eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
527 دنبال‌کننده
28 عکس
3 ویدیو
73 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
asfar3_057 P68 - S 1.mp3
7.47M
📕 📌 جلسه 57 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 68 سطر 1 @oshaghierfan &
02_047 P493-S22.mp3
435.6K
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 47 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص493 س 22 @oshaghierfan &
02_048 P494-s1.mp3
9.12M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة نفثية في كلمة شيثية🍀 📌 جلسه 48 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص494 س 1 پايان فص شيثي🍀 @oshaghierfan &
asfar3_058 P69 - S 3.mp3
6.82M
📕 📌 جلسه 58 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 69 سطر 3 @oshaghierfan &
asfar3_059 P70 - s 7.mp3
6.82M
📕 📌 جلسه 59 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 70 سطر 7 @oshaghierfan &
05_001 P 569 - S1.mp3
4.56M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 01 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 569 س 1 @oshaghierfan &
05_002 P 570 - s13.mp3
5.01M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 02 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 570 س 13 @oshaghierfan &
asfar3_060 P70 - s 15.mp3
6.54M
📕 📌 جلسه 60 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 70 سطر 15 @oshaghierfan &
05_003 P 571 - S17.mp3
5.56M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 03 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 571 س 17 @oshaghierfan &
asfar3_061 P71 - s 13.mp3
7.47M
📕 📌 جلسه 61 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 71 سطر 13 @oshaghierfan &
05_004 P 573 - s8.mp3
5.01M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 04 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 573 س 8 @oshaghierfan &
asfar3_062 P73 - s 2.mp3
7.65M
📕 📌 جلسه 62 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 73 سطر 2 @oshaghierfan &
05_005 P 575 - s6.mp3
3.75M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 05 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 575 س 6 @oshaghierfan &
asfar3_063 P74 - s 2.mp3
8.09M
📕 📌 جلسه 63 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 74 سطر 2 @oshaghierfan &
asfar3_064 P74 - s 16.mp3
6.77M
📕 📌 جلسه 64 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 74 سطر 16 @oshaghierfan &
05_006 P 576 - s4.mp3
4.7M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 06 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 576 س 4 @oshaghierfan &
05_007 P 577 - s3.mp3
4.8M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 07 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 577 س 3 @oshaghierfan &
asfar3_065 P75 - s 11.mp3
9.01M
📕 📌 جلسه 65 📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸ صفحه 75 سطر 11 @oshaghierfan &
05_008 P 578 - s8.mp3
4.66M
📕 (قيصري) 🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀 📌 جلسه 08 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 578 س 8 @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: راه امام خميني در حكمراني، راه خدا و پيامبر 🔴 نقد سخنان شهاب الدين جائري شيرازي آقاي شهاب الدين حائري شيرازي در يك اظهار نظر مبتني بر توهم، (ره) را بر خلاف راه پيامبر معرفي كرده است او مي‌نويسد: «شواهد و قرائن فراوان حاکی از آنستکه محمد (درود خدا بر او واهل بیت پاکش باد) حفظ دین را واجبترین واجبات میدانست، حکومت باشد یا نباشد. او هیچگاه دین اش را فدای بقاء حکومت نکرد. پیامبر(ص) و وصی اش علی (ع) چه بدون حکومت و چه با حکومت بدنبال معرفی و ترویج دین خدا بودند. اما حاکمان جمهوری اسلامی، خصوصا رهبر کبیر وایدئولوگ آن امام خمینی در یک خطای استراتژیک، مسیر دیگری پیمودند وبه نتائجی عکس آنچه پیامبر(ص) دست یافته بود دست یافتند. آیت الله خمینی حفظ نظام را واجبترین واجبات دانست. ✳️ در نقد ديدگاه ايشان گفتني است: 1️⃣ نويسنده حكومت الهي را يك امر خارج از دين معرفي مي‌كند كه بود و نبودش در تحقق دينداري انسان فرقي نميكند؛ لذا مي‌گويد: «شواهد و قرائن فراوان حاکی از آنست که محمد حفظ دین را واجبترین واجبات میدانست؛ حکومت باشد یا نباشد.». تحقيق در آيات و روايات نشان مي‌دهد كه برپايي و ديني خود بخش مهمي از وظايف ديني است و يكي از اصلي‌ترين شرايط دينداري است؛ 🔸 از آياتي كه بخوبي ادعاي ما را اثبات ميكند آيه (65 نساء) است كه خداوند قسم مي‌خورد كه مسلمانان ايمان نخواهند داشت مگر اين كه حكومت ديني پيامبر را بدون هيچ كراهتي بپذيرند «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما». طبق مفاد صريح اين آيه دينداري و ايمان بدون پذيرش حكومت ديني پيامبر ممكن نيست؛ بنابراين برپايي حكومت الهي، شرط اصلي است؛ درين صورت چگونه نويسنده ادعا ميكند كه پيامبر دنبال دين مردم بود؛ چه حكومت باشد چه نباشد!؟ آيا امكان دارد كه پذيرش حكومت پيامبر، شرط ايمان و دينداري باشد ولي در عين حال براي پيامبر مهم نباشد كه اين شرط، در جامعه شكل بگيرد يا نه؟! 🔸 و نيز از جمله آياتي كه روشن مي‌كند يكي از وظائف پيامبران برپايي حكومت ديني است آيه (64 نساء) است «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه» (ما هيچ پيامبري را براي مردم ارسال نكرديم مگر براي اين كه به عنوان يك حاكم مورد اطاعت قرار گيرد) بر اساس مفاد اين آيه نقش همه انبيا نقش فرماندهي جامعه است و نه صرفا يك نصحيتگري كه فقط راهنمائي ميكند و بنابراين يكي از وظائف اصلي پيامبران تشكيل حكومت است چه موفق شوند و چه موفق نشوند. 🔸 و در مقابل، نقش مردم نقش و است چنانكه در آيه (51 نور) چنين آمده «إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» بر اساس مفاد اين آيه نقش مردم در مورد احكام حكومتي، نقش است؛ نه نقش كسي كه حكمي به او ميرسد و او مختار باشد قبول كند يا نكند؛ بلكه طبق مفاد آيه (36 احزاب) با صدور فرمان پيامبر، حق اختيار و انتخاب از همه مردم سلب شده و مومنان وظيفه ديني دارند كه در قبال فرماني كه پيامبر صادر ميكند بدون چون و چرا اطاعت كند «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» 🔸 و در ادامه همين آيه كساني كه سركشي كرده و فرمان پيامبر را اطاعت نكنند شديدا توبيخ شده اند «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً» بلكه اين توبيخ در برخي آيات تا جايي پيش ميرود كه انسان سركش در قبال فرمان حكومتي پيامبر با عنوان ياد شده است «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ» بكار رفتن تعبير كافر براي سركشان حكومت الهي بخاطر اين است كه فرمانروايي مخصوص به خداوند است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِي الْمُلْك» (111 اسراء). ادامه دارد👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا يا در (40 يوسف) چنين آمده است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» فقط از آن خدا است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» و اين همان توحيد در فرمانروايي است لذا تن دادن به حكومت غير الهي نوعي عبادت نامشروع، و شرك است ازين‌رو هشدار مي‌دهد كه مبادا با قبول حكومتهاي غير الهي عملا غير خدا را عبادت بكنند «اَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ»؛ و بعد حكومت مشروع الهي را با تعبير معرفي مي‌كند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»؛ 🔸 بنابراين برپاكردن يكي از اركان توحيد است و حصول دين قيّم به تحقق آن وابسته است؛ اما نويسنده محترم اين امر مهم ديني را براي پيامبري كه رسالت اصلي‌اش تبليغ توحيد است بي‌اهميت يا كم اهميت تلقي مي‌كند. 🔹 بله در صورت عدم امكان انعقاد حكومت الهي بايد به ساير وظائف عمل كرد؛ و وظيفه برپايي حكومت الهي، بخاطر عدم امكان وقوع، مرتفع ميشود؛ نه اين كه اصلا وظيفه در اين مورد نباشد مثل اين است كه در ماه رمضان بر همگان روزه واجب است اما كسي كه بيمار است اين تكليف به خاطر بيماري ساقط ميشود. 2️⃣ در مقام مقايسه حكومت ديني با ساير حقائق ديني آيا با وظيفه برپايي است يا اولويت با ساير وظائف و حقائق ديني است؟ و در مقام ، كدام يك بايد فداي ديگري شود؟ 🔸 غزوات پيامبر مخصوصا غزواتي كه تعرض از ناحيه پيامبر شروع شده مثل غزوه احد كه با تعرض پيامبر به كاروان قريش شروع شد و غزوه طائف كه حركت از ناحيه پيامبر شروع شد، نشان ميدهد كه با وظيفه برپايي حكومت ديني است؛ و گرنه مشروعيت چنين جنگ هايي از ناحيه پيامبر مخدوش خواهد شد؛ و نيز واقعه كربلا و شهادت امام حسين مخدوش و باطل و محكوم خواهد بود؛ 🔹 اما نويسنده، على رغم وضوح مسئله، و با مشركان و همراهي با امثال يزيد را درست تر دانسته و معتقد است برپايي حكومت ديني وظيفه انبياء نبوده فقط بايد دين مردم را درست كرد!! ادامه دارد👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا 3️⃣ نويسنده با يك‌ سويه نگري و چشم بستن به روي آيات زيادي كه برخلاف ادعاي او است ميگويد: 🔹 «نتیجه رویکرد پیامبر(ص) که دین و تبلیغ آن، محور فعالیتهاست پس از فتح وپیروزی میشود بخشش وعفو مجرمینی چون ابوسفیان، که لحظه ای در نابودی دین اسلام و پیامبرش تردید نکرده بودند چرا که اینگونه بخوبی دین رحمت معرفی و همه به این دین جدید میگروند». 🔶 درباره اين بخش از سخنان نويسنده بايد گفت عفو و بخشش امثال ابوسفيان توسط پيامبر بنابر مصالحي و در شرايط خاصي بوده است؛ و اين چنين نيست كه اين شيوه يك قاعده و رسم غالب در مورد كارهاي پيامبر باشد بلكه در بسيار موارد عفوي در كار نبوده است بلكه پيامبر با خشونت مسئله را حل كرده است؛ 🔸 به عنوان نمونه در آيات اوليه سوره توبه، خداوند با تعبير «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ» دستور كشتار مشركاني را صادر كرده است كه حاضر نبودند كه در حكومت پيامبر مسلمان شده و به آن تن دهند؛ با اين كه اين دستور بعد از غلبه كامل پيامبر بر كل جزيزه العرب صادر شده است؛ در اين آيات چنين آمده «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم» از نويسنده مي‌پرسم اين دستورات غلاظ و شداد، با اسلام رحماني مورد ادعاي شما چگونه قابل جمع است؟ 🔸و نيز در جنگ خندق چون يهوديان بني قريظه با اين كه هم‌پيمان مسلمانان بودند به نفع مشركان وارد عمل شدند؛ پيامبر بعد از فيصله دادن به جنگ خندق به سراغ بني قريظه رفت و پس از يك محاصرة حدودا يكماه آنان را مجبور به تسليم كرد و بعد همه مرداني كه در جنگ خندق به مشركان ياري رساندن را اعدام كرد؛ در تواريخ تعداد اعدام شدگان تا 900 نفر هم ذكر شده‌ است اين واقعه در قرآن هم ذكر شده است «وَ أَنْزَلَ الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصيهِمْ وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقا» (26 احزاب) 👌 بنابراين ادعاي اين كه شيوه پيامبر همواره يا غالبا عفو بوده است درست نيست و امثال آقاي حائري فقط چشم را به روي حقيقت مي‌بندند؛ حاصل اين كه انتقادات او به امام خميني جز بي اطلاعي او از مرام پيامبر يا تحريف حقائق تاريخي و ديني چيزي را ثابت نمي كند . @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: پاسخ به شبهه تفرقه افکنانه گرگیج 🔴 شبهه اخیراً آقای مولوی یکی از ائمه جمعه اهل‌سنت شبهه‌ای را مطرح کرده است که بر اساس آن شیعیان باید خلافت عمر را مشروع بدانند و گرنه همسری نسبت به امام حسین نیز نامشروع خواهد شد چون شهربانو از اسرائی بود که در جنگ اعراب با ایرانیان اسیر شد و اگر خلافت عمر نامشروع باشد این جنگ و حوادث بعدی مترتب بر آن، و از جمله همسری این بانو با امام حسین نیز نامشروع می‌گردد. پاسخ شبهه (بخش اول 🍀) در رد این شبهه پاسخ‌هایی وجود دارد که ذیلا ذکر می‌کنم. 1️⃣ : این که شهربانو در زمان عمر اسیر شده باشد و جزء اسرای ایرانی در زمان عمر به مدینه آورده شده باشد ندارد؛ زیرا حد اقل دو نظر در مورد زمان ورود این بانو به مرکز خلافت در بین تاریخ دادنان مطرح است؛ یک نظر این است که این بانو در زمان جنگهای اعراب با ایران در خلافت عمر اسیر شده و جزء اسرای ایرانی در همین دوره به مدینه آورده شده؛ نظر دیگر این است که ورود او نه در زمان جنگهای خلفای سه‌گانه با ایران، بلکه در زمان امامت امیرالمؤمنین و توسط ارسال یکی از استانداران امیرالمؤمنین بوده است؛ 👌 بنابراین شبهه مذکور، اساسش یک واقعه تاریخی است؛ نه واقعه قطعی و مسلم؛ روشن است با یک قضیه مشکوک نمی‌توان یک استدلال منطقی اقامه کرد. 2️⃣ : قضیه اسارت شهربانو در زمان عمر و ورود او همراه با سایر اسرا به مدینه در زمان خلافت عمر نه تنها مشکوک بلکه بعیدترین احتمال در این موضوع است؛ 🔻 زیرا حضرت امام زین العابدین طبق دیدگاه مشهور مورخان، در سال ۳۸ هجری ولادت یافته است؛ حال آنکه عمر در سال ۲۳ هجری کشته شده است؛ حال اگر بر فرض، ورود شهربانو را به مدینه حتى در سال آخر خلافت عمر حساب کنیم باید گفت بین ازدواج شهربانو با امام حسین تا ولادت امام سجاد حد اقل ۱۵ سال فاصله شده است و این همان گونه که مرحوم مجلسی در بحار می‌گوید (بحار، ج ۴۶ ص۱۰) کاملا بعید و است مخصوصا با توجه به اینکه امام حسین از این بانو، فرزندی جز امام سجاد نداشته است تا بگوییم امام سجاد بعد از سایر فرزندان بدنیا آمده است؛ 👌 پس شبهه مذکور نه تنها در حد یک احتمال است بلکه مبتنی بر یک احتمال تاریخی بسیار ضعیف و بعید است. 3️⃣ با توجه به ضعف احتمال فوق بايد ديدگاه را در خصوص ورود شهربانو به مركز خلافت اسلامي كه با قاطعيت نقل مي كند، بپذيريم. 🔸 وي مي نويسد: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَلَّى حُرَیْثَ بْنَ جَابِرٍ الْحَنَفِیَّ جَانِباً مِنَ الْمَشْرِقِ فَبَعَثَ‏ إِلَیْهِ‏ بِنْتَیْ‏ یَزْدَجَرْدَ بْنِ شَهْرِیَارَ بْنِ کِسْرَى فَنَحَلَ ابْنَهُ الْحُسَیْنَ ع شَاهْ‏زَنَانَ مِنْهُمَا فَأَوْلَدَهَا زَیْنَ الْعَابِدِینَ ع وَ نَحَلَ الْأُخْرَى مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ فَوَلَدَتْ لَهُ الْقَاسِمَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ» (الارشاد، ج۲ ص ۱۳۷) 🔸 یعنی امیر‌المؤمنین حریث بن جابر را به استانداری بخشی از مشرق (خراسان) گمارد و او از آنجا دو دختر یزدگرد را به سوی امیر‌المؤمنین فرستاد سپس امیر‌المؤمنین فرزندش حسین را با یکی و محمد بن ابی‌بکر را با دیگری تزویج کرد؛ از اولی، امام سجاد متولد شد و از دومی، قاسم؛ 🔷 پس گرچه در زمان عمر اسرایی از ایران به مدینه آورده شده‌اند ولی دختران جزء این اسرا نبوده‌اند بلکه این دو دختر در زمان امیرالمؤمنین به نزد امیرالمؤمنین آورده شدند؛ این دیدگاه معتبرترین دیدگاه در مورد زمان ورود دختران یزدگرد به مرکز خلافت است؛ زیرا شیخ مفید که کاملا به تاریخ شیعه و سیره نویسی ائمه تسلط دارد بدون هیچ تردیدی در کتاب ارشادش فقط همین دیدگاه را نقل می‌کند و هیچ احتمال دیگری را حتى بصورت ضعیف هم نقل نکرده است؛ و نیز طبرسی در «اعلام الورى، ص ۲۵۶» و محقق اربلی در «کشف الغمه ج۲ ص ۸۳» که هر دو از سیره نویسان قوی‌هستند با قاطعیت فقط همین نظر را می‌آورند بدون توجه به سایر احتمالات. @oshaghierfan &
ادامه از بالا پاسخ شبهه (بخش دوم 🍀) 4️⃣ ؛ بر فرض که روایات دسته اول که ورود دختران یزدگرد به مدینه را در زمان عمر معرفی می‌کند ملاک و سند قضاوت بدانیم اما بر خلاف دیدگاه آقای گرگیج، این روایات بر مشروعیت خلافت عمر و کارهای او دلالتی ندارند؛ زیرا این روایات یا توسط کتب اهل‌سنت نقل شده‌‌اند که در این صورت روشن است روایات و کتب هر قومی برای حریفانشان حجیتی ندارند. و یا توسط کتب شیعه نقل شده‌اند؛ اما مشهور‌ترین روایتی که درین باره در کتب شیعه آمده است روایتی است که طبری شیعه در «دلائل الامامه ص ۱۹۵» و ابن‌شهرآشوب درکتاب «مناقب، ج ۴ ص ۴۸» و دیگران نقل کرده‌اند؛ ولی این روایت نه تنها بر مشروعیت خلافت عمر و اعمال او دلالتی ندارد بلکه به عکس به گونه‌ای بر عدم مشروعیت خلافت او و کارهای او دلالت دارد؛ 🔶 زیرا بر اساس این روایت عمر تصمیم می‌گیرد که زنان و مردان اسیر ایرانی را که در زمان او به مدینه آوردشده بودند به بردگی بگیرد؛ اما حضرت امیر‌المؤمنین (ع) با دو دلیل، جلو این تصمیم عمر می‌ایستد و از چنین کاری مانع می‌شوند؛ 🔸 در دلیل اول امام به عمر تذکر می‌دهند که پیامبر فرموده است که باید انسانهای کریم و بزرگ‌منش را تکریم کرد؛ و ایرانیان، دانشمند و بزرگ‌منش هستند «وَ هَؤُلَاءِ الْفُرْسُ حُکَمَاءُ کُرَمَاءُ»؛ 🔸و در دلیل دیگر امام می‌گوید مردم ایران دست صلح به سوی ما داده‌اند و به اسلام راغب گشته‌اند «قَدْ أَلْقَوْا إِلَیْنَا بِالسَّلَمِ وَ رَغِبُوا فِی‏ الْإِسْلَامِ»؛ امام در حقیقت با دلیل اول به عمر تذکر می‌دهند که چه جنگ با ایرانیان مشروع باشد و چه مشروع نباشد به هر جهت، طبق سنت پیامبر، بزرگ‌منشی ایرانیان به تو اجازه نمی‌دهد که اسرای آنان را عبد سازی و برده افراد کنی؛ و با دلیل دوم امام به عمر می‌فهماند که چون ایرانیان دست صلح بر‌افراشته و به دین اسلام راغب گشته‌اند اصلا جنگ با چنین قومی که خود راغبند مسلمان شوند مشروعیت ندارد و بنابراین اسیران چنین جنگ نامشروعی را نمی‌توان برده کرد. 🔹 امیر‌المؤمنین بعد از این اعتراض به عمر، چون احساس می‌کنند که عمر حاضر به عقب نشینی از نظرش نیست، بلافاصله دست به یک کار عملی می‌زنند؛ و عمر را در برابر یک کار انجام شده قرار می‌دهند؛ امام در حضور جمع، فرض را بر بردگی اسیران قرار می‌دهند و اعلان می‌کنند که من سهم خود را ازین اسیران بخشیدم؛ دنبالش بنی‌هاشم و سپس مهاجران و انصار هم اعلان می‌کنند که ما نیز سهم خود را بخشیدیم، 🔹 با این کار امام، عمر ناراحت شده به امیر‌المؤمنین اعتراض کرده و به امام می‌گوید «لِمَ نَقَضْتَ عَلَیَّ عَزْمِی فِی الْأَعَاجِمِ؟ وَ مَا الَّذِی رَغَّبَکَ عَنْ رَأْیِی فِیهِمْ؟» چرا تصمیم مرا در مورد عجم‌ها شکستی؟ و چه چیزی ترا به رأی من در مورد ایرانیان بی‌رغبت کرد؟ ولی امام در پاسخ، باز همان دو دلیل را به او تذکر می‌دهند و بالأخره عمر را ملزم به قبول کرده، و ساکت می‌کنند؛ بدین ترتیب امام هم با شیوه تبیین گفتاری هم با کار عملی، نامشروع بودن کار عمر را و نامشروع بودن جنگ اعراب با ایرانیان را اثبات کردند؛ 🔹 زیرا طبق دستورات اسلام، مشروعیت جنگ هجومی شرایطی دارد و از جمله این شرایط این که کفار حاضر به پذیرش دین اسلام نباشند؛ اما طبق فرمایش امام، ایرانیان ملتی دانشمند و فهمیده و بزرگ‌منش بودند و به دین اسلام راغب و متمایل بودند؛ و جنگ با ملتی که خواهان اسلام بوده است، نه معقول است و نه مشروع؛ 🔹لذا به نظر می‌رسد خلفای سه‌گانه می‌توانستند با اعزام گروههای تبلیغی عموم مردم ایران را براحتی مسلمان سازند و نیازی به بیست سال جنگ و خونریزی نبود؛ خون ریزیی که در یک مورد آن، در منطقه حلوان طبق گزارش طبری تاریخ‌نگار، صد هزار ایرانی فقط در خندقی در این منطقه به دست اعراب کشته شدند (تاریخ الامم و الملوک،ج ۴ ص۲۶)؛ پس این جنگهای حدودا بیست ساله خلفای سه‌گانه با آن همه خونریزیهای بی‌دلیل از نظر اسلام هرگز مشروع نبوده است؛ و همین عدم مشروعیت چنین فاجعه‌ بزرگ بیش از بیست ساله توسط خلفا حاکی از عدم مشروعیت حکومت آنها است؛ 👌 پس این گونه احادیث در کتب شیعه نه تنها دلالت بر مشروعیت حکومت عمر ندارد بلکه با تبیین و کاری که امام بر علیه عمر انجام دادند دلالت بر عدم مشروعیت چنین حکومتی دارد. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: پیدائی در عین پنهانی، در حضرت حق و در حضرت (عج) 🔶 درحضرت حق تعالي خداوند از شدت پیدائی ناپیدا است و از فرط ، در است؛ مستند قرآنی این دعوا در (۱۱۵ بقره) آمده است : «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» یعنی شما به هر سوئی روکنید آنجا چهره خداوند است؛ زیرا خداوند حقیقتی گسترده و دانا است. 🔸 جمله «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» در آخر آیه بگونه‌ای جمله «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» را تبیین و تعلیل می‌کند؛ می‌گوید این که شما به هر چه روکنید آنجا چهره خداوند است بخاطر این است که خداوند حقیقتی گسترده است و گستره‌ی هستی حق، مجالی برای دیگری باقی نمی‌گذارد پس اصلا چیز دیگری بگونه حقیقی موجود نیست تا قابل دیدن باشد؛ 🔸 پس هر آنچه دیده ‌شود و هر آنچه مورد ادراک واقع ‌گردد همان ذات حق است نه موجود بیگانه‌ای؛ ولی‌ البته خدا دانا است و می‌داند که حضرت حق چنانکه هست، شهودش امکان وقوع ندارد؛ زیرا گستره‌ی بی‌نهایت هستی او، مجالی برای غیری و بیگانه‌‌ای نمی‌گذارد تا آن بیگانه بخواهد با حضرت حق مواجه شود؛ و به او رو کند؛ بنابراین با گستره هستی حق، شاهدی و مشهودی و شهودی نیست؛ پس برای این که شهودی و شاهدی شکل گیرد تا خداوند مشهود دیده‌ها گردد باید حضرت حق، در لباس حقائق متعین و محدود جلوه‌گری کند اینجا است که او خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات محدود کننده مخفی ساخت تا با شکل گیری کثرات، روبروئی و مواجهه امکان تحقق یابد. 🔸 پس از سوئی فقط او موجود است و بیگانه‌‌ای در گستره هستی متحقق نیست تا دیده شود و بنابراین فقط او است که قابل دیده شدن است؛ اما از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ لذا او خود را در حجاب مستوری قرار داد تا دیده شدن ممکن گردد؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هواید است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم» (۳ حدید). 🔷در حضرت مهدي (عج) خداوند این پیدائی در عین پنهانی خود را در (عجل الله تعالى فرجه) به نمایش گذارده است؛ و آن امام همام را مظهری برای خود در این خصیصه قرار داده است؛ زیرا آن حضرت، عین است «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» (الغیبه نعمانی ص ۸۶)؛ و موجودیت بالعرض او، (که از ظهور ذات حق در تعین محمدی به منصه ظهور رسید)، محیط به همه ظهورات امکانی است و نسبت او به سایر حقائق امکانی نسبت مطلق به مقیدات است؛ 🔹بنابراین هر حقیقت امکانی دیگر تحت الشعاع حقیقت اطلاقی او است و هیچ حقیقت امکانی دیگری، خارج از حریم حقیقت اطلاقی او نیست تا ظهور یابد؛ پس هر آنچه در عالم امکانی ظاهر باشد همان مهدوی است نه حقیقت بیگانه‌ای؛ لذا است که در توقیع شریف حضرت حجت در دعاهای رجب آمده است که آسمان و زمین از حقیقت أئمه پر گشته است «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَک»؛ و این همان اوج پیدائی آن حضرت است. 🔹 اما در عین این پیدائی، برای این که در گستره ظهور حقیقت مهدوی، تحقق یابد، باید حضرت او، در لباس حقائق متعین و محدود جلوه‌گری کند تا شاهدی و شهودی شکل گیرد؛ اینجا است که حقیقت اطلاقی خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات مخفی ساخت تا شهودی و شاهدی و مشهودی امکان تحقق یابد؛ و این همان پنهانی و غیبت اصلی او است؛ که غیبت صغرا و کبرای آن حضرت از سال ۲۵۵ تا کنون نمونه کوچکی از آن غیبت اصلی او است؛ پس از سوئی بیگانه‌‌ای در گستره ظهور امکانی متحقق نیست تا ظاهر گردد لذا فقط او در عالم امکانی ظاهر و هویدا است؛ و از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ ✳️ ازین‌رو است که همواره او تحت حجاب تعینات از دیده‌ها مستور است؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هویداست؛ و در پهنه ماسوا در باره او می‌توان گفت «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم». (عج) @oshaghierfan &