eitaa logo
پرتو اشراق
780 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
13.7هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 ! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜️ حضرت حاج آقا (رضوان الله تعالي عليه) فرمودند: 🕌 در اواخر كربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاري بود و اهالي آن با حكومت (در واقعه كه معروف بود) در مجادله بودند. 👳🏻‍♂️ من با چند سر عائله در نهايت فقر و سختي بسر مي برديم. ☕ ضمناً هر هفته عصرهاي روضه مان ترك نمي شد و هر چه كه مي توانستم و اقتضاي حال بود ولو خرما به مجلس مي آوردم. 🌴 يك هفته اي قدري خرماي زاهدي براي مجلس ذخيره كرده بودم، از قضاء چند نفر از اعراب توابع كه از ترس جنگ به آقا (ع) پناهنده شده بودند، مهماني به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار آن حضرت بود). در خانه چيزي نبود مجبور شدم با خرماهاي زاهدي از آنها پذيرائي كنم. 🌄 چند روز از اين ماجرا گذشت، صبح جمعه شد، رفتم توي فكر و تهيه وسائل آن، به خانه يكي از رفقاء رفتم كه دو قران از او قرض بگيرم، ولي متاسفانه نداشت، وقت برگشتن وارد صحن حضرت (ع) شدم، با خودم گفتم: 🕌 غنيمت است تا اينجا كه آمديم يك زيارتي هم بكنم. بعد از اينكه از حرم بيرون آمدم، با ازدحام مردم كه از طرف خيمه گاه به طرف صحن بود مواجه شدم، چون منزل آسيد علي مسئله گو از توپ صدمه ديده بود، متزلزل شده و از صداي تخريب آن مردم خيال كردند توپ ديگري زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار مي آوردند. 👥👥 در اين شلوغي پوست ساق پايم خراش برداشت كه ناچاراً از طرف كوچه و بازار به خانه برگشتم، همينطوري كه داشتم مي رفتم دلم شكست، گفتم: 👳🏻‍♂️ بهتر است كه به حرم (ع) مشرف شوم و عرض حال كنم. ⛲ آمدم محل خراشيدگي را شستم و بعد به حرم حضرت پناهنده شدم. 🕊️🕊️ توي حرم كسي جز دو كبوتر نبود!! ✋🏻گفتم: مولای من، پايم مجروح شده تا مخارج خودم را از شما نگيرم دست بر نمي دارم، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهيا نيست، تا فرجي نرساني بيرون نمي روم!! 👳🏻‍♂️ با خودم گفتم: يك دو كلمه روضه بخوانم شايد فرجي برسد، ايستادم و شروع به روضه خواندن كردم، يك وقت متوجه شدم كه اگر كسي بيايد و بگويد براي كه روضه مي خواني؟ چه بگويم؟! 🤲🏻 روضه نخواندم و مشغول نماز هديه شدم. 💰از نماز كه فارغ شدم، ديدم كنار ديواري كه متصل به من بود يك دسته دوقراني گذاشته شده مثل صرّافها كه روي ميز و صندوق هايشان مرتب و دسته بندي شده مي چينند بود! 👳🏻‍♂️ گفتم: بَه بَه مولاي خودم ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون اگر از جيب كسي ريخته شده بود پخش مي شد و به اين خوبي دسته كرده و مرتب روي زمين قرار نمي گرفت، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توي صندوق گذاشتم و از اين ماجرا به كسي چيزي نگفتم. 📆 تا يك سال هر وقت پول مي خواستم از آن پولها بر مي داشتم و خرج مي كردم و روزهاي جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر طول مي كشيد و غير چاي و نان و سيگار و قليان يك حقه شير مصرف مي شد. ❓پرسيده شد: روزي چقدر مصرف خانه است؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: نمي دانم، ليكن بعضي اوقات مي شد كه سه چهار عدد دو قراني بر مي داشتم و زندگيم را مي چرخانيدم و چون خيلي كم از جايي به من پول مي رسيد مدت يك سال هيچ التفاتي نداشتم، تا اينكه يك روز گفتم: ⁉️ خوب است كه پولها را بشمارم ببينم چقدر است؟! 💰وقتي شمردم ديدم هفتاد و دو قراني بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبري نشد. (۱) 📚 پاورقي: ۱- و ، ص ۵۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq