eitaa logo
پرتو اشراق
781 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.7هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 📜 رقعه تو، به دست (علیه السلام) رسید و... ⚜ عالم فاضل، فرمود: 🎙زمانی که در شیراز بودم، چند حاجت مهم داشتم و متحیّر بودم که چطور به آنها دست پیدا کنم؛ لذا سینه ام تنگ شده بود... - یکی از آن حاجتها توفیق زیارت کربلای معلّی و حضرت (علیه السلام) بود. 📜 چاره ای برای رسیدن به خواسته ام ندیدم مگر این که به ساحت مقدّس حضرت (ارواحنا فداه)، متوسل شوم. به همین جهت حاجات خود را در ای که از ائمه اطهار (علیهم السلام) شده است، درج نمودم... 🌄 و نزدیک غروب آفتاب در حالی که تنها بودم از شهر خارج شدم و کنار استخری که آب زیادی داشت رفتم. ✋🏻 در آن جا، از نوّاب اربعه حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)، جناب را صدا زده و آنچه را که در روایات وارد شده عرض کردم و ایشان را واسطه خود با امام زمان (سلام الله علیه) قرار دادم. 🏞 عریضه را در آب انداخته و هنگام غروب از دروازه دیگر شهر وارد شدم. 👌🏻از این کار غیر از خدای تعالی هیچکس مطّلع نشد و به احدی هم نگفتم. صبح روز بعد به محضر استادی که نزد او درس می خواندم، رفتم. تمام همدرسها آن جا حاضر بودند. 👣 ناگاه سیّد جلیلی به لباس خدام حضرت ابی عبداللّه الحسین (علیه السلام) وارد شد و نزدیک استاد نشست. 👥👥 هیچ کدام از ما تا آن وقت او را ندیده و نشناخته بودیم و بعداً هم او را در شیراز ندیدیم! 👣 آن سید متوجه من شد و مرا به اسم مخاطب قرار داد و فرمود: میرزا ابراهیم، بدان که تو خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) رسید و به آن بزرگوار تسلیم شد! ‼از صحبت ایشان مبهوت شدم...!! 👥👥 دیگران هم معنی کلام سید را نفهمیدند؛ لذا از او پرسیدند: جریان چیست؟ 🌌 فرمود: شب گذشته در خواب دیدم عدّه زیادی اطراف جناب جمع شده اند. 📜 نزد آن حضرت رقعه ها و نامه های زیادی بود و ایشان مشغول نظرکردن به آنها بودند. 👌وقتی جناب سلمان مرا دیدند به من فرمودند: برو نزد آمیرزا ابراهیم [علاوه بر اسم سایر مشخصات مرا نیز بیان نموده بود] و به او بگو رقعه اش دست من است. ✋🏻 و دست خود را بلند کرد، سپس رقعه به حضرت حجه (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) رسید. 📜 و در همان عالم رؤیا دیدم که ایشان رقعه ای مهر کرده در دست داشتند. 🛌 در همان عالم خواب این طور فهمیدم که نامه هر کس را آن سرور قبول کرد، آن را مهر می کند و کسی که حاجتش قبول نیست اصل آن را به او ردّ می کند. 👥👥 حاضرین و هم درسها راجع به صادق بودن خواب سید از من پرسیدند... 👌🏻من هم قضیه را برایشان بیان کرده و قسم خوردم که احدی بر این کارم مطّلع نبوده است. لذا آنها مرا بشارت دادند که حاجاتم برآورده خواهد شد و همان طور هم شد... 🕌 یعنی طولی نکشید که به زیارت کربلا موفق شدم، چنانکه الآن در اینجا (کربلا) هستم و سایر حوائجم هم بحمداللّه برآورده شد. 📗 منبع:‌ کتاب «تشرّفات» به قلم مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
🧕🏻سراسیمه بود و نگران، بی قرار و دستپاچه! 🏥 حال پسرش خوب نبود. از بیمارستان اینطور خبر داده بودند. 🧕🏻پرسید چه کار کنم؟ 👌🏻گفتم: بنویس برای حضرت صاحب الامر. بیندازش به آب. تنها راهت همین است. 🧕🏻 بلد نبود. 🇦🇺 گفتم: فرض کن (علیه السلام) آمده همینجا، شهر ! ✍🏻 هر چه می خواهی به خودشان بگویی، ساده و صمیمی روی کاغذ بنویس. 📄 چند ساعت بعد، عریضه اش را آورد. 🌷 ما بین قسم ها، حضرت را قسم داده بود به (سلام الله علیها). 🌊 با هم عریضه را به آب انداختیم. 🌃 شب جمعه بود. ساعت یازده و نیم شب. 📞 فردا، هشت صبح، خبر دادند که حال بچه خوب شده. 📄 از برکت آن عریضه خطر دفع شده بود. 📕 داستانهای عریضه نویسی، ص ۵۷. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq