#یادداشت_روز
#ازآموختهها
📌دیروز و امروز دو ویدئو در یوتیوب دیدم:
دو مصاحبه با دو داستاننویس مشهور،
گلی ترقی و کیهان خانجانی.
من البته از هیچکدام هنوز داستانی نخواندهام اما حرف شنیدن از آدمهای باسواد و خوشتعریف همیشه مفید است، حتا اگر همهی حرفهایشان را هم قبول نداشته باشی.
از هر دو نفر میشود نکات بسیاری در نویسندگی آموخت، اما من اینجا فقط دو نکتهی حاشیهای را مینویسم؛
متنها را میشود در بسیاری از کتابها خواند.
🔺نکتهی اول:
گلی ترقی درباره تفاوت «آهکشیدن ایرانی و آهکشیدن فرنگی» میگوید.
او معتقد است آهکشیدن در فرهنگ ایرانی، آهکشیدنی عرفانی است با ریشههایی در گذشته ، اندوهی عمیق که فراتر از غصهخوردن برای مشکلات دم دستی زندگی است و این مخصوص فرهنگ ایرانی (و شرقی) است.
فرنگی از چنین آه و اندوهی دور است؛ او فقط وقتی مسالهی مشخص و منطقی دارد آه میکشد.
🔺نکتهی دوم:
هر دو نویسنده یک تکیهکلام مشترک دارند:
«میدونید؟»
اکتفا به این دو نکته البته نکتههای مهمتر را حیف میکند.
حتماً در روزهای آتی دوباره ویدئوها را میبینم و نکات دقیقتری شکار میکنم.
***
❔شده تا به حال بنشینید و مکالماتی را که هیچ وقت قرار نیست به زبان بیاورید، با خود تکرار کنید؟
یکبار دوبار دهبار بیستبار، انقدر که حسابش از دستتان در برود؟
شنبه/ ۱۸ فروردین ۰۳
#آزادنویسی
#هرروزنویسی
#چالش
@paknewis
📌دستبه مهره با جملات
دو نکتهی مهم از زبان کیهان خانجانی در سمینار یکروزهی مدرسهی نویسندگی:
✔️ اول:
یکی از نکات جالبی که در صحبتهای کیهان خانجانی، نویسندهی کتابهای «بند محکومین» و «یحیای زایندهرود» دوست داشتم، توضیح او دربارهی «صدای نویسنده» بود.
میگفت اولین جملهی داستان تعیینکنندهی صدای نویسنده است و مثالش این بود:
اگر در جملهی اول بگویی « وقتی با صغراسلطان آشنا شدم ...» کار تمام است، یعنی تعیین کردهای «نقلی» بنویسی و این تا آخر داستان با تو خواهدماند.
برای اینکه نمایشی بنویسی، باید بگویی: «صغراسلطان را که دیدم...»
آن وقت قضیه کاملا فرق خواهد کرد.
شبیه این نکته را لیلا کردبچه دربارهی شعر میگوید در کتاب «دستبه مهره با کلمات»؛
انتخاب هر کلمه، برای شاعر محدودیتهایی ایجاد میکند و این محدودیت با انتخاب کلمات بعدی به شکل تصاعدی بالا میرود.
آنگاه شاعر اقتدار خود را در هدایت این محدودیتها و شکستن آنها نشان میدهد.
✔️ دوم:
داستان عبارت است از «خاطره+تخیل»
تا وقتی در ماجرایی هستید، از آن داستان ننویسید، صبر کنید آن ماجرا به گذشته بپیوندد.
#ازآموختهها
🔸🔸🔸
📌دیر خرابآباد
دنیای درهم برهمیست.
باید با یک نفر از فامیل تماس بگیری برای عرض تبریک جهت تولد فرزندش و بلافاصله بعدش با دوستی تماس بگیری برای عرض تسلیت جهت فوت برادر جوانش.
دنیای درهم برهمی ست . همیشه بوده، همیشه هم خواهدبود.
اینجا همچین گل و بلبل هم نیست که بخواهی آرزوی جاودانگی داشته باشی.
اگر هم آرزوی جاودانگی باشد، به امید وعدههایی است که دربارهی جایی بهتر از اینجا شنیدهایم.
جاودانهبودن در آنجا شاید آرزوکردنی باشد اما در این به قول حافظ «خرابآباد» عین عذاب است.
آدم بماند رنج و رفتن عزیزانش را ببیند که چه؟
من همیشه آرزو میکنم زودتر از عزیزانم از اینجا بروم.
هرچند نگران رنج آنها در نبود خودم هم هستم.
اما خب دعا میکنم خدا صبرشان بدهد و از این جهت آسیبی متوجهشان نشود.
شاید این هم نوعی خودخواهی ست.
نمیدانم، گیج شدم.
دنیا واقعا جای درهمبرهمیست.
من که از قوانینش هیچ سر درنیاوردم.
یکشنبه/ ۱۹/فروردین/ ۰۳
#آزادنویسی
#هرروزنویسی
@paknewis