کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
اخوی و راح برادرم از دست رفت الگبل شایلني بعیونه نطفت عینه او که مرا در چشمانش جای داده بود، چشم او
+وَ امَّا القَلبُ؟
-العباس کَفیلُها...
*چقدر طولانیست.
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
#Aesthetic
هدایت شده از المشتاقون الذين أسرتهم المسافات
سـامحیني
مرا ببخش!
-مرا ببخش اگر در کنار آب دست راس و چپم از دست رفت...
مرا ببخش
-این آخرین کلمات میان من و تو بود
-ای مادر اندوه
لحظه وداع فرا رسیده
این تقدیر الهی ست که بر ما جاری شده
خواهرم امروز آمده عذر خواهی کنم
و از تو ماخواهم عذر مرا بپذیری
...
حَللیني
-حلالم کن
و مرا ببخش
می ترسم بروم و تو امیدی به من نداشته باشی
سـامحینی
...
تَعرفیني
-تو مرا میشناسی
به قولم عمل کردم
ولی چه کنم که عمود بر پیشانی ام اصابت کرد..
مرا ببخش..
و سـامحینی و سامحینی :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یباوع لشریعة و نظرته بحیرة
کانه یکول افزعلی یبوالغیرة...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
شهرداری امسال، تابلوی مضطر جناب روحالامین رو دیوار نگارهی تقاطع شهدای مدافع حرم قرار داده.
سر تقاطع که میخوای به سمت فلکه نماز بپیچی، باید حواست باشه که تو اضطرار اون نقاشی کشیده نشی. باید حواست باشه مات اون صحنه نشی... باید حواست باشه اشکات رو برای خونه نگهداری.
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
هدر نرفت ز پرتابِ چلهها، تیری
امیرِ علقمه از بس که قدّ و بالا داشت..
#علیاکبر_لطیفیان
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
- #Aesthetic #ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
باجر الله یستر.mp3
28.74M
امشب اصلا کپشن نمیخواد که، سرتاسرش اشکه.
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
امشب اصلا کپشن نمیخواد که، سرتاسرش اشکه. #ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
20:44
اذا شفتن شمر صاعد
اگر شمر را دیدید که بالا رفته،
على صدر الاخو كاعد
و بر سینهٔ برادرم نشسته،
يطبره ... يذبحه ... يويلي ... عليه
او را شمشیر میزند و سر میبرد... وای بر من!
يرفعه من شعر راسه
او را از موی سرش بلند میکند،
ينادي وينه عباسه
و ندا میدهد، عباس او کجاست؟
يزينب ... دشوفي ... ذبحته ... بديه
ای زینب ببین، با دستان خودم سر او را جدا کردم.
يكلي ها يزينب ارفس بصدره
به من میگوید، هان ای زینب، ببین چگونه بر سینهاش لگد میزنم؟
احس ارتاح كلبي من اكطعت نحره
چون گلویش را بریدم، احساس میکنم دلم آرام گرفت.
و انا بيدي اكيدج و اقهر زهره
و من با دستانم تو را اسیر میکنم و قلب فاطمه را خواهم سوزاند.
ـــ
یا اباعبدالله...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
این لحظات خیلی خیلی سخت، دعای سلامتی آقاجانمون، امام زمانمون فراموشتون نشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرمندهام که زندهام از روضههای تو...
#حامد_عسکری
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
هدایت شده از تأملات | تولايى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم روز دهم
ساعت سه
ساعت سر...
@m_a_tavallaie
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
باز هم روز دهم ساعت سه ساعت سر... @m_a_tavallaie
السلام علی الرأس المرفوع💔...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
ترا گلبی شیب
هلچ وین؟ یزینب...
ــــ
موهایت دارند سفید میشوند
زینب، شما کجا هستید؟!...
به نام نامی سر، بسمه تعالی سر
بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد
که بندهٔ تو نخواهد گذاشت، هرجا سر
قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن
به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر
سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر.»
همان سری که "یحب الجمال" محوش بود
جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک، همه بودن سروران را سر
زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم " أم وهب" را، به پارهٔ تن گفت
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر
چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید
به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
همان که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود، پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
میان خاک، کلام خدا مقطعه شد
میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازهی اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدنها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیفتاده است از پا سر
صدای آیه کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟
به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر
ــــــ...
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر...
#سیدحمیدرضا_برقعی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
ترا گلبی شیب هلچ وین؟ یزینب... ــــ موهایت دارند سفید میشوند زینب، شما کجا هستید؟!...
هلج وين يزينب _ محمد الجنامي(240P) (online-audio-converter.com).mp3
59.84M
بزينب يشمتون...كلهم يضحكون...اعثر ولاواحد يگلي اسم الله بالناس💔
اعثر بالأذيال...وبذمتي اعيالل...وگبالي اشوف اطفال اخيي بخيل تنداس
صواويني تلهب...هلچ وين يزينب؟!...
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
من که همیشه دستم کوتاه بود، همیشه از دور دیدم آمد و شدهای بقیه رو، بعدشم کولهام رو جمع کردم و پناه
من که جز حرم شما جای دیگری ندارم، همان هم عاشورا را پناه میگیرم زیر سایهٔ شما.
آنقدر گذارم را به سوی حرمت میاندازم، تا من را هم بپذیری.
شام غریبان1446
#روشنترین_رنگ_لحظهها
#عبور_از_روز
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو