🗿 دزدی بت و مسلمان شدن ابودرداء!!
🌴 #عامر_بن_حارث معروف به #ابودرداء یکی از افراد قبیله #خزرج بود و در مدینه می زیست، او در مدینه از افراد فهیم و دانشمند به شمار می آمد، ولی مانند سایر مردم بت پرست بود، حتی در خانه خود بتی داشت و آن را می پرستید، همسر و افراد خانواده او نیز بت پرست بودند.
🕋 🐪🌴 #پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) با جمعی از مسلمانان #مکه به #مدینه هجرت کرده بودند، مردم مدینه گروه گروه به اسلام گرویدند، ولی ابودرداء با اینکه سن و سالی (بیش از پنجاه سال) داشت هنوز به بت پرستی ادامه می داد!!
👥 دو نفر از مسلمانان به نامهای: #عبدالله_بن_رواحه و #محمد_بن_سلمه تصمیم گرفتند مخفیانه در یک فرصت مناسب، به خانه ابودرداء بروند، و بت او را بشکنند!!
⏳این دو نفر همچنان در کمین بودند تا اینکه دیدند ابودرداء از خانه اش بیرون آمد و به صحرا رفت.
👥 با هم گفتند: اکنون فرصت خوبی است که در غیاب او، به خانه او برویم و بتش را بشکنیم!!
🗿به دنبال این تصمیم، آرام آرام وارد خانه ابودرداء شدند، یکراست به سراغ #بت رفتند و آن را محکم بر زمین کوبیده و شکستند.
👥 همسر ابودرداء که در خانه بود صدای شکستن بت را شنید، به سوی محل بت دوید، دید دو نفر از مسلمانان بت را شکسته اند و هماندم آن دو نفر فرار کردند! ولی آن زن، کاری نمی توانست انجام دهد و نمی توانست فراریان را تعقیب نماید.
💭 در خانه خود نشست و آرام گرفت، در این فکر فرو رفت که اگر به راستی بتها شریک خدا هستند و قابل پرستش می باشند، می بایست بتوانند از خود دفاع کنند، اینکه بت خانه ما نتوانست از خود دفاع کند، بلکه با کمال ذلت و زبونی شکسته شد، دلیل بر این است که بت پرستی، یک آیین بی اساس و خرافاتی است.
👳🏾 او در این فکر بود که ناگاه ابودرداء بازگشت و وارد خانه شد و از همه چیز آگاه گردید، در حالی که بسیار خشمگین شده بود با تندی به همسرش گفت:
⁉ چه کسی بت ما را شکست؟!
- همسر: دو نفر از مسلمانان مخفیانه وارد خانه شدند و بت را شکستند، سپس فرار کردند.
👳🏾 ابودرداء: مگر تو در خانه نبودی، چرا جیغ و فریاد نکشیدی، چرا از بت حفاظت ننمودی؟ چرا و چرا؟!
- همسر: ای مرد! این حرفهای درشت را کنار بگذار، من یک سخن منطقی دارم، خوب گوش کن: اگر بت قابل پرستش بود و دارای قدرت اراده و فکر می باید از خود در برابر مهاجمین دفاع می کرد! اکنون که دفاع نکرده، دلیل بر این است که قابل پرستش نیست.
👳🏾 این سخن آن چنان فکر ابودرداء را شکوفا کرد و او را تحت تاثیر قرار داد که همان لحظه نور اسلام بر قلبش جرقه زد، همان دم برخاست و تصمیم گرفت به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) برود و رسما اسلام را بپذیرد و از بت پرستی بیزاری جوید.
🌴 او به سوی مسجد رهسپار شد.
👥👥 پیامبر (صلی الله علیه و آله) با جمعی از اصحاب، کنار هم نشسته بودند، تا نگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ابودرداء افتاد، فرمود:
🔅این ابودرداء است که اینجا می آید تا مسلمان شود!!
👳🏾 بعد از چند لحظه، او به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و با کمال میل با گواهی به یکتایی خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله) مسلمان شد. (١)
📚 پی نوشت:
١. اقتباس از الخرائج و الجرایح، ص ۵۲ - ۵۱.
📚 بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۱۱۱.
📔 داستانهای خواندنی از پیامبران اولواالعزم، محمد محمدی اشتهاردی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه