده ، یاد چشم های مکانیکی آرنولد تو فیلم نابودگر افتادم که اطراف رو فیلمبرداری میکرد و اطلاعات بدست میاورد چیزی مثل واقعیت افزوده ... ببخشید زیادی فانتزی شد ، بگذریم ،
تو منطقه مسکونیه چیتگرم برجهای پانزده ، بیست و حتی سی و چند طبقه مسکونی پشت سرهم بالا رفته، برای برنداز کردنشون باید سرمو از تو ماشین بیرون بیارم ...
#تهران که کلاً شهر مرتفعیه به لحاظ بنا اما این منطقه باز چشم گیر میشه ، حتی برا اونی که به تهران عادت کرده ، یه سرو گردن بلندتره ...
ماشاالله به مسئولین خوب بلدند چاره جمعیت کنن ، تو شهری که تراکمش از بیشتر کلانشهر های جهان بالاتره و هرروز مردمش با هوای الوده و اتلاف وقت پشت ترافیک میگذرونن ، برج پشت برج بزنن بالا ، و مردم رو تو کلونی های زنبور میلیاردی بچپونن ... .
راستش رو بخواید خودمم تهرانی نیستم ولی اگه بپرسید اینجا چیکار میکنم باید بگم کرایه ها تو تهران خیلی بالاتر از حتی یه شهر با صدکیلومتر فاصله است ، یا به قول معروف اینجا اقیانوسِ توش پول هست میشه توش نهنگ 🐳 شد ...
لابد تو برکه فقط میشه ماهی و خرچنگ و وزق پیدا کرد ، منظورشون از نهنگ سوپر سرمایه دار های تهرانیه ...
بیراه هم نمیگن اینجا اگه افکارت مقناطیسی دنبال پول باشه و خودت رو وقف پول کنی (که من بلد نیستم) احتمال اینکه سرانجام بشی مایه تفاخر اکثریت دنیازده زیاده ... به قولی پول تو تهران ریخته ، اتفاقا درسته نه تنها گردش مالی و اعتبارات بانکی و سرمایه دارها اکثراً تو تهرانن اونهم به قول وحید جلیلی در ایالات متحده شمالی ، بلکه دولت هم قلمش بدجور به سمت اینجا میچربه ، مثلا همین سال گذشته بودجه استان تهران بوده دویست و چند هزار میلیارد تومان و استان نسبتاً محروم ما فقط هزارو ششصد میلیارد ، به عبارتی بودجه تهران صدو سی برابر یک استان بوده که حتی مساحتش کمی بیشتر از خودشه و البته برای اینکه از انصاف دور نشم جمعیتش حدود یک دوازدهم تهران ، اما نه صدو سی برابر ، واقعاً چرا ؟
الان که دارم به اینها فکر میکنم یه روز مونده به سالگرد مهسا امینی خونه اقوام که بودم دیشب ماهواره ها خودشون رو ... بوق ... میدادن که در انقلاب مهسا چنین میکنند و چنان ، گرچه اینجا خیلی ها باور کردن که اشوب میشه اما تحلیل های اسنپی من میگه خیابون ها خبری نخواهد شد به بقیه هم گفتم ، اما تو خیابون ها خبر های بدتری وجود داره ، زنان و دخترکان افسون گر که دیگه پارا فراتر از حجاب و روسری و ... گذاشته اند دارند مرزهای برهنگی را جابه جا میکنند .
راستی چرا تهران مرتفع ، متراکم و قطب سرمایه داری ایران اسلامی خط شکن عرصه فحشا و ... است ، اینها که در ایالات متحده شمالی ساکنن تا خرخره خوردن و نمیدونن چیکار کنن و مشکلات مالی و تورم ... فاز اخر شب اینستاگرامیشون هست برای آروق روشنفکری و ... باز یاد این گفته #قران میفتم ، و شارکهم فی الاموال و الاولاد ... که در روایتی از امام معصوم امده در هر مال حرامی سهم و بهره ای از شیطان است و در بدن فرد میماند تا در هنگام مجامعت با نطفه او شریک میشود .
جریان پول ها و ثرت های حرام و شبهه ناک نطفه نسل را به شراکت با شیطان میگذارد ، شاید به من بگید خیلی اهل قضاوتی باشه ولی کلا به این جمله مشهور و تلویزیونی که دیگران را قضاوت نکنید اعتماد ندارم اما اینجا بحثم از فرد نیست دارم از یک مسئله اجتماعی حرف میزنم ...
ادامه در پست بعدی👇
https://eitaa.com/ommat_Dream/994
https://eitaa.com/ommat_Dream
15(2)_1_1_1_2.mp3
7.9M
🎙️#پادکست| قصه شهر _ حرف هایی باخودم ...
💢گلایه ای از وضعیت #شهر مرتفع ، اهالیه ایالات متحده #تهران شمالی و باج #جمهوری_اسلامی به طایفه همیشه طلبکار ...
🎤مهدی اخلاقی
@ommat_Dream
🔹اینجا تهرونه یعنی شهری که ...
1️⃣ از 2️⃣
🔰 ساعت چهار و بیست دقیقه بعد از ظهر جلوی درب #ترمینال_شرق از اسنپ پیاده شدم کرایه رو دادم از راننده تشکر کردم ، سرم رو بالا آوردم ، کوله مشکیم که منو یاد اربعین میندازه رو انداختم روی دوش سمت راستم رویم را برگرداندم سمت ترمینال و راه افتادم نزدیک درب قبل از اینکه وارد بشم یکی صدا میزنه آمل... آمل ... آمل میری آقا، با بی محلی راهمو ادامه دادم و وارد شدم فاصله در تا ساختمان ترمینال زیاد نیست ... حدوداً پنجاه متر ... چند نفر تو همین فاصله هی صدا میزنن ، آقا کجا میری ، بجنورد ، مشهد ...
از در شیشه ای عبور کردم و وارد ساختمان ترمینال شدم ، تعاونی ۱۴ سمت راست یه آقای میان سال با موهای جو گندمی و قد بلند نشسته ، از پشت میز با چشماش منو دنبال میکنه که دارم به سمتش میرم ...
سلام ، ببخشید اتوبوس چه ساعتی برای شیروان حرکت داره ...
_الان داریم ، آماده حرکته ...
_از کجا میره ؟ شمال یا از سمت سمنان
_از شمال
_نه ، از سمت سمنان کی حرکت داره ؟
_هفت به بعد هست ، الان فقط از مسیر شمال داریم
_باشه پس بی زحمت یه بلیت بهم بدید برای همون ساعت هفت
_چرا با این اتوبوس نمیری ؟الان داره میره ...
_چه فرقی داره هردو تا تو یه ساعت میرسن ، فقط سه ساعت اضافه باید اتوبوس رو تحمل کنم ، میرم یه دور بیرون میزنم ساعت هفت میام ؟
با خودم فکر کردم تا اون موقع هم وقت میگزره و هم اگه به چشمم خورد یه روغن موی خاویار میخرم ، یه هندزفری هم لازم دارم اگه ارزون قیمت و مناسب پیدا شد شاید خریدم ، تو این فرصت آرایش گاه هم اگه شد میرم ، یه خورده سرو صورتم مرتب بشه ...
بلیت رو گرفتم و اومدم بیرون ، پله ها رو از پل عابر پیاده بالا اومدم و به سمت فلکه اول تهرانپارس حرکت کردم ،
از اون ور خیابان از پله ها پایین اومدم ، یه راننده تاکسی پایین پله ها ؛
_آقا کجا میری
_جایی نمیرم عزیزم
عرض خیابان رو طی کردم و اونور از پیاده رو به سمت بالا راه افتادم بعد از چند دقیقه به فلکه اول رسیدم ، وارد یه لوازم آرایشی شدم ، پرسیدم
_ آقا روغن موی خاویار داری
_دیگه نیست دنبالش نگرد فقط تو عطاری های #بالاشهر سمت مینی سیتی میشه پیداش کرد ، چون یکی از دوستام چند بار از اونجا گرفته ...
البته اینجا هم نرسیده به فلکه دوم روبه روی پاساژ یه عطاری خیلی بزرگ هست به احتمال زیاد داشته باشه ، میخوای یه سر بزن .
_باشه ، خیلی ممنون
به سمت فلکه دوم آروم ، آروم و قدم زنان حرکت کردم ، تمیزی کف پیاده رو ها و خیابون نظرمو جلب کرد ، همچنین دکورهای شیک و لاکچری مغازه ها و البته چند تا ماشین خارجی ، نوجوانی هام خیلی علاقه به ماشین های اسپورت داشتم و هنوز هم دیدن یه ماشین خوش طرح یا به قولی خوش فیس چشمامو دنبال خودش میکشونه ، هرچند ته دلم از این چشم چرانی ماشین ها خیلی خوش ندارم ، ارزش #انسان به این نیست که دلش پی یه تیکه آهن پیچ و تاب خورده و براق باشه ، ولی ...
کنار پیاده رو دست فروش ها بساط کردن ، جلوی یکی شون یه خانم جوانی وایستاده یه شلوار نازک بسیار تنگ و دمپا گشاد پوشیده ، یه پیراهن تا روی کمر ، یه #کلاه دوره ای هم روی سرش که موهای زرد رنگ شُده یِ بلندش ریخته روی شونه ها و پشت سرش ، خیلی زننده است چشم هامو و برمیگردونم روبه رو را نگاه میکنم تا راهم رو ادامه بدم ، سه دختر با وضع بسیار بدی با چند قدم فاصله دارن میرن که ترجیح می دم توصیف و توضیح ندم ، سرم و پایین انداختم ، هرچند وقت یکبار، حدودا یک ، دو یا سه ماه مسیرم میخوره به #تهران ، هربار مرز بی حیایی و بدپوششی بدتر از قبل میشه ...
تعداد فست فودی های نسبتاً باکلاس و ویتامین فروشی ها تو مسیر زیاده ، همه صندلی ها رو بیرون و توی پیاده راه گذاشتن ، کم و بیش افرادی هم نشستن و در حال خوردن آب میوه یا ...
یه نفر یه ساندویچ با نون #فانتزی که لای پلاستیکی زرورقی گذاشته رو دو دستی گرفته و از سر پر از سُسِش طوری گاز میزنه که انگار فقط غذا نمیخوره بلکه باهاش تفریح میکنه ... ظاهراً قیمت هاشونم گرونه ، فقط پول موادش نیست که باید بدی ، #پول کرایه های عجیب این مغازه ها ، پول دکور ، بسته بندی ها، فضای خاص و ...
ناگهان صدای غرش و زوزه ای از پشت سر میاد سرم ناخودآگاه برمیگرده سمت خیابان متور سواری با سرعت خیلی زیاد همراه با تک چرخ طول خیابان را به ثانیه ای طی کرد ، صدای بلند متور پرقدرت چندصد سی سی #تفاخر سوارش را بر سر افراد حاضر در پیاده رو فریاد میکشید ...
✍️ مهدی اخلاقی
https://eitaa.com/ommat_Dream