eitaa logo
پرتو اشراق
789 دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
13.9هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🔥 (حکایت 4⃣1⃣) 🕍 مردی بهشتی در ! ⏳اگر کسی شایستگی مسلمان مردن را داشته باشد، حتی اگر لحظاتی تا هنگام مرگش، بیش باقی نمانده باشد، زمینه های هدایت او فراهم خواهد شد. 🕎 جریان مرد مریض یهودی که با ورود (صلی الله علیه و آله و سلم) به کنیسه اسلام آورد گویای این مطلب است. 📚 جریان این را چنین کرده است: 🕍 همانا خدا، به پیامبرش دستور داد که وارد کنیسه شود تا مردی را وارد بهشت کند، پس، آنگاه که آن حضرت به همراه جماعتی وارد کنیسه شدند، ناگاه، یهودیانی را (دیدند) که مشغول خواندن تورات بودند، تا اینکه به (جایی از تورات که) توصیف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود، رسیدند، وقتی آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) را دیدند، از خواندن تورات دست کشیدند!! 🛌 در گوشه ای از کنیسه مردی بیمار وجود داشت، پس، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به یهودیان فرمودند: ⁉ چرا (از خواندن تورات) دست کشیدند؟! 🛌 آن (مرد) مریض گفت: 📜 همانا، آنها، چون به توصیف پیامبر (اسلام) و امت او رسیدند، دست کشیدند، سپس، آن مرد مریض روی زانوهای خود قرار گرفت و جلو آمد و تورات را از آنها گرفت و آن را خواند تا به توصیف پیامبر و امت پیامبر رسید پس، (خطاب به پیامبر) گفت: 👴 این، توصیف شما و امت شماست و من شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست و همانا تو، فرستاده خدایی، سپس از دنیا رفت. 🌹 پس، پیامبر (به جماعتی که همراه آن حضرت بودند) فرمود: 👥👥 پشت برادرانتان قرار گیرید (یعنی، بر او نماز بگذارید). 📗اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)، میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌌 در #شب_جمعه، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) پانزدهمین قسمت از مجموعه #حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت تقدیم می شود. 🌹 با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🌐 @partoweshraq
🌹 🔥 (حکایت 5⃣1⃣) 🏴 میرزا نبی خان (آثار اقامه عزا، برای سید الشهداء (علیه السلام) 📚 برقراری مجلس عزا و عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) یکی از عوامل بخشش گناهان و خوش عاقبتی است، علاوه بر روایاتی که در این باره وجود دارد شواهد زیادی از خاطرات و رؤیا را محدث بزرگ میرزا حسین نوری در دارالسلام چنین آورده است: ⚜ شیخ أجل استاد علامه ربانی شیخ عبدالحسین طهرانی (رفع الله مقامه فی الدارین) برای من نقل فرمود که: ⚰ وقتی میرزا نبی خان که از جمله خواص درباریان محمد شاه قاجار بود از دنیا رفت به انواع گناهان و معاصی مبتلا بود و چنان انواع و اقسام گناهان را علنی انجام می داد که نزدیک بود به خاطر طغیانش و تظاهرش به فسق ضرب المثل دوران گردد!! 🌴🏰🌳 شبی در خواب دیدم که در میان ساختمان ها و باغ و بستان هایی مانند بهشت در حال تفرج و گردشم در آن حال کسی با من گفت: ✨اگر می خواهی خودش را هم ببینی آنجا نشسته است. 👁 به آنجایی اشاره می کرد، نگاه کردم دیدم که او تنها در ساختمانی نشسته است و در فارسی به آن «تالار» می گویند! 👌مرا که دید اشاره کرد که بیا بالا من نزد او رفتم او برخاست و به من سلام کرد و مرا در صدر مجلس نشانید و خود نیز با همان عادت و هیبتی که در ایام حیات خود داشت نشست، من درباره حال او به فکر فرو رفته بودم که رو به من کرد و گفت: ای شیخ: گویا از مقام من در اینجا شگفت زده شده ای در حالیکه اعمالی که در دنیا به آنها عادت داشتم چنان بود که باید به خاطر آنها به عذاب های دردناک دچار می شوم آری واقعیت همین است که می بینی اما من معدن نمکی در منطقه طالقان داشتم که در آمد اجاره اش را هر سال به نجف اشرف می فرستادم تا در راه برپایی مجلس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هزینه کنند این مکان و باغ را در عوض آن به من داده اند!! 🌌 شیخ عبدالحسین طهرانی فرمود: 🎙من شگفت زده از خواب بیدار شدم و در مجلس درسم این رؤیا را نقل کردم در حالیکه آن زمان او در طهران بود و من نزد او حاضر نبودم یکی از فرزندان عالم فاضل ملا مطیع طالقانی گفت: 🗻 این رؤیای صادقانه است زیرا، میرزا نبی خان در آنجا معدن نمکی داشت و در آمد اجاره آن را که حدود صد تومان بود به نجف اشرف می فرستاد و پدر من آن پول را در برپایی مجلس عزاداری و مصیبت سید الشهداء (علیه السلام) صرف می کرد. 👌مرحوم شیخ استاد (عبدالحسین طهرانی) می فرمود: تا آن وقت، اینکه او با طالقان ارتباطی دارد و سایر چیزهایی را که در خواب دیدم نشنیده بودم! 📚 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌌 در #شب_جمعه، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) شانزدهمین قسمت از مجموعه #حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت تقدیم می شود. 🌹 با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🌐 @partoweshraq
🌹 🔥 (حکایت 6⃣1⃣) 💧تشیع یک ناصبی (اثر قطره اشکی بر سیدالشهدا) 👨🏻 یکی دیگر از کسانی که به سبب گریه برای (علیه السلام) مورد عنایت اهل بیت (علیه السلام) قرار گرفت مردی از اهل تسنن بود که زائر امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را به تمسخر می گرفت! 🔰داستان این مرد را حضرت (قدس سره) چنین نقل می کند: 🎙در نزدیکی نجف اشرف در محل تلاقی دو رودخانه دجله و فرات آبادی ای است بنام «مسیب» مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علی (علیه السلام) از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت بر سر راه او خانه داشت آن مرد سنی که می دانست این مرد شیعه، هر روز به زیارت حضرت علی (علیه السلام) می رود او را مسخره می کرد یکبار هم حتی به ساحت مقدس آقا امیر مؤمنان (علیه السلام) جسارت کرد! 🕌 مرد شیعه خیلی ناراحت شد وقتی، به حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که تو می دانی این مخالف چه می کند پس چرا؟! 🌌 آن شب آقا امیر المؤمنین را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمودند: 🔅او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم! 👳🏻 مرد شیعه می گوید: عرض کردم آری، لابد به خاطر جسارت هایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! 🌴 حضرت فرمودند: نه او روزی در محل تلاقی دجله و فرات نشسته بود و به فرات نگاه می کرد ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیدالشهداء به یادش افتاد با ناراحتی به خود گفت: 👨🏻 عمر سعد کار خوبی نکرد، که اینها را کشت کاش به آنها آب می داد و بعد همه را می کشت و سپس قطره ای اشک از چشم او ریخت... از این جهت بر ما حقی پیدا کرده است که نمی توانیم او را مجازات کنیم! 👳🏻 آن مرد شیعه می گوید: به محل برگشتم سر راه، آن سنی با من برخورد کرد با تمسخر گفت: 👨🏻آقایت را دیدی و پیغام ما را به او رساندی؟ 👳🏻 مرد شیعه گفت: آری پیام را رساندم و از او هم پیامی دارم!! 👨🏻آن مرد سنی خندید و گفت: بگو پیامت چیست؟! 👌مرد شیعه جریان را تعریف کرد وقتی رسید به فرمایش امیرالمؤمنین (علیه السلام) که روزی این مرد به آب نگاه می کرد و به یاد کربلا افتاد...، مرد سنی سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و با خود گفت: ⁉ خدایا در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و آن را به کسی نگفته بودم آقا از کجا فهمید؟! 👨🏻و بعد از آن سر برداشت و بلافاصله گفت: ✋ «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و ان علیا امیر المومنین ولی الله و وصی رسول الله» با این سخنان، این دشمن اهل بیت از دوستان امیرمؤمنان (علیه السلام) و از شیعیان شد. 📚 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هفدهمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹 با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🌐 @partoweshraq
🌹 🔥 (حکایت 7⃣1⃣) 🍷توبه دار مست! 💚 محبت اهل بیت (علیه السلام) اگر بماند کار خود را می کند بویژه اگر این محبت با عشق امام حسین (علیه السلام) همراه باشد عشق به امام حسین (علیه السلام) همراه باشد عشق به امام حسین (علیه السلام) اگر حقیقی باشد به هرحال به فریاد گنهکاران می رسد جریان جوان مستی که مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی را به روضه خوانی مجبور کرد این حقیقت را خوب، نشان می دهد آن بزرگوار خود این جریان را چنین نقل کرده اند: 🎙یک وقت برای مجلس خیری به محله جوی شور که یکی از محلات دور افتاده زمان گذشته قم بود و با مرکز شهر فاصله داشت و این فاصله را باغ ها و کوچه باغ ها پر کرده بود رفته بودم آن شب هوا بسیار سرد بود و از شب قبل برف سنگینی آمده بود و برف ها روی زمین باقی مانده و در برخی از جاها یخ بسته بود شبی مهتابی و سرد بود و من به آن مجلس رفتم و جلسه به طول انجامید و دیر وقت بطرف منزل از طریق کوچه باغ ها حرکت کردم. 👨🏻 در یکی از کوچه باغ ها، به مرد مستی برخورد کردم که چوب دستی ای در دست داشت و راه را بر من بست و پرسید ای سید کجا می روی؟ ☝گفتم: به منزل! 👨🏻گفت: از کجا میایی؟ 👌گفتم از یک امر جلسه که برای امر خیری تشکیل شده بود. 👨🏻گفت: چه کاره ای؟ ✋ گفتم: روحانی و آخوند هستم! 👨🏻 گفت: برایم روضه می خوانی؟ ‼گفتم در اینجا که نمی شود هوا سرد است و اطاق و فرش و صندلی و مستمعی نیست!! 👨🏻 گفت: بر گرده من بنشین و برایم روضه بخوان و تهدید کرد و من به ناچار بر گرده وی سوار شدم و برایش روضه خواندم!! 💧عجیب است که بسیار گریه کرد و پس از خاتمه به همراه من تا منزل آمد چند وقت از این قضیه گذشت یک وقت پس از نماز جماعت در حرم مطهر حضرت معصومه (س) مردی که اندکی ریش هم داشت جلو سجاده من زانو زد و با اصرار دست مرا که شدیداً اکراه داشتم بوسید و گفت: 👨🏻 آقا مرا ببخشید من اشتباه کردم! ⁉ پرسیدم: شما کی هستید؟! من شما را نمی شناسم! 👨🏻 گفت: من همان شخصی هستم که چند وقت پیش، شبانگاه، راه را بر شما بستم و گفتم برایم روضه بخوان!! ✋ من وقتی او را شناختم، گفتم ترا بخشیدم و اصولا از تو دلگیر نشدم ولی آن مرد، با گریه گفت: 👨🏻 مرا ببخش و از خداوند بخواه که توبه مرا قبول کند زیرا من از نحوه رفتار شما با خودم سخت متأثر شدم و توبه کردم آن مرد از آن پس جزو اخیار شد، چنانکه چندین سال در نماز جماعت من شرکت می کرد، تا اینکه چشم از جهان فرو بست و در تشییع جنازه او عده فراوانی از مردم و از جمله من شرکت کردیم. 📚 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) هجدهمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🆔 @partoweshraq
🌹 🔥 (حکایت 8⃣1⃣) 💔 جوان اخراجی (دل شکستگی منشأ حُسن عاقبت) 🕎 یکی دیگر از داستانهای زیبای و عبرت آموز زمان (علیه السلام) داستان جوانی است که به خاطر گناهان زیاد، حضرت موسی او را از شهر بیرون کردند این جوان در تنهایی دل شکسته شد و به خدای متعال پناه برد و همین موجب حسن عاقبت و بخشش گناهان او شد. 💔 آری، برای بازگشت، و بدست آوردن خشنودی خدا، راه های زیادی هست، یکی از آنها، دل شکستگی و اظهار عجز و ناتوانی و درخواست رحمت از خدا، در حال تنهایی است. 📔داستان این جوان گنهکار را صاحب کتاب به نقل از چنین آورده است: 🍷مرد گنهکاری در بود که همشهریانش از فسق و فجور او به تنگ آمده بودند و به درگاه خدای متعال تضرع کردند. 🏰 خدا به موسی (علیه السلام) وحی فرمود که این جوان فاسق را از شهر آنها، بیرون کن تا به سبب او، آتش بر مردم شهر واقع نشود. 🌴موسی (علیه السلام) به سراغ آن مرد رفت او را از شهر به روستایی و از آن روستا به روستای دیگری فرستاد، باز به موسی (علیه السلام) وحی رسید که او را از آنجا هم بیرون کن، پس حضرت موسی (علیه السلام) آن جوان به غار فرستادند که در آن نه انسانی بود و نه پرنده ای و نه زراعتی داشت و نه حیوانی وحشی در آنجا زندگی می کرد. ⛰ تا اینکه، آن جوان، در آن غار مریض شد... در حالیکه هیچ یاوری نداشت که او را کمک کند، پس خود را روی خاک ها انداخت و صورتش را بر خاک آن غار گذاشت و گفت: 👳🏻ای پروردگار من، اگر مادرم بالای سرم بود به من ترحم می کرد و بر ذلت و غربتم می گریست و اگر پدرم در اینجا، حاضر بود، هر آینه، مرا غسل می داد و کفن می کرد و مرا به خاک می سپرد و اگر همسرم و اولادم نزد من بودند هر آینه بر حال من گریه می کردند و می گفتند: 👧🏻👦🏻 بارالها، پدر غریب، ضعیف، گنهکار ما را که از شهری به شهری و از روستایی به غاری فرستادند و طرد کردند، سپس، او نیز در حال ناامیدی از همه چیز، از دنیا رفت، بیامرز. 👳🏻 بارالها ای پروردگار من، حال که مرا از خود جدا کردی و بین من، پدر، مادر، فرزندان و همسرم جدایی انداختی، پروردگار من، مرا از رحمت خود جدا نکن و پروردگار من، آنگونه که با جدایی از آنها، دلم را سوزاندی، مرا به سبب گناهانم با آتش (جهنم) مسوزان. 👥👥 پس، خدا، حوریه ای به شکل مادرش و حوریه ای به شکل همسرش و نوجوانانی به شکل فرزندانش و فرشته ای به شکل پدرش نزد او فرستاد پس، آنها بر او گریه کردند و نزد او نشستند!! 👳🏻 پس آن جوان گفت: این پدر و مادر من هستند که نزد من آمدند و قلب او روشن شد و به سوی خدا رفت (از دنیا رفت). ⚜ پس خدا به موسی (علیه السلام) فرمود: 🔅ای موسی، یکی از اولیاء من در فلان مکان، از دنیا رفت پس او را بیاور و غسل بده و کفن کن و بر او نماز بخوان و او را به خاک بسپار. ⛰ پس، موسی (علیه السلام) به آن مکان رفت، دید او، همان جوانی است که وی را از شهر و روستا بیرون کرده است، پس او را شناخت و دید که حورالعین ها بر او گریه می کنند، پس گفت: ⁉ ای پروردگار من، آیا، این همان جوانی نیست که مرا فرمان دادی که او را از شهر و روستا بیرون کنم؟! ⚜ خدا فرمود: ای موسی، این همان جوان است من به او رحم کردم، به سبب ناله هایش در حال بیماری، و به سبب جدایی اش از وطن، فرزندان، پدر و مادر و همسرش و به سبب اقرارش به گناه و طلب بخشش و آمرزش از من، از گناهانش درگذشتم. 🔅پس حوریه ای به شکل مادرش و حوریه ای به شکل همسرش و نوجوانانی بهشتی به شکل فرزندانش و فرشته ای به شکل پدرش، به سوی او فرستادم و او را بخشیدم و به سبب غربت و ذلتش او را آمرزیدم. 🔅بدان ای موسی، که وقتی کسی در غربت می میرد، فرشتگان آسمان و اهل زمین، از روی ترحم و به سبب غربتش بر او می گریند پس، چگونه، من به او رحم نکنم و حال آنکه او غریب بود و من أرحم الراحمین (بخشنده ترین بخشنده ها) هستم. 📔الحائری، شیخ محمد مهدی، الشجرة الطوبی، (النجف الاشرف، المطبعة المرتضویة، ١٣۴٨)، ص ١۶٣ - ١۶۴. 📗اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول) میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نوزدهمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 🆔 @partoweshraq
🌌 در #شب_جمعه، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیستمین قسمت از مجموعه #حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 0⃣2⃣) 👑 روذین (پادشاهی جبار که عادل شد!) 📚 شیخ صدوق با واسطه از سلمان فارسی و او از جابر بن عبدالله (رحمت الله علیه) نقل می کند: 🏰 در میان پادشاهان ایران پادشاهی بود که روذین نام داشت او پادشاهی جبار، سرکش و متکبر بود. 🔥وقتی فساد او در کشورش به اوج رسید، خداوند متعال او را به دردی در سمت راست سرش مبتلا کرد، سردرد او به حدی شدید بود که او را از خواب و خوراک انداخته و به ذلت کشانده بود. 👥 وزیران خود را فراخواند و مشکل خود را با آنها مطرح کرد. ⚗ و از آنها یاری طلبید، آنها، دواهایی را برای او آوردند و به او خوراندند اما هیچکدام در او اثری نکرد و وقتی بکلی از معالجه خویش ناامید شد. ⚜ خداوند متعال پیامبری را برگزید و به او فرمود: 🔅خود را به صورت طبیبی در آور و نزد بنده ستمکارم روذین برو و او را تعظیم و احترام کن و با او با مهربانی رفتار کن و به او بگو، که ترا به سرعت مداوا می کنم بدون اینکه مجبور به خوردن دارو و یا داغ کردن عضوی باشی. 👌آنگاه که به گفته های تو اعتماد کرد به او بگو: 👶🏻 دوای درد تو در خون کودکی شیرخوار است که پدر و مادرش بدون ناراحتی او را برای تو ذبح خواهند کرد و سپس از خون او سه قطره می گیری و در بینی راست خود می ریزی بلافاصله مداوا خواهی شد. 🏰 این پیامبر خدا، نزد روذین رفت و کارهایی را که خدا به او امر کرده بود، انجام داد و آنچه را که به او گفته شده بود به آن پادشاه گفت! 👑 پادشاه گفت: من چنین کودک و چنین پدر و مادری را نمی شناسم!! ☝پیامبر گفت: اگر هدیه ای بدهی به خواسته خود خواهی رسید! 🏇🏇 پادشاه افرادی را به اطراف فرستاد، تا چنین کودکی را برای او پیدا کنند، سرانجام فرستادگان او نوزادی نزد پدر و مادری یافتند که فقیر بودند پادشاه از آنها خواست، در برابر هدیه ای، این کودک را در اختیار او قرار دهند، این پدر و مادر کودک خود را در اختیار آن پادشاه گذاشتند. 👑 پادشاه ظرفی از نقره و کاردی (تیغی) طلبید و به مادرش گفت: 🔪 پسرت را در دامانت نگه دار، در این حال، خداوند کودک را به سخن آورد. 👶🏻 کودک گفت: ای پادشاه نگذار پدر و مادرم مرا ذبح کنند! اینها، بد پدر و مادری هستند، ای پادشاه! وقتی کودک ضعیفی مورد ستم قرار گیرد، پدر و مادرش هستند که از او دفاع می کنند، اما پدر و مادر من به من ستم کردند اما، تو بپرهیز از اینکه آنها را در این ستم یاری کنی. 👑 پادشاه با شنیدن سخنان این کودک چنان گریه شدیدی کرد که با آن درد او برطرف شد و با آرام گرفتن درد، روذین به خواب رفت در عالم خواب، صدای کسی را شنید که می گفت: 🔅خدای اعظم این کودک را به سخن آورد و تو و پدر و مادر او را از کشتن او بازداشت و همو، ترا به این سردرد مبتلا ساخت تا تو را از رفتار بدت با مردم سرزمینت باز دارد و او بود که سلامتی را به تو بازگرداند و ترا با آنچه شنیدی موعظه کرد. 👌پادشاه با شنیدن این سخنان از غفلت بدر آمد و دانست که همه آنچه اتفاق افتاده از خدای متعال است و از آن پس عدالت را در سرزمین خویش اجرا کرد (١). 📚 پی نوشت ها ١. بحارالأنوار، ج ١۴، ۵١۴ - ۵١۵. 📗اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول) میرزا حسن ابوترابی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و یکمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 1⃣2⃣) ✋🤚 جریح عابد (نجات، با رضایت مادر) 🕎 یکی از جریانات عبرت آموز تاریخ بنی اسرائیل جریان عابدی به نام جریج عابد است که بخاطر بی اعتنایی به مادر عذابی الهی در دنیا مبتلا شد اما، سر انجام با پی بردن به اشتباه خویش و بازگشت به سوی خدا از بلای الهی نجات یافت. 📚 داستان جریح عابد را شیخ صدوق (قدس سرة) با واسطه از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل می کند: 🕍 در بنی اسرائیل عابدی بود که جریح نام داشت و در صومعه ای مشغول عبادت بود، روزی این عابد در حال نماز بود که مادرش او را صدا زد، جواب مادر را نداد، مادرش او را رها کرد و رفت. 👳🏻 پس از مدتی دوباره آمد و او را صدا زد اما باز به مادرش اعتنایی نکرد، بار سوم مادرش آمد و او را صدا زد، این بار هم جوابش را نداد و با او سخنی نگفت، اما این بار مادرش در حالی از او دور شد که می گفت: ✋🏻🤚🏻 از معبود بنی اسرائیل می خواهم که ترا خوار گرداند! 💃 فردای آن روز زن بدکاره ای به نزد آن عابد آمد و کنار صومعه او نشست عابد به او اعتنایی نکرد اما، آن زن که کودکی در بغل داشت ادعا کرد: 👶🏿 این فرزند از آن جریح است!! 👥👥 این خبر در بنی اسرائیل شایع شد، مردم گفتند: 👈 آری، کسی که مردم را به خاطر زنا، ملامت می کند حال خودش زنا کرده است!! 🏰 خبر به حاکم رسید سرانجام حاکم دستور داد عابد را به دارد بکشند، در این هنگام، مادر این عابد در حالیکه بر صورت خود لطمه می زد جلو آمد، عابد به مادرش گفت: ✋🏻 مادرم ساکت شو. که همه آنچه می کشم به خاطر نفرین توست. مردم که این سخن را شنیدند، نفهمیدند مراد او چیست! 👳🏻 اینجا بود که عابد گفت: کودک را نزد من بیاورید آن را آوردند به او گفت: پدر تو کیست؟ 👶🏿 کودک به زبان آمد و گفت: پدر من فلان چوپان است که فرزند فلانی است و بدینوسیله خدای متعال، آن عابد را از اتهامی که به او زده بودند نجات یافت پس از این جریان جریح سوگند خورد که از این پس مادر خود را رها نکند و تا آخر عمر خدمتگزار او باشد. (١) ✅ عبرت این داستان: 🔅یکی از عوامل خوشبختی و بدبختی دنیوی و اخروی، خشنودی و ناخشنودی حق داران است حق والدین در این میان، اساسی ترین است و مادر بالاترین نقش را در این باره دارد، نمونه های بسیاری از نقش رضایت و عدم رضایت پدر و مادر در سعادت و شقاوت انسانها در تاریخ اسلام وجود دارد. این نمونه ها به تاریخ اسلام اختصاص ندارد، اقوام و ملل پیشین هم، از آن متاثر بوده اند. 📚 درباره نقش خشنودی و ناخشنودی پدر و مادر در زندگی صفرزندان در روایات ما، مطالب زیادی آمده است که یکی از آنها، تأثیر در طول عمر و عزت و آبرو در دنیاست که این داستان با این نتیجه ارتباط دارد و در برخی از جریانات تاریخی صدر اسلام نمونه هایی از تأثیر رضایت و عدم رضایت پدر و مادر در حسن و سوء عاقبت آمده است. داستان «سعد بن معاذ» از این قبیل است. 📚 پی نوشت: ١. بحارالانوار، ج ١۴، ص ۴٨٧. 📗اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول) - میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و دومین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 2⃣2⃣) ✝ أرمنی خوش نیت (پی بردن به حق با راهنمایی (رحمت الله الیه) 👌جریان مسلمان شدن یک ارمنی، با راهنمایی مرحوم حاج (قدس سره) جریان زیبایی است که حاکی از تأثیر سخن عالمان مخلص و نشانی از سبب سازی های خداوند متعال برای هدایت کسانی است که شایستگی دارند. ⚜ این داستان را مرحوم از بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر انقلاب (قدس سره) از درس اخلاق ایشان، در مدرسه فیضیه چنین نقل کرده است: 🚌 از مشهد مقدس با اتوبوس عازم تهران بودیم. مرحوم شیخ عباس قمی هم داخل همین اتوبوس بود، ناگاه اتوبوس از حرکت ایستاد و راننده بلند قد و سیاه چرده آن با عجله پایین رفت و با ناراحتی به داخل ماشین برگشت و با عصبانیت گفت: 👴🏾 بله، ماشین پنچر شده به طرف صندلی ما که وسط‌های ماشین بودیم آمد. 👌چون من سید بودم به من چیزی نگفت اما، به سراغ حاج شیخ عباس قمی رفت و گفت: 👴🏾 اگر می دانستم، تو را اصلا سوار نمی کردم از نحسی توست که در این بیابان برهوت معطل شدیم، برو پایین، و دیگر هم حق نداری سوار این ماشین شوی!! (١) 🚌 مرحوم حاج شیخ عباس هم، بدون اینکه حرفی بزند و اعتراضی کند بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. 🎒 من هم بلند شدم که با او پیاده شوم، او مانع شد با اصرار از ماشین پیاده شدم که او را تنها نگذارم بالاخره گفت: ✋ شما به ماشین برگرد، من راضی نیستم تو اینجا با من بمانی، چون نمی خواستم او را ناراحت کنم به ماشین برگشتم!! ⚜🔅⚜🔅⚜ 🏙 بعد از مدتی حاج شیخ عباس (قدس سره) را دیدم، از او پرسیدم آن روز چه کردی؟ 🛣 گفت: خیلی معطل شدم برای هر ماشینی که دست بلند می کردم، نگه نمی داشت، تا اینکه کامیونی که بارش آجر بود، برایم نگه داشت و مرا سوار کرد. 🚚 راننده کامیون، آدم خوب و خون گرمی بود و به گرمی از من پذیرایی کرد. با هم مشغول صحبت شدیم کم کم متوجه شدم که او أرمنی است و مسیرش همدان است از قضا، من هم می خواستم به همدان بروم چون مدت ها بود که به دنبال یک سری مطلب می گشتم و در جایی نیافته بودم می دانستم که فقط در کتابخانه مرحوم آخوند همدانی در همدان می توانم آنها را بدست آورم. 👨🏻 هر چند راننده ارمنی بود اما، آدم خوب و اهل حالی بود من هم از فرصت استفاده کردم و برای او احادیثی را که حفظ داشتم، خواندم و از احکام و معارف نورانی اسلام و حقانیت مذهب تشیع برای او گفتم. 📚📖 دیدم خیلی مشتاق شده است چون او را مشتاق یافتم، برایش مطالب بیشتری گفتم، تا وجدان و فطرت او را کاملا بیدار کنم نزدیکی های همدان بود که به صورت راننده نگاه کردم... دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است. ⏳ این حال او را که دیدم دیگر چیزی نگفتم سکوتی عمیق بر ما حکمفرما شد. 👨🏻چیزی نگذشت که او سکوت را شکست و گفت: فلانی این طور که تو می گویی و من از حرفهایت فهمیدم، اسلام دین حق و جاودانی است و من تا به حال در اشتباه بودم شاهد باش من همین الان پیش تو مسلمان می شوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیل های خود را که از من حرف شنوی دارند، مسلمان می کنم. ✋ بعد هم گفت: أشهد أن لااله الاالله و أشهد أن محمد رسول الله و أشهد أن علیا ولی الله (٢) ⚜🔅⚜🔅⚜ ✅ براستی، اگر حاج شیخ عباس قمی، از پیش می دانست که اگر چند ساعتی در آن بیابان به تنهایی بایستد، أرمنی خوش نیتی را مسلمان می کند و زمینه مسلمان شدن طایفه ای را فراهم می آورد، آیا خود، به اختیار خود، از آن اتوبوس پیاده نمی شد و اگر می دانست که این پیاده شدن وسیله راحتی برای سفرش به همدان فراهم می کند، تا به اهداف علمی خود (که در واقع اهداف دینی او بود) برسد در آنجا نمی ایستاد و آیا اگر مسافر آن راننده ارمنی، آدم با معنویت و فاضلی مانند حاج شیخ عباس نبود، آن ارمنی مسلمان می شد و یا احتمال این نبود که تا آخر در ضلالت باقی بماند و آیا آدم با صفایی مثل آن ارمنی نباید به راه حق هدایت می شد؟! ✅ اینها همه، دست مدبر حکیم دانا، توانا، مهربان و بخشنده ای را نشان می دهند که عادلانه و حکیمانه هر چیز را به جای خود قرار می دهد، به شرط آنکه ما، قدمی به سوی او برداریم، گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست! 📚 پی نوشت ها: ١. این قضیه مربوط به زمانی است که رژیم طاغوت تبلیغات ضد اسلام و ضد روحانیت را بجایی رسانده بود که بعضی از مردم هم باور کرده بودند. ٢. عاقبت بخیران عالم، ج ٢، ص ٢٣ - ٢۵. 📗 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و سومین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 3️⃣2⃣) 💎 حسن عاقبت به سبب سخاوت و صبر 🔗 یکی از کسانی که به سبب برخی فضائل اخلاقی هدایت شد اسیری محارب بود که بخاطر خصلت مهمان نوازی و صبر و استقامت در برابر مصائب و سختی ها مورد عفو پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) قرار گرفت داستان این مشرک را (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین بیان می فرمایند: 🗡️ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) یکی از اسیران را به حضور طلبیدند تا گردن او را بزنند، نازل شد و به پیامبر عرض کرد: ✨یا محمد، کشتن این فرد را از امروز به تاخیر انداز! 🌹 (صلی الله علیه و آله وسلم)، به سراغ فرد دیگری رفتند و تصمیم گرفتند فرد قبلی را آخرین نفر قرار دهند و سرانجام، او را صدا زدند تا گردنش را برنند بار دیگر جبرئیل نازل شد و گفت: ✨ای (صلی الله علیه و آله وسلم) پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: 🍲 این اسیر تو، اهل اطعام به دیگران و اکرام میهمانان است و در مصائب و سختی ها صبور است و بارها را به دوش می کشد. 🌹پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به این اسیر فرمودند: 🔅جبرئیل از سوی خدا درباره تو خبر داد که تو چنین و چنان هستی و منم (به خاطر این صفات) تو را آزاد می کنم! 🧔🏻آن اسیر گفت: مگر پروردگار تو، این صفات را دوست دارد؟! 🌹پیامبر فرمودند: آری! 🧔🏻گفت: اشهد أن لا اله الا الله و انک رسول الله آری، قسم به آنکه تو را به حق به پیامبری برگزید، هرگز هیچ سائلی را رد نکردم. (١). 📚 پی نوشت ها: ١. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، (تهران: مکتبة الا سلامیة، ۱۳۸۷ق)، ج ۴، ابواب الصدقة، ص ۳۲۹. 📗اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)، میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و چهارمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 4️⃣2⃣) 🍷سید شراب خوار و احمد بن اسحاق 👌یکی از داستان های درس آموز دوران (علیه السلام) جریانی است که برای احمد بن اسحاق که یکی از وکلای امام عسکری (علیه السلام) در قم بود، به یکی از سادات که مبتلا به شرب خمر بود، بی اعتنایی کرد، اما، امام عسکری (علیه السلام) این برخورد او را مطلوب ندانستند و با برخوردی مناسب، با احمد بن اسحاق، ضرورت رعایت احترام به «سادات» را مستقیماً، و ضرورت شؤون سیادت را به خود سادات به صورت غیر مستقیم بیان کردند. 🌹این برخورد، حسن عاقبت یکی از سادات را بدنبال داشت. 📚 این جریان را چنین نقل کرده اند: 🍷حسین بن حسن بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن جعفر صادق (علیه السلام) در قم، علناً، شرب خمر می کرد. 🧔🏻 روزی برای رفع حاجتی به در خانه احمد بن اسحاق اشعر که وکیل امام عسکری (علیه السلام) در اوقاف شهر قم بود آمد. احمد بن اسحاق او را راه نداد، حسین بن حسن، اندوهناک به خانه اش بازگشت!! 🐪🐫 تا اینکه احمد بن اسحاق برای حج حرکت کرد، وقتی در بین راه به سامرا رسید، اجازه خواست تا به محضر ابی محمد، حسن عسکری (علیه السلام) امام یازدهم برسد اما، آن حضرت به او اجازه ورود ندادند!! 👳🏻‍♂️ احمد بدین جهت گریه بسیاری کرد و به درگاه آن حضرت تضرع نمود تا اینکه حضرت به او اذن ورود دادند. 👣 وقتی داخل شد عرض کرد: 👳🏻‍♂️ یا ابن رسول الله، چرا مرا به منزل راه ندادید در حالیکه من از شیعیان و دوستداران شما هستم؟! 🌹 آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: برای اینکه تو پسر عموی ما را از در خانه خود راندی! 👳🏻‍♂️ احمد گریه کرد و قسم خورد که تنها، برای اینکه از شراب خواری توبه کند او را راه ندادم! 🌹حضرت فرمودند: راست می گویی، بهر حال، باید ایشان را خویشان و فرزندان ما را اکرام و احترام کنید و آنها را تحقیر نکنید و به آنها توهین نکنید و الا زیان خواهید کرد، چون، اینها به ما منسوب هستند. 🐫🐪 آنگاه که احمد به قم بازگشت، أشراف قم برای دیدن او نزد او آمدند و حسین هم، با آنها بود و احمد بن اسحاق او را که دید با سرعت به طرف او آمد و از او استقبال نمود و او را اکرام کرد و در صدر مجلس نشانید!! 🧔🏻 این رفتار او، برای حسین بن حسن غیر عادی و بی سابقه به نظر رسید از او علتش را پرسید؟ 👳🏻‍♂️ احمد، آنچه را که میان او و امام عسکری (علیه السلام) درباره او رخ داده بود بیان کرد. 🧔🏻 حسین این را که شنید از کارهای زشت خود پشیمان شد و از آنها توبه کرد و به خانه اش برگشت و همه شراب ها را ریخت و ابزار و آلات مربوط به آن را شکست و از پرهیزگاران اهل ورع، و از صلحای اهل عبادت شد و پیوسته ملازم مسجد و معتکف در آن گشت، تا اینکه مرگ او فرا رسید و نزدیک مدفن فاطمه (س) ظاهراً، حضرت فاطمه معصومه (س) دفن گردید. (۱) ۱. بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۳۲۳ - ۳۲۴. 📗 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد دوم)، میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
✋🏻 حاج قاسم، خوشا به حسن عاقبتت 🌷 ⏳عمر انسان فراز و نشيب ‏هاى زيادى دارد و غالبا از حالى به حال ديگر دگرگون مى ‏شود. 📖 آنچه از همه مهم‏تر است برگ‏هاى آخر دفتر زندگانى است كه عمر با آن پايان مى‏ پذيرد، از اين‏رو مى ‏بينيم كه انبياى الهى نگران عاقبت كار خويش بودند. ⚜️ درباره يوسف (عليه السلام) مى‏ خوانيم كه بعد از رسيدن به آن همه مقامات و نجات از آن همه مشكلات كه در زندگى كمتر كسى ديده مى‏ شود، آخرين تقاضايى كه از خدا داشت اين بود: ▪️«تَوَفَّنِى مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِى بِالصَّالِحِين»: ▪️مرا مسلمان بميران، و به صالحان ملحق فرما». 📖 سوره یوسف، آیه ۱۰۱. ⚜️ نيز حضرت ابراهيم (عليه السلام) هنگامى كه به فرزندانش نصيحت مى‏ كند بر اين امر تأكيد مى‏ فرمايد: ▪️«فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»: ▪️و شما، جز به آيين اسلام (و تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد». 📖 سوره بقره، آیه ۱۳۲. 📚 مرحوم علامه مجلسى، در جلد ۶۸ بحارالانوار، صفحه ۳۶۲، بابى تحت عنوان «حُسْنُ الْعاقِبَة وَإصْلاحُ السَّريرَةِ» آورده و احاديث نابى ذيل آن ذكر كرده است، از جمله؛ ⚜️ «امام صادق عليه السلام به بعضى از مردم (از يارانش) چنين نوشت كه اگر مى‏ خواهى عاقبت به خير شوى آن گونه كه از دنيا بروى در حالى كه در افضل اعمال هستى، حق خداوند را بزرگ دار بدين گونه كه نعمت‏هاى او را در معاصى‏ اش صرف نكنى و از حلم او نسبت به خود مغرور نشوى (ديگر آنكه) هر كسى را يافتى كه يادى از ما مى‏ كند يا مودت ما را ابراز مى‏ دارد احترام كن خواه راستگو باشد يا دروغگو؛ به تو مربوط نيست تو به نيت خود مى‏ رسى و اگر او دروغگو باشد نتيجه اعمال خود را مى ‏برد». 📚 بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۳۵۱. 🤲🏻 بسيارند كسانى كه دعاى اصلى آنها در پيشگاه خداوند دعا براى حسن عاقبت باشد و در روايات اسلامى اهميت زيادى به آن داده شده تا آنجا كه طبق رواياتى از رسول خدا مى‏ خوانيم؛ ▪️«بهترين كارها (تا چه رسد به انسان‏ها) كارى است كه عاقبت و سرانجامش نيك باشد». 📚 همان، ج ۶۸، ص ۳۶۳. ⚜️ در حديثى اميرمؤمنان (عليهم السلام) فرمود: ▪️«حقيقت سعادت آن است كه انسان، سرانجام كارش به سعادت خاتمه يابد و حقيقت شقاوت (و محروميت از رحمت خدا) آن‏ است كه سرانجام كار انسان به شقاوت پايان يابد». 📚 همان، ص ۳۶۴. ⚜️ در حديث پر معناى ديگرى از حضرت مسيح (عليه السلام) مى ‏خوانيم كه خطاب به حواريون مى‏ گفت: ▪️«من به حق مى ‏گويم كه مردم معتقدند استحكام بنا به شالوده آن است؛ ولى من چنين نمى‏ گويم. ❓حواريون گفتند: اى روح الله تو چه مى ‏گوئى؟ ▪️در پاسخ گفت: من به حق مى‏ گويم كه اساس واقعى آخرين سنگى است كه بر بنا گذارده مى‏ شود. (كنايه از اين‏كه معيار سعادت انسان پايان كار اوست)». 📚 بحارالأنوار، ج ۶۸، ص ۳۶۴. 📚 در دعاهاى مأثوره نيز كراراً دعا براى حُسن عاقبت ذكر شده از جمله در حديثى در تعقيبات نماز از امام صادق (عليه السلام) مى ‏خوانيم: 🤲🏻 «خداوندا! من از تو مى ‏خواهم اين‏كه مرا در طاعت خودت استوار دارى تا اين‏كه مرا در حالى كه از من راضى هستى از دنيا ببرى و از تو مى‏ خواهم پايان عمر مرا سعادت قرار دهى». 📚 الکافی، ج ۳، ص ۳۴۶. 📜در پايان عهدنامه معروف «مالك اشتر» نيز اين جمله نورانى به چشم مى‏ خورد كه امام (عليه السلام) عرضه مى ‏دارد: ▪️«وَأَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ... وَأَنْ يَخْتِمَ لِي وَلَكَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ؛ ▪️از خدا مى‏ خواهم كه پايان عمر من و تو را سعادت و شهادت قرار دهد». 📗نهج البلاغه، نامه ۵۳. 🔺 آنچه در روايات بالا و آيات قرآنى درباره اهميتِ حسن عاقبت يا سوء عاقبت آمده دليل روشنى دارد كه آنچه در طويل المدة باقى مى‏ ماند عاقبت هر كارى است در حالى كه آغاز آن كوتاه مدت است‏. 👌🏻اينجاست كه همه ما دست به دعا برداشته عرضه مى‏ داريم: 🤲🏻 خداوندا! به ما حسن عاقبت عنايت فرما چنان که حاج قاسم محبوب ما را حسن عاقبت کردی و چنان عزتی به او دادی که عالم را تحت تاثیر خود قرار داده است. 🌷 خوشا به حالت حاج قاسم سلیمانی، 🔻برای مطالعه حکایات دلنشین مربوط به حسن عاقبت، هشتگ را در کانال دنبال کنید. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و پنجمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 5️⃣2⃣) 💎 جبیر خابور (خزانه دار معاویه، و از یاران امام زمان (عج) ⏳ یکی از هدایت یافتگان دوران حیات شخصی به نام جبیر خابور است. 🏰 جبیر خزانه دار اموال معاویه و شخصی مورد اعتماد وی بود که در شام در کنار معاویه زندگی کرد. ⚜️ طبق روایت امام صادق (علیه السلام) روزی، جبیر نزد معاویه آمد و گفت: 👳🏻‍♂️ به من اجازه بده که به کوفه روم، مادر پیر فرتوتی در کوفه دارم که برای او دلتنگ شده ام و آرزوی دیدار او را دارم. می خواهم به دیدار او بروم تا شاید حقی را که به من دارد ادا کنم. 🔥 معاویه گفت: تو را به کوفه چه کار؟! در کوفه مردی ساحر و کاهن به نام علی بن ابی طالب وجود دارد، می ترسم که ترا فریب دهد!! 👳🏻‍♂️✋🏻 جبیر گفت: من کاری به علی ندارم. من، تنها به سراغ مادرم خواهم رفت و او را زیارت می کنم، می خواهم حق او را ادا کنم. 🔥 معاویه باز تکرار کرد که چه کار به کوفه داری؟ اما، سرانجام، به او اجازه داد که به کوفه برود. 🌴 جبیر خابور، به کوفه آمد، دیداری با علی (علیه السلام) برایش فراهم شد. 🌷 حضرت به او فرمودند: تو گنجی از گنج های الهی هستی، آیا معاویه به تو نگفته است که من ساجر و کاهن هستم؟ 👳🏻‍♂️🌴 جبیر گفت: بخدا قسم، آری معاویه چنین گفت!! 🌷 سپس حضرت فرمود: تو اموالی با خود داری که بعضی از آن را در داخل خرماها پنهان کردی. 👳🏻‍♂️✋🏻 گفت: راست گفتی ای امیرمومنان، آری، چنین است. 🌷 علی (علیه السلام) فرمود: ای حسن (علیه السلام)، او را نزد خود ببر و به او منزل بده و با او نیکی کن. 🌄 فردای آن روز، علی (علیه السلام) او را به حضور طلبیدند و خطاب به یاران خود فرمودند: 🔅«او (جبیر) در کوهی از اهواز در میان چهارهزار از کسانی است که سلاحهای خود را آماده کرده اند و آنها با او خواهند بود تا اینکه قائم ما اهل بیت (امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند پس در رکاب آن حضرت می جنگند. (۱). ❓علت خوش عاقبتی جبیر؟ ⚜️ از این جریان که امام صادق (علیه السلام) آن را بیان فرمودند، بدست می آید که جبیر خابور، حتی در زمان خزانه داری معاویه، انسانی پاک و با معنویت بوده است و حتی شاید از علاقه مندان امیرمؤمنان بوده است اما، قطعا، معرفت کاملی نسبت به مقام آن حضرت نداشته. مطابق با ظاهر این روایت، دلیل اینکه حضرت او را از گنجهای خداوند متعال به حساب آوردند این بوده است که او در آینده از یاران حضرت بقیه الله امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می شده است. ✍🏻 مرحوم علامه مجلسی، از این روایت چنین برداشت کرده اند که او با رجعت زنده خواهد شد و در آن زمان از یاران حضرت می شود. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۲۹۶. 📘 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)، میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌌 در ، شب زیارتی مخصوص اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بیست و ششمین قسمت از مجموعه تقدیم می شود. 🌹با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید! 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🌹 🔥 (حکایت 6️⃣2⃣) ☪️ بوزرجمهر حکیمی که قبل از اسلام، به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان آورد! 👳🏻‍♂️ یکی دیگر از کسانی که پیش از اسلام، به حقانیت اسلام پی برد و تصمیم داشت که اگر پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) را درک کند به آن حضرت ایمان آورد بوزرجمهر حکیم (بوذرجمهر) است. 🗡️ وی به دلیل اظهار همین تصمیم، محکوم به مرگ شد و در این راه جان خود را فدا کرد. 📚 برخی از منابع تاریخی جریان او را چنین نقل کرده اند: ✝️ بوزرجمهر حکیم، وزیر انوشیروان، از دین پدران خود که زردشتی بودند، به دین حضرت عیسی (علیه السلام) روی آورد، و افراد را نصیحت کرد و گفت: 👳🏻‍♂️☝🏻شنیده ام که در آخرالزمان پیامبری به نام محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله وسلم) خواهد آمد، اگر روزگار او را درک کنم نخستین ایمان آورنده به او خواهم بود و اگر او را درک نکنم امید حشر با امت او را دارم... 🏰 خبر به انوشیروان رسید، حکم دستگیری او را صادر کرد، و به او گفت: 👈🏻 تو با این کار قصد شورانیدن مردم را بر ضد من داشتی، یا توبه می کنی یا تو را می کشم! 👳🏻‍♂️✋🏻 بوزرجمهر گفت: مردم مرا حکیم و خردمند می انگارند، و فرد حکیم و فرزانه، چون از تاریکی به روشنایی آید، دیگر به تاریکی نرود، وگرنه بی خرد باشد. 🕳️ انوشیروان، حکم به زندانی کردن او داد، او را در اطاقی تاریک چون گور کرده و به غل و زنجیر بستند، لباسی خشن به او پوشاندند، و روزی دو قرص جو و یک کفه نمک و ظرفی آن به او می دادند، دو سال به این منوال سپری شد، به انوشیروان خبر دادند که از درون اطاق و سلولی که بوزرجمهر در آن است، صدائی نمی آید، حکم کرد که او را بیرون آوردند، وقتی درب زندان را باز کردند، آنگاه که در روشنایی قدم نهاد، او را قویتر از اول یافتند، سبب این استقامت را از او پرسیدند گفت: 👳🏻‍♂️ معجونی از شش عنصر ساخته ام که هر روز مقداری از آن را مصرف می کنم، تا قوایم تحلیل نرود، گفتند: 👥👤 به ما آن معجون را بیاموز گفت: 👳🏻‍♂️ آن شش عنصر عبارت است از: 🔅 ۱. خدا را به عنوان ثقة و مورد اعتماد و تکیه گاه گرفته ام، و به مقدرات او اطمینان دارم؛ 🔅۲ .راضی به قضای او هستم؛ 🔅۳. پیراهن صبر پوشیده ام که محنت را هیچ چیزی چون صبر نیست، و اگر صبر نکنم چه کنم؛ 🔅۴. اگر در موردی صبر و طاقت نداشته باشم، جزع و فزع نکنم، و ناشکیبایی را پیشه نسازم؛ 🔅۵. .وقتی مخلوقی مثل خود را بدتر از خود بینم شکر کنم؛ 🔅۶. از خدا نومید هستم که ساعت تا ساعت، فرج و گشایشی دهد. 👑 انوشیروان گفت: با این حکمتش چگونه او را بکشم؟! ولی چاره ای نیست، و دستور داد او را کشته و مثله کردند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. خادم الذاکرین (خادمی اصفهانی)، اکبر، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین) (دروس نهج البلاغه حضرت آیت الله مکارم شیرازی)، (قم: مدرسة الامام علی بن ابی طالب، ۱۳۸۲)، جلد اول، ص ۳۷۱ - ۳۷۲. (برگرفته از تاریخ بیهقی بنقل از کتاب برگزیده متون ادب فارسی چاپ مرکز نشر دانشگاهی، ص ۱۲). ✍🏻 شایان ذکر است برخی نوشته اند: بوزرجمهر (۵۳۱ - ۵۷۹ م) (معرب بزرگمهر) همان بزرگمهر بختگان است که وزیر خسرو اول انوشیروان بود و به دستور هرمز چهارم که فرزند و جانشین خسرو اول بود محکوم به مرگ شد. درباره سبب محکومیت او به مرگ نیز، اقوال دیگری وجود دارد. (دانشنامه جهان اسلام، ذیل بزرگمهر بختگان، ج ۳، ص ۳۶۷ - ۳۶۹). 📗 اسرار حسن عاقبت و سوء عاقبت (جلد اول)، میرزا حسن ابوترابی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq