eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
14.1هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🙏 زائر هندی که از داغ (علیه السلام) جان داد! 📗 «طاب ثراه» در كتاب ، ذكر مى كند و مى گويد: 🎙شنيدم حكايت غريبه و واقعه عجيبه كه قبل از پنجاه سال از اين زمان وقوع يافته و آن، اين است كه شخصى از بزرگان هند به اراده مجاورت كربلاى معلّى آمد و مدّت شش ماه در آنجا بود و داخل حرم مطهر نگرديد!! 🕌 و هر وقت اراده زيارت عزيز زهرا (عليهما السّلام) را مى نمود بر بام منزل خود بالا مى رفت و بر آن حضرت سلام مى كرد و او را زيارت مى نمود. 👌🏻تا آنكه خبر او به [علم الهدی] كه از بزرگان آن عصر و موسوم به « » بود رسيد. 🌴پس جناب سيد به منزل او آمد و در اين خصوص او را ملامت و سرزنش فرمود و گفت: ☝🏻از آداب زيارت در مذهب اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السّلام) اين است كه داخل حرم شوى و عتبه و ضريح را ببوسى. 🔅و اين طريقه كه تو دارى از براى كسانى مى باشد كه در بلاد بعيده (دور) هستند و متمكن از دخول حرم نيستند! 👳🏻 چون آن مرد اين سخن بشنيد گفت: يا نقيب الاشراف، از تو توقع دارم كه هر قدر از مال دنيا اختيار كنى از من بگيرى و مرا مأمور به دخول حرم شريف نفرمايى و معاف دارى... ⚜ سيد مذكور از اين سخن متغيّر گرديد و گفت: ☝🏻من از براى مال دنيا اين سخن نگفتم و اين امر نكردم، بلكه اين طريقه را بدعت و منكر مى دانم و نهى از منكر واجب است! 👳🏻 چون آن مرد اين سخن بشنيد آه سردى از جگر پردرد كشيد. 👣 پس از جا برخاست و غسل زيارت كرد و بهترين لباس خود را پوشيد و از خانه پابرهنه با سكينه و وقار بيرون آمد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گريان متوجه به سوى حرم گرديد. 🕌 تا آنكه به باب صحن مطهّر رسيد. به سجده افتاد و سجده كرد و عتبه صحن شريف را بوسيد. 👳🏻 پس برخاست لرزان، مانند جوجه گنجشكى كه آن را در هواى سرد در آب انداخته باشند با رنگ و روى زرد و مانند كسى كه ثلث روح او خارج گشته باشد، تا آنكه وارد كفشكن مطهر گرديد. 🕌 باز مانند باب صحن به سجده افتاد و زمين را بوسيد و برخاست مانند كسى كه در حالت نزع و احتضار باشد. پس بر ايوان مقدّس برآمد و خود را با مشقّت تمام به باب رواق رسانيد. 👳🏻 چون چشمش به قبر مطهّر افتاد، نفسى اندوهناك برآورد و ناله اى جانسوز، مانند زن بچّه مرده بكشيد. پس به آوازى دلگداز گفت: ✋ أهذا مصرع سيد الشهداء؟! ✋ أهذا مقتل سيد الشهداء؟! 🔅اينجا جاى افتادن حسين است؟! 🔅آيا اينجا جاى كشته شدن حسين است؟! 👳🏻 پس صيحه اى بزد و بيفتاد و جان به جان آفرين تسليم نمود و به شهداى آن زمين ملحق گرديد. رحمة اللّه عليه. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 📜 رقعه تو، به دست (علیه السلام) رسید و... ⚜ عالم فاضل، فرمود: 🎙زمانی که در شیراز بودم، چند حاجت مهم داشتم و متحیّر بودم که چطور به آنها دست پیدا کنم؛ لذا سینه ام تنگ شده بود... - یکی از آن حاجتها توفیق زیارت کربلای معلّی و حضرت (علیه السلام) بود. 📜 چاره ای برای رسیدن به خواسته ام ندیدم مگر این که به ساحت مقدّس حضرت (ارواحنا فداه)، متوسل شوم. به همین جهت حاجات خود را در ای که از ائمه اطهار (علیهم السلام) شده است، درج نمودم... 🌄 و نزدیک غروب آفتاب در حالی که تنها بودم از شهر خارج شدم و کنار استخری که آب زیادی داشت رفتم. ✋🏻 در آن جا، از نوّاب اربعه حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)، جناب را صدا زده و آنچه را که در روایات وارد شده عرض کردم و ایشان را واسطه خود با امام زمان (سلام الله علیه) قرار دادم. 🏞 عریضه را در آب انداخته و هنگام غروب از دروازه دیگر شهر وارد شدم. 👌🏻از این کار غیر از خدای تعالی هیچکس مطّلع نشد و به احدی هم نگفتم. صبح روز بعد به محضر استادی که نزد او درس می خواندم، رفتم. تمام همدرسها آن جا حاضر بودند. 👣 ناگاه سیّد جلیلی به لباس خدام حضرت ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) وارد شد و نزدیک استاد نشست. 👥👥 هیچ کدام از ما تا آن وقت او را ندیده و نشناخته بودیم و بعداً هم او را در شیراز ندیدیم! 👣 آن سید متوجه من شد و مرا به اسم مخاطب قرار داد و فرمود: میرزا ابراهیم، بدان که تو خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) رسید و به آن بزرگوار تسلیم شد! ‼از صحبت ایشان مبهوت شدم...!! 👥👥 دیگران هم معنی کلام سید را نفهمیدند؛ لذا از او پرسیدند: جریان چیست؟ 🌌 فرمود: شب گذشته در خواب دیدم عدّه زیادی اطراف جناب جمع شده اند. 📜 نزد آن حضرت رقعه ها و نامه های زیادی بود و ایشان مشغول نظرکردن به آنها بودند. 👌وقتی جناب سلمان مرا دیدند به من فرمودند: برو نزد آمیرزا ابراهیم [علاوه بر اسم سایر مشخصات مرا نیز بیان نموده بود] و به او بگو رقعه اش دست من است. ✋🏻 و دست خود را بلند کرد، سپس رقعه به حضرت حجه (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) رسید. 📜 و در همان عالم رؤیا دیدم که ایشان رقعه ای مهر کرده در دست داشتند. 🛌 در همان عالم خواب این طور فهمیدم که نامه هر کس را آن سرور قبول کرد، آن را مهر می کند و کسی که حاجتش قبول نیست اصل آن را به او ردّ می کند. 👥👥 حاضرین و هم درسها راجع به صادق بودن خواب سید از من پرسیدند... 👌🏻من هم قضیه را برایشان بیان کرده و قسم خوردم که احدی بر این کارم مطّلع نبوده است. لذا آنها مرا بشارت دادند که حاجاتم برآورده خواهد شد و همان طور هم شد... 🕌 یعنی طولی نکشید که به زیارت کربلا موفق شدم، چنانکه الآن در اینجا (کربلا) هستم و سایر حوائجم هم بحمداللّه برآورده شد. 📗 منبع:‌ کتاب «تشرّفات» به قلم مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
🏴 امام حسین (علیه السلام) و رفع «وبا» 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜ حاج آقا فرزند حضرت آیت الله حاج آقا (رحمت الله علیه) مقیم برای بنده نقل فرمودند که: 🎙مادربزرگم در کربلای معلی هر روزه در منزل خود مجلس روضه ای برقرار می نمودند و احیاناً فرزندان محترمش، آقایان ، برای مادر چند جمله روضه می خواندند که حضرت (علیه السلام) هر روزه در منزلشان برقرار باشد. 🌴این روش ادامه داشت تا سالی که در آن شهر شیوع پیدا کرد - حدوداً در سال ١٣٣٠ ه-ق - و عده‌ی زیادی را از پا در آورد و بعضی از منازل، همه سکنه اش از بین رفتند! 🏴ولی به لطف حق، اهل آن خانه که هر روزه ذکر مصبیت (علیه السلام) در آن می شد، از این مرض جانکاه به سلامت رستند و این موجب شگفتی شده بود!! 🌌 تا اینکه شبی همان بانوی مکرمه، در عالم خواب مشاهده کرد که «وبا» به صورت انسانی در وادی ظاهر شده و می گوید: 👤 ما به این شهر آمدیم و به همه خانه ها سر زدیم... اما منزل اینها (اشاره به همان بانوی مکرمه) امروز رفتیم روضه؛ فردا رفتیم روضه... 📔 چهل داستان از امام حسین (علیه السلام)، . 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
✋ فضیلت نصرت زبانی اهل بیت (علیهم السلام) 🌌 حضرت (علیه السلام) در به اصحاب وفادار خود اینچنین فرمودند: 🔅فَقَد اَخبَرَني جَدّي اَنَّ وَلَدِيَ الحُسَينَ يُقتَلُ بِطَفِّ كَربلاءَ غَريباً وَحيداً عَطشاناً، فَمَن نَصَرَهُ فَقَد نَصَرَني و نَصَرَ وَلَدَهُ القائِمَ و مَن نَصَرَنا بِلِسانِهِ ، فَانَّهُ في حِزبِنا يَومَ القِيامَةِ: 🔅جدم به من خبر داد که فرزندم حسین در بیابان کربلا غریب و تنها و تشنه کشته می‌شود؛ پس هر که او را یاری کند، مرا و فرزندش قائم را یاری کرده است؛ و هر کس به زبانش ما را یاری کند، روز قیامت در حزب ما خواهد بود. 📚 مکیال المکارم ۵۰۷/۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌷 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 👌سید جلیل مرحوم از تجار معروف و متدین اراک بوده است، گرچه سواد نداشته لکن بسیار با ایمان و عقیده و صادق بوده است و مردم اراک به او عقیده داشته اند و کراماتی به او منسوب است منجمله عالم جلیل و محقق نبیل حضرت حجة الاسلام آقای (دام ظله العالی) از آن سید بزرگوار دو قضیه نقل کرده اند که یکی از آنها این است که سید نور الدین گفت: 🐪🐫🐪 قبل از اینکه متأهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم آقا اباعبداللّه الحسین (ع) به طرف حرکت کردیم البته در راه خیلی به مادرم خدمت می کردم. 🌴🌴مدتی در کربلا بودیم و به زیارت حضرت علی (ع) و سایر عتبات مقدسه را زیارت کردیم و برای آخرین مرتبه به عنوان وداع به کربلا رفتیم تا اینکه از طرف رئیس قافله ابلاغ شد که فردا عازم حرکت باشیم! 🌌 آن شب هم شب جمعه بود. ☝به مادرم خبر دادم که برویم برای زیارت وداع لکن مادرم قبول نکرد و گفت: الان خسته هستیم چند ساعتی استراحت می کنیم هنگام سحر به زیارت مشرف می شویم! 🛌 من هم رضایت مادر را ترجیح داده خوابیدم سحر از خواب بیدار شدم متأسفانه دیدم کار خراب شده و جنب شده ام با عجله هر چه تمام تر به عزم غسل کردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام دیگری رفتم آن هم باز نبود. 🕌 خلاصه هر کجا رفتم در برویم باز نشد با ناراحتی فوق العاده ای روانه صحن مطهر شدم دیدم همراهان همه به زیارت وداع مشغولند به اندازه ای غم و اندوه مرا فرا گرفت که نمی توانم توصیف نمایم. 💔 از روی تأسف و ناراحتی چندان به پشت دست خود زدم که دستم مجروح شد! 👁 با حالت بیچارگی و اضطرار پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آرای حضرت (ع) در حالی که از بالای ضریح آهسته به طرف من می آمد نگاه محبت آمیزی به من فرمود، و دست محبت به صورتم کشید. 🔅آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند 🔅آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ 🌷فرمود: سید نورالدین خیلی ناراحتی برو غسل کن تا برسی در حمام باز می شود. 👣 ناگهان به حال خود آمدم دیدم خبری از آقا نیست با کمال عجله به طرف حمام روانه شدم دیدم تازه حمامی می خواهد درب حمام را باز کند با کمال شوق غسل کرده و به زیارت وداع موفق شدم. (١) 📚 پی نوشت ها: ١. زندگانی عشق، ٢٢۶. 📚 (ع) معجزات سیّدالشهداء (ع) بعد از شهادت، جلد ٢، علی میرخلف ‏زاده‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌟 شفای بچه فلج در مراسم تعزیه (ع) 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌴⛺ در ایران گه گاهی شبیه صحنه کربلا را در حسینیه ها یا کنار خیابانها یا در صحرا درست می کنند، مثلاً چند نخل و خیمه و اسب و وسائل جنگ افزار قدیمی مثل شمشیر و نیز... درست کرده و صحنه را در این محلها پیاده نموده که هر بیننده ای که می بیند به یاد واقعه اسفبار و غم انگیز کربلا و مصائب وارده بر اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بیفتند و رقّت قلب نمایند و ناراحت و متأثر و گریان شوند و حالی درشان پیدا شود. 💭 من با خود بارها شنیده و دیده ام که در اینچنین تعزیه ها و شبیه خوانی‌ها، بسیاری از مردم غم دیده حوائج مشروعه خود را گرفته، اگر مریض بوده شفا پیدا کرده و اگر مریضی داشته سلامتی او را بازگرفته و اگر گرفتاری داشته رفع گرفتاری شده و اگر حوائجی داشته... گرفته است بله کسی که با نیت پاک و خالص در خانه اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) علی الخصوص آقا سیدالشهداء (ع) برود، بدون هیچ بروبرگرد مطلب و مهم خود را خواهد گرفت. 👦🏻 یکی از کسانیکه با نیت خالص و پاک در خانه (ع) رفته، پدر و مادر یک بچه فلج مادرزادی است که در شهمیرزاد شفای فرزند شش ساله خود را از آقا اباعبداللّه الحسین(ع) گرفته اند. 🗞 خبرنگار نقل می کرد: 🌴 یک کودک بنام که مادرزادی بود در شهمیرزاد شفا یافت، پدر مادر محسن بچه شش ساله خودشان را در مراسم شب مدت سه شبانه روز به نخل محل اسرای کربلا بستند، هنگامیکه مردم عزادار شهمیرزاد در مصیبت سالار شهیدان آقا اباعبداللّه الحسین(ع) به سر و سینه خود می‌زدند حالی پیدا کرده و شفا یافت. 📚 (ع)، معجزات سیّدالشهداء (ع) بعد از شهادت، جلد ٢، علی میرخلف ‏زاده‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 🌹«پیش برو؛ از جانب ما از او تشکر کن، یاد قشنگی کرده از عطش جدم سیدالشهداء علیه السلام». 🛌 دستور، دستور (علیه السلام) بود؛ بیدار شد. 🌅 صبح زود سراغش رفت و از کار دیشبش پرسید. 👌جوابی نداشت. ولی به گریه افتاد خواب را که شنید. 🍲 گفت: در مهمانی غذای چربی خورده بودم؛ تشنه آمدم خانه، دیدم همه خوابند، نخواستم مزاحم باشم، تشنه خوابیدم. 🌌 بین شب تشنگی فشار آورد، بیدار شدم. 🚰آب نوشیدم، خنک بود و گوارا؛ یاد تشنگیش افتادم، یک دل سیر گریه کردم، همانجا برای (علیه السلام). 📙جرعه ای از (علیه السلام) ص ۱۴۷. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌟 ! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜️ حضرت حاج آقا (رضوان الله تعالي عليه) فرمودند: 🕌 در اواخر كربلا غرق در بلا و ابتلا و گرفتاري بود و اهالي آن با حكومت (در واقعه كه معروف بود) در مجادله بودند. 👳🏻‍♂️ من با چند سر عائله در نهايت فقر و سختي بسر مي برديم. ☕ ضمناً هر هفته عصرهاي روضه مان ترك نمي شد و هر چه كه مي توانستم و اقتضاي حال بود ولو خرما به مجلس مي آوردم. 🌴 يك هفته اي قدري خرماي زاهدي براي مجلس ذخيره كرده بودم، از قضاء چند نفر از اعراب توابع كه از ترس جنگ به آقا (ع) پناهنده شده بودند، مهماني به منزل ما آمدند. (چون خانه ما در جوار آن حضرت بود). در خانه چيزي نبود مجبور شدم با خرماهاي زاهدي از آنها پذيرائي كنم. 🌄 چند روز از اين ماجرا گذشت، صبح جمعه شد، رفتم توي فكر و تهيه وسائل آن، به خانه يكي از رفقاء رفتم كه دو قران از او قرض بگيرم، ولي متاسفانه نداشت، وقت برگشتن وارد صحن حضرت (ع) شدم، با خودم گفتم: 🕌 غنيمت است تا اينجا كه آمديم يك زيارتي هم بكنم. بعد از اينكه از حرم بيرون آمدم، با ازدحام مردم كه از طرف خيمه گاه به طرف صحن بود مواجه شدم، چون منزل آسيد علي مسئله گو از توپ صدمه ديده بود، متزلزل شده و از صداي تخريب آن مردم خيال كردند توپ ديگري زده شده لذا ازدحام به درون دالان صحن فشار مي آوردند. 👥👥 در اين شلوغي پوست ساق پايم خراش برداشت كه ناچاراً از طرف كوچه و بازار به خانه برگشتم، همينطوري كه داشتم مي رفتم دلم شكست، گفتم: 👳🏻‍♂️ بهتر است كه به حرم (ع) مشرف شوم و عرض حال كنم. ⛲ آمدم محل خراشيدگي را شستم و بعد به حرم حضرت پناهنده شدم. 🕊️🕊️ توي حرم كسي جز دو كبوتر نبود!! ✋🏻گفتم: مولای من، پايم مجروح شده تا مخارج خودم را از شما نگيرم دست بر نمي دارم، مجلس روضه دارم و وسائل آن مهيا نيست، تا فرجي نرساني بيرون نمي روم!! 👳🏻‍♂️ با خودم گفتم: يك دو كلمه روضه بخوانم شايد فرجي برسد، ايستادم و شروع به روضه خواندن كردم، يك وقت متوجه شدم كه اگر كسي بيايد و بگويد براي كه روضه مي خواني؟ چه بگويم؟! 🤲🏻 روضه نخواندم و مشغول نماز هديه شدم. 💰از نماز كه فارغ شدم، ديدم كنار ديواري كه متصل به من بود يك دسته دوقراني گذاشته شده مثل صرّافها كه روي ميز و صندوق هايشان مرتب و دسته بندي شده مي چينند بود! 👳🏻‍♂️ گفتم: بَه بَه مولاي خودم ابوالفضل (ع) مرحمت فرموده چون اگر از جيب كسي ريخته شده بود پخش مي شد و به اين خوبي دسته كرده و مرتب روي زمين قرار نمي گرفت، به هر حال آنها را برداشتم و به منزل بردم و توي صندوق گذاشتم و از اين ماجرا به كسي چيزي نگفتم. 📆 تا يك سال هر وقت پول مي خواستم از آن پولها بر مي داشتم و خرج مي كردم و روزهاي جمعه هم مجلس روضه ام از صبح تا ظهر طول مي كشيد و غير چاي و نان و سيگار و قليان يك حقه شير مصرف مي شد. ❓پرسيده شد: روزي چقدر مصرف خانه است؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: نمي دانم، ليكن بعضي اوقات مي شد كه سه چهار عدد دو قراني بر مي داشتم و زندگيم را مي چرخانيدم و چون خيلي كم از جايي به من پول مي رسيد مدت يك سال هيچ التفاتي نداشتم، تا اينكه يك روز گفتم: ⁉️ خوب است كه پولها را بشمارم ببينم چقدر است؟! 💰وقتي شمردم ديدم هفتاد و دو قراني بود. بعد از آن پولها از آن پولها خبري نشد. (۱) 📚 پاورقي: ۱- و ، ص ۵۱. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🔥 همه چیز از سقیفه شروع شد... 📚 تمام مفسران شیعه و سنی ذیل آیه ۶۰ سوره اسراء: ▪️«وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا»، به جریان معروف پیامبر اکرم که حضرت در خواب دیدند میمون‌هایى از منبر او بالا و پایین می‌‏پرند اشاره کرده‌اند و چنین تفسیر نموده‌اند که این خواب به دوران حاکمیت بنی امیه تعبیر شد که بدین ترتیب درخت نفرین شده و «شجره ملعونه» همان فرمانروایان بنی امیه‌اند! 📚 مرحوم طبرسی ره در تفسیر خود ذیل آیه چنین می نویسد: ✍🏻 اين خواب، برای مردم و امتحان بود، به همان دليل كه گفتيم، مقصود اين است كه پيامبر در خواب ديد كه: 🐒 بوزينگانی بر منبرش بالا می‌روند و پائين می‌آيند. او از اين خواب دلگير شد. 👤 سعيد بن يسار، كرده است كه: ▪️پيامبر گرامی اسلام، پس از اين خواب، ديگر نخنديد، تا از دنيا رفت. ⚜️ از امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) نيز همين طور روايت شده است، گفته‌اند: ▪️«بنابراين، منظور از «شجره ملعونه در قرآن» بني اميه است. خداوند به پيامبر خبر داد كه آنها بر مقامش تسلط می‌يابند و ذريه‌اش را می‌كشند». 👤 منهال بن عمرو روايت كرده است كه؛ بر علي بن حسين (علیه السلام) وارد شده، پرسيدم: ❓ چگونه صبح كردي؟ ⚜️فرمود: «بخدا، صبح كردم مثل كه در دست فرعونيان اسير بودند و پسرانشان را می‌كشتند و زنانشان را زنده می‌گذاشتند. كسی كه بعد از پيامبر، بهترين مردم است بر منبرها لعن می‌شود. هر كه ما را دوست بدارد، حقش را كم می‌دهند». 👥 به حسن گفتند: ای ابو سعيد، حسين بن علی را كشتند، او گريه كرد، تا گونه‌هايش تر شدند، سپس گفت: ☝🏻وای بر امت بيچاره‌ای كه زنا زاده‌اش پسر پيامبرش را می‌كشد! 🔥 ابن عباس و حسن گويند: ، درخت زقوم است. 📚 مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۶، ص ۲۶۶. 📚 تفسیر طبری، ۱۵/۷۷ 📚 تاریخ طبری ۱۱/۳۵۶. 📚 مستدرک حاکم ۴/۴۸. 📚 تاریخ خطیب ۸/۲۸ و ۹/۴۴. 📚 تفسیر نیشابوری در کنار تفسیر طبری ۱۵/۵۵. 📚 تفسیر قرطبی ۱۰/۲۸۳، ۲۸۶. 📕 النزاع و التخاصم از مقریزی، ص ۵۲. 📘 اسد الغابة ۳/۱۴. 📓 صواعق، ص ۱۴۸. 📚 الخصایص الکبری ۲/۱۱۸. 📚 الدر المنثور ۴/۱۹۱. 📚 کنز العمال ۶/۹۰. 📚 تفسیر خازن ۳/۱۷۷. 📚 تفسیر شوکانی ۳/۲۳۰ و ۲۱۳. 📚 تفسیر آلوسی ۱۵/۱۰۷. ☑️ منبری که جای وحی و تلاوت قرآن بود بدست یک مشت شرابخوار و زنازاده می‌افتد که رسالت تمامی آنها دشمنی و جنگ با امیرالمؤمنین و پیامبر و اهلبیتش بود؛ ⚜️ رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) بارها فرمودند: ▪️«مَا أُوذِی نَبِی مِثْلَ مَا أُوذِیتُ»؛ هیچ پیامبری به اندازه پیامبر اذیت نشد تا این مردم را به صراط مستقیم هدایت فرمود... 🌳 شجره نبوت بارور شد و به دست سپرده شد اما عده‌ای با ، مردم را از منحرف ساختند و اگر جانفشانی سیدالشهداء در نبود، تمام زحمات و تلاشهای رسول خدا بر باد می‌رفت و اینست یکی از معانی کلام رسول خدا که می‌فرمود: ▪️«أنا من حسین»؛ اسلامی که رسول خدا از جانب خدا، آورد با فداکاری (علیه السلام) باقی ماند؛ به عبارت دیگر، اگر عاشورا نبود اسلام هم نبود. 🔥 ریشه و بذر مصیبت را باید در جست، عمر بن خطاب بود که معاویه را روی کار آورد و معاویه یزید را... آن هیزمی که پشت درب خانه دختر رسول الله جمع کردند و آتش زدند شعله اش به خیمه های اهل بیت در کربلا رسید! 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq