eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شناخت_لاله_ها 🥀 #نوجوانی_از_جنس_ایمان_و_شهامت🔖 📚با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، #ناهید هم به س
#شناخت_لاله_ها 🥀 #خواستگاري‌که‌توسط‌نيروهاي‌انقلاب‌دستگيرشد 📚هنوز ناهيد 15 ساله بود که برايش خواستگار آمد. خواهرش در مورد آن پسر خواستگار مي گويد: «گذشته از فاصله سني زياد بين شان، او از لحاظ مسايل اخلاقي هم آدم خوبي به نظر نمي رسيد. رفتارش مشکوک بود و برخلاف ناهيد که طرفدار سپاه و بسيج بود، او از هواداران کومله ها حساب مي شد. مدتي بعد، خواستگار ناهيد توسط نيروهاي انقلابي دستگير و به عنوان جنايتکار اعدام شد. با کمرنگ شدن خاطرات حضور آن پسر در خانواده،ناهيد بيشتر وقتش را به خواندن کتاب هاي مذهبي،قرائت قرآن و انجام فعاليت هاي اجتماعي مي گذراند. #شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو #ادامه‌دارد ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شناخت_لاله_ها 🥀 #خواستگاري‌که‌توسط‌نيروهاي‌انقلاب‌دستگيرشد 📚هنوز ناهيد 15 ساله بود که برايش خواستگا
🥀 💥 ❄️اوايل زمستان سال 1360 بود كه ناهيد به شدت بيمار شد و براي معاينه به درمانگاهي در ميدان مركزي شهر سنندج مراجعه كرد. ⏳چند ساعتي از رفتن ناهيد گذشته بود اما از بازگشتش خبري نبود. مادر در خانه نگران و چشم‌انتظار چشم به در دوخته بود تا كي دختر نوجوانش برمي‌گردد. 📜آن روزها در سنندج امنيت برقرار نبود و اين واقعيت دل او را بيشتر مي‌لرزاند. جستجوي خانوادگي با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل‌نگراني‌ها بعد از ساعت‌ها جستجو، خواهر نوجوان خود را پيدا نكرد. 🔹به قولي، خبري از ناهيد نبود! انگار كه اصلا به درمانگاه نرفته بود! آن وقت‌ها پدر ناهيد در جبهه خرمشهر براي آزادي اين شهر از چنگال بعثي‌ها مي‌جنگيد و مادر شيرزني كه مسئوليت سرپرستي و مديريت عاطفي خانواده را بر عهده داشت به تنهايي همه جا دنبال دخترش مي‌گشت تا اينكه بالاخره از چند نفر كه ناهيد را مي‌شناختند و او را آن روز ديده بودند شنيد كه چهار نفر، ناهيد را دوره كرده به زور سوار ميني‌بوس كرده و برده‌اند! كجا؟ هيچ كسي نمي‌داند! چرا كسي معترض ربايندگان نشده بود؟ آيا ناهيد كار اشتباهي كرده بود كه بايد دستگير مي‌شد؟ آن هم توسط گروهي ناشناس... . شواهد نشان مي‌داد كه اين دختر نوجوان با دسيسه گروهي ضدانقلاب به جرم همكاري با سپاه و حمايت از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و ولايت‌پذيري امام خميني ربوده شده است. بعد از ربوده شدن ناهيد، خانواده او را تهديد مي‌كردند. افراد ناشناس به خانه آن‌ها نامه مي‌فرستادند كه 🔴 «اگر باز هم با سپاه و پيش‌مرگان و انقلاب همكاري كنيد بقيه بچه‌هايتان را هم مي‌كشيم. ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت4⃣1⃣ 🍱🍛 ته تغاری بود و عجیب وابسته مامان. همین، او
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣1⃣ 💖 یکشنبه ها، مسجد برنامه ی تلاوت داشت. بعد از برنامه، میز پینگ پنگ ِ توی زیرزمین مسجد، محسن را صدا می زد. محسن به بچه ها می گفت: _ بریم پیگ پنگ! با شاگردهایش که هم سن و سال خودش بودند، غرق بازی می شد. علاقه اش به پینگ پنگ از همان زیرزمین شروع شد. کم کم توی مسابقات پینگ پنگ شرکت کرد .چیزی نگذشت که سر از مسابقات استانی درآورد. سال سوم راهنمایی بود که رتبه اول استان را گرفت. 🏆دعوت شد قزوین برای مسابقات کشوری پینگ پنگ. همان وقت برای مسابقات کشوری قرآن هم به شیراز دعوت شد. اگر می رفت قزوین حتما رتبه اول پینگ پنگ کشور را می گرفت. ✌️ اما رفت شیراز و رتبه اول کشور در تلاوت را گرفت. یک گوشه دلش دنبال پینگ پنگ بود. دوست داشت ادامه بدهد. اما استادش، مصطفی گفت: _ مواظب باش مسیر اصلی رو گم نکنی؛ قرآن! 🐝 همین شد که محسن با پینگ پنگ قهرمانی خداحافظی کرد. همیشه هرجا میز پینگ پنگ می دید به یاد آن روز ها یک دست بازی تمیز انجام می داد. 🏊 فوتبال و شنا و کوهنوردی را هم دوست داشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همــراه باشیــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣1⃣ 😌 دوره دبیرستان، وقت آتش سوزاندن پسرهاست. ولی محسن این طور نبود. به هیچ کس بی احترامی نمی کرد. کم ناراحت می شد. ❤️ عصبانیتش بی هیاهو بود. نهایت، چند ساعت یا دقیقه ارتباطش را با طرف قطع می کرد. بعد، چون دل مهربانی داشت زود برمی گشت و همه چیز را فراموش می کرد. 😂 خوش خنده بود. چندبار سر کلاس با امیر دوست محمدی ریسه رفته بودند و دبیر بیرونشان کرده بود. آن ها هم بی هیچ بگو مگویی تنبیه شان را قبول کرده بودند. 🐛🐝 ته ِ خلافشان در مدرسه همین ها بود. وگرنه احترام معلم ها را زیاد داشت و با آنها گرم و خوشرو بود. سرش حسابی به قرآن و درسش گرم بود. وقت نمی کرد در جمع همکلاسی هایش حاضر شود. 🌼 شاید به خاطر همین از خلقیات همسن و سال هایش تاثیر نمی گرفت. راهش را پیدا کرده بود و داشت مستقیم دنبالش می کرد. به راه های دیگر سرک نمی کشید. 🌹🍁 چیزی که برایش استثناء بود، هیئت بود. دیده بود قاریانی را که از اهل بیت علیهم السلام غافلند. از آن طرف، هیئتی هایی را می دید که به نماز و قرآن بهاء نمی دهند. 💖 محسن، هم قاری قرآن بود و هم پای ثابت هیئت. 💝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همـــراه باشیـــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
💠💠💠 #ڪلام_شهید دشمنان نمی دانند و نمی فهمند ڪہ مابرای شهادت مسابقہ میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است ڪہ ازسوی خدا آمدہ ایم و بہ سوی او میرویم شبتون شهدایی🌱 #حاج_حسین_همدانی @parastohae_ashegh313
جای ساعتـ نگاه #تو هر صبـــح بیدارم می کند هراسی از چرخش عقربه ها نیست بگذار نگاه "تو" مدام برایم زنگ بزند ☆|صبحتون شهدایی|☆ #شهید_عبدالمهدی_کاظمی @parastohae_ashegh313
#دلنوشته 💢 جاذبـــــہ‌ها همیشه به سمت پاییـــن نیستند!! کافیست پیشانیت به خاک باشد به سمت آسمـــــان خواهی رفت... ‌ ▫️تصویر یکی از تخریبچی‌ها که به حالت سجده به شهادت رسیده است. ‌‌ ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
°•|🦋 حاج قاسم سلیمانی ، با دوربین دید در شب ، بچه ها را نگاه می کرد می گفت : دلهره ی عجیبی پیدا کردم ، چون آسمان مهتابی بود و من از شروع کار تا نزدیک دشمن ، شما را می دیدم و مرتب متوسل به حضرت زهرا(س) می شدم که عملیات لو نرود. ما وسط های آب بودیم که دشمن دو تا خمپاره ی ایذایی شلیک کرد. بچه ها مشغول ذکر و پیشروی بودند. به پشت موانع که رسیدیم با ۱۰۰ متر سیم خاردار فرشی مواجه شدیم. به تخریب چی گفتم سیم ها را بچین ، با اولین چیدن ، منور هشدار دهنده را شلیک کردند. وقت بسیار تنگ بود در این میان #شهیدحسین_عالی نوجوان شجاع زابلی ، بر روی سیم خاردار ها خوابید و بچه ها از روی او عبور کردند و خط دشمن را شکستند . 🍁 حاج قاســم سلیمانــی : وقتی برای آیت الله بهــاء الدینی تعریف کردم که شھید حسین عالی شب عملیات روی سیم‌ های خاردار خوابید تا بچه‌ها از معـبر عبــور کنند ایـشان بیـش از ده دقیقه گـــریه کردند. @parastohae_ashegh313
خدایا! دردها مختلف و سطح بینش ها متفاوت. کارهایم نه تنها به خاطر خدا نیست، بلکه به خاطر خودم نیز نیست. واقعاً از گذشت عمر خود به بطالت افسوس می خورم.😔 خدایا! چقدر پستی و ذلت به همراه دارم! چقدر توشه راه کم و چقدر راه طولانی و بی پایان است! خداوند! از درگاهت خواستارم که در رابطه با اجتماع، خود را آن طور به من بشناسانی که خود می پسندی. خدایا!❤ گمراهی و ذلت پوشیده را از درون من محو نما. خدایا!❤ خوب شدن ها را از طریق خودت به من نمایان کن، نه کس دیگر. خدایا!❤ خوبی های به این طریق غیر خودت را در نزد من بی ارزش جلوه بده که رسیدن به آن برایم هدف نباشد. خدایا!❤ امیدوارم این نوشته ها نیز از روی ریا نباشد. خدایا!❤ چقدر پستی و ذلت در خویش احساس می کنم، اما افسوس که راه مشرکان را پیمودم. البته هوای نفس در این منزلت بی کار ننشست و کاری کرد که اکنون بدون هدف و واقعاً سرگردان و بی چیزم. روبه روی نعمات بی کران خداوند واحد نشسته ام. خدایا!❤ قدرتی ده که شناخت اصیلی از اسلام داشته باشم. خدایا!❤ قدرتی ده که سنجش میان عمل خوب و بد خود را داشته باشیم. ساعات عمر نزد ما مانند ظروفی هستند و خدا نکند که این ظروف پر از معصیت و گناه و خالی از معنویات اخلاقی باشد. خدایا!❤ قدرتی ده تا ظرف های درون خود را از معصیت پر نسازیم. خدایا!❤ قدرتی ده که ظرف های وجودی عمرمان را خالی نگذاریم و به وسیله نیکی ها آن را پر سازیم. اگر کسی راهی را انتخاب نمود و آن مسیر «الی ا...» بود، با این که به آن راه ایمان دارد، پس باید تمام اعمال خود را مورد بررسی قرار دهد تا از هدفی که دارد، منحرف نشود. در خود نگریستن، شهامت می خواهد و لازمۀ شهادت، ایمان و آگاهی است و با رفتن (شهادت) به حقیقت می پیوندد. در هر جامعه ای دو نوع استاد وجود دارد: یکی استاد فیزیک و شیمی و ... و دیگری استادی که دانش او در رابطه با خدا باشد. استاد واقعی و عالم واقعی هم از نوع دوم است، ولی جامعۀ ما استاد از نوع اول را زیادتر داشته است. اکنون نیز بدبختی ما به خاطر همین کمبود استاد نوع دوم است. اگر در ادارات، فساد اخلاقی است، اگر در آموزش و پرورش، فساد اداری است، در هر کجا که انسان دست بگذارد، فساد اخلاقی وجود دارد، به خاطر کمبود این افراد است. (چه زن و چه مرد) اگر اختلافاتی بین مقامات بالاست، ریشه اش همین مسئله است. این انقلاب امروز به کسانی احتیاج دارد که متواضع باشند. امید است که در ظلّ توجهات حضرت مهدی «عجل ا... تعالی فرجه»، هر روز به پیشرفت بیشتر و بهتر معنوی نایل آییم. مهدیا!❤ باز آی و دل پر غممان را مرهم نه! خدا به همه توفیق اطاعت و عبادت عطا نماید. در پایان اگر به قم باز نگشتم، از اساتیدم سپاسگزاری نمایید که مرا به این راه الهی رهنمون ساختند. پس از شهادتم زیارت عاشورا برایم قرائت نمایید. بعد از شهادت، اگر امکانش بود و زحمتی برای برادران پاسدار نبود، جسدم را برای تبرک به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام به قم ببرند.📿📿📿 «و السلام» ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🌹 چهارمین سالگرد شهادت مدافع حرم آل الله بسیجی شهید مهدی قاضی خانی : ✅ سخنران : حجت الاسلام #جلالیان ✅ مداحان : حاج محمدرضا بذری _ کربلایی محسن جعفری 🦋 با حضور پیکر مطهر شهید گمنام ⏱ زمان : پنجشنبه ۹۸/۰۹/۲۱ همراه با نماز مغرب و عشاء 🕌‌مکان : قرچک - ایستگاه ژیان - میلاد۱۲ - مسجد حضرت رقیه (س) 🔵 تصویر باز شود @parastohae_ashegh313
نگاهی به سفره ای که روی گونی های کف مقر فرماندهی پهن شده بود ، انداخت . سرش را به طرف من که سفره را انداخته بودم چرخاند و لبخند زد .😊 _ دلاور چرا این همه و چند نوع غذا ؟🍗 نگاهی به سفره کردم . کره ، مربا و پنیر . چیز خاصی نبود آن هم با آن حجم انرژی ای که خلبان ها سرِ هر پرواز و عملیات هدر می دادند . هر جای دنیا بود برای خلبان هایشان با نصف کار و درگیری آن ها ، برّه زمین می زدند .🍖 _ شما در یك منطقه‌ی جنگی در مهمان‌سرا كار می‌كنید. پس باید بدونید مملكت ما در حال جنگ و تحریم اقتصادی به سر می‌بره. 💵 بلند شد و دستش را بر شانه ام زد . _ شما نباید كره، مربا و پنیر رو با هم به ما بدید . درسته كه ما باید با توپ و تانك‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شه ما این جوری غذا بخوریم. خم شد و کره و مربا را برداشت و به دستم داد . _ شما باید یك روز به ما كره، روز دیگه پنیر و روز سوم به ما مربا بدید. در سه روز باید از این‌ها استفاده كنیم وگرنه این اسرافه .😔 جواب نظریه ام که باید خلبان ها خوب غذا بخورند را گرفته بودم اما هنوز مبهوت نگاهش می کردم اما با جمله ای که گفت تکان خوردم . _ من از شما خواهش می‌كنم كه این كار رو نكنید. 🥀 سخت نگاه از او گرفتم و با چشمانی که آماده ی بارش بود از مظلومیت و بزرگی رزمنده هایمان چشم گفتم . بیخود نبود که او به ظاهر یک خلبان بود اما کشوری بود در کشور شیران .🇮🇷 📚موضوع مرتبط: 🗓مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🌹 شهید محمد هادی ذوالفقاری من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند؛ خیلی چیزها را از دست میدهد... 🔴چشم گناهکار لایق شهادت نیست... ☆°|شبتون شهدایی|°☆ ⭕️رفقا حواستون به چشماتون هست !!!! @parastohae_ashegh313
این تڪرارِ از شھـ🕊ـدا گفتن واز شھـدا نوشتنــ😌 براےمـ✋ـا... تڪرار نَفَس ڪشیدن اسٺ🍃 #سلام_صبحتون_بخیر #روزتون_متبرک_به_نگاه_شهدا ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#سبک_زندگی_شهید_کاوه0⃣1⃣ #احساس_خستگی_نمیکرد اگر كار براي خدا باشد و انسان خدا را در تمام مراح
#سبک_زندگی_شهید_کاوه1⃣1⃣ #بریدن_و_دل_نبستن_به_دنیا محمود کاوه هم به دنیا علاقه نداشت این را می شود در حرفها و رفتار ایشان با اطرافیان و رزمندگانی که در رکابش بودند در کردستان ، دید. حمید خلخالی می گوید : بعد از معروف شدن محمود در سقز ، و بعد از اینکه برای سرش جایزه تعیین کرده بودند . روزی آمد و از جیبش برگه ای را در آورد و گفت حکم سپاه سقز است . فکر کردم مال خودش هست . حکم را به من داد دیدم اسم من توش نوشته شده است . پرسیدم : این حکم چیه؟! گفت : فرماندهی سپاه سقز . مکثی کرد و گفت : برای تو گرفتمش . گفتم : خودت چی ؟ گفت : از این به بعد من هم مسئول عملیاتم ، اینم حکمم . و ادامه داد : از حالا به بعد تو فرمانده ای ، منم مسئول عملیات . ╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗ @parastohae_ashegh313 ╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شناخت_لاله_ها🥀 #راهی_به_سوی_آسمانی_شدن💥 ❄️اوايل زمستان سال 1360 بود كه ناهيد به شدت بيمار شد و برا
⭐️ 🥀 📚چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!. 👌او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد. 📝از روز ربوده شدن او می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند. ◼️وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیده اش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند. ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
⭐️ #زخم_ستاره🥀 📚چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با #
🥀 🔴 ... 🔷اینک نوجوانان و دختران ایران اسلامی باید بدانند که وقتی به شهادت رسید بیش از سال نداشت اما اکنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به برکت متعالی بودن هدف و ارزش هایش زنده و شیوه زندگی­اش الگویی برای زنان مجاهد است. 🔹 اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­ های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان­ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز ی_کردستان . 🔴پایان🔴 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
#به_استواری_کوه... 🏔هنوز کوههای سربه فلک کشیده ی کردستان دربرابر #پایداری_استقامت_مظلومیت ناهید سر افکنده اند. ⛓اوسختی شکنجه‌های ددمنشانه ضدانقلاب کور دل را به بهای حمایت از امام (ره) خود به جان خرید و #حسرت‌یک‌آه‌رابردل‌آنان‌نهاد. #شادی_روح_سمیه‌کردستان_صلوات 📿 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧**❁🍂❁**✧═┅┄
°•|🌸🍃 یکی از مراتب معرفت نفس ، معرفت انسان به عیوب خویش است. 🌱
#رمز_موفقیت #کوچک_نشمردن_گناه #شهید_عباسعلی_عباسی کوچک ترین فرصتی که برای عباس علی پیش می آمد، به راحتی می شد ایشان را کتاب به دست در گوشه ی سنگری پیدا کرد.📿 معمولاً کتاب های مذهبی و علمی می خواند و مطالب جدیدی را که در پی مطالعاتش به دست می آورد، در اختیار بچه های گردان قرار می داد.📚 یک بار خلوتش را بهم زدم و پرسیدم:«چرا این قدر مطالعه می کنی؟!» گفت :«برای این که وقتی انسان بی کار باشد شیطان به سراغش می آید.»⚘ شهید عباس علی عباسی منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:84 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت6⃣1⃣ 😌 دوره دبیرستان، وقت آتش سوزاندن پسرهاست. ول
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣1⃣ 🌺 اسمش "امیر دوست محمدی" بود. رفیق فابریک محسن در دوران دبیرستان. بچه آرام و محجوبی بود. محسن، پای امیر را به محافل قرآنی باز کرده بود. دوست داشت شانه به شانه جلو بروند. 🍂🍁 اما تقدیر امیر چیز دیگری بود. رفته بود اردوی راهیان نور که این طور شد. در راه ِ برگشت، اتوبوس شان با تانکر نفت، شاخ به شاخ شد و آتش، کل ِ بچه ها را سوزاند. 🔥 داغ خانواده ها و دوستانشان را فقط این پیام آیت الله بهجت می توانست کمی خنک کند که گفت: _ این ها شهید هستند. 🌹از همان وقت بود که آرزوی شهادت به دل محسن افتاد و همه این را از زبانش می شنیدند. یک روز که سر از سجده طولانی برداشت، مامان ازش پرسید: _ چی از خدا خواستی محسن؟! گفت: _ شهادت! 🌷 مامان یکه خورد. فکر کرده بود محسن دارد از خدا ازدواج خوب، شغل خوب و از این دست خوب ها می خواهد. هیچ کس فکر نمی کرد آن دعا بعد از چند سال این طور مستجاب شود. 🍁🍂 حالا محسن، در بهشت ثامن الائمه علیه السلام با فاصله چند متر از مزار امیر، همسایه اش شده. ... 😭 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همــراه باشیــد .... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ⃣1⃣ 🌸 محسن، میانه ای با مسابقات نداشت . هیچ شاگردی را برای موفقیت در مسابقات تربیت نکرد. می دانست اگر مسابقات هدف بشوند، دیگر نه قاری ساز بلکه قاری سوزند. گاهی پیش می آمد که در محفلی ازش می خواستند برای کم کردن روی دیگران بخواند. نمی خواند. هرچه اصرار می کردند، نمی خواند. قرائت در نگاهش یک جور پیامبری بود. 🔆🔅 همیشه به آدم هایی فکر می کرد که پای تلاوت او نشسته اند و دارند گوش می دهند. آن ها دستگاه های شور و حجاز و ... را نمی شناختند. اما قلب هایشان فرق صدای دل و صدای حنجره را تشخیص می داد. ♦️🔸 می خواست شاگردهایش به جای داوران بین المللی به آن آدم ها فکر کنند. به این که چطور قرآن بخوانند تا دل آنها به خدا نزدیک شود. وقتی نیت قاری، جلب نظر داوران باشد، نمی تواند به بالاتر از سقف مسابقات برود و با ارواح آدم ها رفیق بشود. ♥️ قبل از مسابقات بین المللی مالزی، سیزده سال توی هیچ مسابقه ای شرکت نکرده بود. می خواست چنین نگاهی را در خودش تقویت کند. وقتی تلاوتش در محافل تمام می شد مثل بقیه نمی رفت به اتاق مخصوص قاریان. همان بیرون می ایستاد. 🍃🍂 مردم با اینکه او را از قبل نمی شناختند به سمتش می آمدند. می بوسیدنش و حال و احوال می کردند. بعضی سوال قرآنی می کردند. محسن مدت ها سرپا می ایستاد و پاسخ می داد. 🐝 دانشگاه رضوی داخل حرم است. سمت ِ بستِ طبرسی. دانشجوها زمان های قرائتش را گرفته بودند و خودشان را می رساندند به مجلسش. بعد از قرائتش هم ولش نمی کردند. پا به پایش در مسیر برگشت می آمدند. 🐛 مردم عادی به جواد گفته بودند: _ نمی دونیم چی در قرائت برادرتون هست که اینطور دل آدم رو می کـِشـه!. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با ما همراه باشیـــد ... ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝
👌 پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی به مناسبت تولد شهید رسول خلیلی ⚘رسول جانم : تو را ❄️ دانه های سفید برف پاییزی از آسمان برایم هدیه آوردند ... ♥️ تو برای زمین "مهمان" بودی رسولم ♥️ و درست سالها بعد نزدیک همان روز ها تو را با باران 🌧 به سمت آسمان 🖐بدرقه کردم ...🌷 🥀خیالم راحت هست که روز میلادت حضرت خانم زینب سلام الله علیها برایت کم نمی گذارد...⚘⚘ 🎈" تولدت مبارک پسرِ آسمانیَم "🎈 #شهید_رسول_خلیلی #شبتون_شهدایی @parastohae_ashegh313