پرتو اشراق
⚰ حادثه اى عجيب از انتقال جنازه در عالم برزخ!!
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🕌 سالهاى آغاز قرن سيزدهم بود، مرجع بزرگ تقليد آيت اللّه العظمى وحيد بهبهانى (ره) در كربلا سكونت داشت، و داراى حوزه درسى بود و شاگردان بسيارى داشت. (۱)
✋🏻 از شنيدنى ها در اين عصر اينكه، يكى از شاگردان برجسته او به نام مولا محمد كاظم هزار جريبى نقل مى كند:
💍 من در مجلس درس آيت آللّه وحيد بهبهانى در مجلس پائين صحن مقدس كربلا حضور داشتم، ناگاه مردى كه از زوار غريب بود، نزد آيت آللّه بهبهانى آمد و نشست و دست ايشان را بوسيد، و يك دستمال بسته كه در ميان آن طلاهاى زنانه بود نزد آيت آللّه بهبهانى نهاد و عرض كرد، اين طلاها را در هر جا كه صلاح ديديد، به مصرف برسانيد!!
❓آيت اللّه: اين طلاها از كجا به دست آمده، ماجرايش چيست؟
🧔🏻♂ زائر غريب: اين طلاها، داستان عجيبى دارد: اگر اجازه بفرمائيد بيان كنم.
☝️🏻آيت آللّه: بيان كن.
🧔🏻♂✋🏻 زائر غريب: من از اهالى شيروان (يا دربند) هستم، به يكى از بلاد روسيه مسافرت كردم، و در آنجا تجارت و بازرگانى مى نمودم، و ثروت كلانى به دست آوردم، در آنجا چشمم به دخترى زيبا افتاد، شيفته جمال او شدم و سرانجام از او خواستگارى كردم.
👩🏻 او گفت: من مسيحى هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسيحى شوى، حاضرم با تو ازدواج كنم.
❤️🔥 بسيار غمگين شدم، حيران بودم كه چه كنم، كارم به جائى رسيد كه تجارت و شغلم را رها ساختم و آن چنان پريشان بودم كه نزديك بود هلاك گردم، سرانجام تصميم گرفتم به آن دختر اعلام كنم كه مسيحى شده ام.
✝ نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسيحى شدم، و از اسلام برائت جستم، و آنها پذيرفتند و سرانجام با آن دختر ازدواج نمودم.
🧔🏻♂ مدتى از اين ماجرا گذشت، ناگاه از عمل زشت خود، پشيمان شدم، و خود را سرزنش مى كردم كه اين چه كارى بود كه نموده ام، نه مى توانستم به وطن باز گردم، و نه برايم ممكن بود كه به دستورهاى آئين مسيحيت عمل كنم.
🏴 در اين بحران، به ياد مصائب #امام_حسين (عليه السلام) مى افتادم و گريه مى كردم و از اسلام چيزى جز حسين (عليه السلام) و رنجهاى او در راه اسلام، در قلبم جائى نداشت، زار زار مى گريستم، همسرم با تعجب زياد از من مىپرسيد كه چرا گريه مىكنى؟
✋🏻 من با توكل به خدا، حقيقت را به او گفتم: كه در مذهب اسلام باقى هستم، و گريه ام به خاطر مصائب آقا امام حسين (عليه السلام) است.
👩🏻 همسرم همين كه نام شريف امام حسين (عليه السلام) را شنيد، نور اسلام در قلبش پرتو افكند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت مى گريست.
☝️🏻روزى به او گفتم: بيا مخفيانه با هم به كربلا كنار قبر امام حسين(عليه السلام) برويم، تا در حرم آن حضرت، آشكارا اظهار اسلام كنى، او موافقت كرد، و با هم به فراهم كردن لوازم سفر، پرداختيم، در اين ميان او بيمار شد و در همان بيمارى از دنيا رفت!!
⚰ بستگان او جمع شدند و او را مطابق آئين مسيحيت همراه همه طلاها و زيورهائى كه داشت در قبرستان مسيحيان روسيه به خاك سپردند.
⛏ از فراق آن زن، بسيار محزون گشتم، تصميم گرفتم كه جسد او را از قبر بيرون آورده به شهرى ببرم و در قبرستان مسلمين دفن كنم، وقتى مخفيانه در دل شب، قبر را شكافتم، ديدم مردى با ريش تراشيده و سبيل كلفت، در آنجا مدفون است!!
🧔🏻♂ بسيار پريشان شده و تعجب كردم، در همان حال، خواب مرا فرا گرفت، در عالم خواب ديدم، شخصى به من مى گويد:
🕌 شادمان باش كه فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به #كربلا بردند و در آنجا در ميان صحن، طرف پائين پا، نزديك مناره كاشى، دفن كردند، و اين جسد را كه در اين قبر مى بينى جسد فلان رباخوار است كه امروز او را در آنجا دفن كردند، و فرشتگان آن جسد را به اينجا آورده اند، و زحمت حمل و نقل جنازه عيالت، از تو برداشته شد!
🐪🐫 بسيار خوشحال شدم و بى درنگ بار سفر بستم و به كربلا آمدم، و به توفيق الهى براى زيارت قبر شريف امام حسين (عليه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسيدم، آيا فلان روز (نام همان روز دفن همسرم) را به زبان آوردم در پاى مناره كاشى چه كسى را دفن كرديد؟
✋🏻 گفتند: فلان رباخوار را!
🧔🏻♂ من قصه خودم را براى آنها باز گو كردم، آنها همان قبر را شكافتند، من وارد قبر شدم، ديدم عيالم در ميان لحد خوابيده است، همان دم زيورهاى او را كه طبق مذهب نصارى، با او دفن شده بود، بيرون آوردم، و به حضور شما رسيدم و تقديم مى كنم، تا در آنچه صلاح دانستيد به مصرف برسانيد!!
💍 آيت آللّه بهبهانى (ره) آنها را گرفت و در راه تامين زندگى فقراى كربلا، به مصرف رسانيد. (۲)
پرتو اشراق
🕯 اقامه عزا در خانه فاطمه عليهاالسلام براى امام حسين عليه السلام در زمان حیات
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
📚 در كتاب مفتاح الجنة از كتاب كنزالغرائب روايت شده است كه روزى حضرت فاطمه عليها السلام براى دو نور ديدگان خود حسن و حسين عليهما السلام جامه تازه دوخته و به آن دو بزرگواران پوشاند. و آن ها را به خدمت جد بزرگوارشان فرستاده بود، جناب رسول صلى الله عليه و آله فرزندان دلبند خود را به كنار گرفته و ايشان را مى بوسيد، ناگاه نظر انورش بر جامه امام حسين عليه السلام افتاد ديد كه، گريبان جامه او تنگ است و از شدت تنگى در گرداگرد گلوى مباركش خطى سرخ پديد آمده است، بر خاطر مباركش گران آمده فى الفور دكمه جامه اش را گشوده و جاى خط را بوسيد و به آن نگاه مى كرد و غمگين و دلگير مى شد در همان حال جبرئيل به حكم رب جليل رسيد.
⚜ بعد از سلام عرض كرد: يا رسول الله، اين خط گريبان جامه حسين را ديده تحمل نكردى و غمگين شدى روزى باشد كه با خنجر جاى همين خط را مى برند، و با تيغ كين گلوى نازنينش را قطع كرده سر انورش را از بدن جدا مى نمايند...
💧 پس آن جناب از شنيدن اين كلام جانسوز بر مظلومى حسين گريه نمود، و جبرئيل هم در گريه حضرت را موافقت كرد، و گريه سر داد در آن حال فاطمه زهرا عليهاالسلام داخل گرديده و ديد كه پدر بزرگوارش گريان و پريشان است، عرض كرد:
⁉️ يا ابتا ديده ات هرگز گريان مباد، پدر سبب گريه شما چيست؟!
🌹فرمود: اى فاطمه به تو مى گويم، به شرط آن كه صبر نمايى اينك جبرئيل از طرف پروردگار عالم خبر آورده است كه حسين در #كربلا با تيغ اهل جفا شربت شهادت خواهد نوشيد، و اعضاى بدن مباركش به ضرب شمشير و تير و نيزه پاره پاره خواهد شد...
🌷 جناب فاطمه عليها السلام از شنيدن اين خبر خود را بر خاك افكنده عرض كرد: يا ابتا اين مصيبت در چه وقت مى شود؟
🌹 فرمود: وقتى كه هيچ يك از من و تو و پدر و برادرش حاضر نمى شويم.
🌷 جناب فاطمه عليهاالسلام از شنيدن اين سخن چنين گريست كه صداى گريه اش از حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله بلند شد، پس با ديده گريان عرض كرد: يا ابتا رخصت مرحمت فرما كه در حيات خودم تعزيه فرزند مظلومم را برپا كنم.
🌴 حضرت فرمود: آنچه كه خواهى بكن پس با دو ديده گريان داخل خانه شد، كه تعزيه حسين را برپا كند.
🏴 اول امر كرد كه در حجره ها پرده هاى سياه آويختند و در خانه صورت قبرى درست كردند، سياهى بر روى قبر كشيدند، اما به جهت اعلام زنان بنى هاشم فرستاده فرمود:
🌷 به زنان بنى هاشم از ما سلام برسان و بگو كه كه فاطمه دختر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله مى گويد اى زنان بنى هاشم و اى قربا در زارى با من موافقت كنيد.
🏴 پس زنان بنى هاشم با نوحه و ناله و گريه و فغان وقتى رسيدند، ديدند كه فاطمه زهرا عليها اسلام گيسوان عنبرين خود را پريشان كرده و لباس سياه در بر كرده و خود را بر روى قبر افكنده و مى گريد، و مى گويد:
▪️اى شهيد مادر، واى غريب مادر تو را در صحراى كربلا تشنه شهيد مى كنند، زنان بنى هاشم اين حالت را كه ديدند، يكبار همگى مقنعه ها از سر كشيده خود را بر روى قبر انداخته واغريبا و وامظلوما و واحسينا گويان مشغول گريه شدند، چنانكه اهل بيت در شام شوم در خانه يزيد پليد عزادارى كردند. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. كشكول النور، ج ۲، ص ۷ به نقل از كتاب مفتاح الجنة.
📗 داستانهايي از انوار آسماني، ر- یوسفی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
#حضرت_زهرا
#امام_حسین
#بانـوے_همـیـشہ
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#فاطمیه_سلام_الله_علیها
پرتو اشراق
🌹عنايت حضرت زهرا (س)
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🕌 در زمان حكومت عبدالرحمن عارف، جابر حداد استاندار مستبد #كربلا منبر و روضهخوانى را به زبانهاى غير عربى در حرم مطهر سيّدالشهداء (ع) منع كرد كه منجر به تعطيلى مجالس حسينى (ع) در حرم آن حضرت گرديد.
🪑 مرحوم آيت الله سيّد محمّد كاظم قزوينى در همان ايّام روز نيمه شعبان در مدرسه «هندى» در برابر جمعيت زيادى به منبر رفته، پس از سخنرانى پيرامون امام عصر (ع) با شهامتى ستودنى خطاب به استاندار كربلا گفت:
🎙«امام حسين (ع) متعلق به همه دنياست و بايد با همه زبانها بر آن حضرت مرثيه خوانى كرد و سوگوارى نمود. امروزه ميليونها نفر در شرق و غرب عالم، براى سيّدالشهداء (ع) مجالس عزا برپا مىكنند در حالى كه تو اقامه عزا، در كنار قبر شريفش را منع مىكنى! اين فرمان چيزى جز خدمت به استعمارگرانى كه از #امام_حسين (ع) وحشت دارند، نيست. شما بايد اين قانون را لغو كنى قبل از اينكه غضب الهى و خشم مردم تو را فرا گيرد!»
📞 وقتى خبر اين سخنان به استاندار مغرور و مستبد مىرسد، ناراحت و عصبانى شده، فوراً حكم تبعيد ايشان را به كركوك صادر مىكند.
👥👥 با شنيدن اين خبر، مردم به عنوان اعتراض در مقابل استاندارى تجمّع مىكنند و خواستار لغو حكم تبعيد مىشوند. استاندار وحشت كرده، در جمع مردم ظاهر نمىشود حكم به قوّت خود باقى مىماند و نظام بعثى او را به كركوك تبعيد مىنمايد.
👌🏻حال بقيه ماجرا را از زبان سيّد بشنويم:
🪟«در كركوك وارد مسافرخانه شدم. پنجره اتاق من رو به صحرا گشوده مىشد.
🌌 شب هنگام در حالى كه در تب شديدى مىسوختم، روبه روى پنجره ايستادم و با دلى شكسته خطاب به مادرم #حضرت_زهرا (س) عرضه داشتم:
✋🏻 «السلام عليك يا سيّدتى يا فاطمة الزهرا» تو خود خوب مىدانى كه مرا به خاطر دفاع از فرزند عزيزت «حسين (ع)» و سوگوارى در كنار قبر مطهّر او به اينجا تبعيد كردهاند. اگر عمل و دفاع من موجب رضايت شما مىباشد، لطف نموده، مرا از اين گرفتارى نجات دهيد!»
🌠 آن شب در رؤيايى راستين مادرم حضرت زهرا (س) را ديدم در حالى كه خندان و شادمان به سوى من مىآمد، با مهربانى و عطوفت، دو دست مباركش را به دو طرف صورتم نهاد و پيشانىام را بوسيد.
🛌 ناگهان از خواب برخاستم و فهميدم كه صديقه طاهره (س) جهت نجات من و بازگشتم به كربلا شفاعت نموده است.
📃 فردا صبح خبر رسيد كه «طاهر يحيى» نخست وزير عراق به استاندار كربلا تلگراف زده و دستور لغو حكم تبعيد مرا صادر كرده است.
🔥 هنگامى كه خبر به جابر حداد رسيد، نمىدانست و نمىتوانست كه از شدّت ناراحتى چه كند؟! زيرا او حكم تبعيد يك ساله مرا صادر كرده بود، در حالى كه تنها يك شب از اجراى آن حكم مىگذشت و به همين علّت استعفا كرد.
🕌 در پى شفاعت شفيعه محشر و تفسير كوثر، زهراى اطهر (س) علّامه قزوينى (ره) پيروزمندانه وارد كربلا شد و پس از مدتى به دنبال كودتايى، حكومت «عارف» سرنگون و جابر حداد نيز به اعدام محكوم شد.
☄ آرى «با آل على هر كه در افتاد ورافتاد».
🌟 حال كه سخن به اينجا رسيد، آوردن اين سخن نورانى از امام باقر (ع) در تأييد مطلب، سخت سازگار است. زيد شهيد فرمود:
🌹از برادرم امام باقر (ع) شنيدم كه او از پدرش امام سجّاد (ع) و او از پدرش امام حسين (ع) و او از پدرش على بن ابى طالب (ع) نقل كرد كه فرمود: من از رسول خدا (ص) شنيدم كه مىفرمودند:
🔅«نحن بنو عبدالمطلب ما عادانا بيت الّا وقد حزب ولا عاوانا كلبٌ الّا وقد جرب و من لم يصدّق فليجرّب؛
🔅ما فرزندان عبدالمطلب هستيم كه هيچ خانهاى با ما دشمنى نكرد مگر آنكه ويران شد و هيچ سگى بر ما بانگ بر نياورد مگر آنكه بيمارى «گرى» گرفت. هر كس باور ندارد مىتواند بيازمايد».
🗞 ماهنامه موعود، مؤسسه فرهنگى هنرى موعود عصر، جلد ۱۱۰، صفحه ۷
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
📿 نقش استغفار دوستان، در نجات گرفتاران در عالم برزخ
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن و حلول #ماه_شعبان
📚 علامه حاج ميرزا حسين نورى (رحمت الله عليه) صاحب مستدرك از يكى از علماى وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنين نقل مى كند كه او گفت:
⚰ دوستى از علماى ربانى و وارسته به نام آخوند ملا جعفر داشتم، در زمان او، بيمارى واگير طاعون آمد، و افراد بسيارى بر اثر آن مردند، گروه بسيارى كه در معرض مرگ بودند، آخوند ملا جعفر را وصى خود قرار دادند، و از دنيا رفتند، آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شايسته برساند، ولى هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نيز دار فانى را وداع كرد و آن اموال حيف و ميل شد (گويا او در مصرف آن اموال، كوتاهى كرده بود، از اين رو با بار سنگين مسئوليت، اجل فرا رسيد و در كام مرگ افتاد).
🕌 ملا ابوالحسن مى گويد: مدتى بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به #كربلا مسافرت كردم، شبى در نزديك حرم #امام_حسين (عليه السلام) خوابيدم و در عالم خواب مردى را ديدم كه زنجيرى به گردنش بسته اند، و دو طرف زنجير به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سينهاش آويخته شده است (در تعجب و هراس فرو رفتم، خدايا اين بيچاره كيست كه اين گونه در عذاب سخت است) او تا مرا ديد به طرف من آمد، نگاه كردم ديدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است!!
⛓ بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگويد، آن دو نفر را زنجير را كشيدند، و از سخن گفتن، او جلوگيرى كردند، از مشاهده حال او، آن چنان وحشت نمودم كه سه بار نعره زدم، و از خواب بيدار شدم، از من پرسيد، چه شده چرا فرياد مى كشى؟
🕌 ماجرايى كه در خواب ديده بودم براى او تعريف كردم، سپس به حرم شريف امام حسين (عليه السلام) رفتم و در كنار مرقد منور آن حضرت براى نجات دوستم ملا جعفر، دعا كردم و استغفار و زارى نمودم، و سپس در همان سال براى انجام حج به مكه مشرف شدم، و بعد به مدينه رفتم و به زيارت قبر مقدس رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار (عليه السلام) و اولياء خدا پرداختم، ولى طولى نكشيد كه در مدينه، بيمار شدم، به گونهاى كه نمى توانستم حركت كنم، از دوستانم درخواست كردم كه مرا به حمام ببرند و شست شو بدهند و لباسم را عوض كنند و آنگاه مرا به روضه مطهر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) حمل نمايند، تا در آنجا به راز و نياز بپردازم و شفايم را بگيرم.
🕌 دوستانم درخواستم را انجام دادند، هنگامى كه وارد حرم مطهر رسول خدا(صلى الله عليه و آله) شدم، بى هوش افتادم، وقتى كه به هوش آمدم مرا نزديك ضريح مقدس آن حضرت بردند، پس از زيارت، شفاى خود را از درگاه خداوند طلبيدم، و شفاعت پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در مورد آخوند ملا جعفر درخواست نمودم، و همچنان به راز و نياز و گريه و استغفار مشغول بودم كه ناگهان احساس كردم كه بيماريم سبك شده و حالم رو به بهبودى است، به طورى كه خودم برخاستم و با پاى خود به خانه ام باز گشتم.
⛰ پس از چند روز با دوستان كنار مرقد شريف شهداى احد رفتيم، در آنجا پس از زيارت، خواب مرا ربود، در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را ديدم كه با قيافه اى شادان در حالى كه لباسهاى سفيد و زيبا در تن داشت، و عصائى در دستش بود، نزد من آمد و گفت:
✋🏻 مرحبا بالاخوه و الصدقه...؛ آفرين بر اين برادرى و صداقت و صميميت، كه در من روا داشتى، من در اين مدت (در عالم برزخ) با عذابها و بلاهاى سخت درگير بودم و تو از روضه مطهر رسول اكرم(صلى الله عليه و آله) بيرون نيامدى، مگر اينكه با دعاها و راز و نيازهاى خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلى الله عليه و آله) نمودى، و خلاص كردى دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاكيزه نمودند و اين لباسهاى پاكيزه را رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به من اهداء نمود، و حضرت زهرا (سلام الله عليه) اين عبا را به من مرحمت فرمود، و اينك نزد تو آمده ام، تا نجات خودم را به تو مژده بدهم، خوشحال باش كه با سلامتى به وطن باز مى گردى، و همه افراد خانواده ات به سلامت هستند. (۱)
💐 آرى اين است يك نمونه از هديه هاى مومنين، به مومنانى كه از دنيا رفته اند، بنابراين براى رهائى و نجات بستگان و دوستان خود در عالم برزخ، غافل نباشيم، كه قطعا راز و نياز و اعمال نيك ما، براى خلاصى گرفتاران، در عالم #برزخ، مفيد و موثر خواهد بود.
📚 پی نوشت:
۱. اقتباس از منتخب التواريخ، ص ۸۵۱.
📗 عالم برزخ در چند قدمى ما، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#کرامات
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
💧گريه پيامبر اسلام برای امام حسین علیه السلام در لحظات تولد آن حضرت
🌷 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
📚 مرحوم شيخ صدوق (رضوان الله تعالي عليه) در كتاب شريف عيون اخبار الرضاء (عليه السلام) مي نويسد:
✋🏻 اسماء گويد: در سال بعد حسين (عليه السّلام) متولّد شد، رسول خدا (صلّی اللَّه عليه و آله) به سراغ او آمد و فرمود:
🌹 «ای اسماء فرزندم را بياور»، اسماء حسين را در حالي كه در پارچه سفيدي پيچيده شده بود به دست آن حضرت داد، و ايشان (صلّي اللَّه عليه و آله) در گوش راست او (عليه السّلام) اذان و در گوش چپش اقامه خواند، آنگاه او را در آغوش گرفت و گريست!!
❓اسماء گفت: پدر و مادرم فداي تو باد، گريه براى چيست و از چه رو مي گريی؟
🌹حضرت فرمود: بر حال اين فرزندم مى گريم!
‼️عرض كردم يا رسول الله! او هم اكنون به دنيا آمده است!
🌹حضرت فرمود: «ستمكاران او را پس از من شهيد مى كنند، خدا شفاعت مرا نصيب آنان نگرداند».
🌹 آنگاه فرمود: «ای اسماء اين خبر را (كه او را مى كشند) به فاطمه نرسانيد، زيرا او تازه فارغ گشته است».
📚 عيون أخبارالرضا عليه السلام، ج ٢، ص ٢٩.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_امام_حسین
#امام_حسین
#پیشگویی
#عاشورا
#روایت
#کربلا
پرتو اشراق
🌙 تشرف آقا سيد مهدى قزوينى در شب عيد فطر
⚜ عالم كامل، آقا سيد مهدى قزوينى فرمود:
🕌 سالى براى زيارت فطريه (شب #عيد_فطر) وارد #كربلا شدم و در شب سى ام، كه احتمال شب عيد در آن مـى رفـت، نـزديك غروب، هنگامى كه اگر بنا بود شب عيد هم باشد، در آن وقت هلالى ديده نـمـى شود، در حرم مطهر بالاى سر مقدس بودم.
🧔🏻♂ شخصى از من سؤال كرد: آيا امشب، شب زيارت مـى بـاشـد؟ (و مـقـصودش آن بود كه آيا امشب شب عيد است و ماه ناقص مى باشد تا آن كه اعمال زيارت شب عيد را به جا آورد، يا آن كه شب آخر #ماه_رمضان است!)
☝️🏻مـن در جـواب گـفـتم: احتمال دارد امشب شب عيد باشد، ولى معلوم نيست كه عيد ثابت شود!!
👤 ناگاه ديدم شخص بزرگوارى كه به هيئت بزرگان عرب بود، با مهابت و جلالت نزد من ايستاده اسـت!
👤👤 ايشان با دو نفر ديگر كه در هيبت و جلالت از ديگران ممتاز بودند، در آنجا تشريف داشت.
👤 آن شخص به زبان فصيح كه از اهل اين اعصار و زمانها بى سابقه است، در جواب سؤال كننده فرمود:
🔅«نعم هذه الليلة ليلة الزيارة»؛ «آری، امشب شب عيد و شب زيارت است».
👂🏻وقتى اين سخن را از او شنيدم كه بدون تزلزل و ترديد، عيد را اعلام فرمود، به او گفتم:
❓عيد بودن امـشـب را از كـجا مى گوييد؟ آيا به گفته منجم و تقويم اعتماد كرده ايد يا دليل ديگرى براى آن داريد؟
👤 اعتناى درستى به من نكرد، مگر همين قدر كه فرمود:
🔅«اقول لك هذه الليلة ليلة الزيارة»؛ به تو مى گويم امشب شب زيارتى است!
🕌 اين را گفت و با آن دو نفر به سوى در حرم به راه افتاد.
💭 وقـتى از من جدا شدند گويا الان به خود آمده باشم، با خود گفتم اين جلالت و مهابت معمولا از كـسـى ديـده نشده است و اين طور مكالمه و خبر دادنها از غيب، از غير بزرگان دين و اهل اسرار انـجـام نمى شود، لذا با عجله هر چه تمامتر ايشان را دنبال كردم و بيرون آمدم، اما آنها را نديدم!!
✋🏻 از خـدامى كه كنار در بودند پرسيدم: اين سه نفر كه فلان لباس و فلان شكل را داشتند و الان بيرون آمدند كجا رفتند؟!
👥 گـفـتـند: ما چنين اشخاصى را كه مى گويى، نديده ايم!!
🕌 با وجود آنكه معمولا نمى شود كسى از زوار، مخصوصا اگر امتيازى بر ديگران داشته باشد، داخل صحن يا ايوان يا رواق يا حرم شود و خدام او را نبينند، بلكه غالبا آنها مى دانند كه اهل كجا و چه كاره اند و از منازل هر يك اطلاع دارند و حـتـى پـيش از ورود اشراف و بزرگان به حرم، مطلع مى شوند و مى دانند كه چه وقت و از كجا وارد مـى شـونـد. چـنانكه هر كس بر عادت خدام اطلاع داشته باشد، اينها را مى داند.
🕰 به علاوه زمانى نگذشته بود كه ايشان رفته بودند.
🕌 بالأخره از در خـارج شـدم و از خدامى كه در رواق و بين البابين بودند پرسيدم و همان جواب را شنيدم!
👞 همچنين در ايوان و كفشدارى گشتم، اما اثرى ديده نشد، با اين كه هر يك از زوار ناگزير بايد از جلوى كفشدارى بگذرند.
🕌 بـاز بـرگـشتم و رواق و حجره ها را گردش نمودم و از ساكنين و ملازمين آنها، يعنى قراء قرآن و خدام و غيره پرسيدم، ولى به همان ترتيب خبرى از سه نفر بدست نيامد.
🌙 از طـرفـى در اواخر آن شب و روز بعد معلوم شد كه شب، شب عيد و زيارت بوده است، بنابراين از مشاهده اين امور و تصديق قلبى، يقين كردم كه به غير از آن بزرگوار، يعنى حضرت بقيت اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشريف كس ديگرى نبوده است. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. العبقری الحسان، ج ۲، ص ۹۱، س ۳۰.
📔 برکات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، خلاصه العبقری الحسان
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#داستانک_مهدوی
#تشرفات
#کرامات
پرتو اشراق
🌴 داستان های شگفت انگیز انبیاء و زیارت زمین کربلا
🩸 انبیاء سلف به برکت اینکه زمین #کربلا مدفن حضرت أباعبداللّه می شود، آنجا را زیارت کردند و به جهت موافقت #امام_حسین علیه السلام آنجا خون از بدنشان جاری شده است. و مأمور بودند که در این زمینه گریه کنند و گریه هم کردند که روایات فراوان است در این زمینه.
1⃣ حضرت آدم علیه السلام وقتی آمد از زمین کربلا عبور کند، تا رسید به زمین کربلا غمگین شد وقتی به محل شهادت امام حسین علیه السلام رسید پایش لغزید و بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد.
سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد خدایا آیا گناهی از من سر زده؟
وحی آمد که فرزندت حسین در این مکان به شهادت می رسد و خون تو به جهت موافقت با خون حسین علیه السلام است.
آدم گفت آیا حسین نبی است؟
خطاب آمد نه او سبط محمد صلی الله علیه و آله است
آدم گفت: قاتل حسین کیست!؟
وحی آمد که یزید ملعون اهل آسمان و زمین. (۱)
2⃣ حضرت نوح علیه السلام وقتی با کشتی سفر می کرد به زمین کربلا که رسید دریا طوفان شد و نوح ترسید از غرق شدن!
علت را از خدا پرسید! جبرئیل نازل شد و فرمود: در این محل حسین علیه السلام فرزند زاده محمد صلی الله علیه و آله خاتم الانبیاء کشته می شود.
نوح سؤال کرد از قاتل حسین علیه السلام
جبرئیل فرمود: قاتل او لعین هفت زمین و هفت آسمان است.
نوح ۴ مرتبه لعنت فرستاد تا اینکه کشتی آرام گرفت. (۲)
3⃣ چون حضرت ابراهیم از کربلا عبور کرد پای اسبش لغزید و افتاد روی زمین سرش شکست و خون جاری شد!
عرض کرد خدایا چه گناهی از من سر زد که اینگونه مبتلا شدم؟!
جبرئیل نازل شد و فرمود: در این زمین زاده رسول خدا خاتم انبیاء کشته می شود و خون تو به جهت موافقت آن عزیز است. (۳)
4⃣ وقتی که اسماعیل گوسفندان خود را به کنار فرات برده بود، چوپان به او گفت که چند روز است گوسفندان آب نمی آشامند!!
اسماعیل سبب و علت را از خدا پرسید؟
جبرئیل نازل شد و گفت ای اسماعیل از گوسفندان خودت سؤال کن!
گوسفندان به زبان فصیح گفتند که فرزند پیامبر خاتم و سبط محمد صلی الله علیه و آله کشته می شود اینجا عطشان و تشنه، و ما به خاطر حزن و همدردی با حسین علیه السلام آب نمی خوریم. (۴)
5⃣ روزی موسی با یوشع بن نون سیر می کردند وقتی به زمین کربلا رسید کفش آن جناب پاره و بند آن باز شد و خار به پای موسی خورد و خون جاری گشت!
علت را پرسید وحی آمد که در این موضع حسین علیه السلام کشته می شود و خون تو به جهت موافقت خون حسین علیه السلام جاری گشت. (۵)
6⃣ حضرت سلیمان بر فرش سوار بود و در هوا سیر می کرد روزی هنگامی که در حرکت بود به زمین کربلا رسید باد بساط او را سه دفعه دور داد. به طوری که سلیمان ترسید سقوط کند باد آرام شد و فرش در زمین کربلا فرود آمد!
از باد علت را سؤال کرد! باد گفت در این محل حسین علیه السلام کشته می شود.
پرسید حسین علیه السلام کیست؟ باد گفت سبط پیامبر مختار محمد صلی الله علیه و آله است. (۶)
7⃣ روایت شده که حضرت عیسی با حواریون در بیابان در حال رفتن بودند که به زمین کربلا رسیدند و دیدند که شیری خشمگین و ناراحت راه را گرفته پس حضرت عیسی جلو رفتند و گفتند چرا در این راه نشسته ای و نمی گذاری که ما عبور کنیم؟!
پس شیر با زبان فصیح گفت: من راه را برای شما باز نمی کنم تا اینکه قاتل امام حسین علیه السلام را که یزید است لعن کنید پس عیسی علیه السلام گفت که حسین کیست.
شیر گفت او فرزند حضرت محمد صلی الله علیه و آله که پیغمبر امی (درس نخوانده) می باشد و پسر علی علیه السلام که ولی رسول خدا است می باشد. (۷)
📚 پی نوشت ها:
۱. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۲- العوالم، الامام الحسین، ص ۱۰۱، ح ۱.
۲. بحارالأنوار، ۴۰، ص ۲۴۳- ۳۸؛ العوالم، الامام الحسین علیه السلام: ۱۲۰، ص ۳.
۳. بحارالأنوار، ۴۰، ص ۲۴۳- ۳۹؛ العوام: الامام الحسین علیه السلام: ۱۰۲، ص ۳.
۴. بحارالأنوار، ۴۰، ص ۲۴۳- ۴۰؛ العوالم: الامام الحسین علیه السلام: ۱۰۲، ص ۴.
۵. بحارالأنوار، ۴۰، ص ۲۴۴- ۴۱؛ العوالم: الامام الحسین علیه السلام: ۱۰۳، ص ۵.
۶. بحارالأنوار، ۴۰، ص ۲۴۴ - ۴۲؛ العوالم: الامام الحسین علیه السلام: ۱۰۳، ص ۶.
۷. بحارالأنوار، ۴۴، ص ۲۴۴، ص ۴۳؛ العوالم: الامام الحسین علیه السلام: ۱۰۳، ص ۷.
📗 آثار و برکات تربت امام حسین (ع)، سید حسن سیدی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌷 ترسيم شکوهمند سلحشوری ياران امام حسين (ع) از زبان دشمن
⚔ شخصى در سپاه عمر سعد در #كربلا بود و در كشتن شهداى كربلا، شركت داشت و مردى از او پرسيد:
👈🏽 واى بر تو چگونه راضى شديد تا فرزندان رسول خدا (ص) را در كربلا بكشيد؟!
🔥 او در پاسخ گفت: سنگ در دندان تو باد، اگر تو هم در كربلا بودى همان كار را كه ما مى كرديم، تو هم انجام مى دادى، گروهى (از ياران #امام_حسين عليه السلام) بر سر ما ريختند، دستهايشان بر قبضه شمشير بود، مانند شير درنده، سواران ما را از چپ و راست بهم مى ماليدند، و خود را به مرگ مى انداختند، به آنها امان مى داديم نمى پذيرند، و به ثروت دنيا ميل نداشتند، مى خواستند يا از آبشور مرگ بنوشند و يا بر مرگ چيره گردند، و اگر ما دست از آنها مى كشيديم جان همه افراد سپاه را گرفته بودند!!
🔥 سپس گفت:
👈🏽 فما كنّا فاعلين لا ام لك: اى مادر مرده! اگر جلو آنها را نمى گرفتيم، چه مى شد و چه مى كرديم جز اينكه همه ما نابود شويم؟
✍🏻 از شگفتي ها اينكه: در جريان جنگ تحميلى عراق بر #ايران، وقتى كه از وزير خارجه عراق پرسيدند: چرا شما دست به بمباران شيميائى زديد؟
در پاسخ گفت: سپاهان ايران آنچنان هجوم مى آوردند كه سر از پا نمى شناختند، اگر ما اين كار نمى كرديم، چگونه مى توانستيم جلو يورش هاى آنها را بگيريم؟!
⏳ آرى تاريخ تكرار مى شود، سپاهان سلحشور ايران، از مكتب شهداى كربلا، درس سلحشورى و شهادت آموخته بودند، كه همچون آنها بر دشمن يورش مى بردند كه گوئى مرگ را به دوش مى كشند و از هيچ چيز باكى ندارند، دشمن زبون در برابر آن مردان دلير چه مى توانست كند جز اينكه با شيميائى به جنگ آنها آيد!
📚 داستان دوستان، جلد چهارم، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#عاشورا
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
❤️🔥 مادران نظاره گر شهادت فرزند در واقعه عاشورا
⛺️ در #كربلا مادر ٩ نفر از شهداء در خيمه گاه حسينى حضور داشتند و نظاره گر شهادت و جان دادن فرزندشان بودند:
🔳 ۱ ـ عـبدالله بن الحسين (على اصغر) طفل شيرخوار حسين مادرش رباب دختر امرا القيس جلو خيمه گاه شهادت و جان دادن على اصغرش را تماشا مى كرد.
🔳 ۲ـ عون فرزند عبدالله جعفر كه مادرش زينب دختر اميرالمؤمنين جلو خيمه ايستاده و شهادت فرزندش را تماشا مى نمود.
🔳 ۳ ـ رمله مادر قاسم بن الحسن نظاره گر جنگيدن و شهادت فرزندش بود.
🔳 ۴ ـ عـبدالله بن الحسن كودك يازده ساله امـام حسن مـادرش بنت السّليل بجليّه در خيمه ايستاده و شهادت فرزندش را در دامن عمو مشاهده مى كرد.
🔳 ۵ ـ رقیه دختر اميرالمؤمنين خـواهر ابى عـبدالله همـسر مـسلم بن عقيل شهادت فرزندش عبدالله بن مسلم را نظاره گر بود.
🔳 ۶ـ مـحمـد بن ابى سعـيد بن عقيل مادرش در خيمه نظاره مى كرد كه فرزندش هراسان از خيمه بيرون دويد ترسان و لرزان به اين طرف و آنطرف نظر مى كرد كه ناگاه لقيط يا هانى بن ثبيط او را دو نيمه كرد.
💻 ۷ ـ عـمـرو بن جناده كه به امر مادر در جنگ دشمنان حسين رفت مادرش نظاره گر بود كه دشمـن پـس از فـرزندش سر او را به طرف مـادر پـرتاب نمود و او سر فرزندش را برداشتـه و يكى از سپـاهيان عـمـر سعـد را هدف قـرار داد و او را به جهنم واصل كرد.
🔳 ۸ ـ مـادر عـبدالله بن عمير كلبى فرزندش را به جهاد تشويق مى كرد و او مى جنگيد تا به شهادت رسيد و مادر تماشا مى كرد.
🔳 ۹ ـ بنابه گفته بعضى از مورخين مادر حضرت على اكبر در كربلا حضور داشته و نظاره گر شهادت فرزندش على اكبر بوده است. (۱)
❤️🔥 هفت نفر در كربلا شهيد شدند كه پدرانشان نيز با آنها به شهادت رسيدند:
🔳 ۱- حضرت على اكبر
🔳 ۲- جناب عبدالله بن الحسين على اصغر
🔳 ۳- ـ عمرو بن جناده و پدرش جنادة بن حارث سلمانى .
🔳 ۴ و ۵ ـ عـبدالله و عـبيدالله فـرزندان يزيد عبدى با پدرشان شهيد شدند.
🔳 ۶ ـ عـبدالرحمـان بن مـسعـود پـدرش مـسعود بن حجاج تميمى، اين پدر و پسر از معاريف شيعـيان كوفـه و از شجاعان بنام بودند كه از كوفه با سپاه عمر سعد به كربلا آمدند، و قبل از روز عاشورا به حسين پيوستند و صبح عاشورا در حمله اولى شهيد شدند.
🔳 ۷ ـ مـجمـع بن عـبدالله عائذى و فرزندش عائذبن مجمع، عبدالله پدر مجمع از صحابه رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و مجمع از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام بوده كه پـدر و پسر به همراه نافع بن هلال و عمرو بن خالد صيداوى در عذيب هجانات خدمت امام رسيدند كه شرحش گذشت. (۲)
🥀 پنج نفر قبل از بلوغ که به شهادت رسيدند
🩸 در روز عاشورا پنج نفر اطفال كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بودند شهيد شدند:
🔳 ۱ـ حضرت عـبدالله بن الحسين عـلى اصغـر كه در حال شيرخوارگى به شهادت رسيد.
🔳 ۲ ـ عبدالله بن الحسين در سن يازده سالگى شهيد شدد.
🔳 ۳ ـ محمد بن ابى سعيد بن عقيل
🔳 ۴ ـ قاسم بن الحسن كه در سن سيزده سالگى بوده است.
🔳 ۵ـ عمرو بن جناده كه داستانش گذشت. (۳)
📚 پی نوشت ها:
۱. ابصارالعين، ص ۱۳۰.
۲- ابصارالعين، ص ۸۵ و ۱۱۲ و ۱۲۹.
۳- ابصارالعين ص ۱۳۰.
📗 آنچه در كربلا گذشت، (از مدينه تا كربلا)، آيت الله محمد على عالمى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#امام_حسین
#عاشورا
#روایت
🌸 #یا_صاحب_الزمان
🎒 تعجیل فرج شده است ورد لب ما
🏴 در جادهی سر سبز طریق العلما
🏴 مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور
🎒 با حرکت مشایهی تا کرب و بلا
🖊 محمد جواد منوچهری
🤲🏻 ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شعر_انتظار
#اربعین
#کربلا
📑 #ورق_بزنید
🚘 سفر ایمن به کربلا با رعایت چند نکته خودرویی
⚠️ اگر شما هم با خودرو عازم #کربلا هستید این موارد را باید رعایت کنید تا سفر ایمن داشته باشید
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#اربعین
پرتو اشراق
🌹 اگر زينب (سلام الله علیها) نبود
🏴 به مناسبت ابام اسارت آلالله علیهم صلوات الله در شام ویران
📗 استاد توفيق ابوعلم، رئيس هيات مديره مسجد نفيسه خاتون و معاون اول وزارت دادگسترى مصر در كتاب (فاطمه زهرا سلام الله علیها) درباره زينب (سلام الله علیها) مى نويسد:
✍🏻 هر كس تاريخ زندگانى و مبارزات عقيله بنى هاشم، زينب، را به دقت بررسى كند، با ما هم عقيده خواهد شد كه نهضتى كه حسين (ع) عليه كفر و ارتداد بر پا كرد، اگر زينب نمى بود و وظايف سنگين خود را پس از شهادت برادر انجام نمى داد و زمام امر را در مراحل اسارت خانواده پيغمبر در دست نمى گرفت اين چنين سامان نمى يافت و آن رستاخيز خونين به چنين نتيجه مطلوب نمى رسيد.
🏴 آرى خلود و جاودانگى نهضت حسينى تنها در گرو همت عالى اين بانوى بزرگ است كه در واقع حلقه اتصال و پيوند آن فاجعه بلا با قرون و نسل هاى آينده شده است.
🔥 يزيد امر را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه داده بود. او چنين وانمود مى كرد كه لشكرى كه به كارزار #كربلا اعزام داشته، براى قلع و قمع گروهى از خوارج عراق است و آن سرها كه حضورش آوردند سرگردنكشان و شكنندگان عصاى مسلمين است، ليكن در همين اوضاع و احوال بود كه زينب دهان خونين به سخن گشود و مردم كوفه و شام را از حقيقت حال آگاه ساخت و به آنان اعلام كرد كه اينك خود و اين زنانى را كه از كربلا تا شام در اسارت آورده اند، جز دختران و خاندان رسول خدا (ص) نيستند و با اين كار ننگ و رسوايى اين جرم فجيع را بر دامان پليد يزيد و يارانش ثابت و جاودانه كرد.
☝️🏻زينب (س) ضمن سخنان بليغى كه در كوفه و شام در مجلس يزيد ايراد كرد پرده از روى كار كنار زد و افكار خفته و بى خبر را بيدارى و هوشيارى داد و حقيقت را كه يزيد و يارانش بيهوده مى كوشيدند تا از ديده و انديشه مسلمين پنهان كنند و بر آن جنايت هولناك پرده اشتباه افكنند بر ملا و آشكار ساخت.
🌹آرى، زينب تنها كسى بود كه مسئوليت نگاهدارى عيال و اولاد حسين و ياران او را به عهده گرفت تا آنگاه كه ايشان را از اين سفر پر مخاطره به مدينه باز گردانيد. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. زينب عقيله بنى هاشم، ص ۸۹ و ۹۰.
📓 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات، حضرت زينب (علیها السلام)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#امام_حسین
#مــقــالـاٺ
#بانـوے_همـیـشہ