eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿ 🕊჻ᭂ࿐✰ ✨به حق محمد و آل محمد (ﷺ) و به حق 12 امام و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)✨  ☑️ یا مهدی ادرڪنی دیگر به سوی گناهان ڪبیره برنگردم و خود را در نقش یك انسان بینش دار قرار دهم ☑️ با دوستان،دوست حقیقی باشم و خود را یك انسان شیعه سازم یارب ☑️ علی (علیه‌السلام ) را الگوی خویش قرار دهم و ڪارهایی ڪه خلاف هر شیعه است را در ڪارهایم و رفتارهایم تڪرار ننموده و از بین ببر یا رب الڪریم دعاهایمان را مستجاب برگردان 🔘 خدایا به صفات ڪریمی و بخشندگی خودت قسمت می دهم مرا ببخش 🔘 پروردگارا به حق محمد و آل محمد قسمت می دهم مرا یاری بده 🔘 پروردگارا ، ما را در پرتو مقدس و نورانی قرآن در برابر مشڪلات زندگی باری بده 🔘 یارب تا ما را نبخشیدی از این دنیا مبر 🔘 مرا در درسهایم یاری بده الهی آمین - نوشته در هشتمین روز از تیرماه  📥 . ┅═ೋ❅✿❤️✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿❤️✿❅ೋ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امروز‌ همه‌ باهم ‌می‌آییم...✌️🏻 می آییم؛ بخاطر ... بخاطر ... بخاطر ... بخاطر همه مظلوم کشورم... بخاطر ... بخاطر ... بخاطر همه خون هایی که و مزدورانش به ریختند... 🇮🇷 @parastohae_ashegh313
آگاهی لازم به مسائل دینی و غیردینی: ناصر همیشه سعی می‌کرد چیزهایی را که آگاهی لازم دارد به مردم بگوید. به ما هم می‌گفت آدم وقتی نسبت به چیزی اطلاعاتش کم است، نباید آن مطلب را بیان کند چون افراد زیادی را گمراه می‌کند. اگر خود انسان هم بعداً بفهمد که اشتباه کرده توبه هم کند، خداوند توبه او را نمی‌پذیرد. مردی پیش حضرت موسی رفت تا برای او طلب بخشش کند خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: اگر تمام ملائک آسمان و انس و جن در حق او دعا کنند او را نمی‌بخشم چون او یک قوم را به گمراهی کشاند. 🌻🌻🌻 اسراف نکنید: من ظهر کمی نان گرفته بودم. ظهر خوردیم و باقی‌مانده آن را در پلاستیکی ریختم و تو آشپزخانه گذاشتم. شب رفتم دوباره نان گرفتم، موقعی که مادرم شام را می‌کشیدند من بلند شدم نان تازه را آوردم. دیدم ناصر از این نان‌ها نخورد، بلند شد نانی که ظهر گرفته بودیم را برداشت سر سفره آورد. گفت، چرا نعمت‌های خدا را دور می‌ریزید، نباید اسراف کنید، خداوند اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. @parastohae_ashegh313
توصیه به خوش اخلاقی دوستان: یکی از دوستان از یک نفر پولی طلب داشت و آن فرد طلبش را نمی‌داد. یک روز فرد مورد نظر با عصبانیت به فرد بدهکار رسید و گفت: اگر پول‌هایم را ندهی، سفته‌هایت را به اجرا می‌گذارم. ناصر به دوستش گفت: عصبانی نشو، بنده خدا شاید پول ندارد. اگر پولت را نداد من می‌دهم. آن دوست با دیدن فداکاری ناصر، پولی را که در خانه داشت آورد و به او داد. ناصر هم به دوستش توصیه کرد از این به بعد در برخورد با دیگران عصبانی نشو. در هر حال باید خوش اخلاق باشی چون بد اخلاقی روزی انسان را از بین می‌برد. 🌻🌻🌻 کارگری در پالایشگاه: تابستان بود، زیر آفتاب گرم و سوزان در پالایشگاه کار می کردیم، به قول معروف: تخم مرغ روی زمین می‌گذاشتی آب‌پز می‌شد. سه، چهار تا از بچه‌ها همیشه کارشون تو سایه بود ولی من و ناصر تو آفتاب کار می‌کردیم. من می‌خواستم اعتراض کنم. ولی هر بار ناصر مانع می‌شد می‌گفت: کار سخت اجرش بیش‌تر است، اجرت را ضایع نکن. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 شهید_سردار_حاج_حسین_خرازی: 🌷از مسئولین عزیز و مردم حزب‌اللهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
«برای دفاع از اسلام و ولایت و ایران عزیز راسخ باشید ، چرا که پیروزی از آن شماست. هجمه ی دشمن (فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و ...) بسیار سنگین و خصمانه است و راه مقابله با این هجمه به فرموده ی حضرت امام خمینی(ره) پشتیبانی از ولایت فقیه است. نیت‌ها را خالص کنید و پشت سر ولایت حرکت کنید و نتیجه‌اش را به خدا بسپارید چرا که خودش وعده نصرت و پیروزی داده است. تهاجمی که به قشر مذهبی و خصوصا ما بسیجیان و سبزپوشان حریم ولایت می‌شود بیانگر قدرت روز افزون و ضعف و ناتوانی دشمن است ». ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
💢 در فتح المبین مجروح شد. 🔶 به یک بیمارستان در تهران منتقل شد. روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف )روز جمعه بود. به شد‌... جمعیت برای ملاقات باجانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند. 🍃 یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او داد و گفت: این شما را تاجبهه می رساند و بلافاصله رفت! 💢 مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند. وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود. وقتی به رسید، پول ها هم تمام شده بود... 📚برگرفته از ، خاطرات روحانی ┈┈••✾❀🍃❀✾••┈┈ @parastohae_ashegh313 ┈┈••✾❀🍃❀✾••┈┈
شهادت اصغر وصالي علي مقدم بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه مي كرد. مي گفت: هيچكس نمي داند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد. ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيان غرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. . 💐💐💐💐 در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريباً هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم مي گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيان غرب شهيد خواهي شد. روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند. جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدم هاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نمي كنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم. 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 🔴 در این عکس که به دست شقی ترین افراد عالم به شهادت رسید و همچنین و که در جریان اخیر به دست مزدوران به رسیدند را در کنار هم مشاهده میکنید. 🌹 شادی ارواح طیبه شهدا ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🌕 ✨الامام الصادق (سلام الله علیه): وتَدخُلُ بِشَفاعَتِها شِیعَتی الْجَنَّةَ بِأجمَعِهِم؛ سلام الله علیه فرمودند : 💥 همه شیعیان من با شفاعت او ( سلام الله علیها ) وارد خواهند شد. 📚 بحارالأنوار، ج ۶۰، ص ۲۱۶ ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂اگرچه درد...اگرچه هزار غم داریم 🍂کنار حضرت معصومه چه کم داریم؟ ▪️شهادت عُلیامُخَدَره، بانوی مُکّرمه‌ی قم، حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد ...🖤 🖤@parastohae_ashegh313
💥بنيانٌ مرصوص ... روزی که شود ؛ اِذَا السَّماء ُانْفَطَرَت وانگه که شود ؛ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت من دامن تو بگیرم اندر ؛ سُئِلَتْ گویم صَنَما ؛ بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت عشق تو مرا ؛ اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید هجر تو مرا ؛ اِنَّ عَذٰابی لَشَدید بر کنج لبت نوشته ؛ یُحیِی و َیُمِیت مَنْ ماتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد ماتَ شَهید ┄┅┅┅❀🕊🌷🕊❀┅┅┅┄ ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣ ❤️ ❤️ ￿ _گفت یکم مریض احوالے اومدم بهت سر بزنم... اردلاݧ گفت❓ آره دیگہ مگہ مریض نیستے❓ دستمو گذاشتم جلوے دهنم و چند تا سرفہ اے نمایشی کردم. دستم و گذاشتم رو سرمو گفتم چراااااا یکم ناخوش احوالم ... آره معلومہ اسماء رنگتم پریده هااا چیکار میکنے با خودت _هیچے بابا یکم کاراے دانشگاه و اینجور چیزا زیاد شده بخاطر هموݧ آها.خوب دیگہ چہ خبر❓درس و دانشگاه خوب پیش میره❓ آره عزیزم.درس و دانشگاه تو چے❓ اره خدا روشکر خوب زهرا بشیـݧ اینجا برم دوتا چایے بیارم نمیخواد اسماء زحمت نکش اومدم خودتو ببینم بابا چہ زحمتے دو دیقہ اے اومدم.... _گوشیمو از رو تخت برداشتم و رفتم آشپز خونہ ماماݧ داشت میرفت بیروݧ سلام ماماݧ سلام دختر تو میاے نباید بیاے سلامے چیزے بدے❓ ببخشید ماماݧ سرم درد میکرد چرا چیزے شده❓ حالا تو میخواے برے بیروݧ برو. آره دارم با خانماے همسایہ میرم خرید واسہ زهرا میوه اینا ببر چشم .ماماݧ _سریع شماره ے اردلاݧ و گرفتم الو اردلا❓کجایے تو❓واسہ چے الکے بہ زهرا گفتے مـݧ مریضم❓ سلام علیکم چہ خبرتہ خواهر جا.نفس بگیر آخہ ایـݧ مسخره بازیا چیہ در میارے اردلاݧ إ چہ مسخره بازے گفتم شاید دلت براے دوستت تنگ شده _نخیر شما نگراݧ چیز دیگہ اے هستے.ببیـݧ اردلاݧ مـݧ کارے نمیتونم بکنم گفتہ باشم،ماماݧ باید با مادرش حرف بزنہ بعد إ اسماء حالا تو آمارشو بگیر خواستگار اینا نداشتہ باشہ خیلہ خب فقط تو بیا خونہ بہ حسابت میرسم. خدافظ _چاے و ریختم و میوه وپیش دستے رو آماده کردم و زهرا رو صدا کردم. زهراااااا❓بیا حال.کسے نیست خونہ بہ بہ اسماء خانم چہ چایے خوش رنگے دیگہ وقتشہ هاااا خندیدم و گفتم آره دیگہ ...برو بشیـݧ رو مبل الاݧ میارم چادرتم در بیار کسے نیست باشہ _خوب.چہ خبر زهرا❓ سلامتے چقدر،از درست مونده یہ ترم دیگہ لیسانسمو میگیرم _إ بسلامتے ایشالا ، نمیخواے ازدواج کنے❓دیر میشہ هاااا.میمونے خونتوݧ دیگہ از دست مام کارے بر نمیاد چرا دیگہ بخاطر تو از امروز بهش فکر میکنم إ زهراااا مسخره بازے در نیار جدے نمیخواے ازدواج کنے❓ چرا خوب،ولے هنوز موردے کہ میخوام نیومده مگہ تو چے میخواے❓ خوب اسماء جا،براے مـݧ اعتقادات طرف مقابلم خیلے مهمہ،تو خوانواده ما ،فقط ماییم کہ مذهبے و مقیدیم خواستگاراے منم اکثرا زیاد پایپند ایـݧ اصول نیستند،سر همیـݧ قضیہ هم ما با خالمینا قطع رابطہ کردیم _إ چرا❓ خالم خیلے دوست داشت مـݧ عروسش بشم ولے خوب مـݧ پسر خالم اصلا بهم نمیخوریم. آهاݧ خب یادمہ چندتا خواستگار مذهبے هم داشتے از همیـݧ مسجد خودمو... اره ولے خوب اوناهم همچیـݧ خوب نبودݧ واااا زهرا سخت گیریا بعد ماماݧ بہ مـݧ میگہ. حتما منتظرے از ایـݧ برادرانے کہ شبیہ شهیداݧ زنده اند بیاݧ خواستگاریت _با دست زد پشتمو گفت.اسماء قسمت هر چے باشہ هموݧ میشہ،اگہ یہ نفر واقا قسمت آدم باشہ همہ چے خود بخود پیش میره باور کـݧ مـݧ سختگیر نیستم. نمیدونم چرا یاد سجادے افتادم و گفتم آهاݧبلہ استفاده بردیم از صحبت هاتوݧ زهرا خانوم _خوب دیگہ مـݧ پاشم برم کلے کار دارم إ کجا بودے حالا بموݧ واسہ شام. ن دیگہ قربانت ،باید برم کار دارم باشہ پس سلام برسوݧ بہ مامانتینا چشم.حتما تو هم بیا پیش ما خدافظ چشم حتما خدافظ _اوووووف خدا بگم چیکارت نکنہ اردلاݧ ￿رفتم اتاقم ولو شدم رو تخت و از خستگے خوابم برد با تکوݧ هاے اردلاݧ بیدار شدم _بیدار شو تنبل خانم ساعت ۱۰پاشو شام حاضره پتورو کشیدم رو سرمو گفتم .شام نمیخورم پتو رو از روم کشیدو گفت خب نخور پاشو ببینم چیشد آمارشو گرفتے❓ خندیدم و گفتم اهاݧ پس واسہ امار اومدے خواستم یکم اذیتش کنم خیلے جدے بلند شدم و دستم و گذاشتم رو شونہ ے اردلاݧ و گفتم: خیلے دوسش داری❓ با یہ حالت مظلومانہ اے گفت :اووهووم سرمو انداختم پاییـݧ و با ناراحتے گفتم متاسفم اردلاݧ .یکے دیگرو دوست داره.باید فراموشش کنے... _دستمو از رو شونش برداشت و آهے کشیدو گفت بیا شام حاضره واز اتاق رفت بیروݧ سر سفره ے شام اردلاݧ همش باغذاش بازے میکرد ماماݧ نگراݧ پرسید .اردلاݧ چیزے شده❓غذارو دوست ندارے❓ _ماماݧ جاݧ اشتها ندارم إ تو کہ گشنت بود تا الاݧ دلم براش سوخت بادست بهش اشاره دادم و بهش گفتم شوخے کردم چشماشو گرد کرد و انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تحدید تکوݧ دادو گفت بہ حسابت میرسم. وشروع کرد بہ تند تند غذا خوردݧ ... اوݧ شب با ماماݧ صحبت کردم ماماݧ وقتے فهمید میخواست از خوشحالے بال دربیاره و قرار شد فردا با مادر زهرا صحبت کنہ انقد خوشحال بود کہ یادش رفت بپرسہ کہ امروز چیشد❓با سجادے کجا رفتم❓چیگفتیم❓ هییییییی .... _چقد سختہ تصمیم گیرے.کاش یکے کمکم میکرد یکے امیدوارم میکرد بہ آینده... بعد از یک هفتہ کلنجار رفتـݧ با خودم بالاخره جواب سجادے رو دادم .... ادامه دارد.... بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @parastohae_ashegh313