سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_فقه_۹۷/۸/۲۱
#جلسه_۲۱
#فصل_فی_النجاسة
#میته
#پنیر_مایه
از استثنائات نجاسات پنیر مایه است سه اصطلاح دار: مجنبه، کَرِش، إنفحه
در تبیین پنیر مایه علما سه قول دارند:
1-#علامه در قواعد إنفحه را نام مظروفی میداند که شیر در درونش بر اثر استحاله سفت شده که پنیر مایه میگویند.
2-#محقق_حلی نام ظرف میداند.
3-#محقق_همدانی در مصباح الفقیه نام ظرف و مظروف میداند و این #مختار_استاد است.
این اختلاف از اختلاف لغویین نشأت گرفته.
#حکم_مساله: مرحوم #سید قائل است که ظاهر پنیر مایه شسته شود چون با میته ملاقات کرده؛ دو دسته روایت است:
أ.حکم به طهارت پنیر مایه میکند.
صحیحه زراره عن ابی عبدالله (ع) سوال از إنفحه بزغاله شده امام فرمود: لابأس به.
ابی حمزه ثمالی از امام باقر (ع) که قتاده سوال از حکم پنیر مایه های بازار کرده امام فرمود : لابأس به سوال کرد چرا اشکال ندارد امام فرمود چون نه رگ دارد نه خون نه استخوان. آنگاه قتاده برایش سوال شد که از اجزا میته است چرا پاک است امام فرمود ماندد تخم مرغ مرده است.
ب.حکم به نجاست پنیر مایه میکند.
روایت بکیر
راه فقها برای حل دو دسته روایت:
1.حمل روایات نجاست بر تقیه چون اکثر اهل سنت قائل به نجاستش هستند.
2.روایات طهارت مخصص روایات نجاست است.
3.#استاد روایات طهارت بعد بیان حکم واقعی مارا به حکم ظاهری ارجاع میدهد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۹/۶
#جلسه_۳۱
#حجیت_خبر_واحد
#وجوه_استدلال_به_آیه_نبأ
#تحقیق_آرای_اصولیین_در_آیه_نبأ
#جواب_دوم_آقا_ضیا
مرحوم آقا ضیا جواب دومی هم دارد چون جواب اول به دو تقریب بود.
#جواب_دوم: میفرماید اگر خبر سید در تحت ادله حجیت اخبار آحاد داخل شود لازم میآید مخصص ادله حجیت اخبار آحاد باشد ولی اگر اخبار آحاد در تحت ادله حجیت خبر باشد خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی میشود در دوران بین تخصیص و تخصّص، تخصص مقدم است پس خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی دارد لازمه اش این است که روایات وارده در کتاب فقه همهاش حجت باشد لذا ادله حجیت، هرگز شامل خبر سید نمیشود.
#سؤال_مهم این است که به چه دلیل در دوران بین تخصیص و تخصص، تخصص مقدم است؟
#جواب این است که ادله حجیت اخبار آحاد، ادله لفظیه است دارای اصالة العموم است چون اصالة العموم اصل لفظی است هر کجا اصالة العموم جاری شود به انسان قطع و یقین میدهد که هر حکمی که برخلاف عموم باشد خلاف واقع است و مردود. این کبری در اینجا جاری است برای اینکه اگر خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی باشد نسبت به سایر اخبار آحاد اصالة العموم محکَّم است یعنی عموم آیه نبأ آخبار آحاد را حجت میکند لازمهاش این است که ما یقین پیدا کنیم که نقل اجماع از سوی سید بر عدم حجیت، خلاف واقع است ولی اگر خبر سید مخصص ادله حجیت باشد دیگر اصالة العموم جاری نمیشود باید کلیه اخباری که در فقه جاری شده کنار بگذاریم از این جهت میگوییم در دوران بین تخصیص و تخصص، تخصص مقدم است. (این بحث در عام و خاص گذشت)
به #نظر_استاد: این قاعده در عام و خاص درست است نه در مانحن فیه. لذا در تنقیح وارد این بحث نشد.
مثلا مولا فرمود: اکرم کل عالم. اگر شک کنیم که زید را شامل است یا نه؟
گاهی چون زید حاهل است خروج زید از تحت عام تخصصی است چون زید عالم نیست جاهل است. اما اگر زید عالم است اما نمیدانیم از طرف مولا تخصص صادر شده یا نه لاتکرم الفساق منهم خروج زید از تحت اکرام تخصیصی است یا تخصصی.
#آقا_ضیا میگوید در دوران بین تخصیص و تخصص در عام و خاص تخصص مقدم است چون حکم معین است اما موضوع محرز نیست در حالیکه این قاعده در جایی است موضوع محرز باشد و حکم مشکوک باشد یا اینکه موضوع مشکوک باشد و حکم معین.
#مختار_استاد: این قاعده در جایی است که حکم معلوم باشد و موضوع مشکوک اما آن دیگری را قبول نداریم. چرا؟ چون دلیل حجیت اصالة العموم سیره عقلائیه است و سیره عقلائیه در تمسک به اصالة العموم در جائی است که موضوع محرز باشد و حکم مشکوک باشد ولی اگر حکم معلوم باشد و موضوع مشکوک باشد سیره بر تمسک به اصالة نیست مانحن فیه چون موضوع آیه طبیعت نبأ محرز است در شمول نبأ سید مشکوک است چون نبأ سید حدسی است و آیه نبأ حسی را میگوید لذا نمیتوانیم ار عموم آیه نبأ استفاده کنیم و بگوییم خبر سید تخصصا خارج است چون نسبت به شمول خبر سید شک داریم.
و #من_هنا_یظهر:
#نظر_آقا_ضیا مخدوش است اصالةالعموم در جایی است که موضوع محرز باشد حکم مشکوک باشد حال آنکه اینجا حکم معین است و موضوع مشکوک است نبا شامل نبا سید میشود ؟
#جواب_دوم: اگر این قاعده را جاری کنیم و تخصص را بر تخصیص مقدم کنیم جمع بین متناقضین لازم میآید چون اخبار زیادی در فقه داریم مثلا یکی نمازجمعه را در عصر غیبت واجب دانسته و یکی حرام . اگر خبر سید خروج تخصصی داشته باشد لازمه اش جمع بین متناقضین است .
خلاصه اش (یلزم من وجوده عدمه) میشود.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_دوشنبه_97/10/3
#جلسه_48
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_دم
@ostadahadi
ادله نجاست دم از جهات مختلفی خواهد بود هم از نظرآیات و هم روآیات دلالت بر نجاست دم دارند دو آیه در این زمینه است :
145 انعام : (قُلْ لٰا أَجِدُ فِي مٰا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلىٰ طٰاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلّٰا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً ..)
محتوای آیه این است که دربارۀ حرمت طعام در سه مورد وحی نازل شد یکی دربارۀ میته که اکلش حرام است و یکی درباره خونی که از بدن حیوان می ریزد و یکی هم درباره گوشت خوک است که اکلش حرام است چون هریک از این سه تا رجس و خبیث اند .
#تقریب_استدلال: متوقف بر 3 امر است
1- امراول؛ ضمیر فانّه به هریک از این سه تا برگردد و فقط به قسم آخر برنگردد دراین صورت کلمۀ رجس قید هرسه می شود هم میته و خون و هم گوشت خوک رجس اند
2- امردوم؛ رجس به معنای نجس باشد
3- امرسوم؛ شأن این دم باید مسفوح باشد گرچه بالفعل مسفوح نیست ولی شأنیت جاری شدن را دارد
#مرحوم_خوئی: به امر اول و دوم اشکال کرده و آیه را از استدلال انداخت . می فرماید
اولا: ضمیر انه به کل واحد بر نمی گردد فقط خصوص لحم خنزیر است یعنی گوشت خوک رجس است
ثانیا : رجس به معنای خبیث و پلید است نه به معنای نجس شاهدش این است که گاهی در قرآن رجس بر اعمال و کارهای انسان هم اطلاق می شود مثل قمار بازی که قرآن در سوره مائده آیه 90 می فرماید انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام ....همگی این سه قسم قمارند و با عبارت رجس بیان شده اند مگر قمار و اسباب و الات قمار نجس اند؟ نه پس رجس به معنای پلیدی و خباثت است نه نجاست.
#استاد_احدی: هردو اشکال ایشان مخدوش است.
اما اشکال اول ایشان که ضمیر به خنزیر برمی گردد نه به کل واحد واحد این اشکال مردود است چون استثنا، متصل است نه منقطع. یعنی خداوند هرسه تا را رجس می داند وحی برای هرسه نازل شد هرسه داخل در مواد غذائی اند که هرسه تا رجس اند. َ
اما اشکال دوم ایشان نیز مخدوش است چون آیه 90 سوره مائده اگر قمار را رجس می داند و رجس به معنای نجاست نیست بخاطر این است که در انجا قرینه وجود دارد که «من عمل الشیطان» دلالت بر خبث باطنی این اشیاء دارند خباثت شیطانی دارند یعنی روح انسان را کدر و کثیف می کند .
استاد: بعد از مخدوش شدن این دلیل نیاز است که 4 مطلب را بررسی کنیم تا آیه مشخص شود
مطلب اول: احکام بردو قسم اند تکلیفی که همان خمسه اند و دیگری وضعی اند که همان صحت و بطلان و طهارت و نجاست است درباره احکام وضعیه دو نظریه است برخی می گویند احکام وضعیه مجعول مستقیم شارع نیست و نیازبه جعل ندارد بلکه از احکام خمسه انتزاع می شوند مثلا اگر قرآن امر می کند که از گناهان کبیره اجتناب کنید از این وجوب اجتناب حکم وضعی فهمیده می شود که ارتکاب معصیت، نافرمانی خداست و عقاب و عذاب دارد
#مرحوم_شیخ_انصاری همین را قائل است و #مختار_استاد هم همین است مثلا از احل الله البیع انتزاع می کنیم که ربا حرام است پس صحت و بطلان جعل مستقل ندارند بلکه از حلیت مطلق بیع و حرمت بیع ربوی انتزاع کردیم. این مبنا در آیه شریفه جاری نیست . چون رجس، دلالت مطابقی اش پلیدی است ولی دلالت التزامی اش حرمت است وقتی اکل دم حرام شد از این حرمت نجاست انتزاع می شود مگراینکه دلیل خاصی بیاید و نجاست را از دم بردارد.
شاهدش این است که؛ قرآن در سوره مدثر می فرماید« والرجز فاهجر» رُجز مطلق پلیدی است امر به هجر و ترک از مطلق پلیدی دارد ایا این امر وجوب را می رساند یا نه؟ بله وجوب را می رساند لازمه وجوب هَجر این است که ارتکاب رجز حرام است وقتی ارتکابش حرام شد، نجاست را از او انتزاع می کنیم الاماخرج بالدلیل. پس حکم نجاست و طهارت از احکام وضعیۀ انتزاعیه است و نیازی به دلالت مطابقی ندارد تا اینکه نقد کنید رجس در قرآن به معنای پلیدی است و به معنای نجس نیست.
شاهد دیگر اینکه: کلمه فاجتنبوه که در ادامه آیه امده امر فاجتنبوا به معنای وجوب اجتناب از قمار است آیا به همین دلالت مطابقی اش اکتفا کنیم ؟ نه بلکه دلالت التزامی اش این است که قمار حرام است از این حرمت قمار حکم وضعی به دست می اید که همان معصیت است و عقاب دارد و پول از راه قمار باطل است همه اینها از فاجتنبوا به دست امد. پس چرا باید آیه را کنار گذاریم وبگوئیم آیه مال پلیدی در حالی که وجوب اجتناب دلالت بر حرمت می کند مثل فالرجز فاهجر است.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_دو_شنبه_97/12/20
#جلسه_93
#برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
#محقق_اصفهانی راه درستی را پیمودند در اصول فقه بدنبال واسطه در تنجیز و تعذیر هستیم. لکن اشکال ما بر ایشان این است که چرا بحث از برائت را استطرادی وارد اصول کردید در حالیکه در حدیث رفع نسبت به مرفوع نظرات متفاوتی هست:
1- یک نظر این است که مرفوع، جعل عدم تکلیف (اباحه) است یعنی وقتی برای صبی تکلیف جعل نشده یعنی تمام کارهای که برای بزرگها قانونی است برای بچه هیچ قانونی نیست و قانونا برایش مباح است تمام کارها مثل اب خوردن است که برایش مباح است.
2- معنای دیگرحدیث رفع این است که مرفوع جمیع الاثاراست به معنای عدم تکلیف نیست بلکه به معنای رفع اثارتکالیف است اثرتکلیف، ثواب و عقاب است بچه اگر نمازبخواند ثواب نمی برد و اگرنماز را ترک کند عقاب ندارد.
3- یکی دیگراز معانی حدیث رفع این است که احتیاط بربچه و امثال ان برداشته شده است مرفوع، دراینجا وجوب احتیاط است براساس این دو معنای اخیر برائت باید وارد اصول شود و یک مسالۀ اصولیه شود چون رفع جمیع اثار یا رفع وجوب احتیاط به معنای این است که احکام شرعیه از واجبات و محرمات برکسانی که مصداق حدیث رفع اند منجزیت ندارد جلو منجزیت ادلۀ احتیاط را حدیث رفع می گیرد پس مجعول در احکام و تکالیف، وجوب عمل به این احکام و تکالیف است که حدیث رفع مجعول را برمی دارد یعنی این تکالیف و احکام بربرخی ها منجَزنیست و وجوب ندارد و ماهم در اصول می خواهیم واسطۀ درتنجیزوتعذیر را پیدا کنیم پس اصل برائت داخل در مسالۀ اصولی می شود.
اما #اشکالی که برتعریف مرحوم اخوند دربارۀ علم اصول فقه داریم این است که چرا ایشان درتعریف اصول فقه دو دسته از مسائل اصول را تقریرفرمودند:
1) یک دسته قواعد ممهده برای استنباط احکام شرعیه و
2) دستۀ دوم ینتهی الیه المجتهد؟ یعنی مسائلی که واسطه در طریق استنباط حکم شرعی قرار نمی گیرد ولی مجتهد براثربی دلیلی ناچاراست که به برخی از قواعد فتوا دهد مثل استصحاب و برائت و...
#اشکال_استاد این است که قسمتی از احکام شرعیه ربطی به مجتهد ندارد بلکه مربوط به مقِلد است مثل مسالۀ دماء ثلاثه اگرخون حیض قطع شد ایا نزدیکی با زن قبل از غسل جایزاست یا نه؟ برخی استصحاب بقای حیض جاری کردند و فتوای به عدم جواز دادند این استصحاب را مجتهد جاری می کند و مقلدین عمل می کنند در حالی که استصحاب حرمت وطئ حائض از احکام مجتهد نیست لذا مصداق اوللتی یتنهی الیه المجتهد نخواهد شد چون منتهی الیه مجتهد استصحاب نبود یا مثل خمس و زکات وحدود و دیات که منتهی الیه عمل مجتهد نیست طبق تعریف شما باید این قواعد از بحث اصول خارج شود فقط مباحث اصول مربوط به مسائلی شود که یا مخصوص مجتهد است مثل تعرض خبرین یا مشترک بین مجتهد و مقلد است مثل استطاعت حج.
فقها اینجا دو دسته اند:
أ. یک دسته قائل به نیابت و وکالت اند یعنی مجتهد بنیابت از مقلد استصحاب را جاری میکند مثل استصحاب حرمت وطی حائض قبل از غسل.
ب. دوم که #مختار_استاد است اینکه نه وکالت و نه نیابت بلکه مجتهد در مقام فتوا بعنوان اینکه خودش یک دلیل معتبر و طریق معتبر برای بدست آوردن وظیفه عملیه است صرفا کار ایشان طریقیت است لذا خبر زراره درباره نماز جمعه کاشف از واقع است همچنین مقلِد باید مقلَدین و مراجع را بعنوان ی دلیل و طریق معتبر بشناسد در واقع از باب رجوع جاهل به عالم امضا به حجیت فتوا شد .
چرا فتوا حجت است چون آیه «فاسئلوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» امضای سیره عقلا ست بر رجوع جاهل به عالم. لذا ما اشکال بر مرحوم آخوند را وارد میدانیم، اما تعریف اصول طبق نظر استاد « الحجة علی الفقه» است و مسائل اصولی آن چیزی است که الحجة علی الفقه است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_دو_شنبه_97/12/20
#جلسه_93
#برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
#محقق_اصفهانی راه درستی را پیمودند در اصول فقه بدنبال واسطه در تنجیز و تعذیر هستیم. لکن اشکال ما بر ایشان این است که چرا بحث از برائت را استطرادی وارد اصول کردید در حالیکه در حدیث رفع نسبت به مرفوع نظرات متفاوتی هست:
1- یک نظر این است که مرفوع، جعل عدم تکلیف (اباحه) است یعنی وقتی برای صبی تکلیف جعل نشده یعنی تمام کارهای که برای بزرگها قانونی است برای بچه هیچ قانونی نیست و قانونا برایش مباح است تمام کارها مثل اب خوردن است که برایش مباح است.
2- معنای دیگرحدیث رفع این است که مرفوع جمیع الاثاراست به معنای عدم تکلیف نیست بلکه به معنای رفع اثارتکالیف است اثرتکلیف، ثواب و عقاب است بچه اگر نمازبخواند ثواب نمی برد و اگرنماز را ترک کند عقاب ندارد.
3- یکی دیگراز معانی حدیث رفع این است که احتیاط بربچه و امثال ان برداشته شده است مرفوع، دراینجا وجوب احتیاط است براساس این دو معنای اخیر برائت باید وارد اصول شود و یک مسالۀ اصولیه شود چون رفع جمیع اثار یا رفع وجوب احتیاط به معنای این است که احکام شرعیه از واجبات و محرمات برکسانی که مصداق حدیث رفع اند منجزیت ندارد جلو منجزیت ادلۀ احتیاط را حدیث رفع می گیرد پس مجعول در احکام و تکالیف، وجوب عمل به این احکام و تکالیف است که حدیث رفع مجعول را برمی دارد یعنی این تکالیف و احکام بربرخی ها منجَزنیست و وجوب ندارد و ماهم در اصول می خواهیم واسطۀ درتنجیزوتعذیر را پیدا کنیم پس اصل برائت داخل در مسالۀ اصولی می شود.
اما #اشکالی که برتعریف مرحوم اخوند دربارۀ علم اصول فقه داریم این است که چرا ایشان درتعریف اصول فقه دو دسته از مسائل اصول را تقریرفرمودند:
1) یک دسته قواعد ممهده برای استنباط احکام شرعیه
2) دستۀ دوم ینتهی الیه المجتهد؟ یعنی مسائلی که واسطه در طریق استنباط حکم شرعی قرار نمی گیرد ولی مجتهد براثربی دلیلی ناچاراست که به برخی از قواعد فتوا دهد مثل استصحاب و برائت و...
#اشکال_استاد این است که قسمتی از احکام شرعیه ربطی به مجتهد ندارد بلکه مربوط به مقِلد است مثل مسالۀ دماء ثلاثه اگرخون حیض قطع شد ایا نزدیکی با زن قبل از غسل جایزاست یا نه؟ برخی استصحاب بقای حیض جاری کردند و فتوای به عدم جواز دادند این استصحاب را مجتهد جاری می کند و مقلدین عمل می کنند در حالی که استصحاب حرمت وطئ حائض از احکام مجتهد نیست لذا مصداق اوللتی یتنهی الیه المجتهد نخواهد شد چون منتهی الیه مجتهد استصحاب نبود یا مثل خمس و زکات وحدود و دیات که منتهی الیه عمل مجتهد نیست طبق تعریف شما باید این قواعد از بحث اصول خارج شود فقط مباحث اصول مربوط به مسائلی شود که یا مخصوص مجتهد است مثل تعرض خبرین یا مشترک بین مجتهد و مقلد است مثل استطاعت حج.
فقها اینجا دو دسته اند:
أ. یک دسته قائل به نیابت و وکالت اند یعنی مجتهد بنیابت از مقلد استصحاب را جاری میکند مثل استصحاب حرمت وطی حائض قبل از غسل.
ب. دوم که #مختار_استاد است اینکه نه وکالت و نه نیابت بلکه مجتهد در مقام فتوا بعنوان اینکه خودش یک دلیل معتبر و طریق معتبر برای بدست آوردن وظیفه عملیه است صرفا کار ایشان طریقیت است لذا خبر زراره درباره نماز جمعه کاشف از واقع است همچنین مقلِد باید مقلَدین و مراجع را بعنوان ی دلیل و طریق معتبر بشناسد در واقع از باب رجوع جاهل به عالم امضا به حجیت فتوا شد .
چرا فتوا حجت است چون آیه «فاسئلوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» امضای سیره عقلا ست بر رجوع جاهل به عالم. لذا ما اشکال بر مرحوم آخوند را وارد میدانیم، اما تعریف اصول طبق نظر استاد « الحجة علی الفقه» است و مسائل اصولی آن چیزی است که الحجة علی الفقه است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴