eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
1.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
427 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🔴 آداب و رسوم ماه مبارک رمضان در دهه‌های پنجاه و شصت 2⃣ 💠جیرجیری هرندو ☺️ 💠خرما بلندو ☺️ 💠یوز گردو 😊 💠بادوم نوکچی دارو 😍 💠گندم کپچی دارو 😊 💠یه مرغی داریم دم کلی 😂 💠یک چوبی داریم صد منی 😳 💠هرچیش میزنیم راه نمیره 😢 💠یک چیزیش بدی تا راه بره 😊 🌟القصه این اشعار را بچه‌های روستا از سرشب، دقیقا چند دقیقه بعداز افطار تا حدود نیمه‌شب بیست‌وهفتم ماه مبارک رمضان در قدیم می‌خواندند و از همه محله‌های روستا 💫حتی سمت و نقاط دوردست در محله پائین مثل و و ... 👂به‌گوش می‌رسید 🔴 عرض کردم خدمتتان 👈که قبل از افطار بچه‌ها با هم قرار می‌گذاشتند و می‌کردند و در دسته‌های دو، سه، چهار، پنج و ... نفری و ‌و می‌رفتند 👭🕺👬در هر گروهی از بچه‌ها که صداش از همه بلندتر بود اشعار را می‌خوند و بقیه جواب "هوی " را می‌گفتند ✅ در انتها کلمه "هوی" را با صدای بلندتر می‌کشیدند 💫 صاحب‌خونه، خودش یا خانمش یا پسر بزرگش یا دخترش ... 🔴😁 یکی از اعضا با 🍟🍔🌭 که در سینی داشت و گفتم معمولا نخودچی، کشمش، آجیل، پسته، نبات، قند، خرما، بیسکویت و... بود ✨میومد دم درب خانه و سراغ را می‌گرفت 😄معمولا یکی از بچه‌های گروه که از همه و بود، یه گونی یا بخچه ای همراه داشت و انباردار گروه بود ☄ و خوراکی‌ها را به او می‌دادند و در آخر مراسم که تقریبا سحر می‌شد يکجا می‌نشستند و اعضای گروه به اتفاق انباردار را تقسیم می‌کردند ⚓️🏴‍☠⚓️ تازه اونم اگه به پست که در دالان‌ها و کوچه‌های تنگ و تاریک محله پائين نخورده باشند، که اگه اینطوری شده بود، تمام خوراکی هاشون به می‌رفت 👀🧙‍♂👁 بعضی از بچه‌ها که معمولا هم بودند در پایان شب در دسته‌های دوسه نفری جمع می‌شدند و در تاریک کمین می‌کردند و بچه‌ها که می‌آمدند گونی خوراکی‌ها را از انباردارشون به زور می‌گرفتند و پا به فرار میذاشتند ... 👩‍🦲👶👩‍🦲 بچه‌ها هم گاهی وقت‌ها دو نفر یا سه نفر را می‌کردند تا در چنین مواقعی دار و ندارشون را نبرند 🔸یادش بخیر در دهه پنجاه که سراسری نبود و اون اوائل هم برق حاج‌عباس پتوئی نیامده بود 👈 ادامه مطلب... فرداشب 📡 @paborjemalvajerd
📡🔴 آداب و رسوم ماه مبارک رمضان در دهه‌های پنجاه و شصت 2⃣ 💠جیرجیری هرندو ☺️ 💠خرما بلندو ☺️ 💠یوز گردو 😊 💠بادوم نوکچی دارو 😍 💠گندم کپچی دارو 😊 💠یه مرغی داریم دم کلی 😂 💠یک چوبی داریم صد منی 😳 💠هرچیش میزنیم راه نمیره 😢 💠یک چیزیش بدی تا راه بره 😊 🌟القصه این اشعار را بچه‌های روستا از سرشب، دقیقا چند دقیقه بعداز افطار تا حدود نیمه‌شب بیست‌وهفتم ماه مبارک رمضان در قدیم می‌خواندند و از همه محله‌های روستا 💫حتی سمت و نقاط دوردست در محله پائین مثل و و ... 👂به‌گوش می‌رسید 🔴 عرض کردم خدمتتان 👈که قبل از افطار بچه‌ها با هم قرار می‌گذاشتند و می‌کردند و در دسته‌های دو، سه، چهار، پنج و ... نفری و ‌و می‌رفتند 👭🕺👬در هر گروهی از بچه‌ها که صداش از همه بلندتر بود اشعار را می‌خوند و بقیه جواب "هوی " را می‌گفتند ✅ در انتها کلمه "هوی" را با صدای بلندتر می‌کشیدند 💫 صاحب‌خونه، خودش یا خانمش یا پسر بزرگش یا دخترش ... 🔴😁 یکی از اعضا با 🍟🍔🌭 که در سینی داشت و گفتم معمولا نخودچی، کشمش، آجیل، پسته، نبات، قند، خرما، بیسکویت و... بود ✨میومد دم درب خانه و سراغ را می‌گرفت 😄معمولا یکی از بچه‌های گروه که از همه و بود، یه گونی یا بخچه ای همراه داشت و انباردار گروه بود ☄ و خوراکی‌ها را به او می‌دادند و در آخر مراسم که تقریبا سحر می‌شد يکجا می‌نشستند و اعضای گروه به اتفاق انباردار را تقسیم می‌کردند ⚓️🏴‍☠⚓️ تازه اونم اگه به پست که در دالان‌ها و کوچه‌های تنگ و تاریک محله پائين نخورده باشند، که اگه اینطوری شده بود، تمام خوراکی هاشون به می‌رفت 👀🧙‍♂👁 بعضی از بچه‌ها که معمولا هم بودند در پایان شب در دسته‌های دوسه نفری جمع می‌شدند و در تاریک کمین می‌کردند و بچه‌ها که می‌آمدند گونی خوراکی‌ها را از انباردارشون به زور می‌گرفتند و پا به فرار میذاشتند ... 👩‍🦲👶👩‍🦲 بچه‌ها هم گاهی وقت‌ها دو نفر یا سه نفر را می‌کردند تا در چنین مواقعی دار و ندارشون را نبرند 🔸یادش بخیر در دهه پنجاه که سراسری نبود و اون اوائل هم برق حاج‌عباس پتوئی نیامده بود 👈 ادامه مطلب👇 ✅ 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd