eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی شــب ها، ســر بالکن می رفتیم و از برق انفجارها و ردّ ســرخ تیرها، به مکان درگیری نیروهای دولتی با مســلحین نگاه می کردیم. امین خیلی زود با جغرافیای دمشــق آشــنا شده بود و برایمان تعریف می کرد که مسلحین چه مناطقی را تصرف کردند وچه خیابان هایی امن و چه خیابان هایی ناامن هستند. می گفت: «حاج قاسم،1 چند نفر محافظ و چند خودروی اسکورت رو برای محافظت از جان حاج آقا در اختیــار او قــرار داده ولــی حاج آقــا همــه رو پیچونــده و کار خــودش رو مثــل گذشته فقط با ابوحاتم، انجام می ده.» فــردا وقتــی حســین بــه خانــه آمد زهــرا در خلال صحبت هایمان با او، پرســید: «بابا ماجرای این محافظ هایی که می گن حاج قاسم برای شما گذاشته چیه؟!» حســین فهمید که قضیه را امین لو داده اســت. خندید و گفت: «با وجود اون اســکورت ها خیلــی تابلــو شــده بــودم درســت مثــل یه هدف متحــرک که هر وقت مســلّحین اراده می کــردن، می تونســتن ایــن هــدف رو بزنــن و مــن نمی خوام به این آسونی شکار اونا بشم.» آن شب حسین سر سفره بیشتر و آزادانه تر از گذشته در مورد روش های جنگ تکفیری هــا یــا بــه قــول خــودش مســلحین صحبــت کرد و این خاطــره را گفت: «تازه اومده بودم ســوریه. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
♦️غیرت حیدری مدافع حریم عفت و حیا ، جوان ، حیدریش ظلمت شب را بشکست✨ این حرم، محترم از غرش «الداغی» هاست گرچه مظلوم در این دار مکافات حیا... سینه ها زخمی از خنجر این یاغی هاست🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙 ♦️ رییس مبارزه با مواد مخدر رودان هرمزگان که ۲۲ فروردین در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید. شادی روح شهدا @parastohae_ashegh313
🌷همان شهیدی که در حال انتقال پیکر زخمی اش به عقب بودند وقتی زخمی دیگری خواهش کرد که او را هم عقب بکشند شنید که دیگر جایی نمانده جز یک نفر... 🌹خود را از برانکارد زمین انداخت و راضی نشد او را عقب بکشند و جای خود را به زخمی دیگری داد وقتی برگشتند او به شهادت رسیده بود و پیکرش را نشد به عقب انتقال بدهند و چهارده سال در منطقه عملیاتی ماند. 🌷همان شهیدی که به دلیل محروحیت پایش در جبهه برای خودش با چوب پاشنه چوبی درست کرده بود. 🌷همان شهیدی که دستش به دلیل محروحیت در جبهه فلج و با همان دست فلج و یک دست یک تشت پر از لباس برای مادرش شست. 🌷همان شهیدی که او را در خواب دیدند منشی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام شده است. 🌷همان شهیدی که همیشه روضه ی حضرت زهرا سلام الله را با سوز و گداز می خواند و حاج قاسم هر وقت می خواست روحیه اش عوض شود پیش او می رفت و می گفت روضه حضرت زهرا سلام الله را برایش بخواند. 🌷همان شهیدی که موقع صحبت با مادرش پای تلفن هم دو زانو می نشست و اگر پدر و مادرش بیست بار هم به اتاقش می آمدند هر بیست بار به احترام آنها از جلو پایشان بلند می شد و به پدر و مادرش احترام می گذاشت. @parastohae_ashegh313
🌷صد پسر در خون بغلتد، گم نگردد دختری / شهید علی خلیلی دیگری حلول کرد 🚩 داغیست به دل، رفتن خوش غیرت‌ها 🌷شهید حمیدرضا الداغی 🌷شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🌷سبزوار. هنگام دفاع از دختر ایرانی 🔹دختری با پوشش نامناسب در خیابان حاضر می شود 🔹گرگ های انسان نما به او طمع می کنند و می خواهند او را بربایند 🔹جوانمردی سر می رسد و با اهدای جان خود، آن دختر را نجات می دهد. 🔺آیا اگر آن دختر حجاب درستی می داشت، این جوان به شهادت می رسید؟ @parastohae_ashegh313
💍 😍 😅|• شب عقد کلی سنت‌شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش. 😇|• مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛ البته نه برای ریخت و پاش! برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد و خوشبخت بود. 🥰|• عروسی‌مان هم از این ساده‌تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ بخت. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس ❤️ @parastohae_ashegh313
8.mp3
9.64M
🎧 📗 راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 8⃣ @parastohae_ashegh313
✍🏻 🥇رتبه ۱ دانشگاه شریف 🔸خدا را شاهد می‌گیرم هنگامى که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در سر پل ذهاب بواسطه اصابت گلوله تانک زخمى شده بودم، خون زیادى از بدنم رفته بود؛ 🔸 وقتى به کمک الهى نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادى مى بردم؛ آنگونه که شاید قابل تصور نباشد بطوریکه در یک شب ده عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمى آرام گرفتم 🔸 اما هنگامى که درد مى کشیدم در عین زجر بدنى، از لحاظ معنوى و روحى لذت مى بردم. حس مى کردم که بار دوشم سبک مى شود و هنگامى که شخص پرستار مراقب من، به مسخره مى گفت چرا این کارها را کردى و خودت را به این روز انداختى، به خمینى بگو تا بیاید درستت کند، به او گفتم خدا خودش درست مى کنه و همینطور هم شد! 🔸 والله قسم! وقتى کمى از فشار کارم کم مى شود در خود احساس ضعف و کوچکى مى کنم. آخر میدانید امروز در شرایطى هستیم که لحظه‌اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.. 🥇رتبه یک کنکور سال ۱۳۵۶ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋🏻 با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُم ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْن 💚وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن 💛وَعَـلـى اَوْلادِ الْحُسَيْن 💙وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن ♥️ @parastohae_ashegh313
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند 🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد ❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به "" مے رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷@parastohae_ashegh313🌷
این روزها به مناسبت ۱۱ اردیبهشت روزجهانی کارگر بهانه ایست تایاد کنیم ازدوتن شهیدان گارگر کسانیکه کار وکسب رارها کردند تاازادگی، مردانگی وغیرت ازسرزمینمان گرفته نشود شهیددفاع مقدس عبدالحسین وشهیدمدافع حرم سیدرضا یاد همه شهیدان گرامی وراهشان پر رهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌷@parastohae_ashegh313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غیـر قـابل بخشش آرمان از کردن و گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن مفصل توضیح می‌داد... او اشاره می‌کرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب و به چه اندازه غیر قابل بخشش است! او می‌گفت: 📛 هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.‌.. اگر ادامه می‌دادند، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد.به روایت مـادر شهیــد شادی روح شهدا ━━━━━━━━🌺 🍃━━      @parastohae_ashegh313 ━━🌺 🍃━━━━━━━━━
. چَمُّ و خَمِ کار هنوز دســتم نبود اما مســلحین خیلی زود منــو شناســایی کــرده بــودن. یادمــه کــه جمعه بود. اومدم خونــه. همین که چراغ رو روشن کردم، شیشۀ دو جداره خرد و ریز ریز شد. تک تیرانداز از آپارتمان روبه رو، زد وســط پنجره، گلوله از بالای ســرم رد شــد و توی دیوار نشســت. بچه های ســپاه قدس که از ماجرا خبر دار شدند ازم خواستن که برم یه خونۀ دیگه.» پرسیدم: «رفتی؟» گفت: «آره ولی خونه های دیگه، امن تر از اونجا نبود.» فکــر کــردم کــه حســین بــا چــه هدفــی این قــدر صریــح از زندگــی پرمخاطره در دمشق برای ما حرف می زند؟ او که همیشه عادت داشت بحرانی ترین شرایط را عادی نشان بدهد، حتماً می خواست دل ما را قرص کند که اتفاقی برایش نمی افتد و ضریب هوشیاری ما را بالا ببرد. بعد از رفتن حسین، امین به من و دخترانم گفت: «باید برای سلامتی حاج آقا صدقه کنار بذاریم و براشون دعا کنیم.» با شناختی که طی این چند سال زندگی مشترکِ او با دخترم داشتم، فهمیدم که این درخواستش بی دلیل نبوده است، پرسیدم: «امین آقا! برای حسین اتفاقی افتاده بود؟» هراسان گفت: «نه، چه اتفاقی؟ اصلاً چرا باید اتفاقی افتاده باشه؟!» زهرا که شوهرش را بهتر از ما می شناخت ادامه داد: «بگو، حتماً اتفاقی افتاده که تو این جوری نگرانی.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
امین که می دید ما از مســئله بو برده ایم و راهی جز گفتن دلیل حرفش ندارد، گفــت: «حــدود پنــج روز پیــش کــه شــما هنــوز بیــروت بودیــد، ســه روز کامــل هیچ خبری از حاج آقا نبود، یعنی هیچ کس خبر نداشت که حاج آقا کجاست و چکار می کنه، حتی بعضی احتمال می دادن که مســلحین دزدیدنشــون. بعد از ســه روز ابوحاتم رو دیدم که مثل ســایه همیشــه با حاج آقا بود، برام تعریف کرد که ایشــون برای شناسایی و کسب اطلاعات به کِفِریا رفته بودن. کِفِریا یکی از شهرک های بین حَلب و اِدلِبه که توی محاصرۀ کامل تکفیری هاست. حاجی هم دقیقاً وقتی رفته بودن اونجا که تکفیری ها ســرهای عده ای رو بریده بودن و دم ورودی شــهر آویزون کرده بودن. ابوحاتم می گفت حاج آقا طی این سه روز به صورت ناشناس رفته بودن بین تکفیری ها و اطلاعاتشــون رو جمع آوری کرده بودن، البته ابوحاتم چیزی بیشتر از این به من هم نگفتن، اما همین تک وتنها راه افتادن و رفتن بین یه عده آدم گرگ صفت که بویی از انسانیت نبردن و به صغیر وکبیر رحم نمی کنن، خودش اون قدر نگران کننده هست که باعث بشه از شما بخوام که براشون صدقه کنار بذارید و دعاشون کنید!» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313