eitaa logo
پرتو اشراق
845 دنبال‌کننده
26.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
63 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 هدف از زیارت توی همین چند جمله خلاصه شده 📖 فرازی از زیارت امام حسین علیه‌السلام: ❤️ حسین جان! ▪️اگر نبودم که تو را با دستانم یاری کنم اینک این منم که برای یاری، به سوی تو آمده‌ام ▪️گوش و چشم و بدن و فکر و علایقم همه لبیک گفته‌اند تا تسلیم تو باشند ▪️و تسلیم جانشین تو که بعد از تو باقی مانده (امام زمان علیه‌السلام) ▪️و تسلیم راهنمایان به سوی خدا از نسل تو. ▪️یاری من برای شما آماده است تا روزی که خدا حکم (ظهور را صادر) کند و او بهترین حکم کنندگان است. ▪️«إِنْ لَمْ يَكُنْ أَدْرَكْتُ نُصْرَتَكَ بِيَدِي فَهَا أَنَا ذَا وَافِدٌ إِلَيْكَ بِنَصْرِي، قَدْ أَجَابَكَ سَمْعِي وَبَصَرِي وَبَدَنِي وَرَأْيِي وَهَوَايَ عَلَى التَّسْلِيمِ لَكَ، وَلِلْخَلَفِ الْبَاقِي مِنْ بَعْدِكَ، وَالأَدِلاَّءِ عَلَى اللّهِ مِنْ وُلْدِكَ، فَنُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ». 📔 المزارالکبیر، ص ۳۷۶. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌊 عنايت امام حسين (ع) و نجات از غرق شدن 🕌 جناب شيخ محمد انصارى ساكن سركوه دارا فرمود كه در سال ۱۳۷۰ ه.ق به مشرف شدم و پسرم مريض بود؛ او را به قصداستشفا همراه بردم. 🌊 روز با فرزندم كنار شريعه فرات رفتم برای غسل زيارت، پس با فرزندم در گوشه اى از شريعه در آب رفتيم و مشغول غسل بودم ناگهان ديدم آب فرزندم را برده و به فاصله زيادى تنها سر او را می ديدم و توانايى شنا كردن نداشتم و كسى هم نبود كه بتواند شنا كند و او را نجات دهد. 💔 پس با كمال شكستگى دل به پروردگار ملتجى شده و خدا را به حق حضرت سيدالشهداء قسم دادم و فرزندم را طلب كردم و هنوز فرزندم را مى ديدم كه ناگاه ديدم رو به من بر مى گردد تا نزديك من رسيده دست او را گرفته از آب بيرون آوردم!! 👳🏼‍♀ از حالش پرسيدم گفت: كسى را نديدم ولى مثل اينكه كسى بازوى مرا گرفته بود و مرا رو به تو مى آورد... 🤲🏻 پس سجده رفته و خداى را بر اجابت دعايم شكر نمودم. 📔 داستانهای شگفت، آیت اللّه سید عبدالحسین دستغیب 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕌 معجزه کربلا 🔺 طبق اعلام عتبه عباسیه تعداد زائرین حسینی در کربلای معلی به ۲۱ میلیون ۴٨٠ هزار نفر رسید. 🔹 مترو ندارد! مونو ریل ندارد! اتوبان ندارد! 🔸 با این حجم از جمعیت و کشوری جنگ زده و بدون زیرساخت‌های اساسی، اگر شیر آبی رو باز کنی نباید قطره‌ای آب بیاید، باید سر یک پرس غذا نزاع بشود، باید سیستم آمد و رفت قفل شود تا متخصصین ترافیک شهری از فلان دانشگاه ژاپن برای باز کردن گره کار بیایند! 🔹 اما این روزها نه! این روزها، این بشر مدعی تکنولوژی محاسبات زده درگیر عقل پزیتیویستی است که باید اندر خم این بماند که چه شد و چه خواهد شد! 🔸 در گرما و سرما فاجعه ای رخ نمی‌دهد، بیماری اپیدمی نمی‌شود، خون از بینی کسی نمی‌آيد و هر سال جمعیت بیشتر می‌شود! 🔹 تا دنیا بفهمد که خدا چگونه نور خود را کامل خواهد کرد... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
1403052123.mp3
7.18M
🎧 | دلنشین 🎶 کربلا شب شیرین رویایی 🎤 کربلایی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
سینم بوی تربت داره روضت واسم برکت داره.mp3
8.82M
🎧 | دلنشین 🎶 سینه ام بوی تربت داره 🎶 روضت واسم برکت داره 🎤 حاج 🌘 شب ۱۷ ۱۴۴۶ ه.ق 🗓 چهارشنبه ۳۱ مرداد ماه ۱۴۰۳ 📍عمود ۲۸۵ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 كيفر رئيس مغرور ⚔ يكى از سركرده هاى دشمن كه در كربلا براى كشتن (ع) و يارانش حاضر بود، اخنس بن زيد نام داشت، او شخصى مغرور و درنده خو و بى رحم بود!! 🐎 از درنده خوئى او اين بس كه رئيس آن ده نفرى بود كه سوار بر اسبها شده و بر جنازه مقدّس امام حسين (ع) تاختند، و استخوان سينه و پشت آنحضرت را درهم شكستند. ⏳اين نامرد روزگار، از دست انتقام مختار و... در امان ماند تا سنّش به ۹۰ سال رسيد. 🌌 تا اينكه شبى به عنوان ناشناس مهمان يكى از مسلمين و ارادتمندان اهل بيت نبوت بنام سدىّ شد، اينك داستان او را از زبان سدىّ بشنويد: 👴🏿 شبى مردى بر من وارد شد، مقدمش را گرامى داشتم، دوست داشتم شب را با دوستى انسى بگيرم و به پايان رسانم، او اخنس بن زيد بود ولى من او را نمى شناختم، با او از هر درى سخن گفتيم تا اينكه قصه جانگداز به ميان آمد، آهى دردناك از دل بركشيدم، او گفت: چه شد، چرا ناراحت شدى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: به ياد مصائبى افتادم كه هر مصيبتى نزد آن آسان است! 👴🏿 گفت: آيا در كربلا بودى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: خدا را شكر كه حاضر نبودم! 👴🏿 گفت: اين شكر و سپاس تو براى چيست؟ 👳🏻‍♂✋🏻 گفتم: به خاطر اينكه در خون حسين (ع) شركت ننمودم، مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص) فرمود: هر كس در خون حسين (ع) شركت كند او را به عنوان ريختن خون حسين (ع) بازخواست كنند و در قيامت ترازوى اعمالش ‍ سيك است و مگر نشنيده اى كه پيامبر (ص) فرمود: كسى كه پسرم حسين (ع) را بكشد، در جهنّم او را در ميان صندوق پر از آتش جاى مى دهند؟ و مگر نشنيده اى... 👴🏿 اخنس گفت: اين حرفها را تصديق نكن، دروغ است!! 👳🏻‍♂ گفتم: چگونه تصديق نكنم با اينكه پيامبر (ص) فرمود: لا كذبت و لا كذبت: نه دروغ گفته ام و نه به من دروغ گفته شده! 👴🏿اخنس گفت: مى گويند: پيامبر (ص) فرموده: قاتل حسين (ع)، عمر طولانى نمى كند، ولى قسم به جان تو من بيش از نود سال دارم، مگر مرا نمى شناسى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: نه!! 👴🏿✋🏿 گفت: من اخنس بن زيد هستم، كه به فرمان عمر سعد اسب بر بدن حسين (ع) راندم و استخوانهاى او را درهم شكستم... ❤️‍🔥 سدىّ مى گويد: بسيار ناراحت شدم و قلبم از شدت اندوه، آتش گرفت، با خود مى گفتم بايد او را به هلاكت برسانم... 🪔 در اين انديشه بودم كه فتيله چراغ، ناموزون شد برخاستم آن را اصلاح كنم، اخنس گفت: 👴🏿 بنشين من اصلاح مى كنم، او به طول عمر و سلامتى وجود خود بسيار مغرور بود... 🔥 برخاست تا فتيله را اصلاح كند آتش فتيله به دست او رسيد و دستش را سوزانيد، هر چه دستش را به خاك ماليد، شعله اش خاموش نشد، و كم كم بازويش را فرا گرفت!! 👴🏿 عاجزانه به من گفت: مرا درياب، سوختم، گرچه با او دشمن بودم، آب آوردم و بر دست او ريختم ولى مفيد واقع نشد و همچنان بر شعله آن مى افزود، برخاست و خود را به نهر آب افكند، ولى آنچنان شعله ور در آتش ‍ بود كه وقتى درون آب مى رفت، شعله آتش از بالاى سر او زبانه مى كشيد، سوگند به خدا آن آتش فرو ننشست تا اخنس را مانند زغال سوزانيد، من به منظره بيچارگى و دريوزگى او نگاه مى كردم: ▪️«فواللّه الّذى لا اله الاّ هو لكم تطفا حتّى صارفحما و سار على وجه الماء»؛ ▪️سوگند به خدواند يكتا، شعله آتش خاموش نشد، تا اينكه به صورت ذغال در آمد و روى آب قرار گرفت. 📗 داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 مدینه، شام، کربلا، همه جا دشت بلای «بنت الحسین» هاست. 🌴 کربلا: ☀️ ماجرای نیمروز سکینه های حرم، آن وداع تلخ روز واقعه. و حسین که به زیر باران چشمان سکینه می سراید: ▪️سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي؛ مِنْكِ اَلْبُكَاءُ إِذَا اَلْحَمَامُ دَهَانِي ▪️لاَ تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً؛ مَا دَامَ مِنِّي اَلرُّوحُ فِي جُثْمَانِي ▪️وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي ؛ تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ اَلنِّسْوَانِ [۱] ▪️ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت. ▪️تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ▪️ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری. 🚩 به وقت شام: 🐪🐪 کاروان اسیران آل محمد، رستاخیز سرها و قلب شکسته اسیرها، چشمان بی حیا و دوباره قصه معصومیت از دست رفته بنت الحسین ها؛ خدایا مبادا! 👳🏼‍♂جوانمردی از راه می رسد. ❓بانو شما کیستید؟ 🌹سکینه دختر حسین! 👳🏼‍♂✋🏻 من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده و سخن او را شنیده‌ام. آیا از من کاری ساخته است؟ 🌹«ای سهل اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند». [۲] 🌴 اینک مدینه: 🌷 یادش بخیر، حسین(ع) می فرمود: «به جانت سوگند! خانه‌ای را که سکینه و رباب در آن باشند دوست دارم». [۳] 🏴 خانه همان خانه مهر است. اما بدون حسین. شام، مدینه، کربلا... همه جا دشت بلای «بنت الحسین» هاست. 📚 پی نوشت ها: ۱. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۱۰۹. ۲. خوارزمی، مقتل الحسین علیه‌السلام، ۱۴۱۸ ق، ص ۶۰- ۶۱. ۳. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج ۱۱ ص ۵۲۰ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
حادثه‏ اى عجيب از انتقال جنازه در عالم برزخ‏!! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🕌 سالهاى آغاز قرن سيزدهم بود، مرجع بزرگ تقليد آيت اللّه العظمى وحيد بهبهانى (ره) در كربلا سكونت داشت، و داراى حوزه درسى بود و شاگردان بسيارى داشت. (۱) ✋🏻 از شنيدنى‏ ها در اين عصر اينكه، يكى از شاگردان برجسته او به نام مولا محمد كاظم هزار جريبى نقل مى‏ كند: 💍 من در مجلس درس آيت آللّه وحيد بهبهانى در مجلس پائين صحن مقدس كربلا حضور داشتم، ناگاه مردى كه از زوار غريب بود، نزد آيت آللّه بهبهانى آمد و نشست و دست ايشان را بوسيد، و يك دستمال بسته كه در ميان آن طلاهاى زنانه بود نزد آيت آللّه بهبهانى نهاد و عرض كرد، اين طلاها را در هر جا كه صلاح ديديد، به مصرف برسانيد!! ❓آيت اللّه: اين طلاها از كجا به دست آمده، ماجرايش چيست؟ 🧔🏻‍♂ زائر غريب: اين طلاها، داستان عجيبى دارد: اگر اجازه بفرمائيد بيان كنم. ☝️🏻آيت آللّه: بيان كن. 🧔🏻‍♂✋🏻 زائر غريب: من از اهالى شيروان (يا دربند) هستم، به يكى از بلاد روسيه مسافرت كردم، و در آنجا تجارت و بازرگانى مى‏ نمودم، و ثروت كلانى به دست آوردم، در آنجا چشمم به دخترى زيبا افتاد، شيفته جمال او شدم و سرانجام از او خواستگارى كردم. 👩🏻 او گفت: من مسيحى هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسيحى شوى، حاضرم با تو ازدواج كنم. ❤️‍🔥 بسيار غمگين شدم، حيران بودم كه چه كنم، كارم به جائى رسيد كه تجارت و شغلم را رها ساختم و آن چنان پريشان بودم كه نزديك بود هلاك گردم، سرانجام تصميم گرفتم به آن دختر اعلام كنم كه مسيحى شده‏ ام. ✝ نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسيحى شدم، و از اسلام برائت جستم، و آنها پذيرفتند و سرانجام با آن دختر ازدواج نمودم. 🧔🏻‍♂ مدتى از اين ماجرا گذشت، ناگاه از عمل زشت خود، پشيمان شدم، و خود را سرزنش مى‏ كردم كه اين چه كارى بود كه نموده‏ ام، نه مى‏ توانستم به وطن باز گردم، و نه برايم ممكن بود كه به دستورهاى آئين مسيحيت عمل كنم. 🏴 در اين بحران، به ياد مصائب (عليه السلام) مى‏ افتادم و گريه مى‏ كردم و از اسلام چيزى جز حسين (عليه السلام) و رنجهاى او در راه اسلام، در قلبم جائى نداشت، زار زار مى‏ گريستم، همسرم با تعجب زياد از من مى‏پرسيد كه چرا گريه مى‏كنى؟ ✋🏻 من با توكل به خدا، حقيقت را به او گفتم: كه در مذهب اسلام باقى هستم، و گريه‏ ام به خاطر مصائب آقا امام حسين (عليه السلام) است. 👩🏻 همسرم همين كه نام شريف امام حسين (عليه السلام) را شنيد، نور اسلام در قلبش پرتو افكند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت مى‏ گريست. ☝️🏻روزى به او گفتم: بيا مخفيانه با هم به كربلا كنار قبر امام حسين(عليه السلام) برويم، تا در حرم آن حضرت، آشكارا اظهار اسلام كنى، او موافقت كرد، و با هم به فراهم كردن لوازم سفر، پرداختيم، در اين ميان او بيمار شد و در همان بيمارى از دنيا رفت!! ⚰ بستگان او جمع شدند و او را مطابق آئين مسيحيت همراه همه طلاها و زيورهائى كه داشت در قبرستان مسيحيان روسيه به خاك سپردند. ⛏ از فراق آن زن، بسيار محزون گشتم، تصميم گرفتم كه جسد او را از قبر بيرون آورده به شهرى ببرم و در قبرستان مسلمين دفن كنم، وقتى مخفيانه در دل شب، قبر را شكافتم، ديدم مردى با ريش تراشيده و سبيل كلفت، در آنجا مدفون است!! 🧔🏻‍♂ بسيار پريشان شده و تعجب كردم، در همان حال، خواب مرا فرا گرفت، در عالم خواب ديدم، شخصى به من مى‏ گويد: 🕌 شادمان باش كه فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به بردند و در آنجا در ميان صحن، طرف پائين پا، نزديك مناره كاشى، دفن كردند، و اين جسد را كه در اين قبر مى‏ بينى جسد فلان رباخوار است كه امروز او را در آنجا دفن كردند، و فرشتگان آن جسد را به اينجا آورده‏ اند، و زحمت حمل و نقل جنازه عيالت، از تو برداشته شد! 🐪🐫 بسيار خوشحال شدم و بى درنگ بار سفر بستم و به كربلا آمدم، و به توفيق الهى براى زيارت قبر شريف امام حسين (عليه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسيدم، آيا فلان روز (نام همان روز دفن همسرم) را به زبان آوردم در پاى مناره كاشى چه كسى را دفن كرديد؟ ✋🏻 گفتند: فلان رباخوار را! 🧔🏻‍♂ من قصه خودم را براى آنها باز گو كردم، آنها همان قبر را شكافتند، من وارد قبر شدم، ديدم عيالم در ميان لحد خوابيده است، همان دم زيورهاى او را كه طبق مذهب نصارى، با او دفن شده بود، بيرون آوردم، و به حضور شما رسيدم و تقديم مى‏ كنم، تا در آنچه صلاح دانستيد به مصرف برسانيد!! 💍 آيت آللّه بهبهانى (ره) آنها را گرفت و در راه تامين زندگى فقراى كربلا، به مصرف رسانيد. (۲)
پرتو اشراق
🕯 اقامه‌ عزا در خانه فاطمه عليهاالسلام براى امام حسين عليه السلام در زمان حیات 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📚 در كتاب مفتاح الجنة از كتاب كنزالغرائب روايت شده است كه روزى حضرت فاطمه عليها السلام براى دو نور ديدگان خود حسن و حسين عليهما السلام جامه تازه دوخته و به آن دو بزرگواران پوشاند. و آن ها را به خدمت جد بزرگوارشان فرستاده بود، جناب رسول صلى الله عليه و آله فرزندان دلبند خود را به كنار گرفته و ايشان را مى بوسيد، ناگاه نظر انورش بر جامه امام حسين عليه السلام افتاد ديد كه، گريبان جامه او تنگ است و از شدت تنگى در گرداگرد گلوى مباركش خطى سرخ پديد آمده است، بر خاطر مباركش گران آمده فى الفور دكمه جامه اش را گشوده و جاى خط را بوسيد و به آن نگاه مى كرد و غمگين و دلگير مى شد در همان حال جبرئيل به حكم رب جليل رسيد. ⚜ بعد از سلام عرض كرد: يا رسول الله، اين خط گريبان جامه حسين را ديده تحمل نكردى و غمگين شدى روزى باشد كه با خنجر جاى همين خط را مى برند، و با تيغ كين گلوى نازنينش را قطع كرده سر انورش را از بدن جدا مى نمايند... 💧 پس آن جناب از شنيدن اين كلام جانسوز بر مظلومى حسين گريه نمود، و جبرئيل هم در گريه حضرت را موافقت كرد، و گريه سر داد در آن حال فاطمه زهرا عليهاالسلام داخل گرديده و ديد كه پدر بزرگوارش ‍ گريان و پريشان است، عرض كرد: ⁉️ يا ابتا ديده ات هرگز گريان مباد، پدر سبب گريه شما چيست؟! 🌹فرمود: اى فاطمه به تو مى گويم، به شرط آن كه صبر نمايى اينك جبرئيل از طرف پروردگار عالم خبر آورده است كه حسين در با تيغ اهل جفا شربت شهادت خواهد نوشيد، و اعضاى بدن مباركش به ضرب شمشير و تير و نيزه پاره پاره خواهد شد... 🌷 جناب فاطمه عليها السلام از شنيدن اين خبر خود را بر خاك افكنده عرض كرد: يا ابتا اين مصيبت در چه وقت مى شود؟ 🌹 فرمود: وقتى كه هيچ يك از من و تو و پدر و برادرش حاضر نمى شويم. 🌷 جناب فاطمه عليهاالسلام از شنيدن اين سخن چنين گريست كه صداى گريه اش از حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله بلند شد، پس با ديده گريان عرض كرد: يا ابتا رخصت مرحمت فرما كه در حيات خودم تعزيه فرزند مظلومم را برپا كنم. 🌴 حضرت فرمود: آنچه كه خواهى بكن پس با دو ديده گريان داخل خانه شد، كه تعزيه حسين را برپا كند. 🏴 اول امر كرد كه در حجره ها پرده هاى سياه آويختند و در خانه صورت قبرى درست كردند، سياهى بر روى قبر كشيدند، اما به جهت اعلام زنان بنى هاشم فرستاده فرمود: 🌷 به زنان بنى هاشم از ما سلام برسان و بگو كه كه فاطمه دختر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله مى گويد اى زنان بنى هاشم و اى قربا در زارى با من موافقت كنيد. 🏴 پس زنان بنى هاشم با نوحه و ناله و گريه و فغان وقتى رسيدند، ديدند كه فاطمه زهرا عليها اسلام گيسوان عنبرين خود را پريشان كرده و لباس سياه در بر كرده و خود را بر روى قبر افكنده و مى گريد، و مى گويد: ▪️اى شهيد مادر، واى غريب مادر تو را در صحراى كربلا تشنه شهيد مى كنند، زنان بنى هاشم اين حالت را كه ديدند، يكبار همگى مقنعه ها از سر كشيده خود را بر روى قبر انداخته واغريبا و وامظلوما و واحسينا گويان مشغول گريه شدند، چنانكه اهل بيت در شام شوم در خانه يزيد پليد عزادارى كردند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. كشكول النور، ج ۲، ص ۷ به نقل از كتاب مفتاح الجنة. 📗 داستانهايي از انوار آسماني، ر- یوسفی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹عنايت حضرت زهرا (س) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🕌 در زمان حكومت عبدالرحمن عارف، جابر حداد استاندار مستبد منبر و روضه‌خوانى را به زبان‌هاى غير عربى در حرم مطهر سيّدالشهداء (ع) منع كرد كه منجر به تعطيلى مجالس حسينى (ع) در حرم آن حضرت گرديد. 🪑 مرحوم آيت الله سيّد محمّد كاظم قزوينى در همان ايّام روز نيمه شعبان در مدرسه «هندى» در برابر جمعيت زيادى به منبر رفته، پس از سخنرانى پيرامون امام عصر (ع) با شهامتى ستودنى خطاب به استاندار كربلا گفت: 🎙«امام حسين (ع) متعلق به همه دنياست و بايد با همه زبان‌ها بر آن حضرت مرثيه خوانى كرد و سوگوارى نمود. امروزه ميليون‌ها نفر در شرق و غرب عالم، براى سيّدالشهداء (ع) مجالس عزا برپا مى‌كنند در حالى كه تو اقامه عزا، در كنار قبر شريفش را منع مى‌كنى! اين فرمان چيزى جز خدمت به استعمارگرانى كه از (ع) وحشت دارند، نيست. شما بايد اين قانون را لغو كنى قبل از اينكه غضب الهى و خشم مردم تو را فرا گيرد!» 📞 وقتى خبر اين سخنان به استاندار مغرور و مستبد مى‌رسد، ناراحت و عصبانى شده، فوراً حكم تبعيد ايشان را به كركوك صادر مى‌كند. 👥👥 با شنيدن اين خبر، مردم به عنوان اعتراض در مقابل استاندارى تجمّع مى‌كنند و خواستار لغو حكم تبعيد مى‌شوند. استاندار وحشت كرده، در جمع مردم ظاهر نمى‌شود حكم به قوّت خود باقى مى‌ماند و نظام بعثى او را به كركوك تبعيد مى‌نمايد. 👌🏻حال بقيه ماجرا را از زبان سيّد بشنويم: 🪟«در كركوك وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده مى‌شد. 🌌 شب هنگام در حالى كه در تب شديدى مى‌سوختم، روبه روى پنجره ايستادم و با دلى شكسته خطاب به مادرم (س) عرضه داشتم: ✋🏻 «السلام عليك يا سيّدتى يا فاطمة الزهرا» تو خود خوب مى‌دانى كه مرا به خاطر دفاع از فرزند عزيزت «حسين (ع)» و سوگوارى در كنار قبر مطهّر او به اينجا تبعيد كرده‌اند. اگر عمل و دفاع من موجب رضايت شما مى‌باشد، لطف نموده، مرا از اين گرفتارى نجات دهيد!» 🌠 آن شب در رؤيايى راستين مادرم حضرت زهرا (س) را ديدم در حالى كه خندان و شادمان به سوى من مى‌آمد، با مهربانى و عطوفت، دو دست مباركش را به دو طرف صورتم نهاد و پيشانى‌ام را بوسيد. 🛌 ناگهان از خواب برخاستم و فهميدم كه صديقه طاهره (س) جهت نجات من و بازگشتم به كربلا شفاعت نموده است. 📃 فردا صبح خبر رسيد كه «طاهر يحيى» نخست وزير عراق به استاندار كربلا تلگراف زده و دستور لغو حكم تبعيد مرا صادر كرده است. 🔥 هنگامى كه خبر به جابر حداد رسيد، نمى‌دانست و نمى‌توانست كه از شدّت ناراحتى چه كند؟! زيرا او حكم تبعيد يك ساله مرا صادر كرده بود، در حالى كه تنها يك شب از اجراى آن حكم مى‌گذشت و به همين علّت استعفا كرد. 🕌 در پى شفاعت شفيعه محشر و تفسير كوثر، زهراى اطهر (س) علّامه قزوينى (ره) پيروزمندانه وارد كربلا شد و پس از مدتى به دنبال كودتايى، حكومت «عارف» سرنگون و جابر حداد نيز به اعدام محكوم شد. ☄ آرى «با آل على هر كه در افتاد ورافتاد». 🌟 حال كه سخن به اينجا رسيد، آوردن اين سخن نورانى از امام باقر (ع) در تأييد مطلب، سخت سازگار است. زيد شهيد فرمود: 🌹از برادرم امام باقر (ع) شنيدم كه او از پدرش امام سجّاد (ع) و او از پدرش امام حسين (ع) و او از پدرش على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‌فرمودند: 🔅«نحن بنو عبدالمطلب ما عادانا بيت الّا وقد حزب ولا عاوانا كلبٌ الّا وقد جرب و من لم يصدّق فليجرّب؛ 🔅ما فرزندان عبدالمطلب هستيم كه هيچ خانه‌اى با ما دشمنى نكرد مگر آنكه ويران شد و هيچ سگى بر ما بانگ بر نياورد مگر آنكه بيمارى «گرى» گرفت. هر كس باور ندارد مى‌تواند بيازمايد». 🗞 ماهنامه موعود، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر، جلد ۱۱۰، صفحه ۷ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
📿 نقش استغفار دوستان، در نجات گرفتاران در عالم برزخ‏ 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن و حلول 📚 علامه حاج ميرزا حسين نورى (رحمت الله عليه) صاحب مستدرك از يكى از علماى وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنين نقل مى‏ كند كه او گفت: ⚰ دوستى از علماى ربانى و وارسته به نام آخوند ملا جعفر داشتم، در زمان او، بيمارى واگير طاعون آمد، و افراد بسيارى بر اثر آن مردند، گروه بسيارى كه در معرض مرگ بودند، آخوند ملا جعفر را وصى خود قرار دادند، و از دنيا رفتند، آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شايسته برساند، ولى هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نيز دار فانى را وداع كرد و آن اموال حيف و ميل شد (گويا او در مصرف آن اموال، كوتاهى كرده بود، از اين رو با بار سنگين مسئوليت، اجل فرا رسيد و در كام مرگ افتاد). 🕌 ملا ابوالحسن مى‏ گويد: مدتى بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به مسافرت كردم، شبى در نزديك حرم (عليه السلام) خوابيدم و در عالم خواب مردى را ديدم كه زنجيرى به گردنش بسته‏ اند، و دو طرف زنجير به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سينه‏اش آويخته شده است (در تعجب و هراس فرو رفتم، خدايا اين بيچاره كيست كه اين گونه در عذاب سخت است) او تا مرا ديد به طرف من آمد، نگاه كردم ديدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است!! ⛓ بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگويد، آن دو نفر را زنجير را كشيدند، و از سخن گفتن، او جلوگيرى كردند، از مشاهده حال او، آن چنان وحشت نمودم كه سه بار نعره زدم، و از خواب بيدار شدم، از من پرسيد، چه شده چرا فرياد مى‏ كشى؟ 🕌 ماجرايى كه در خواب ديده بودم براى او تعريف كردم، سپس به حرم شريف امام حسين (عليه السلام) رفتم و در كنار مرقد منور آن حضرت براى نجات دوستم ملا جعفر، دعا كردم و استغفار و زارى نمودم، و سپس در همان سال براى انجام حج به مكه مشرف شدم، و بعد به مدينه رفتم و به زيارت قبر مقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليه السلام) و اولياء خدا پرداختم، ولى طولى نكشيد كه در مدينه، بيمار شدم، به گونه‏اى كه نمى‏ توانستم حركت كنم، از دوستانم درخواست كردم كه مرا به حمام ببرند و شست شو بدهند و لباسم را عوض كنند و آنگاه مرا به روضه مطهر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) حمل نمايند، تا در آنجا به راز و نياز بپردازم و شفايم را بگيرم. 🕌 دوستانم درخواستم را انجام دادند، هنگامى كه وارد حرم مطهر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شدم، بى هوش افتادم، وقتى كه به هوش آمدم مرا نزديك ضريح مقدس آن حضرت بردند، پس از زيارت، شفاى خود را از درگاه خداوند طلبيدم، و شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در مورد آخوند ملا جعفر درخواست نمودم، و همچنان به راز و نياز و گريه و استغفار مشغول بودم كه ناگهان احساس كردم كه بيماريم سبك شده و حالم رو به بهبودى است، به طورى كه خودم برخاستم و با پاى خود به خانه‏ ام باز گشتم. ⛰ پس از چند روز با دوستان كنار مرقد شريف شهداى احد رفتيم، در آنجا پس از زيارت، خواب مرا ربود، در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را ديدم كه با قيافه‏ اى شادان در حالى كه لباسهاى سفيد و زيبا در تن داشت، و عصائى در دستش بود، نزد من آمد و گفت: ✋🏻 مرحبا بالاخوه و الصدقه...؛ آفرين بر اين برادرى و صداقت و صميميت، كه در من روا داشتى، من در اين مدت (در عالم برزخ) با عذابها و بلاهاى سخت درگير بودم و تو از روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) بيرون نيامدى، مگر اينكه با دعاها و راز و نيازهاى خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نمودى، و خلاص كردى دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاكيزه نمودند و اين لباسهاى پاكيزه را رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به من اهداء نمود، و حضرت زهرا (سلام الله عليه) اين عبا را به من مرحمت فرمود، و اينك نزد تو آمده‏ ام، تا نجات خودم را به تو مژده بدهم، خوشحال باش كه با سلامتى به وطن باز مى‏ گردى، و همه افراد خانواده‏ ات به سلامت هستند. (۱) 💐 آرى اين است يك نمونه از هديه‏ هاى مومنين، به مومنانى كه از دنيا رفته‏ اند، بنابراين براى رهائى و نجات بستگان و دوستان خود در عالم برزخ، غافل نباشيم، كه قطعا راز و نياز و اعمال نيك ما، براى خلاصى گرفتاران، در عالم ، مفيد و موثر خواهد بود. 📚 پی نوشت: ۱. اقتباس از منتخب التواريخ، ص ۸۵۱. 📗 عالم برزخ در چند قدمى ما، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💧گريه پيامبر اسلام برای امام حسین علیه السلام در لحظات تولد آن حضرت 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📚 مرحوم شيخ صدوق (رضوان الله تعالي عليه) در كتاب شريف عيون اخبار الرضاء (عليه السلام) مي نويسد: ✋🏻 اسماء گويد: در سال بعد حسين (عليه السّلام) متولّد شد، رسول خدا (صلّی اللَّه عليه و آله) به سراغ او آمد و فرمود: 🌹 «ای اسماء فرزندم را بياور»، اسماء حسين را در حالي كه در پارچه سفيدي پيچيده شده بود به دست آن حضرت داد، و ايشان (صلّي اللَّه عليه و آله) در گوش راست او (عليه السّلام) اذان و در گوش چپش اقامه خواند، آنگاه او را در آغوش گرفت و گريست!! ❓اسماء گفت: پدر و مادرم فداي تو باد، گريه براى چيست و از چه رو مي گريی؟ 🌹حضرت فرمود: بر حال اين فرزندم مى گريم! ‼️عرض كردم يا رسول الله! او هم اكنون به دنيا آمده است! 🌹حضرت فرمود: «ستمكاران او را پس از من شهيد مى كنند، خدا شفاعت مرا نصيب آنان نگرداند». 🌹 آنگاه فرمود: «ای اسماء اين خبر را (كه او را مى كشند) به فاطمه نرسانيد، زيرا او تازه فارغ گشته است». 📚 عيون أخبارالرضا عليه السلام، ج ٢، ص ٢٩. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq