eitaa logo
پرتو اشراق
779 دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
13.7هزار ویدیو
57 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💚 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 👌سید جلیل مرحوم از تجار معروف و متدین اراک بوده است، گرچه سواد نداشته لکن بسیار با ایمان و عقیده و صادق بوده است و مردم اراک به او عقیده داشته اند و کراماتی به او منسوب است منجمله عالم جلیل و محقق نبیل حضرت حجة الاسلام آقای (دام ظله العالی) از آن سید بزرگوار دو قضیه نقل کرده اند که یکی از آنها این است که سید نور الدین گفت: 🐪🐫🐪 قبل از اینکه متأهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم آقا اباعبداللّه الحسین (ع) به طرف حرکت کردیم البته در راه خیلی به مادرم خدمت می کردم. 🌴🌴مدتی در کربلا بودیم و به زیارت حضرت علی (ع) و سایر عتبات مقدسه را زیارت کردیم و برای آخرین مرتبه به عنوان وداع به کربلا رفتیم تا اینکه از طرف رئیس قافله ابلاغ شد که فردا عازم حرکت باشیم! 🌌 آن شب هم شب جمعه بود. ☝به مادرم خبر دادم که برویم برای زیارت وداع لکن مادرم قبول نکرد و گفت: الان خسته هستیم چند ساعتی استراحت می کنیم هنگام سحر به زیارت مشرف می شویم! 🛌 من هم رضایت مادر را ترجیح داده خوابیدم سحر از خواب بیدار شدم متأسفانه دیدم کار خراب شده و جنب شده ام با عجله هر چه تمام تر به عزم غسل کردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام دیگری رفتم آن هم باز نبود. 🕌 خلاصه هر کجا رفتم در برویم باز نشد با ناراحتی فوق العاده ای روانه صحن مطهر شدم دیدم همراهان همه به زیارت وداع مشغولند به اندازه ای غم و اندوه مرا فرا گرفت که نمی توانم توصیف نمایم. 💔 از روی تأسف و ناراحتی چندان به پشت دست خود زدم که دستم مجروح شد! 👁 با حالت بیچارگی و اضطرار پشت پنجره آمدم ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آرای حضرت (ع) در حالی که از بالای ضریح آهسته به طرف من می آمد نگاه محبت آمیزی به من فرمود، و دست محبت به صورتم کشید. 🔅آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند 🔅آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟ 🌷فرمود: سید نورالدین خیلی ناراحتی برو غسل کن تا برسی در حمام باز می شود. 👣 ناگهان به حال خود آمدم دیدم خبری از آقا نیست با کمال عجله به طرف حمام روانه شدم دیدم تازه حمامی می خواهد درب حمام را باز کند با کمال شوق غسل کرده و به زیارت وداع موفق شدم. (١) 📚 پی نوشت ها: ١. زندگانی عشق، ٢٢۶. 📚 (ع) معجزات سیّدالشهداء (ع) بعد از شهادت، جلد ٢، علی میرخلف ‏زاده‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹 نظر حضرت 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜️ سيد جليل مرحوم از تجار معروف و متدين اراك بوده است گرچه سواد نداشته لكن بسيار با ايمان و عقيده و صادق بوده است و مردم اراك به او عقيده داشته اند و كراماتى به او منسوب است منجمله عالم جليل و محقق نبيل حضرت حجة الاسلام آقاى (دام ظله العالى) از آن سيد بزرگوار دو قضيه نقل كرده اند كه يكى از آنها اين است كه؛ 🐪🐫 سيد نور الدين گفت قبل از اينكه متاءهل شوم به اتفاق مادرم همراه قافله به عزم زيارت آقا اباعبداللّه الحسين (ع) به طرف كربلا حركت كرديم البته در راه خيلى به مادرم خدمت مى كردم... 🕌 مدتى در بوديم و به زيارت حضرت اميرالمؤمنين على (ع) و ساير عتبات مقدسه را زيارت كرديم و براى آخرين مرتبه به عنوان وداع به كربلا رفتيم تا اينكه از طرف رئيس قافله ابلاغ شد كه فردا عازم حركت باشيم آن شب هم شب جمعه بود. 🌌 به مادرم خبر دادم كه برويم براى وداع لكن مادرم قبول نكرد وگفت الان خسته هستيم چند ساعتى استراحت مى كنيم هنگام سحر به زيارت مشرف مى شويم من هم رضايت مادر را ترجيح داده خوابيدم سحر از خواب بيدار شدم متاءسفانه ديدم كار خراب شده و جنب شده ام با عجله هرچه تمام تر به عزم غسل كردن روانه حمام شدم درب حمام بسته بود به حمام ديگرى رفتم آن هم باز نبود. 🕌 خلاصه هر كجا رفتم در برويم باز نشد با ناراحتى فوق العاده اى روانه صحن مطهر شدم ديدم همراهان همه به زيارت وداع مشغولند به اندازه اى غم و اندوه مرا فرا گرفت كه نمى توانم توصيف نمايم از روى تاءسف و ناراحتى چندان به پشت دست خود زدم كه دستم مجروح شد با حالت بيچارگى و اضطرار پشت پنجره آمدم... 👁️ ناگهان چشمم افتاد به جمال دل آراى حضرت سيدالشهداء (ع) در حالى كه از بالاى ضريح آهسته به طرف من مى آمد نگاه محبت آميزى به من فرمود، و دست محبت به صورتم كشيد. 🔅آنانكه خاك را به نظر كيميا كنند 🔅آيا شود كه گوشه چشمى به ما كنند؟ 🌷فرمود: سيد نورالدين خيلى ناراحتى برو غسل كن تا برسى در حمام باز مى شود ناگهان به حال خود آمدم ديدم خبرى از آقا نيست با كمال عجله به طرف حمام روانه شدم ديدم تازه حمامى مى خواهد درب حمام را باز كند با كمال شوق غسل كرده و به زيارت وداع موفق شدم. (۱) 🔅دلبرا گر بنوازى بنگاهى ما را 🔅خوش تر است ار بدهى منصب شاهى ما را 🔅به من بى سرو پا گوشه چشمى بنما 🔅كه محالست جز اين گوشه پناهى ما را 🔅بردل تيره ام اى چشمه خورشيد بتاب 🔅نبود بدتر از اين روز سياهى ما را 🔅از ازل در دل ما تخم محبت كشتند 🔅نبود بهتر از اين مهر گاهى ما را 🔅گرچه از پيشگه خاطر ناظر دوريم 🔅هم مگر ياد كند لطف توگاهى ما را 🔅باغم عشق كه كوهيست گران بردل ما 🔅عجب است ارنخرد دوست بكاهى ما را 📚 پی نوشت ۱. زندگانى عشق، ص ۲۲۶. 📚 کرامات الحسینیه جلد ٢، على مير خلف زاده. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq