✔️ درس خارج اصول آیت الله سید احمد #مددی
۱۴۰۱/۹/۱۲
🔸 زمانِ صحابه تقریباً تا سال های ۷۰-۸۰ است. آخر الصحابة موتاً سالِ 110 است، اما در اصطلاح زمان صحابه همین ۷۰-۸۰ است. مثل ابن عباس و...
آنهایی که عمر غیر طبیعی داشتند، از محل کلام خارج است...
🔹 بعد از صحابه «تابعین» هستند که تا حدود سال های ۱۳۰ -۱۴۰ مثل امام صادق(ع)؛ چون امام صادق هم جابر بن عبدالله را که از صحابه بوده، دیدند. امام باقر (علیهالسلام) که مسلّم است.
🔸 بعد از این را اصطلاحاً «عهد فقها» می گویند، البته تابعین هم {در آن زمان} هستند، لکن اصطلاحاً در استنتاجات فقهی و در مباحث علمی {آن دوره را} «عهد فقها» حساب میکنند.
🔹 {یعنی:} عهد رسولالله، عهد صحابه، عهد تابعین و عهد فقها. البته در عهد صحابه هم ما فقیه داریم و در عهد تابعین هم فقهای زیادی داریم، فقهای کمی نداریم، لکن اصطلاحاً این طور است.
🔸 بعد از عهد فقها، «عهد محدثین» شروع میشود...
@Nardebane_feghahat
تحلیلی پیرامون حدیث لا نورث.pdf
242.6K
خلاصه فصلی از رساله فاضل ارجمند سید محمد صادق موسوی پیرامون حدیث لانورث
🏠@ostadmadadi
.
حضرات آیات :
شیخ رضا استادی تهرانی
سید احمد مددی قائینی
دهم دی ماه 1402
@jawaher_kalam
💢رجال
💠 جابر بن حیان
جابر بن حیان وجودش خیالی است و وجود واقعی ندارد. شاید اکنون ده ها کتاب در کتابخانه های معتبر دنیا به اسم جابر موجود باشد که چاپ شده اند. برخی از آنها را کراوس چاپ کرده که البته من همه کارهای او را ندیده ام و شنیده ام به جز او هم بوده اند. کتاب مختار اسرار جابر بن حیّان نیز وجود دارد که به طور مختصر نسخه ها را وصف کرده است و در کتابخانه بریتانیا و جاهای دیگر نگهداری می شود. باتحقیق تاریخی معلوم می شود که هیچ یک از اینها وجود خارجی ندارد و چون در گذشته تعبد حاکم بوده است و مردم تعصب دینی شدید داشته و گمان می کرده اند که در صورت خارج شدن از چهارچوب مرسوم متهم به کفر می شوند (مثلاً معروف است که« من تمنطق فقد تزندق») چنین شخصیت هایی را جعل کرده اند. (نگاهی به دریا،ص356)
اخوان الصفا گروهی بودند که سعی کرده اند علم را وارد دنیای اسلام کنند. در قرن دوم و سوم، اسماعیلی ها عده ای از آثار علمی و دانشمندان را به خودشان نسبت می دهند، مثل جابربن حیان. اسماعیلی ها در بحث علم زیاد کار کردند در دنیای اسلام در مقابل بغدادی ها هستند که اشعری بودند. به اعتقاد من اصل وجود شخصی به نام جابربن حیان روشن نیست بلکه اسم رمزی است که کتبی را به ایشان نسبت دهند و از این طریق به ائمه (ع) متصل شوند. مجموعه ای از امور عجیب و رازالود را به او نسبت می دهند. ابن ندیم اسم جابر بن حیان را می آورد و به او 500 کتاب نسبت می دهد ولی در فهرست شیخ و نجاشی رحمهما الله نام او نیست. (درس خارج فقه؛ 21/10/93)
بعضی¬ها معتقدند که جمله¬ای از اين رسائلی که به اصطلاح جابر ابن حيان نسبت داده شده اين¬ها در حقيقت رسائل خالد ابن معاوية ابن يزيد است يا خالد ابن يزيد ابن معاويه برادر معاويه اصلاً مال آن است اين ترجمه کرده اولين ترجمه¬ها از لغت يونانی و رومی به عربی توسط اين است و اصلاً مراد از جابر يک شخص واحد نيست در عده¬ای از موارد مراد اين شخص است که فرزند يزيد می¬شود. (سلسله جلسات نقد متن حدیث)
بله بعضی از آنچه به میراث جابر بن حیان نسبت داده می شود و الحمدلله میراث جابر بن حیان در میراث اصحاب ما هست اصلاً وجود ندارد، یعنی خیلی عجیب است که امثال شیخ النجاشی رحمه الله و شیخ طوسی هر دو در کتاب الفهرست ؛ فهرست النجاشی و فهرست الشیخ حتی نام جابر را ذکر نکرده اند چه برسد به نوشته هایش. جابر در حقیقت در محافل اسماعیلیه شهرت داشت و به همین دلیل اکنون نقش میراث اسماعیلیه در میراث ما صفر است، واقعاً صفر است، جز در نهایت کتاب دعائم الاسلام و این دغدغه ای است که ارزش علمی ندارد. نامه های منسوب به جابر بن حیان کوفی البته در دفاتر غربی چند نامه منسوب است یعنی پشت این نامه نوشته شده است نامه فلانی به جابر. اصل انتساب نامه به جابر همه بر اساس صحت راوی است؛ و الا نه راوی و نه فلانی معلوم نیست تعدادی از این نامه ها چاپ شده و نزد من است و این نامه ها قطعا از جابر نیست.(جلسه ۶ تدوين حدیث)
#رجال
#جابر_بن_حیان
🔸فهرست اسامی
🏠@ostadmadadi
🔸 الف:
ابان بن عثمان / ابان بن تغلب / ابراهیم بن اسحاق / ابراهیم بن علی/ ابن غضائری/ ابن بطه/ ابن فضال/ابی بکر حضرمی/ ابوعلی راشد/ابوخدیجه/ ابوالجارود/ ابن نوح/ احمد بن حسین/ احمد بن الحسین بن سعید الاهوازی/ احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی/ أحمد بن عبدالله بن مهران/أحمد بن محمد بن داود/ احمد بن محمد بن الحسن/ اسحاق بن عمار/ اسماعیل بن جابر
🔸 ب:
بکیر بن اعین /
🔸ج :
جابر بن حیان
هدایت شده از استاد مددی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠نگاهی متفاوت به سیره امام باقر علیه السلام
آیت الله سید احمد مددی با اشاره به تاریخ و سیره امام محمد باقر علیه السلام برخی از مقاطع زندگی سراسر نور این امام بزرگوار را تحلیل می کند.
📚https://rasanews.ir/fa/news/616047 🏠@ostadmadadi
هدایت شده از استاد مددی
🔶امام باقر علیه السلام، موسس فقه تفریعی
سنی ها اصرار دارند که موسس فقه تفریعی ابوحنیفه است ولی در واقع امام باقر (ع) است؛ «لِمَ سُمِّيَ الْبَاقِرُ بَاقِراً قَالَ لِأَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ بَقْراً» (علل الشرایع، ج1،ص233) . موسس تفریع ایشان است. ابوحنیفه متولد 80 است. تولد و فوتش تقریباً شبیه امام صادق ع است، زید هم همینطور؛ هرسه متولد 80 هستند. امام صادق (ع) تا سال 148 بودند. ابوحنیفه اصرار داشت که این ابداع من است.
ابوحنیفه به جابربن یزید جعفی می گفت من این تفریع را جعل کردم، جابر می گفت من این را از امام باقر(ع) شنیده ام! اصل تکذیب جابر، برای ابوحنیفه است سر همین فقه تفریعی. جابر به پیامبر (ص) نسبت می داد؛ یعنی مساله امامت همین است که از رسول الله ص گرفته است. مرحوم نجاشی راجع به جابر مطالبی دارد که قابل قبول نیست.
وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُمْ لَايَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ، فَفَتَحَ لَهُمْ، وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ، وَ هكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ »
📚كافي (ط - دار الحديث)، ج3، ص: 59
🏠@ostadmadadi
کتاب "ارج نامه آیت الله سید احمد مددی" به اهتمام حجت الاسلام دکتر محمد غفوری نژاد توسط انتشارات حوزه علمیه خراسان در دو جلد منتشر شد.
#ارج_نامه
#مددی
فهرست مطالب👇
🏠@ostadmadadi
🔰 ارجنامه استاد آیه الله سید احمد مددی موسوی
جلد اول
فهرست
بخش اول: گفتوگوها
آیتالله سید احمد مددی موسوی و خاندان ایشان ۱۳
گفتوگو از:محمد غفورینژاد رضا مختاری سیدمهدی حسینیدورود
نظریه غلوّ سیاسی در گفتوگو با آیتالله مددیموسوی ۴۵
محمد غفورینژاد و محمدتقی سبحانی
دفاع از حدیث شیعه در گفتوگو با آیتالله سید احمد مددی ۷۱
علیاصغر رضوانی
حدیث شیعه و مسلک اعتبارسنجی فهرستی در سخنان آیتالله استاد مددی ۱۲۹
گزارشگر: رابرت گلیو و اندره نیومن ۱۲۹
طب سنتی، طب مدرن و طب اسلامی ۱۴۹
از منظر آیتالله مددیموسوی
افشین احمدپور
تبار و سیره علمی آیتالله مددیموسوی ۱۸۳
در گفتوگو با سید محمدحسن موسویآبادانی
اعتبارسنجی کتاب محور ۱۹۱
در گفتوگو با احسان سرخهای
وثاقت حدیث، متنشناسیِ واقعگرا و اعتبار عُرفی ۲۳۹
گفتوگو با دکتر سید محمد عمادیحائری
آیت الله السید أحمد المددی وبصمته على التراث الشیعی ۲۷۱
مقابلة مع الشیخ عبدالله دشتی
حجیت خبر واحد بر اساس دیدگاههای استاد سیداحمد مددی دام ظله ۳۰۳
علی هدایتی
بخش دوم: درآمدی تحلیلی بر برخی دیدگاههای استاد
نوشتارهای علمی منسوب به اصحاب امیرمؤمنان، امام علی(ع) ۳۱۹
زهرا اخوانصراف
نگرش منظومهای، حلقه مفقوده مواجهه با روایات طبی ۳۴۹
محمد باعزم
حلقه گمشده اجتهاد استنباط در پرتو نگرش تاریخی ۳۶۹
حمیدرضا تمدن
کتاب مسائل علیبنجعفر ۳۹۳
کاظم دلیری
بازخوانی اجازه علامه حلی به بنیزهره ۴۱۵
سید محمد طباطبایییزدی
ارزیابی و فهم احادیث در اصول فقه کاوشی در کاستیها ۴۳۷
محمد سمیعی
مروری انتقادی بر تعریف «اصل» در پژوهشهای حدیثی شیعه ۴۶۳
سیدرضا شیرازی
اصل زید زراد و اصل زید نرسی
بررسی اعتبار، با نگاهی به دیدگاه آیتالله سیداحمد مددی ۴۹۱
سعید طاوسیمسرور
ادبیات قانونی در شریعت ۵۱۵
یحیی عبدالهی
در جستجوی کتاب عمار بنموسی ساباطی ۵۵۳
مهدی غلامعلی و مجتبی وظیفهدوست
روایات یونسبنعبدالرحمن عن غیر واحد دراسة متنیة ۵۸۵
حیدر المسجدی
آشنایی با شیوه حدیثی آیتالله مددی در پرتو مطالعه «حدیث رفع» ۶۰۵
کاظم مسعودیکبودان محمدکاظم رحمانستایش
فهارس اسلامی؛ گونهها، شباهتها و تفاوتها ۶۳۷
محمدباقر ملکیان
الإجازة والفهرست؛ دراسة مقارنة ۶۸۳
السید حسین الموسوی البروجردی
نظام فریضه و سنت ۶۹۳
احمد میرزایی و مصطفی قاسمینیک
بخش سوم: آیتالله مددی از نگاه منتقدان
درنگی در دیدگاههای طبّی استاد سید احمد مددی ۷۲۱
افشین احمدپور
طریقه فهرستی در ترازوی نقد ۷۴۷
حیدر حب الله
بخش چهارم: مقالات اهدایی
نگرشی پیرامون نقش اهل بیت در پیوند دادن انسان به خداوند ۱۳
امداد توران
جایگاه دانشاندوزی در پیدایش تمدن اسلامی ۴۷
مصطفی جعفرطیاری
مُبالَغَتِ مُسْتَعار ۸۱
سُخَنی دَر چَنْد و چونِ تَأْثیرِ دینِ زَرْدُشْت دَر فَرهَنْگ و أَدَب و اَندیشۀ ایرانِ پَس از إِسلام ۸۱
جویا جَهانبَخش
منبعی ناشناخته از منابع الکافی و نکتههایی درباره آن ۱۲۱
امینحسین پوری
بررسی روایات فرار از اَدای دَین ۱۵۳
حسین حلبیان
رحلتی مع المخطوطات الرجالیة ۱۸۳
أحمد علی مجید الحلی النجفی
برخی منابع کهن امامی ۲۴۷
محمدکاظم رحمتی
محققِ شَروان ۲۷۷
مهدی سلیمانیآشتیانی
پژوهشهای حدیثی شهید خویی ۲۹۱
على صدرایىخویى
نمایۀ کتاب نگاهی به دریا ۳۱۷
عبدالحسین طالعی
بررسی نسخهای بینظیر به دستخطِ سید رضی ۳۲۷
محمد عافیخراسانی
جایگاه حدیث در تاریخنگاری هنر دوره اسلامی؛ مروری بر نوشتههای مورخان غربی ۳۶۵
سیدامیر کوشهای
میرزای قمی و نقد قاعده بسیط الحقیقه و وحدت وجود ۳۹۳
حسین لطیفی
ترجمة الملا علیبنالمیرزا محمّدجان الرشتی الجیلانی وابنه الملا محمدمهدی ۴۲۳
هادی مکارمتربتی
رجال کامل الزیارات ۴۶۹
هادی نجفی
محمدبنسنان و مفضلبنعمر جعفی؛ ارزیابی شخصیت و آثار ۴۷۵
هادی نصیری، محمدعلی صالحی
🏠@ostadmadadi
استاد مددی
کتاب "ارج نامه آیت الله سید احمد مددی" به اهتمام حجت الاسلام دکتر محمد غفوری نژاد توسط انتشارات حوزه
پیام های زیادی برای شیوه خرید کتاب ارسال می شود، به اطلاع می رسانم در حال حاضر تنها در مشهد: انتشارات حوزه علمیه خراسان به فروش می رسد، در حال مذاکره ایم که تعدادی از مجلدات به قم هم آورده شود که متعاقباً اطلاع رسانی خواهیم کرد.
تلفن انتشارات: 05132008609
سلام علیکم
تعداد محدودی از کتاب ارج نامه در موسسه معهد الامام المهدی عجل الله فرجه شریف بفروش می رسد
صفائیه کوچه ۱۷ پلاک ۳۳
ساعت ۹ الی ۱۲
۰۹۱۲۷۵۴۲۸۸۷ اقای مبینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ نقل حکایتی از مرحوم آیت الله خویی برای نوه مرحوم خویی
مرحوم آیت الله خویی وقتی متوجه حضور پدرشان در جلسه درس می شوند، از منبر درس پایین می آیند...
یکشنبه - ۱ بهمن ۱۴۰۲
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تحلیل از ادبیات و الفاظِ بیان و ابراز قانون در «ادبیات قانونی»
مراد از «ادبیات قانونی»، ادبیات و الفاظی است که در مقام ابراز و تعبیر قانونی به کار برده میشود. در علم اصول، در «مباحث الفاظ» به ادبیات قانونی پرداخته و از مباحثی همچون صیغة افعَل و لا تفعل، و مادة امرونهی و... بحث کردهاند، ولی بعدها ملتفت شدند که موارد دیگری هم هست و ادبیات قانونی در تشریع عرض عریضی دارد و چنین نیست که واحد و یکنواخت باشد؛ تعابیر مختلفی مثل «لِلَّـهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ»، «وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّـهِ»، «أَقِیمُوا الصَّلَاةَ» و «الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِم» داریم. لذا مجموعهای که نامش را «ادبیات قانونی» در مجموعه احکام فقهی گذاشتیم بسیار گسترده است و بیش از این مقداری است که در کتب اصول گفته شده است و معتقدیم که در تنقیح مباحث اصول باید همة اینها در «مباحث الفاظ» از جهات مختلف بررسی شود؛ هم جهات عرفی عام و جهات لغوی و هم جهات عرفی خاص و آثاری که بر آن بار میشود. همچنین ممکن است یک اصطلاح در قرآن در یک معنا استفاده شود، ولی در روایات معنای دیگری از آن استفاده شود، همة اینها باید در اصول منقح شود. تاریخ تدوین لغت، کیفیت نقل و انتقال و سیر تحولات آن، خصائص مدینه، کوفه و بصره در لغت، لغت قرآنی، تحلیل وضع و رابطه لفظ و معنا، معنای هیئات، تفسیر و دسته بندی معانی صیغههای امرونهی، مفاهیم، ازجمله مباحثی است که در «ادبیات قانونی» تأثیر به¬سزایی دارد.
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تدوین زبان عربی
سیر تغییر و تحولات زبان عربی نیاز به تحقیق و بررسی دارد؛ خاستگاه عرب در یمن بود و مراحل مختلفی را طی کرده است. درحال حاضر مقداری روی لغت ثمود و تأثیر آن در لغت عرب کار شده است؛ قوم ثمود از سال پانصد قبل از میلاد تا سیصد میلادی - حدود هشتصد سال - وجود داشتند. آنها دارای تمدن عظیمی بودند که حدود دویست سال قبل از آمدن اسلام منقرض شدند. ثمود چون در حجاز بودند، خیلی از الفاظ آن با الفاظی که در قرآن در مکه آمده تشابه دارد.
تدوین لغت عربی به برکت اسلام
تدوین لغت عربی از برکات اسلام است، ما از قبل از اسلام متن عربی نداریم. در عرب حتی یک کتابت قبل از اسلام نداریم و هرچه هست برای بعد از اسلام است، حتی معلقات سبع را نیز مسلمانها نقل کردند، لذا برخی معاصرین در آن مناقشه کردند. همه اشعار جاهلی را مسلمانها نقل کردند. حتی یک بیت شعر از قبل از اسلام نمییابید، بله برخی از راویان آنها مثل اسمعی از اهالی برخی مناطق شعری را به فردی نسبت میدهد و او هم به شخص دیگری الی آخر. اگر قرآن نبود عامل وحدتی که الان در دنیای عرب هست، نبود. از آن زمان رسالهای از شافعی موجود است که گفته شده برای قرن دوم است. قرآنی هست که احتمال میدهند که تاریخ ورق آن، قبل از ولادت پیغمبر (ص) است، تاریخ ورق نه کتابت. تاریخ کتابت برای سال هفتم هجری است. اگر راست باشد این قدیمیترین ورق و خط قرآنی است. دنیای اسلام مکه و مدینه با اینکه تاریخ قدیمی دارند اما در هیچ موزهای در دنیا هیچ اثر خطی از مکه و مدینه که قبل از اسلام چیزی نوشته باشند وجود ندارد. در مصر و چین و ایران، میراث زیادی داریم ولی از مکه و مدینه نداریم.
ظرفیت زبان عربی
زبان عربی دارای قابلیت زیادی است؛ در لغت عربی دو ملیون و پانصد هزار واژه مستعمل وجود دارد. درحال حاضر چهار لغت را رکن میدانند: عربی و فارسی و ترکی و اردو. اردو لغت فرهنگی نیست و آثار فرهنگی ندارد. آثار علمی در درجه اول عربی است. بعد از عربی، فارسی است که به نظرم از ترکی بیشتر است. در فیزیک و شیمی و طب و نجوم و عرفان و علوم دینی و علوم انسانی، لغت عربی اول است بعد با فاصله زیاد فارسی و ترکی است و بعد با فاصله زیاد اردو است. متکلم زبان اردو شاید بیش از عربی باشد، لکن خیلی اصل و نسب ندارد، مجموعهای است از عربی و فارسی و هندی و... و خیلی فرهنگی نیست. زبان فارسی به لحاظ متکلم گویا از ترکی هم کمتر است و به لحاظ تکلم سوم است. خصلتی که لغت عربی دارد این است که در حال زایش است و روز به روز زیادتر میشود. افرادی که غیر عرباند داخل در دنیای عرب میشوند، به خلاف لغتی مثل فارسی که این جنبه زایش را ندارد.
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
💠 تأثیر مذاهب کلامی بر ادبیات عرب
لغت و ادبیات عرب بعد از نزاعهای مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. برخی گفتهاند که در اسلام در هیچ مسئلهای همچون امامت خون و خونریزی نشد. ( أعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ علی الامامة فی کل زمان؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص20) به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع میشود تحت تأثیر مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود. مثلاً ابن هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ اللَّـهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...» . _(التوبة: ١١١) میگوید: باء برای سببیت نیست؛ معتزله میگویند: هست!. 1️⃣
همچنین معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم وَ أَرْجُلَکمْ» (المائدة: ٦) به گونهای معنا کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد. 2️⃣.
در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا حِینَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاء»3️⃣ چون ماده «مَسَحَ» نیازی به باء ندارد و خودش متعدی میشود: «وامسحو رئوسکم»؛ اینجا که باء آمده است باید نکتهای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین» غیر از «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء آمده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ» ( النساء: ٤٣) .
1️⃣ .««ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل: ٣٢، و انما لن نقدرها باء السببیه کما قال المعتزله و کما قال الجمیع فی: «لن یدخل احدکم الجنه بعمله» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص133
2️⃣. «الحادی عشر: التبعیض ... قیل و منه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم» و الظاهر ان الباء فیهن للالصاق، و قیل: هی فی آیه الوضوء للاستعانه، و إن فی الکلام حذفاً و قلباً، فان «مسح» یتعدّی الی المزال عنه بنفسه، و الی المزیل بالباء، فالاصل: امسحوا رئوسکم بالماء» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص140
3️⃣«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسی، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَ لَاتُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ، وَ قُلْتَ: «إِنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ، وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟».
فَضَحِک، ثُمَّ قَالَ: «يَا زُرَارَةُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)، وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ يَنْبَغِي أَنْ يُغْسَلَ، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَيْدِيَکمْ إِلَی الْمَرافِقِ» ثُمَّ فَصَّلَ بَيْنَ الْکلَامِ، فَقَالَ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاءِ، ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ، کمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ: «وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَيْنِ» فَعَرَفْنَا حِينَ وصلها بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلی بعضها، ثُمَّ فَسَّرَ ذلِک رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلنَّاسِ، فَضَيَّعُوهُ، ثُمَّ قَالَ: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَيْدِيکمْ مِنْهُ» فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ: «بِوُجُوهِکمْ» ثُمَّ وَصَلَ بِهَا «وَ أَيْدِيَکمْ» ثُمَّ قَالَ: «مِنْهُ» أَيْ مِنْ ذلِک التَّيَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذلِک أَجْمَعَ لَمْ يَجْرِ عَلَی الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ يَعْلَقُ مِنْ ذلِک الصَّعِيدِ بِبَعْضِ الْکفِّ، وَ لَايَعْلَقُ بِبَعْضِهَا، ثُمَّ قَالَ: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْکمْ مِنْ حَرَجٍ» وَ الْحَرَجُ الضِّيقُ». کافي، ج5، ص: 96
ادامه دارد👇
#نظام_قانونی
#ادبیات_قانونی
🏠@ostadmadadi
💠 نظارت و سلطنت روایات امامیه نسبت به عامه
از شاگردان مرحوم بروجردى نقل کرده اند که ایشان فرموده فقه شیعه و روایات شیعه مثل حاشیه است و لذا روایات اهل سنت مثلاً متن مى شود. حالا نمى دانیم چرا تعبیر به حاشیه کرده اند!
استاد ما آقاى سیستانى نیز به (مهیمن) بودن قرآن اشاره مى کند و مى فرماید همان طور که قرآن بر تورات و انجیل ناظر است, روایات ما هم بر روایات عامه مهیمن هستند. البته من تعبیر سلطان را بیشتر مى پسندم; زیرا روایات ما بر روایات سنیها سلطنت دارند. این دو تعبیر از قرآن استفاده مى شود.
📚جایگاه قرآن در فقاهت تقریرى از درس آیت اللّه مددى(حفظه اللّه)
🏠@ostadmadadi
برخی اقدامات رضا شاه پهلوی.pdf
9.9M
💢 برخی اقدامات رضا شاه پهلوی
در جهت دشمنی و مخالفت با اسلام و روحانیت
با نیم نگاهی به بیانات و خاطرات ارزشمند آیت الله استاد سید احمد مددی
به همراه تصاویر ویژه وکمیاب
تألیف و تدوین: سید محمد علوی
🏠@ostadmadadi
3⃣اسماعیلی ها - بر فرض که یک فرقه باشند- ظاهرا یک حرکت مخفی بوده که بیشتر به دنبال حرکت مسلحانه بودند و کارهای تشکیلاتی داشتند. صحبت دین و فقه و حدیث و رجال و علم و این ها مطرح نیست، فقط کتاب دعائم از آنها است. لذا در این فتره ای که به حکومت می رسند یعنی بعد از مرگ محمد ابن اسماعیل تا سال 300، 297 در مصر به حکومت می رسند، یک اصطلاحی دارند به این مجموعه ائمه ستر می گویند که بچه های محمدند. اسماعیلی ها در وجود سه امامشان بعد از محمد شک است. در کتاب های رسمیشان هم نوشتند که: قیل که اسماعیل نمرده بود، بعد از چند سال در بصره دیده شد! وقتی در خود اسماعیل شک می کنند، بقیه به طریق اولی مشکوک اند. بین محمد بن اسماعیل (پسر اسماعیل) و بین عبید الله مهدی که در مصر قیام کرد سه تا امام است، حدود 140-130 سال فاصله است، که اصطلاحا به آن ها ائمه ستر (امامان مخفی و پنهان) می گویند. در وجود این ائمه ستر شک است که اصلا وجود خارجی دارند یا وجود خارجی ندارند.
راجع به این ها هر اطلاعاتی نقل شده و می گویند، فقط خودشان گفتند، هیچ کس راجع به آن ها اطلاع ندارد. در تاریخ اسماعیلی ها یک برهه ای در حدود 150 سال، 130 سال، کلا مبهم و تاریک است. حتی بعضی از بزرگانشان در کتب اسماعیلی ها نوشتند: اسماعیل فوت نکرد و در بصره دیده شد! حالا این چه ارزش وجودی دارد؟ چطور می شود امام بشود؟! یا این عبدالله ابن میمون قدّاح که در عبارات هست این همان اسماعیل است! همه این حرف ها بی اساس است.
من هنوز نفهمیدم «قرامطه» دقیقا چکاره اند، می گویند جز اسماعیلی ها هستند و بعد می گویند از اسماعیلی ها جدا شدند اما فکر نمی کنم. ما خیال می کنیم که هر کسی که یک کاری کرد حتما یک فکر و برنامه ای دارد. به نظر می آید یک مشت لات و لوت بودند جمع شدند به اسم قرامطی! کارشان آدم کشی بوده است. این ها قابل تحلیل نیستند که بنشینیم وقت خودمان را برای تفسیر حرکت قرامطه تلف کنیم.
کتاب روضه التسلیم که خواجه دارد در اثبات مذهب اسماعیلی است و ظاهرش اینست که اسماعیلی بوده است. خواجه در قلاع اسماعیلی بوده است و بعد از سقوط آنها به هلاکو ملحق شده است و شرح تجرید او در مذهب امامی است و ظاهراً بعد از خروج از قلاع الموت اثنی عشری شده است. خواجه در قلاع قهستان بوده است. علامه در وصف خواجه می گوید: خواجه در معقول و منقول اعلم افراد روی زمین است.
ناووسیه
مذهب ناووسی هم معلوم نیست و اصل و اساسش محل تردید است، ناووس نام غلام حضرت صادق (ع) بوده است.
قیام محمد نفس زکیه
در قیام مسلحانه محمد نفس زکیه، اسم موسی بن جعفر (ع) هست که ایشان هم مسلحانه شرکت کردند لکن در روایات و کتب اصحاب ما احدی این مطلب را ذکر نکرده است. از مصادر قدیمی الافاده فی تاریح ائمه و... هردو دارد که حضرت موسی بن جعفر (ع) شرکت کرده اند، چون امام صادق (ع) می فرمایند: من خودم سنی از من گذشته نمی توانم ولی دو فرزندم شرکت می کنند. این هم در عبارات و روایات اصحاب ما و در کتب تاریخ ما نیست.
🏠@ostadmadadi
2⃣فطحیه
می گویند عبدالله افطح نامی بود که 70 روز بعد از شهادت امام صادق (ع) مرد و برخی ها برگشتند به موسی بن جعفر ع. ابن فضال پسر ظاهرا فطحی بود، در عبارت آمده: کان فطحیا یقول بذلک. من اصلاً ضبط کلمه اش را نمی فهمم: فَطْحیه بخوانیم، فَطَحیه بخوانیم، این کلمه یعنی چه؟ عبدالله افطح را می گویند پایش یا انگشتش چطور بوده، افطح الرجلین. اصلا از عبدالله ما هیچ اطلاعاتی نداریم، یک چیزی نقل شده که در باب زکات یک فتوای مسخره ای را ایشان گفته، هیچ کس از اصحاب ما نگفته، هیچ کس از سنی ها هم نگفته، یک چیز عجیب و غریبی نقل شده! می گویند: هفتاد روز بوده و بعد هم فوت کرده! من هنوز هم شک دارم به صحت این نقل ها، همه اش قیل و قال بعضهم است. ریشه های این داستان همگی محل کلام است.
اسماعیلیه
عده ای از این فرقی که به شیعه نسبت دادند اصل ثبوتشان روشن نیست، عده ای هم که اصل ثبوتشان روشن است مثل فطحیه، حقیقت مبنایشان روشن نیست. از اسماعیلیه، هیچ اطلاعای به درستی نقل نشده است. اسماعیل پسر امام صادق ع و محمد ابن اسماعیل که در مذهب اسماعیلیه برای ایشان خیلی ارزش قائلند. برای محمد ابن اسماعیل یک اصطلاحی دارند که هر دوری را هفت تا می دانند، محمد ابن اسماعیل خاتم دور است، شانش مثل رسول الله (ص) است یعنی محمد ابن اسماعیل را در شان رسول الله (ص) می دانند! هیچ اطلاعاتی هم از ایشان نداریم، فقط یک نقلی شده که ایشان پیش هارون نمامی کرد راجع به موسی ابن جعفر (ع) و حضرت فرموده بودند: «وَ لَا تُؤْتِمْ أَوْلَادِي». چون اسماعیل دو پسر معروف دارد: محمد و علی، این قصه گاهی به علی نسبت داده می شود گاهی به محمد.
در کل کتب رجال سنتاً و شیعتاً و زیدیاً و در کل کتب رجال ما یک نفر نداریم که درباره اش گفته باشند: اسماعیلی. زیدی و فطحی و... داریم، اما اسماعیلیون نداریم. این سرّش این بود که اصل مذهب روشن نبوده است. دیدم بعضی از این آقایان نوشتند که جریان اسماعیلی، اسماعیل جریان نداشته و فرد عادی بوده. اگر اینکه مثلا - خدای نکرده- نبیذ می خورده یا شراب می خورده، آن ها هم درست نباشد فوقش یک فرد عادی بود و نکته خاصی نداشت و اگر این کارهای زشت ثابت شود، فرد فاسدی بوده است. بله گفته شده که توسط مفضل با ابوالخطاب رابطه داشته، ابوالخطاب شدیداَ ملعون است، کرارا از طرف امام صادق لعن شده و خطابی ها، مثل بعضی اسماعیلی های فعلی معروف است که نماز نمی خواندند، روزه نمی گرفتند، محرمات را انجام می دادند. الان قسمتی از اسماعیلی ها که اصطلاحاً «بُهره» می گویند، مقیدند و نماز می خوانند، روزه می گیرند. اسماعیلی ها دو دسته هستند: یک دسته آقاخانی که اصلا اهل احکام نیستند، ولی اسماعیلی های بُهرة مقیدند که صاحب دعائم، قاضی القضاة آنها بوده است.
خیلی تعجب¬آور است که اسماعیلی¬ها میراث علمی و حدیثی ندارند و آنچه در «دعائم» آمده را اغلب از ما گرفته است. وی از نظر تاریخی بین کلینی و صدوق است و «دعائم» فقط کتاب حدیث است و مهم این است که صلاحیت اجرایی و حکومتی دارد، بر خلاف «من لا یحضر» که فقه شخصی است. یک کتاب فقهیِ مبنی بر احادیث اهل بیت است و در عین حال حکومتی هم هست. بهره ها کتاب منحصرشان دعائم است و کتاب فقهی دیگری ندارند. یکی از بهره ها به من گفت که این کتاب به سفارش عبیدالله مهدی امام اول آنها نوشته شد ولی صحیح نیست، این کتاب در زمان معز خلیفه چهارم نوشته شده است و در زمان او قاضی نعمان از دنیا می رود. کتابی هم در شرح حال او دارد.
اطلاعاتی که درباره اسماعیل هست این هاست، ارتکاب بعضی از محرمات و ارتباط با ابوالخطاب. هیچ نکته علمی، فنی، مسئله ای، ذوقی، ورعی، تقوایی، علمی، فقهی، اصولی، حدیثی، یک مورد حدیث هم از ایشان نقل نشده است.
«باطنیه» به نحله ای از اسماعیلیه می گویند که سران حاکم را ترور می کردند. در یک فصل از کتاب فضایح الباطنیه نوشته شده است که باید این ها را بکشیم و توبه هم از اینها قبول نمی شود. از کفار می شود برده گرفت ولی از اینها نمی شود، فداء هم قبول نیست. (فداء چیزی مثل خرید سربازی بوده است) فقط باید آنها را کشت، بچه ها را باید نگاه داریم تا بالغ شوند، اگر راه پدر را رفتند باید آنها را نیز کشت!
1⃣💠 جریان های سیاسی اجتماعی عصر امام موسی کاظم علیه السلام
مقداری از روایات موسی بن جعفر (ع) از ربیع است که وزیر دربار منصور بوده است و قطعه زمین بزرگی را منصور به او داد و شهرکی ساخت و به قطیعه ربیعه معروف شد، یعنی شهرک ربیع و این محله ای در بغداد است. در ذیل عنوان فضل بن شاذان در نجاشی دارد که در قطیعه الربیع بودند که این همان شهرک ربیع است. پسرش هم فضل بن ربیع از بزرگان دربار هارون است.
جمع خمس از سوی امام
از واضحات تاریخ این است که ائمه (ع) وکلایی داشتند که از سوی آنها خمس جمع می کردند و اموال کثیری نزد این وکلا ذکر شده است و ادعا شده انحراف واقفیه برای مسائل مالی بوده است. نقل شده که – به حسب اختلاف در نقل- محمد بن اسماعیل یا علی بن اسماعیل به هارون می گوید: خلیفتان یجبی لهما الخراج و اینگونه نزد هارون از امام سعایت می کند. یعنی خمسی که امام جمع می کند را با اموال کثیر هارون مقایسه می کند. عالم اسلامی در زمان هارون به حدی رسیده بود که پیش از آن نرسیده بود واموالی که به بغداد می رسید در آن زمان بسیار زیاد بود، با این وجود خمس امام را با آن مقایسه می کند.
به نظر می رسد از زمان امام صادق (ع)، ائمه (ع) تصدی امور اجتماعی را بر عهده گرفتند و می دانید که خراج گرفتن از شئون خلیفه بوده است. از زمان امام صادق (ع) خمس گرفته شد و ایشان وکیل نداشتند. از زمان امام هفتم وکیل در اخذ خمس داشتند و زمان امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) و عسکری (ع) وکالت هست. دو امام هادی و عسکری (ع) که در حصر خانگی بودند، توسط وکلای آنها که راس آنها ابو علی حسن بن راشد قزوینی بوده است که مرد بزرگی است و خمس اخذ می شده است. از زمان امام صادق (ع) تا امام جواد (ع) در حدود غنمیت اختلاف است و باید این را با حکم ولایی حل کرد و آنچه داریم بعد از امام هادی (ع) است.
علی بن مهزیار جنبه وکالت داشته و نامه های زیادی دارد و نقل کرده که: کتب الیه ابوجعفر و قرات ... . در مکاتبه عادتاً خوف تقیه بشتر است و ممکن است، آن مکتوب به دست دشمن بیفتد و لذا احتمال تقیه بیشتر است.
فعالیت سیاسی امام کاظم (ع) و واقفیه
عجیب این است که ما تصور می کنیم امام کاظم (ع) از مسائل اجتماعی دور بودند، درحالیکه ایشان بیش از دیگران به امور سیاسی پرداختند، لذا گفته شد امام کاظم (ع)، امام مهدی (عج) هستند و ایشان نمرده اند. این به دلیل حرکت امام و انتظار شیعه است که جریان واقفیه پدید آمد.
میراث حدیثی واقفیه
روایتی که می گوید امام حسن (ع) - نعوذ بالله- مطلاق بودند و تعداد زیادی زن گرفتند از نسخ واقفیه بما رسیده است. از طریق سماعه از محمد بن زیادست و این روایت را اصحاب ما نیاوردند. صاحب مدراک روایت واقفیه را - به دلیل انحراف عقیدتی شان- قبول ندارد و مثل محقق خویی که قائل به حجیت خبر ثقه است قبول می کند. ما اضافه بر جانب وثاقت راوی جهت فهرستی را هم آوردیم که این حدیث از ابن ابی عمیر به نسخه واقفیه است و اگر منفرد باشد و جای دیگری نیاید یعنی این فقط در نسخه واقفیه است. برخی از کتب مشهور اصحاب با نسخه واقفی رسیده است. ما گفتیم مثل ابن ابی عمیر که از اجلاست و کتاب نوادر او تا زمان مرحوم صدوق بوده است چرا در نسخه معروفش این روایات نبوده ولی در نسخه واقفیه بوده است؟ شبهه ما بیشتر اینست که کسی از بزرگان مذهب ما کتاب مشهوری دارد ولی در نسخ مشهوری که داریم نیست ولی در نسخ واقفیه هست. من احتمال می دهم ائمه متاخر که روایات ما را پالایش کردند این روایات را از کتب حذف کردند ولی واقفیه چون آنها را قبول نداشتند بدان ها رجوع نکردند و لذا این روایات در نسخ واقفیه ماند ولی از نسخ شیعه حذف شد.
علی بن یقطین
در روایت دارد که علی بن یقطین اموال شیعیان را می گرفت ولی شبانه بر می گرداند. ایشان وزیر بود و در اموال، تصرف می کرد. پانصد نفر را از طرف خودش به حج می فرستاد. به هر نفر بین پانصد درهم تا ده هزار درهم می داده است. پول این پانصد نفر که بالاخره از اموال بیت المال بوده است؟ نهایتش این است که این حج، مستحب است ولی عمل مستحب با اموال حرام که نمی شود.
خُلُقٍ عَظِيم: استاد سید احمد مددی
مباحثی پیرامون حدیث «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»
رابطه فقه و اخلاق
رابطه اخلاق و حکومت دینی
🔗https://www.aparat.com/v/gZAnk
🔗https://www.aparat.com/v/5Nrt2
استاد مددی در این جلسه، به دنبال ارائه برداشتی امروزین و تصویری کلی از پیام پیامبر اکرم (ص) در حدیث ثقلین هستند. ایشان به پاسخی برای این پرسشها میپردازند:
-از نظر پیامبر اکرم (ص) چه نکتهای موجب تاکید بر ثقلین شده بود؟
- در زمانه ما حدیث ثقلین چه پیام اخلاقی و اجتماعی برای جامعه دارد؟
- پیروی از ثقلین در مسائل فردی و اجتماعی جامعه امروز چه معنایی دارد؟
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21]
ادبیات قانونی/ ادبیات عرب
🔸تفاوت مکتب کوفه و بصره
در مجموع کوفیون حرفشان واقعی تر است تا بصریون. بصریون دنبال قواعد عقلی مثل علیّت و... بودند. نحوی که الان موجود است 95 درصدش بصری است و در برخی مباحث - مثل اعراب اسماء سته (آب و آخ و...)- رأی کوفیون جاری شده است. بر اثر اختلافات مذهبی که بود شیعه در نحو نتوانست مستقل شود و این کتبی که خوانده میشود نحو بصره است. اصولاً مکتب بصره سعی میکند لغت را منسجم و قانونی کند، اما مکتب کوفه روی موارد استعمال ولو شاذ هم که باشد حساب میکند. تکامل بیشتر مکتب بصره در مکتب بغداد است و مثل ابوعلی فارسی و ابن جنی بزرگانی هستند که در مکتب بغداد تأثیرگذار بودند. مکتب کوفه عمدتاً شیعه و مکتب بصره عمدتاً سنی بودند، در مکتب بصره، اخفش شیعه است، لذا غالباً میگویند: «قال البصریون إلا الاخفش»، و یا «قال الکوفیون و الاخفش من البصرین». 1⃣
🔸فاصله زمانی و مکانی تدوین لغت از نزول قرآن
زبان عربی قبل از اسلام تدوین نشد و اولین مرتبه قرن دوم هجری تدوین شد، اما در آن زمان امور بسیاری تغییر کرده بود. زبان قرآن بر اساس زبان اهل حجاز است اما تدوین لغت بر اساس زبان اهل عراق (بصره و کوفه) صورت گرفته است. کسائی و سیبویه و... در تدوین لغت دو مشکل داشتند؛ اول، اینکه آنها حداقل در قرن دوم هستند که از زمان نزول قرآن بسیار دور هستند. دوم، در عراق بودند نه حجاز. مکه و مدینه به لحاظ ادبی و لغوی و استعمالات، جو خاصی داشتند، ولی وقتی بنا شد اینها را تعریف و محدود کنند - که مثلاً «صعید» شامل چه می¬شود؟- به قول لغوی تبدیل شد و تدوین آن در کوفه در قرن دوم صورت گرفت. سال 170 ـ 180 در کوفه کجا و مکه و مدینۀ صدر اسلام کجا؟!
براین اساس باید ملاحظه شود که زبانی که تدوین شده است غیر از زبان نزول قرآن است. اگر بخواهیم در تدوین زبان عربی دقت کنیم جا برای مناقشه بسیار است. لهجهها از یک روستا به روستای دیگر مختلف است چه رسد به عراق و حجاز. مضاف بر این¬که در اثنای آن برخی اصطلاحات و حتی متون قانونی وارد اسلام شد. احتمالاً خیلی از این متون از رم و یا ایران که دارای تمدن و قانون و فرهنگ بودند وارد شد و چون خیلی از آنها عقلایی بود در میان مسلمین جا افتاد. اگر ادبیات قرآن نبود، زبان عربی باقی نمیماند.
است.»
1⃣«البته سه نفر به عنوان اخفش داریم - مجموعاً اخافش دوازده نفر هستند که سه نفر مشهورند- کبیر و متوسط و صغیر، مراد از این اخفش متوسط است که مشهور است و علی الاطلاق مراد است.»
. «در همین لسان العرب از قول شَمِر نکاتی را نقل میکند. البته ایرانیها که همه شِمْر میخوانند! ضبطش «شَمِر» است، همان شمر معروف هم شَمِر است، لذا غیرمنصرف است مثل عمر. هر دو مثل هماند و هر دو غیر منصرفاند، انصراف یکی از عامر است و دیگری از شامر. مراد از شمر که در کتب لغت آرای ایشان نقل میشود شمر ابن حمدویه است. لفظ «حمدوَیه» یا «سیبوَیه»، ضبط صحیحش «حمدویه» و «سیبویه» است، مثل خالویه. این «اویه» که در آخر میآید یا کرسی است، یا یائاً للکرسی زادوا للنصب، مثل بغدادی که «بغدادویه» میگفتند، این فارسی سره است؛ «خالویه» یعنی دایی، «قولویه»، گل لویه بوده، یعنی شبیه گل، «سیبویه» یعنی شبیه سیب، مثلاً شبیه سیب، سرخ و سفید بوده است. شمر ابن حمدویه از بزرگان اهل لغت است.»
🏠@ostadmadadi