eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
آنچه می شنوید بخش هایی از زندگی نامه ی سردار سرلشکر پاسدار «» است که بی شک، با لذت حضور در جبهه‌های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه‌های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی درجنگ تحمیلی بود؛ و بعد از جنگ نیز در صحنه انقلاب اسلامی حضور پررنگش همیشه در یادها نقش خواهد بست. 📘 کتاب گویای «»، روایتگر بخشی از رشادت های این شهید بزرگوار، در دوران جنگ تحمیلی و بعد از آن است. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
"🎧 ✧بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✧ ✿ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✿ 🎙 🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. @parastohae_ashegh313
یکی از خصلت های دوست داشتنی، مصطفی این بود که حتی در سخت ترین شرایط که برای کسی فکر درست و حسابی نمی‌موند همون نماز همیشگی رو با حضور قلب و اشک ریزان به جا می آورد...! شهید مصطفی ردانی پور🕊🌹 @parastohae_ashegh313
برخورد صحيح جمعي از دوستان شهيد ابراهيم در بين راه شــروع به صحبت کرد. سؤالاتي كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد: ديدي چه اتفاقي افتاد؟ با يك ســام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهي هم کرد. حالا اگر مي خواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم. جز اينکه اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگري نمي کردم.روش امر به معروف و نهي از منکر ابراهيم در نوع خود بســيار جالب بود. اگر مي خواست بگويد که کاري را نکن سعي مي کرد غير مستقيم باشد. 💚💚💚 مثلا دلايل بدي آن کار از لحاظ پزشــکي، اجتماعي و... اشــاره مي کرد تا شــخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دســتورات دين براي او دليل مي آورد. يکي از رفقاي ابراهيم گرفتار چشم چراني بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غير اخاقي مي گشــت. چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغيير دهند. درآن شرايط کمتر کسي آن شخص را تحويل مي گرفت. اما ابراهيم خيلي با او گرم گرفته بود! حتي او را با خودش به زورخانه مي آورد و جلوي ديگران خيلي به او احترام مي گذاشت. @parastohae_ashegh313
💢حواستان هست ؛ این‌ها استخوان‌های آن شهیدی‌ست که پای عجل الله تعالی فرجه الشریف خود ایستاد مبادا جا بمانیم ..... مْ @parastohae_ashegh313
❄️ این گونه در برف نماز خواندند تا ما در امنیت باشیم... تصویری زیبا از رزمندگان در حال نماز در برف. اگر جایمان گرم و نرم است ولی در نمازمان تاخیر میکنیم این عکس کمک حالمان میشود. 🤲🏻 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اســیر اولي، پا سست کرد. بهنام نوك سلاحش را بالا گرفت و يك گلولـــه شــلیك کرد. اســلحه لگد انداخت. بهنام به رو نیاورد. عراقي ها که حساب کار دست شان آمده بود، شروع به التماس کردند. «سرم را برديد، بس کنید! راه تان را برويد.» به يك کوچه رســیدند. ناگهان اولین اســیر که جلوتر از همه بود، با سرعت دويد. بهنام يك لحظه گیج شــد. نشانه گرفت و شــلیك کرد. گلولــه به لمبر عراقي خورد و او با ســر به زمین افتاد. بهنام به اســراي ديگر اشاره کرد که رو به ديوار و دست بالا بايستند. يكي از آنها خودش را خیس کرد. بهنام به طرف اسیر فراري رفت. اسیر فراري التماس کنان دستش را روي محل زخم گذاشته بود. «حقت است بي پدر... از دست من فرار مي کني؟» بعد به يكي از عراقي ها اشاره کرد که اسیر مجروح را کول بگیرد. *** مش محمد با فرياد يكي از خانم ها از شبستان بیرون دويد: «مش محمد... مش محمد... بیا ببین، عراقي ها!» مش محمد، هراسان به حیاط دويد. ديد که حیاط شلوغ شده. ديد که بهنام جلوتر از هفت عراقي گريان و پابرهنه، وارد مســجد مي شــود. شــیخ شــريف، خنده خنده جلو رفت. پیشــاني بهنام را بوسید. بهنام ديد که زن ها و مردها، تو حیاط با تحسین و لبخند نگاهش مي کنند. سرخ شد و سر پايین انداخت. «سلامتي شیربچه ي خرمشهر بهنام محمدي صلوات!» همه صلوات فرستادند. بهنام که از خجالت خیس عرق شده بود، گفت: «من بايد بروم. اينها تحويل شما!»يكي از زن ها گفت: «بیا...!» بهنام، قمقمه ي آب را گرفت و به طرف محلي که ســید صالح و گروهش با تانك ها درگیر شده بودند، دويد. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
تاریخ اسلام سراسر رنگین از خون شهیدانی است که از عزیزترین سرمایه خود، یعنی جانشان، در راه معبود و معشوق حقیقی گذشتند و بر ادعای خود با خونشان مهر تأیید زدند؛ شهیدانی چون شهدای شیمیایی. 📘 کتاب گویای «» بیانگر بخشی از زندگی است که شنیدنش را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
"🎧 ✧بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✧ ✿ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✿ 🎙 🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. @parastohae_ashegh313
💌سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت=شما با اين شهيد نسبتی دارين؟ گفتم=بله! من برادرش هستم. گفت=راستش من مسلمان نبودم. بنابه دلايلی به زورمسلمان شدم! اماقلباً اسلام نياوردم...يه روز اتفاقی عکس برادرتون رو ديدم، حالت عجيبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف ميزد. با ديدنش عاشق اسلام شدم ! قلباً ايمان آوردم... راوی=برادر شهيدامير حاج امينی @parastohae_ashegh313
برخورد صحيح جمعي از دوستان شهيد مدتي بعــد ابراهيم با او صحبت کرد. ابتــدا او را غيرتي کرد و گفت: اگر کسي به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آن ها را اذيت کند چه مي کني؟ آن پسر با عصبانيت گفت: چشماش رو در مي يارم. ابراهيم خيلي باآرامش گفت: خُب پسر، تو که براي ناموس خودت اينقدر غيرت داري، چرا همان کار اشتباه را انجام مي دي؟! بعد ادامه داد: ببين اگر هرکســي به دنبال ناموس ديگري باشد جامعه از هم مي پاشد و سنگ روي سنگ بند نمي شود. 💚💚💚 بعد ابراهيم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. حديث پيامبر اکرم(ص)را گفت كه فرمودند: «چشمان خود را از نامحرم ببنديد تا عجايب را ببينيد.» بعد هم دلايل ديگر آورد. آن پســر هم تأييد مي کــرد. بعدگفت: تصميم خودت را بگير، اگه مي خواهي با ما رفيق باشي بايد اين كارها را ترك كني. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتـــــون رو ببرم شلمچه؟🕊 نوش روحتون التـــــماس دعا:)❤️ @parastohae_ashegh313 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
برشی✂️ از کتاب سلام بر ابراهیم (۱) 🔹نيمه شعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم. چراغانی کوچه خيلي خوب بود. بچه های محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتی به آنها نزديک شديم همه مشغول ورق بازی و شرط بندی و... بودند! 🔹ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصبانی شد اما چيزي نگفت. من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتی هستند. بچه ها هم با ابراهيم سلام و احوالپرسی کردند. 🔹بعد طوری که کسی متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستنی بگير و سريع بيا. آن شب ابراهيم با تعدادی بستنی و حرف زدن و گفتن و خنديدن، با بچه های محل ما رفيق شد. 🔹در آخر هم از حرام بودن ورق بازی گفت. وقتی از كوچه خارج می‌شديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود! @parastohae_ashegh313