یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
این بچه گناهش چی بود؟🚶🏻♀💔
اصلا قدش کلا به یک متر میرسه؟
چه دردی کشیده💔
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
-
ولایت حضرت علی؏ پناهگاھ ِامن ِمن است !
هر کس وارد ِپناھ گاه امن ِمن بشود ایمن است ((:
#امیرالمومنین
@One_month_left
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
آقای #امام_رضا
و تَصَدَّق عَلینا یا انیسالنفوس...🩵'
@One_month_left
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_هفتم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
سارا : چی میگی؟؟
سرم رو بلند کردم و گفتم : هیچی هیچی
رنگ نگاهم رو التماسی کردم و سعی کردم هرچی التماس هست رو به زبون بیارم : میشه ازت خواهش کنم همین جا ..
باز فریاد زد : نه!!!!
از این همه فریاد و این التماس ها عصبی شدم .
خواستم صدام رو بالا ببرم که وضعیتش بهم یاد آوری شد .
زیر لب استغفراللهی گفتم و سعی کردم آروم باشم .
سارا : بدو دیگه زود باش!
باز هم دستم رو لای موهام بردم .
-باشه تو برو منم الان میام
رفت توی بالکن . به طرف آینه داخل اتاق رفتم و نگاهی به خودم انداختم . حالم بد شده بود . احساس گناه میکردم . دلم میخواست فضا رو ترک کنم اما به خاطر خودش ، مادرش و بقیه کسانی که معلوم نبود وجود سارا باهاشون چیکار میکنه؛باید کارم رو انجام میدادم و طبق گفته ی دکتر محمدی به خودش تحویل میدادم .
کلاهم رو جلو تر کشیدم . چشم هام رو بستم و زیر لب گفتم : خدایا منو ببخش ...
صدای دادی از سارا اومد که حتما داشت من رو صدا میزد . از این کاراش خیلی عصبی شده بودم .
با قدم های محکم به سمت بالکن رفتم. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_هشتم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
در بالکن رو باز کردم و دیدم سارا کف بالکن افتاده .
ترسیده سریع به طرف در اتاق رفتم و در رو باز کردم و بلند عمه رو صدا زدم .
عمه سراسیمه از روی مبل بلند شد و به طرفم اومد .
عمه : چشید؟
-عمه سارا حالش بد شده افتاده کف بالکن
با دست به صورتش زد و به طرف اتاق رفت . همزمان شوهر عمه از در خونه اومد تو و گفت : چیشده؟
انگار میدونست چه اتفاقی افتاده .
-سلام ، سارا حالش بد شد
شوهر عمه :یا خدا ! همین الان آمبولانس رو فرستادم رفت
-نگران نباشید الان زنگ میزنم اورژانس
سریع شماره ی دکتر محمدی رو گرفتم .
شوهر عمه به سمت اتاق رفت .
چند تا بوق خورد تا صدای دکتر توی گوشم پیچید : الو سلام
-سلام دکتر خوبید؟
دکتر محمدی: سلام رضا جان، چیشد؟
-سارا حالش بد شد
دکتر محمدی : باشه باشه الان با چند تا از بچه های اورژانس میام اونجا
-ممنون
گوشی رو قطع کردم و منتظر دکتر موندم .
"زینب"
به صندلی تکیه داده بودم و چشم هام رو بسته بودم .
سیما : توکه آنقدر اذیت میشی ، چرا داشتی گذاشتی بره؟ جلوشو میگرفتی که اینقدر اذیت نشی ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_نهم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
نفسم رو از سینه بیرون دادم و گفتم : توی هر شرایط دیگه ای بود نمیذاشتم بره ولی این دفعه فرق میکرد،من میدونم عمه چقدر امیدش به همین بچه اشه نمیتونستم چنین اجازه ای بدم که بخاطر بی عقلیش یه خانواده عزادار بشن و از اون بدتر عمه تا آخر عمر رضا رو مقصر مرگ دخترش بدونه .
با یاد آوردی کار اون روز سارا گفتم : بعدشم میدونم که رضا این کار هارو داره به خاطر من و بچه هام انجام میده .
دیگه چیزی نگفت .
دستم رو به سمت سوئیچ بردم و ماشین رو روشن کردم.
به سمت خونه ی سیما اینا حرکت کردم .
توی ماشین سکوت بود . سجاد هم خواب بود وگرنه الان تنها صدای ماشین ، صدای سجاد بود.
جلوی در خونه ی سیما اینا نگه داشتم .
-سیما ببخشید امروز بهت ..
توی صحبتم پرید و گفت : این حرف رو نزن ، اتفاقا روز خیلی خوبی بود .
از طرف من از شوهرت هم تشکر کن .
-خواهش میکنم عزیزم
سیما : نمیای بالا؟
-نه عزیزم ممنونم ، سلام برسون
سیما : بزرگیت رو میرسونم
از ماشین پیاده شد . از پنجره ی طرف من سرش رو داخل ماشین کرد و گفت : نگران چیزی نباشیا باشه؟ ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞
#مجنون_تراز_من🌿
#قسمت_هفتصد_دهم
به قلم #نون_حِ🌿
با همکاری #زِ_میم🌿
لبخند کمرنگی به محبتش زدم و دستش که سمتم دراز کرده بود رو گرفتم و با لبخند جوابش رو دادم .
از هم خداحافظی کردیم و سیما به طرف خونشون رفت و ما هم به سمت خونه ی دنیا اینا حرکت کردیم .
جلوی در خونشون نگه داشتم . سرم رو به عقب بر گرداندم و گفتم : برو عزیزم ، مراقب خودت باش
یاد خواستگاری فامیلشون از دنیا افتادم و گفتم : حتما روی اون مسئله فکر کن و عجولانه تصمیم نگیر !
دنیا : چشم . توام مراقب خودت باش . فکر و خیال هم نکن ، تو آقا رضا رو بهتر از هرکسی میشناسی؛پس نگران چیزی نباش و منتظر باش تا بیاد .
لبخند کمرنگی تحویلش دادم و گفتم : ممنون که به فکرمی
متقابلا لبخند زد و گفت : خب دیگه من برم ، کاری نداری؟
-نه عزیزم ممنونم برو به سلامت
دنیا : خداحافظ
-خدانگهدارت
از ماشین پیاده شد . برام دستی تکون داد و به سمت خونشون رفت .
به عقب نگاه کردم .
سجاد دراز کشیده بود و دنیا هم براش کمربند بسته و خوابیده بود .
به سمت خونه حرکت کردم. ...
✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿
#ادامه_دارد
▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
ما اصلا امیدمون به شماست ، اصلا میدونید چیه؟
ما دلخوشیم به محالات رضا(ع) :)
#امام_رضا #حضـرتِصدویِک_قلبـم
@One_month_left
تصویر پربازدید از دیدار امروز دانش آموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب
عمودی میآیید افقی بر میگردید...
#روز_دانش_اموز #سیزده_ابان
@One_month_left
به کسی که تا آخر عمر پای آرمان های وایمسته میگن شیرمرد ؛
نه آقایون سلبریتی که پشت اکانتای مجازی هارت و پورت دارن ؛ 🧃🇮🇷
#ایران_قوی🇮🇷
@One_month_left
مُو مریضِ خودِ خودِ خودتُم
نسخه بنویس بُگو شِفا نِمِخِی؟🥹
#حضـرتِصدویِک_قلبـم
خُدِتم، مِثِّ هَمو گُنـبَدِ زَردِت، طِــــلایی
بِـــره ما مِشَـــدیا، خُــدِت یِ پا کَـــربَلایی
#حضـرتِصدویِک_قلبـم
@One_month_left
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
خُدِتم، مِثِّ هَمو گُنـبَدِ زَردِت، طِــــلایی بِـــره ما مِشَـــدیا، خُــدِت یِ پا کَـــربَلایی #حض
از قشنگیای لهجه ی مشهدی.....❤️🩹
میگن #امام_رضا یجورِ خاصی
رئوف ِ که ، مثلا از هر جای عالم که
صداش کنی همون لحظه نگات
میکنه میگه جانم ..🌱(:
#حضـرتِصدویِک_قلبـم
@One_month_left
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ.
و اما اگر مرگ من فرا رسید
و ما همدیگر را ندیدیم
این را بدان که من:
تورا بسیار بسیار آرزو کردم!
#حسین_جانم
@One_month_left