eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
532 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
73 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه از بالا ✳️ نكته: نكته ديگري كه به عنوان اشكال به بيان مرحوم مجلسي وارد است اين است كه احاديث زيادي از ناحيه ائمه وارد شده است و خود مرحوم مجلسي نيز اين احاديث را در باب مفصلي در جلد دوم بحار ص 182 به بعد جمع‌آوري كرده است؛ و حاصل محتواي اين احاديث اين است كه ما نبايد احاديثي را كه به ائمه نسبت داده مي‌شود تكذيب كرده و رد كنيم؛ گرچه اين احاديث يا بلحاظ سند ضعيف‌اند و يا بلحاظ محتوا بگونه‌اي هستند كه قبول آنها ثقيل؛ و اذعان به آنها سخت است؛ بلكه بايد در مورد آن احاديث بدون رد و اثبات، توقف كنيم تا وضعيت آنها روشن شود؛ به عنوان نمونه دو مورد از اين احاديث را از بحار مي‌آوريم: الف : ابوبصير از امام باقر يا امام صادق روايت مي‌كند كه امام فرمود «لَا تُكَذِّبُوا بِحَدِيثٍ آتَاكُمْ مُرْجِئِي وَ لَا قَدَرِيٌ‏ وَ لَا خَارِجِيٌ‏ نَسَبَهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْحَقِّ فَتُكَذِّبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِه‏» يعني حديثي را كه كسي از فرقه‌هاي مرجئه يا قدريه يا خوارج به ما نسبت مي‌دهد تكذيب نكنيد زيرا شما (واقع امر) را نمي‌دانيد شايد مطلب حقي باشد در اين صورت شما با تكذيب‌تان خدا را در بالاي عرشش تكذيب كرده‌ايد. (بحار ج 2 ص 187). ب: سفيان بن سمط مي‌گويد به امام صادق عرض كردم مردي از ناحيه شما مي‌آيد و از جانب شما خبري عظيم را نقل مي‌كند كه موجب تنگي سينه مي‌شود بگونه‌اي كه ما او را تكذيب مي‌كنيم؛ امام فرمود آيا نه اين است كه او خبري از من گزارش مي‌كند؟ گفتم بلي؛ امام فرمود ‌آيا اين خبر (در بعيد بودن) مثل اين است كه شب، روز؛ و روز، شب گردد؟ گفتم نه؛ امام فرمود پس امر حديث را به ما واگذار و آن را رد نكن زيرا اگر آن را رد و تكذيب كني در حقيقت ما را تكذيب كرده‌اي. (بحار ج 2 ص 187). با توجه به اين گونه احاديث كه تعدادش نيز فراوان است؛ اشكال به مجلسي اين است كه چرا در مورد جزء اخير دعاي عرفه طبق اين احاديث عمل نكرده و در مورد اين بخش توقف نكرده بلكه بجاي توقف، صريحا آن را انكار كرده و آن را به غير ائمه نسبت مي‌دهد؛ به نظر مي‌رسد اين انكار، شايسته مقام علمي علامه مجلسي نيست؛ غفر الله له و لنا. @oshaghierfan &
🔵 پاسخ به يك شبهه در معناي «مولا» در حديث غدير از اشكالاتي كه بر دلالت حديث غدير بر امامت حضرت امير‌المؤمنين (ع) كرده‌اند، اين است كه برخي از برادران اهل‌سنت گفته‌اند كه حديث غدير بعد از آن اتفاق افتاد كه عده‌اي كه همراه با حضرت علي در يمن بودند از عمل‌كرد آن حضرت در مقام فرماندهي سپاه ناراضي شده و اين نارضايتي خود را به پيامبر ابراز كردند؛ و پيامبر با گفتن جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» به آن عده متذكر شد كه اعتراض‌شان وارد نيست و در عوض هر كه من پيامبر را دوست ‌مي‌دارد بايد علي را دوست دارد؛ بنابراين كلمه «مولا» در حديث غدير به معناي «دوستدار» و محبّ است نه به معناي امام و سرپرست. در يادداشت حاضر ما به لحاظ تاريخي اين شبهه را بررسي كرده و پاسخ مي‌دهيم؛ حاصل پاسخ اين است كه ابراز نارضايتي برخي از همراهان حضرت علي در يمن از آن حضرت گرچه درست است اما اين ابراز نارضايتي بعد از واقعه غدير و بعد از رجوع پيامبر از حجة الوداع به مدينه اتفاق افتاده؛ و نه قبل از واقعه غدير كه در بازگشت به مدينه رخ داده؛ بنابراين نمي‌توان واقعه غدير را عكس‌العملي به وقايع يمن دانست؛ و بر اين اساس، به استناد واقع يمن، نمي‌توان مولا را به معناي دوستدار گرفت. ✳️ توضيح اين كه شکایت برخی صحابه از علی،‏ از وقايع یمن نزد پیامبر، بعد از واقعه غدیر خم و پس از بازگشت پیامبر از حجه الوداع به مدینه اتفاق افتاده است‌‏؛ چون افرادی که در سفر یمن همراه علی (ع) بودند در حجه الوداع و در غدیر خم حضور نداشتند تا قبل از واقعة غدير از علی نزد پیامبر شکایت کنند؛ بلكه طبق گزارشات تاريخي، حضرت علی با گماردن شخصی بجای خود، از یمن به تنهائي حركت و در حجه الوداع به پیامبر پیوست؛ اما بقیه أفراد اعزامي به يمن، در یمن ماندند؛ و حضرت علی بعد از حج و پس از واقعه غدیر دوباره به یمن مراجعت کرد؛ و سپس همراه افراد تحت أمرش به مدینه بازگشتند؛ و در این زمان بود که در مدینه عده‌ای از علی نزد پیامبر شکایت و إظهار بی‌مهری کردند‎؛ ✳️ بنابراین، این که واقعه غدیر خم، عکس العمل شکایت یمن‌رفته‌ها‏، از علی باشد کاملا خلاف وقايع مسلم تاريخي است‌؛ در ادامه به دو روايتي كه ابن‌كثير شامي در كتاب «البداية‌ و النهاية» خود در اين زمينه آورده اشاره مي‌كنيم‎. 1️⃣: ابوسعید خدری گفت پیامبر علی را به سوی یمن فرستاد‏؛ من هم در بین کسانی بودم که با علی به یمن رفتند؛ وقتی شتران صدقه‌ای جمع شدند ما از علی درخواست کردیم که سوار آن شتران شویم و شتران خود را استراحت دهیم؛ و این در حالی بود که در شتران خود سستی دیدیم؛ اما علی از آن کار ابا کرد و گفت شما سهمی مثل سایر مسلمانان دارید؛ ابوسعید گفت وقتی علی (از كار يمن) فارغ شد و خواست از یمن منصرف شود شخصی را آنجا بر ما امیر کرد؛ و خودش به سرعت حرکت کرده تا حج را درک کند «فلما فرغ علي وانصرف من اليمن راجعا، أمّر علينا إنسانا فأسرع هو فأدرك الحج»؛ و وقتی حجش را انجام داد پیامبر به او گفت زود بسوی اصحابت برگرد تا آنها را رهبری کنی؛ ابوسعید گفت ما (در غیاب علی) از کسی که علی او را جانشین خود کرده بود درخواست همان کاری را کردیم که علی ما را از آن محروم کرد؛ آن امیر درخواست ما را انجام داد؛ اما وقتی علی دوباره آمد فهمید که از شتران صدقه‌ای سواری کشیده‌اند؛ چون اثر آنرا در مرکب‌ها دید؛ لذا آن امیر را مذمت و سرزنش کرد؛ ابوسعید گفت من گفتم بخدا قسم اگر به مدینه و نزد رسول خدا رفتم خشونت و تنگی‌هایی که دیدیم را به پیامبر می گویم؛ ابوسعید گفت وقتی به مدینه آمدیم نزد رسول خدا رفتم می‌خواستم چیزی را که قسم خورده بودم‏، به رسول الله بگویم؛ به ابابکر برخوردم که از نزد پیامبر خارج می‌شد؛ او وقتی مرا دید ایستاد و به من خوش‌آمد گفت؛ از من سؤال کرد و من نیز از او سؤال کردم گفت کی آمده‌ای؟ گفتم دیشب؛ با من نزد رسول خدا بازگشت و به پیامبر گفت این سعد بن مالک (ابوسعید خدری) است که اجازه ورود می‌خواهد؛ پیامبر فرمود که به او اذن ده که درآید من داخل شدم به پیامبر تحیت گفتم و پیامبر نیز به من تحیت گفت؛ به او سلام کردم؛ او از خودم و اهلم سؤال کرد و در سؤال اصرار می‌کرد؛ من گفتم ای رسول خدا، ما از علی خشونت و بدصحبتی و تنگی دیدیم؛ پیامبر در سخن پیشی گرفت؛ ولی من شروع کردم که چیزهائی را که دیده بودیم بشمارم، تا این که من در وسط کلامم بودم پیامبر به ران من که نزدیکش بودم زد و گفت ای سعد بن مالک، فرزند شهید‏، از گفته‌هایت در بارۀ علی دست‌نگه دار بخدا قسم تو می‌دانی که او در راه خدا به جوش و خروش آمده (البدایة و النهایة ج 7 ص 382)‎. ادامه دارد👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا👇 از عبارت «فلما فرغ علي وانصرف من اليمن راجعا، أمّر علينا إنسانا فأسرع هو فأدرك الحج» در روايت فوق بخوبی روشن است که از گروهی که هم‌ زمان با حجه الوداع، به یمن رفته بودند تنها علی بن أبی‌طالب از یمن به مکه آمد و در حجه الوداع به پیامبر ملحق شد؛ اما بقیه أفراد، تحت امر شخص ديگري در یمن ماندند تا این که علی (ع) دو مرتبه به آنها ملحق شد؛ و همچنین از عبارت «فلما قدمنا المدينة غدوت إلى رسول الله» روشن می‌گردد که افرادی که از علی شکایت کردند بعد از برگشت از یمن، و در مدینه این شکایت را کردند نه قبل از مراسم روز غدیر خم که هنوز پیامبر به مدینه برنگشته بود؛ بنابرین این که واقعه غدیر خم عکس العمل شکایت برخی‌ يمن‌رفته‌ها از علی باشد کاملا خلاف وقایع تاریخی است. 2️⃣ : عمرو بن شاس اسلمی گفت من در گروهي بودم كه همراه علی بن أبی‌طالب توسط پیامبر به یمن اعزام شدند؛ علی به‌ من، برخی جفاها کرد و من در درونم بر علیه او احساس بدی داشتم؛ وقتی به مدینه برگشتم از او در مجالس مدینه و نزد کسانی که آنان را می‌دیدم شکایت می‌کردم؛ روزی وارد مسجد شدم در حالی که پیامبر در مسجد نشسته بود؛ وقتی پیامبر دید که من به چشمانش نگاه می‌کنم به من نگاه کرد تا این که کنار او نشستم؛ وقتی نشستم پیامبر گفت بخدا قسم ای عمرو بن شاس تو من را آزار دادی؛ گفتم إنا لله وإنا إليه راجعون؛ پیامبر فرمود هر کس علی را بیازارد مرا آزار داده است (البدایة و النهایة ج 7 ص 382). ✳️ از این روایت نيز، مخصوصا از عبارت : «فلما قدمت المدينة، اشتكيته في مجالس المدينة» بخوبی فهمیده می‌شود که شکایت از علی نزد پیامبر بعد از برگشت از یمن و در مدینه انجام شد‏، نه قبل از مراسم روز غدیر خم که هنوز پیامبر به مدینه برنگشته بود؛ بنابرین نباید واقعه غدیر را عکس العمل شكايت‌ يمن‌رفته‌ها دانست؛ و بنابراين به استناد واقع يمن، نمي‌توان مولا را به معناي دوستدار گرفت. @oshaghierfan &
asfar3_056 P65 - S 16.mp3
6.8M
📕 📌 جلسه 56 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 65 سطر 16 @oshaghierfan &
asfar3_057 P68 - S 1.mp3
7.47M
📕 📌 جلسه 57 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 68 سطر 1 @oshaghierfan &
02_047 P493-S22.mp3
435.6K
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 47 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص493 س 22 @oshaghierfan &
02_048 P494-s1.mp3
9.12M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 48 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص494 س 1 پايان فص شيثي🍀 @oshaghierfan &
asfar3_058 P69 - S 3.mp3
6.82M
📕 📌 جلسه 58 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 69 سطر 3 @oshaghierfan &
asfar3_059 P70 - s 7.mp3
6.82M
📕 📌 جلسه 59 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 70 سطر 7 @oshaghierfan &
05_001 P 569 - S1.mp3
4.56M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 01 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 569 س 1 @oshaghierfan &
05_002 P 570 - s13.mp3
5.01M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 02 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 570 س 13 @oshaghierfan &
asfar3_060 P70 - s 15.mp3
6.54M
📕 📌 جلسه 60 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 70 سطر 15 @oshaghierfan &
05_003 P 571 - S17.mp3
5.56M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 03 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 571 س 17 @oshaghierfan &
asfar3_061 P71 - s 13.mp3
7.47M
📕 📌 جلسه 61 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 71 سطر 13 @oshaghierfan &
05_004 P 573 - s8.mp3
5.01M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 04 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 573 س 8 @oshaghierfan &
asfar3_062 P73 - s 2.mp3
7.65M
📕 📌 جلسه 62 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 73 سطر 2 @oshaghierfan &
05_005 P 575 - s6.mp3
3.75M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 05 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 575 س 6 @oshaghierfan &
asfar3_063 P74 - s 2.mp3
8.09M
📕 📌 جلسه 63 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 74 سطر 2 @oshaghierfan &
asfar3_064 P74 - s 16.mp3
6.77M
📕 📌 جلسه 64 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 74 سطر 16 @oshaghierfan &
05_006 P 576 - s4.mp3
4.7M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 06 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 576 س 4 @oshaghierfan &
05_007 P 577 - s3.mp3
4.8M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 07 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 577 س 3 @oshaghierfan &
asfar3_065 P75 - s 11.mp3
9.01M
📕 📌 جلسه 65 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 75 سطر 11 @oshaghierfan &
05_008 P 578 - s8.mp3
4.66M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 08 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 578 س 8 @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: راه امام خميني در حكمراني، راه خدا و پيامبر 🔴 نقد سخنان شهاب الدين جائري شيرازي آقاي شهاب الدين حائري شيرازي در يك اظهار نظر مبتني بر توهم، (ره) را بر خلاف راه پيامبر معرفي كرده است او مي‌نويسد: «شواهد و قرائن فراوان حاکی از آنستکه محمد (درود خدا بر او واهل بیت پاکش باد) حفظ دین را واجبترین واجبات میدانست، حکومت باشد یا نباشد. او هیچگاه دین اش را فدای بقاء حکومت نکرد. پیامبر(ص) و وصی اش علی (ع) چه بدون حکومت و چه با حکومت بدنبال معرفی و ترویج دین خدا بودند. اما حاکمان جمهوری اسلامی، خصوصا رهبر کبیر وایدئولوگ آن امام خمینی در یک خطای استراتژیک، مسیر دیگری پیمودند وبه نتائجی عکس آنچه پیامبر(ص) دست یافته بود دست یافتند. آیت الله خمینی حفظ نظام را واجبترین واجبات دانست. ✳️ در نقد ديدگاه ايشان گفتني است: 1️⃣ نويسنده حكومت الهي را يك امر خارج از دين معرفي مي‌كند كه بود و نبودش در تحقق دينداري انسان فرقي نميكند؛ لذا مي‌گويد: «شواهد و قرائن فراوان حاکی از آنست که محمد حفظ دین را واجبترین واجبات میدانست؛ حکومت باشد یا نباشد.». تحقيق در آيات و روايات نشان مي‌دهد كه برپايي و ديني خود بخش مهمي از وظايف ديني است و يكي از اصلي‌ترين شرايط دينداري است؛ 🔸 از آياتي كه بخوبي ادعاي ما را اثبات ميكند آيه (65 نساء) است كه خداوند قسم مي‌خورد كه مسلمانان ايمان نخواهند داشت مگر اين كه حكومت ديني پيامبر را بدون هيچ كراهتي بپذيرند «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما». طبق مفاد صريح اين آيه دينداري و ايمان بدون پذيرش حكومت ديني پيامبر ممكن نيست؛ بنابراين برپايي حكومت الهي، شرط اصلي است؛ درين صورت چگونه نويسنده ادعا ميكند كه پيامبر دنبال دين مردم بود؛ چه حكومت باشد چه نباشد!؟ آيا امكان دارد كه پذيرش حكومت پيامبر، شرط ايمان و دينداري باشد ولي در عين حال براي پيامبر مهم نباشد كه اين شرط، در جامعه شكل بگيرد يا نه؟! 🔸 و نيز از جمله آياتي كه روشن مي‌كند يكي از وظائف پيامبران برپايي حكومت ديني است آيه (64 نساء) است «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه» (ما هيچ پيامبري را براي مردم ارسال نكرديم مگر براي اين كه به عنوان يك حاكم مورد اطاعت قرار گيرد) بر اساس مفاد اين آيه نقش همه انبيا نقش فرماندهي جامعه است و نه صرفا يك نصحيتگري كه فقط راهنمائي ميكند و بنابراين يكي از وظائف اصلي پيامبران تشكيل حكومت است چه موفق شوند و چه موفق نشوند. 🔸 و در مقابل، نقش مردم نقش و است چنانكه در آيه (51 نور) چنين آمده «إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» بر اساس مفاد اين آيه نقش مردم در مورد احكام حكومتي، نقش است؛ نه نقش كسي كه حكمي به او ميرسد و او مختار باشد قبول كند يا نكند؛ بلكه طبق مفاد آيه (36 احزاب) با صدور فرمان پيامبر، حق اختيار و انتخاب از همه مردم سلب شده و مومنان وظيفه ديني دارند كه در قبال فرماني كه پيامبر صادر ميكند بدون چون و چرا اطاعت كند «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» 🔸 و در ادامه همين آيه كساني كه سركشي كرده و فرمان پيامبر را اطاعت نكنند شديدا توبيخ شده اند «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً» بلكه اين توبيخ در برخي آيات تا جايي پيش ميرود كه انسان سركش در قبال فرمان حكومتي پيامبر با عنوان ياد شده است «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ» بكار رفتن تعبير كافر براي سركشان حكومت الهي بخاطر اين است كه فرمانروايي مخصوص به خداوند است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِي الْمُلْك» (111 اسراء). ادامه دارد👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا يا در (40 يوسف) چنين آمده است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» فقط از آن خدا است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» و اين همان توحيد در فرمانروايي است لذا تن دادن به حكومت غير الهي نوعي عبادت نامشروع، و شرك است ازين‌رو هشدار مي‌دهد كه مبادا با قبول حكومتهاي غير الهي عملا غير خدا را عبادت بكنند «اَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ»؛ و بعد حكومت مشروع الهي را با تعبير معرفي مي‌كند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»؛ 🔸 بنابراين برپاكردن يكي از اركان توحيد است و حصول دين قيّم به تحقق آن وابسته است؛ اما نويسنده محترم اين امر مهم ديني را براي پيامبري كه رسالت اصلي‌اش تبليغ توحيد است بي‌اهميت يا كم اهميت تلقي مي‌كند. 🔹 بله در صورت عدم امكان انعقاد حكومت الهي بايد به ساير وظائف عمل كرد؛ و وظيفه برپايي حكومت الهي، بخاطر عدم امكان وقوع، مرتفع ميشود؛ نه اين كه اصلا وظيفه در اين مورد نباشد مثل اين است كه در ماه رمضان بر همگان روزه واجب است اما كسي كه بيمار است اين تكليف به خاطر بيماري ساقط ميشود. 2️⃣ در مقام مقايسه حكومت ديني با ساير حقائق ديني آيا با وظيفه برپايي است يا اولويت با ساير وظائف و حقائق ديني است؟ و در مقام ، كدام يك بايد فداي ديگري شود؟ 🔸 غزوات پيامبر مخصوصا غزواتي كه تعرض از ناحيه پيامبر شروع شده مثل غزوه احد كه با تعرض پيامبر به كاروان قريش شروع شد و غزوه طائف كه حركت از ناحيه پيامبر شروع شد، نشان ميدهد كه با وظيفه برپايي حكومت ديني است؛ و گرنه مشروعيت چنين جنگ هايي از ناحيه پيامبر مخدوش خواهد شد؛ و نيز واقعه كربلا و شهادت امام حسين مخدوش و باطل و محكوم خواهد بود؛ 🔹 اما نويسنده، على رغم وضوح مسئله، و با مشركان و همراهي با امثال يزيد را درست تر دانسته و معتقد است برپايي حكومت ديني وظيفه انبياء نبوده فقط بايد دين مردم را درست كرد!! ادامه دارد👇 @oshaghierfan &