🔴 دستهبندی محتوای پاکنویس
🔺 برای یافتن موضوع مورد نظرتون از هشتگهای زیر استفاده کنین 🔻
#چالش
#یادداشت_نویسی
#یادداشت_روزانه
#آزادنویسی
#هرروزنویسی
#آموزش
#شعر
#داستان
#داستانک
#قصار
#تمرین
#دربارهما
#نویسندگی
#نامهنویسی
#خاطرهنویسی
#معرفی_کانال
#معرفی_کتاب
#نقدترجمه
@paknewis
paknewis.ir
ادمین:
🆔@fateme_imani_62
پاکنویس ( تمرین نویسندگی)
اتوپرتره https://fidibo.com/book/71025
📚 تکههایی از کتاب «اتوپرتره» (از فیدیبو) که در وبینار پنجشنبه ازش حرف زدم.
میتونیم چنین جملههایی دربارهی خودمون بنویسیم.
و میتونیم جملهها رو شماره بزنیم.
اینطوری بهتر معلوم میشه که هر روز چند جمله نوشتیم.
شاید هم هر شماره، شامل بیش از یک جمله باشد، مشکلی نیست.
#تمرین
#چالش
#روزانه_نویسی
#آزاد_نویسی
@paknewis
#یادداشت_روزانه
۱. گاهی بیدلیل از نوشتن فرار میکنم.
۲.به جایش وقتم را با وبگردی تلف میکنم و بعد خودم را سرزنش میکنم.
مثلاً در گوگل دنبال اسمها میگردم:
باریش بیچاکچی
سیامک تقی زاده
اسماعیل فصیح
و ...
شبکههای اجتماعی هم که جای خود.
۳. امروز هم به جای تکمیل مقاله و بهروزرسانی سایت، داستان «زمستان ۶۲» از اسماعیل فصیح را شروع کردم.
جذاب و پرکشش بود.
۴. اسمش توجهم را جلب کرد: «زمستان ۶۲»
شاید چون تاریخ تولد خودم است.
اسم دیگری که امروز توجهم را جلب کرد مال یک کتاب شعر بود: «زخم آبروی ماست»
۵.بعد یادم افتاد تعریف رمان «ثریا در اغما» از همین نویسنده را هم بسیار شنیدهام. آن را هم دانلود کردم و کمی خواندم.
۶. بعد دیدم داستان «تونل» از ارنستو ساباتو را هم در فیدیبو نصفه خواندهام. چند خطی هم از آن خواندم.
۷. حرصزدن زیادی کار دست آدم میدهد، نتیجهاش میشود دهها کتاب نیمخوانده.
بعد هم با خودت میگویی «بهتر از وبگردی است»
اما به هر حال تمرکز لازم در کار نبودهاست.
۸. یکی از مقالههای نیمهکارهام دربارهی کتاب «هنر تفکر راهبردی» است.
با عنوان دوم:
«تفکر و زندگی بهتر در ۲۵ هفته
اولین گامها برای متفکر نقاد شدن.»
۹. امشب قسمت اولش را کامل میکنم.
۱۰.فکر کنم ارزشش را دارد که ۲۵ هفته تمرینهایش را دنبال کنیم. هر هفته یک تمرین.
۱۱. خود نویسنده پیشنهاد میکند ابتدا ۲۵ روز امتحان کنیم و بعد ۲۵ هفته.
۱۲. یادم باشد لینک مقاله را برای دوستان کانال به اشتراک بگذارم.
...
#آزادنویسی
#روزانه_نویسی
#چالش
#تمرین
۱۱فرودین ۰۳
#یادداشت_روزانه
#تمرین
امروز از نظر روحی احتیاج داشتم که یک کتاب کامل را تمام کنم و به خودم بابت موفقیت در اتمام یک کار مهم تبریک بگویم و افتخار کنم.
من همیشه معتقدم لذتی که در تمامکردن یک کار (مثلا یک کتاب) هست در انتقام نیست.
بنابراین کتاب «تختخوابت را مرتب کن» را انتخاب کردم که هم کاغذی بود و هم باریک،
(نوشتهی یک دریاسالار بازنشستهی آمریکایی).
واقعاً هیچچیز جای یک کتاب کاغذی را نمیگیرد.
دیروز به فکر افتاده بودم که یک کتابخوان بخرم.
خوشبختانه موبایلم کنارم نیست که بروم سرچ کنم آیا امکان قسطیخریدن یک کتابخوان وجود دارد یا نه؟
امروز موبایلم را خیلی دورتر از میزم گذاشتهام. صدای پیامها میآید ولی من به سمتش نمیروم. از فردا صدایش را هم قطع میکنم.تمرین خوبیست.
از دوریاش خوشحالم.
همین میتواند عنوان یادداشتهای امروزم باشد:
«از دوریاش خوشحالم.»
همینقدر جذاب.
خواندن یک کتاب کوچک از اول تا آخر یک حس عالی است. اگر میتوانستم، به نویسندهها توصیه میکردم تا حد ممکن کتابهایشان را بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ صفحه بنویسند تا بشود آنها را در یک نشست خواند.
تازه این را مارتین بوبر هم گفته، همینکه
«کتاب باید ۱۲۰صفحه باشد»
دقتکردهای چقدر کتابی مینویسم امروز؟ نتیجهی یکنفسخواندن این کتاب معمولی است که زیاد هم به دلم ننشست.
روی جلدش نوشته از پر فروشترینهای نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۷.
پرفروشبودن کتاب اصلا ملاکی برای خوببودن آن نیست.
احتمالاً معرف کتاب، مخاطبانی را در نظر گرفته که کتاب چندانی دربارهی توسعهی فردی نخواندهاند یا اصلا کتاب نخواندهاند و حوصلهی خواندن کتاب مفصل را هم ندارند.
بههرحال دستش درد نکند، من به مقصودم رسیدم.
این دریاسالار هم دستبردار نیست امروز، حسابی نوشتههایم را کتابی و عصاقورتداده کرده، شاید هم بالای سرم ایستاده تا تختخوابم را مرتب کنم.
***
بعدش حسابی نوشتم.
بعدشم رفتم سراغ داستان، چون دیشب قسمت اول مقاله رو تموم کردم و روی سایت گذاشتم، یه جایزه حقم بود.
ادامهی «زمستان ۶۲» از اسماعیل فصیح.
خوندنش لذتبخشه. خوشم اومده ازش، ازون خوشاومدنایی که دقیقا نمیدونی چرا. حتمن به اینم فکر میکنم که چرا.
***
با شنیدن یا خوندن بعضی جملهها،همچین یه غم نازکی میشینه رو دل آدم،
مثل یه لایه نازک غبار که روی آینه.
با خودت میگی نکنه منظورش منم؟
جملههه مهم نیست، آدمه مهمه...
۱۳فروردین۰۳
#روزانه_نویسی
#آزادنویسی
#چالش
#تمرین
@paknewis
📌خوبی خدا
سالها قبل که برای اولین بار خواندمش غمگین شدم، شاید هم دلچرکین. چرا اسمش را گذاشته «خوبی خدا»؟
میخواستم دوباره بخوانم ببینم حسم درست بود یا نه؟
فهمیدم که کلا قضیه را اشتباه فهمیدهبودم، شاید هم ناقص، شاید هم بیش از حد حقبهجانب.
به هر حال خوشحالم که دوباره خواندمش، (برخلاف سنگی برگوری که از دوباره خواندنش خوشحال نشدم) دلم خواست با نویسندهاش بیشتر آشنا شوم: «مارجوری کمپر»
***
کتابها را بو میکشم، همه خوشبو هستند اما «خوبی خدا» و «مترجم دردها» بوی قویتری دارند.
از آن بوهایی که دوست داری با تمام قدرت بکشی داخل ریهها و رهایش نکنی، مثل بوی خاک باران خورده.
میگذارم دم دستم و هر وقت یادم افتاد لای برگههایش نفس عمیقی میکشم.
یاد این تک بیت خودم میافتم:
«شاعری یکلا قبایم، زود عاشق میشوم
دور سازید از مشامم خاک باران خورده را»
آدمیزاد هم از خاک است، وقتی اشک بریزد میشود خاک باران خورده.
آدمهایی که اهل «بکاء» هستند انگار یک نورانیت محسوسی دارند.
روز خوشرنگی بود خدا را شکر.
میشود برایش نفس عمیقی کشید و گفت «به خیر گذشت».
فردا هم خدا بزرگ است.
۱۴/فروردین/۰۳
#یادداشت_روزانه
#تمرین
#چالش
@paknewis
سلام دوستان 🌿 روزبخیر.
همینطور که همچنان منتظر نوشتههای زیباتون هستم گفتم یه نکته هم خدمتتون بگم:
✍️ بعضی از دوستان پیامدادن که ما هم یادداشت مینویسیم ولی اتفاق خاصی در نوشتههامون نیست که بفرستیم.
من سوالم اینه که مگر در روزهای من اتفاق خاصی میفته که براتون نوشتم؟
یا اصلا مگه فقط اتفاقات خاص باید نوشته بشن؟
نه.
اصلا منظور ما از این #چالش فرستادن یادداشت روزانه همین بود که هر چیز معمولی و روزمره رو هم بنویسیم،
و همونطور که گفتم میتونید یک جمله از یادداشت هر روز رو انتخاب کنید و به عنوان نمونه برای من بفرستید.
فقط کافیه جملهتون از نظر دستوری سالم باشه، همین.
قرار نیست داستان باشه یا متن ادبی یا هیچ نوع خاصی از نوشته، هیچ محدودیتی نداره.
پس منتظرتون هستم. 🌷
@fateme_imani_62
@paknewis
.
امروز کاشانم
روزگارم بد نیست
لقمهنانی دارم
خردههوشی
سر سوزن ذوقی...
به اصرار بچهها آمدیم اینطرفی من باب خالی نبودن عریضه، که بعدن نگویند چرا نرفتیم یک طرفی.
سفر است و به قول داییجان «نماز شکسته، غذا دو برابر»
حالا به نظر شما «نوشتن» بیشتر شبیه نماز است یا غذا؟
ظاهرن برای من که بیشتر شبیه فریضه است و از همینرو آبرفته امروز.
امشب عجالتن این کم را از بنده بپذیرید تا فردا که سراغی از جناب امیرکبیر و سایر خوبان بگیریم ببینیم سر و کلهی ایدههای تازه پیدا میشود یا خیر.
شبخوش.🌷
چهارشنبه/ ۱۵/ فروردین ۰۳
#یادداشت_روزانه
#آزادنویسی
#چالش
@paknewis
.
#یادداشت_روز
#ازآموختهها
📌دیروز و امروز دو ویدئو در یوتیوب دیدم:
دو مصاحبه با دو داستاننویس مشهور،
گلی ترقی و کیهان خانجانی.
من البته از هیچکدام هنوز داستانی نخواندهام اما حرف شنیدن از آدمهای باسواد و خوشتعریف همیشه مفید است، حتا اگر همهی حرفهایشان را هم قبول نداشته باشی.
از هر دو نفر میشود نکات بسیاری در نویسندگی آموخت، اما من اینجا فقط دو نکتهی حاشیهای را مینویسم؛
متنها را میشود در بسیاری از کتابها خواند.
🔺نکتهی اول:
گلی ترقی درباره تفاوت «آهکشیدن ایرانی و آهکشیدن فرنگی» میگوید.
او معتقد است آهکشیدن در فرهنگ ایرانی، آهکشیدنی عرفانی است با ریشههایی در گذشته ، اندوهی عمیق که فراتر از غصهخوردن برای مشکلات دم دستی زندگی است و این مخصوص فرهنگ ایرانی (و شرقی) است.
فرنگی از چنین آه و اندوهی دور است؛ او فقط وقتی مسالهی مشخص و منطقی دارد آه میکشد.
🔺نکتهی دوم:
هر دو نویسنده یک تکیهکلام مشترک دارند:
«میدونید؟»
اکتفا به این دو نکته البته نکتههای مهمتر را حیف میکند.
حتماً در روزهای آتی دوباره ویدئوها را میبینم و نکات دقیقتری شکار میکنم.
***
❔شده تا به حال بنشینید و مکالماتی را که هیچ وقت قرار نیست به زبان بیاورید، با خود تکرار کنید؟
یکبار دوبار دهبار بیستبار، انقدر که حسابش از دستتان در برود؟
شنبه/ ۱۸ فروردین ۰۳
#آزادنویسی
#هرروزنویسی
#چالش
@paknewis
📌بازی مافیا
دیگه هشتگ #چالش نمیزنم.
دلیل خاصی نداره ولی یاد بازی مافیا میافتم.
من از طرفدارای پر و پا قرص این بازیام. البته فقط تماشا، تا به حال بازی جدی نکردم.
دوسه بار بازی شوخی کردم با آقایون داداشا، اونم چون پسرم عاشق این بازیه، با اشک و گریه داییاشو مجبور میکنه بشینن مافیا بازی کنن.
علیرغم مخالفت خیلیها، من فکر میکنم بازی مفیدیه.
وسطاشم کلی منبر میرم برای پسر.
امشب داشتم بهش میگفتم:
- ببین مامان! همیشه اینو یادت باشه: بهترین راه تشخیص راست و دروغ، دقیقشدن در حرفهای دیگرانه، کسی که حرفای متناقض میزنه مافیاس.
- متناقض ینی چی؟
- ینی ضد و نقیض، ینی حرفایی که با هم جور در نمیان، حرفشو هی عوض میکنه.
-آها مث خیابانی که اولش میگفت آروم باشید با هم نجنگید، بعد یه دفعه گفت: جنگجو باشید، به هم تارگت بزنید؟
- البته اون بنده خدا منظوری نداشت، همینجوری گفت، ولی دقیقاً به همین دلیل بقیه بهش شک کردن.
( در اینجا بچه بیشتر گیج شد و اینجانب بازهم به این نتیجه رسیدم که تشخیص حرفای متناقض، به این راحتیها هم نیست؛ که اگه بود دیگه کسی به اشتباه نمیافتاد.)
- آها مث غفوریان که گفت مافیا فراموشکاره چونکه...بعد یادش رفت چی میخواست بگه؟
- آره دقیقاً ، ببین مافیا چون دروغگوئه فراموشکاره. دروغ تو ذات آدم نیست.
- ولی من دروغ تو ذاتم هست، میتونم مافیای خوبی باشم.
- من: 😐
(در اینجا باز یاد اولین شغلی که انتخاب کرده بود افتادم: « رییس کشور دزدا» )
هیچی دیگه فکر کنم تیرم به سنگ خورد.
ولش کن اصن چه اصراریه وسط بازی هی آدم فاز نصیحت برداره؟
بچه خودش باهوشه میفهمه داستان چیه.
من معتقدم بچهها درستن اگه ما پدر مادرا خرابشون نکنیم.
دلیل دارم که میگم.
دلیلش آیهی ۱۹۰ سورهی اعراف.
باید بیشتر روش تعمق بشه. به نظرم جزء ریشهای ترین مسائل تربیتیه.
۲۱/فروردین/۰۳
#آزادنویسی
#هرروزنویسی
@paknewis
پاکنویس ( تمرین نویسندگی)
شب تار شب بیدار شب سرشار است. زیباتر شبی برای مردن. آسمان را بگو از الماسِ ستارگانش خنجری به من دهد
📌با شعرهایی که نمیفهمیم چه کنیم؟
اگر اساساً از خواندن شعر بیزارید، خواندن این نوشته را ادامه ندهید چون بحث ما به هیچوجه دربارهٔ «چرا شعر بخوانیم» یا «شعر چه فایدههایی دارد» نیست.
راستش این چند خط را نوشتم چون خودم هم با فهم بسیاری از اشعار مشکل دارم.
بنابراین کشفیات خود را در چند بند مختصراً خدمت شما ارائه مینمایم:
❓اگر شعری را نفهمیدیم چهکنیم؟
۱-بد به دلمان راه ندهیم و مطمئن باشیم که خیلی از افراد دیگر هم با ما همدردند.
۲-مرز میان فهمیدن و نفهمیدن شعر بسیار باریک و گاهی غیر قابل تشخیص است.
اصلاً شاید همین حالا هم شعر را فهمیده باشیم یا به زودی زود بهفمیم.
۳-میان فهم شعر و ادبیات با فهم ریاضی و فیزیک تفاوت قائل شویم. ریاضی یعنی قواعد صریح و روشن و ادبیات یعنی سخنگفتن در پردهٔ کنایه و ابهام.
اصلاً زیبایی دنیا به این است که همه چیز عین هم نیست و همه چیز شفاف نیست.
۴-از شعرهایی که نمیفهمیم بیشتر استقبال کنیم چون آنها هستند که ذهن ما را دچار چالش میکنند و به سختی میاندازند.
حتا اگر هم دست آخر چیزی دستگیرمان نشد، باز هم مطمئن باشیم که از نظر فهم جهان سعر و شاعر یک گام پیشرفتهایم.
۵-من شخصاً گاهی فقط با یک خط یا نیمخطی از یک شعر محظوظ میشوم و همان را تکرار میکنم. چه لذتی ازین بالاتر؟
۶-گاهی از یک شعر فقط فضایی در ذهنم باقی میماند. مانند مِهی که خیسیاش را حس میکنم ولی آن را نمیبینم. همین هم مغتنم است. شعر را باید نفسکشید.
۷-تکرار برخی شعرها سودمند است و خواندن نظر اساتید شعر دربارهٔ آن ها نیز؛
بنابراین از خواندن «نقد شعر» غافل نشویم.
۸- اگر اصرار داریم شعری را مثل ریاضی بفهمیم میتوانیم یکی از آن معلمادبیاتهای مدرسه را پیدا کنیم و به جان شعر بیندازیم که شرحهشرحهاش کند تا ببینیم در دل و اندرونش چه خبر است؟
مگر پزشکان با بدن موجودات زنده چنین نمیکنند و به همین شیوه است که بالاخره یک چیزهایی دستگیرشان میشود.
برای رسیدن به عمق دنیای شعر، راهی بهتر از این وجود ندارد.
۹- با شعرها بازی کنیم. وقتی جملاتی را که نمیفهمیم تغییر دهیم و به شکلهای مختلف بنویسیم، امید آن میرود که به معناهای تازهای دست یابیم.
خود من یکبار با همین روش نکتهای را کشف کردم:
دوستی، این شعر قیصر امین پور را در فضای مجازی برایم گذاشته بود:
این روزها که میگذرد شادم
شادم این روزها که میگذرد
من هم به شوخی نوشتم:
شادم که این روزها میگذرد
این روزها که شادم میگذرد
رفیق شفیق چیزی نگفت و خودم هم کمی خندیدم و رفتم پی کارم.
ولی ذهنم در پسزمینه درگیر جملهها بود. پر واضح است که جملههای من ربطی به جملههای قیصر و شعر قیصر نداشت و فقط کلماتش به هم شبیه بود.
بعد از گذشت نمیدانم چه مدت، دوباره آن جملهها در ذهنم تکرار شد و ناگهان لامپی در ذهنم روشن شد به سان ای کیو سان، گفتم: آها! حالا فهمیدم. 💡
منظور قیصر از بازی با وزن، به تصویر کشیدن فردی است که شاد است و ترانه خوان است و بشکن زنان.
هرچند از کردهٔ خویش پشیمان شدم اما آن کرده را در رسیدن به این کشف لذتبخش موثر میدانم؛
و ضمناً این کشف هرگز اینقدر لذتبخش نبود اگر کس دیگری آن را برایم بازگو میکرد.
۱۰-پس آزادید که هر بلایی خواستید بر سر شعر شاعران بیاورید.
اصلا بیایید این کار را به یک #چالش تبدیل کنیم. شعرهایی را که فکر میکنید نمیفهمید به سلیقهٔ خود تغییردهید و در گروه همراهان پاکنویس به اشتراک بگذارید.
👇
https://eitaa.com/joinchat/1348534631C0c1e9e59aa
.
فاطمه ایمانی
۸ خرداد ۰۳
#یادداشت
@paknewis