eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
242 دنبال‌کننده
459 عکس
302 ویدیو
4 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دونم واقعا. مثل فرار از یک جریان سیال می‌مونه. فرار از یک سیاهچاله شاید. تمام تخم‌مرغایی که تو سبدم گذاشته بودم، از دستم لیز خوردند و افتادند و شکستند. بعد نگاه می‌کنم به مسیری که این تخم‌مرغ‌ها رو حمل کرده‌بودم، بعد پر از این حس می‌شم که انگار هیچ سبد تخم مرغی هیچگاه نداشته‌ام و این مسیر همش توهم ذهن خیال‌پردازم بوده. بعد واهمه می‌گیرم که یحتمل تمام این ماجراها فقط تو سرم بوده، ولی خوب این خستگی ناشی از چی هست؟! تمام دوندگی های ذهنیم تهش یک خستگی روی تنم به جا می‌ذاره. بدون هیچ ریزالت دیگری. بعد دیگه از دست دادم توانایی این‌که بخوام سر هر موضوعی صحبتی داشته باشم. بازم نمی‌دونم، این‌ها احتمالا پرداخته‌ی ذهنی‌ همیشگی خودمه.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
نمی‌دونم واقعا. مثل فرار از یک جریان سیال می‌مونه. فرار از یک سیاهچاله شاید. تمام تخم‌مرغایی که تو س
همان وقت گفتم. نگقتم فراموشی مسری است؟! حالا انگار قصه‌ی ما خوابی بوده که یک‌وقت دیده‌بودیم. انگار هیچ دستی هیچ‌وقت بلند نشده. کسی نگفته دست خدا بالای همه‌ی دست‌هاست.
Lana Del Rey - Say Yes To Heaven.mp3
8.48M
If u go, I'll stay!! U come back, I'll be right here. Like a barge at sea In the storm, I stay clear. 'Cause I've got my mind on u... I've got my mind on u
110 - Regret - Kim Taejin (128).mp3
3.46M
نقطه‌یِ انتهای‌ِ خطِ‌ سوم.
همه می‌فهمیدند و فهمیدند، به جز تویی که باید می‌فهمیدی.
با هم یک قراری گذاشتیم، یادته؟! حالا دوتامون اینقدری پیش رفتیم، بدون اینکه براش تلاشی بکنیم، انجام می‌شه. بجنگ بجنگ بجنگ... من حواسم هست، تو فقط بجنگ.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
نقطه‌یِ انتهای‌ِ خطِ‌ سوم. #Song
آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر... یکی را هم او خواندی هم غیر او... یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من.
عزیزم، من ادمین چنل هستم نه چنل
ادمینِ زندگیِ من
!!!
تو گامی آن‌طرف‌تر می‌نشینی رعشه می‌گیرم از این دوری، از این هجرانِ چار انگشتِ شرم‌آور!((:
And beyond that What if we still have the opportunity to laugh and cry in the streets after all?! That's just the ticket((:.
4_5852862521077141117.mp3
8.06M
نمی‌دانی چقدر، چقدر دلم برایت تنگ شده است. چقدر رنجش آشکار نصیبم شد و چرا اینقدر به یاد آوردن الحان صدایت سخت شده؟! چرا یادآوری خطوط ریز صورتت ابروهایم را در هم می‌کشد؟! چقدر کم دارمت.. چقدر تو را داشت((: چقدر نداشته‌امت... چقدر چقدر...
جمعه‌ترین غروب هفته بود. 1403/01/31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی اینجا سه شنبه میان‌ترم ریاضی 2 داره و هرچی بیشتر توابع برداری و توابع چندمتغییره رو می‌خونه کمتر می‌فهمه.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
یکی اینجا سه شنبه میان‌ترم ریاضی 2 داره و هرچی بیشتر توابع برداری و توابع چندمتغییره رو می‌خونه کمتر
درسای مهندسی واقعا سنگینن. خدا می‌دونه چقدر ریزش داشتیم این ترم!! برق و عمران و مکانیک و خودمون تا حتی پلیمرها!! کلی از بچه‌ها نشستن دوباره به خوندن برای تغییر رشته و دوباره کنکور دادن و ما عملا از شروع ترم دو ندیدیمشون تو دانشگاه!! خوب این از یک جهت خوبه که بچه‌ها زودی به خودشون می‌آن و می‌فهمن که این مسیری نیست که باید. و نه مثلا ترم پنج و شش!! از طرفی ناراحت کنندست. چون مثلا امکان مطالعه و تحقیق درخصوص اون رشته و دروسش و درجه سختی دروس برای تو فراهم بوده و تو اینکارو نکردی و حالا داری با دوباره خودت رو در معرض پر تنش‌ترین آزمون قرار دادن، دوباره کاری می‌کنی. تعداد ریاضی‌هایی که اینجا هستند رو نمی‌دونم ولی این یک بحث کلیه؛ بچه‌ها توروخدا دلتون برای خودتون بسوزه و رشته‌ای که انتخاب می‌کنید رو با چشم باز انتخاب کنید. فرقی نداره رشته‌ی دانشگاهی و یا رشته‌ی دبیرستان... تا می‌تونید by hook or by crook اطلاعات جمع کنید تا کارتون به برگشت به آغاز نرسه. دمتون گرم.
به خنده گفت ولی هیچ خوب، مطلق نیست؛ زنی که آمدنش خوب و رفتنش بد بود...««:
به انتظار عیادت که دوست می‌آید خوش است بر دلِ رنجورِ عشق، بیماری!...
11 - Fallin' - Isaac Hong (128).mp3
4.23M
و تو اتوبوس، تو خیابون، تو اتوبان، وسط کلاس، روی موتور، تو خونه پرسیدم. از خودم پرسیدم آیا واقعا این حقیقت داره یا حقیقت تغییر یافته‌ست؟! آیا واقعا این چیزی است که وعده داده شده یا گمان ما به این رفته... و خدایا من ازت خواهش کردم، اشک ریختم و درهای خونه‌ات رو کوبیدم. تو لب‌هاتو-هیچ‌گاه-نمی‌بندی و نظاره کنی. احتمالا قرار نبود وسط خیابون ایستاده باشم و نگاه بیفکنم به اطراف و پشت تلفن وقتی ازم درخواست می‌کنه الان کجام؟! بگم نمی‌دونم... کجام؟؟ حیرت زده نگاه می‌کردم به درخت‌ها و گل‌ها و غنچه‌ها و ماشین‌هایی که رد می‌شدند و بعد بوق ممتد ماشین و من واقعا اون لحظه نمی‌دونستم کجا باید باشم؟! حسی مانند خونه به دوش‌ها؛ کل زندگیمو توی کوله‌ی روی دوشم ریخته‌ام و شهر رو طی می‌کنم و دنبال خونم می‌گردم. ماشین، دانشگاه، نمازخونه، کتابخونه، کلاس‌ها، پشت بوم دانشگاه، حیاط پشتی دانشگاه، لای درخت‌های دانشگاه، اتوبوس، اتوبان، خیابون، کافه، آموزشگاه... دنبال خونه بودم و برم بخزم زیر پتو و دفاع لوژین رو در آغوش بگیرم و خودم رو التیام ببخشم که من فردا لبخند خواهم زد. که بعد از دو سال وقتی اون زلزله‌ رو با حدت و شدت بیشتری عبور بدم از تنم به این فکر کنم Did I deserve all the hell I've been gotten??