eitaa logo
پرتو اشراق
742 دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
12.9هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
☪️ حکایت دلنشین اسلام آوردن 🌹 اثبات علم غیب نبوی(ص) 🗡️ یکی از کسانی که برای کشتن (ص) آمده بود اما، همین تصمیم، زمینه هدایت او را فراهم کرد (عمیر بن وهب جمحی) بود. 🕋 عمیر، سوابق بدی در اذیت و آزار پیامبر (ص) و اصحاب آن حضرت در مکه داشت، به گونه ای که با توجه به کارهای گذشته اش، بعضی گفته اند: 🔥 او شیطانی از شیاطین قریش بود! ⚔️ در ، پسر عمیر، اسیر سپاه اسلام شد. این حادثه، خشم عمیر را نسبت به اسلام و پیامبر (ص) بیشتر کرد و تصمیم گرفت انتقام مصائبی را که در جنگ بدر بر آنها وارد شده بود، از پیامبر (ص) بگیرد. ⤵️ داستان او را که به آوردنش انجامید چنین روایت کرده اند: 🕋 ‌عمیر بن وهب جمحی پس از جریان اهل بدر، در کنار که در حجر اسماعیل (ع) بود، نشست. 🔗 در حالیکه پسر عمیر، «وهیب بن عمیر» در میان اسرای جنگ بدر بود، وی، اصحاب و کشته شدن آنها را (در جنگ بدر) به یاد آورد. 🧔🏻 صفوان گفت: به خدا قسم، پس از آنها، دیگر زندگی فایده ای ندارد، 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: به خدا قسم، راست گفتی، اما، به خدا قسم، اگر چنین نبود که مقروضم و چیزی برای ادای قرضم ندارم و اگر نمی ترسیدم که زندگی خانواده ام پس از من، تباه شوند هر آینه، به سوی محمد (ص) می رفتم تا او را به قتل برسانم و چون پسرم در دست آنها اسیر است، بهانه ای هم برای (رفتن به سوی) آنها دارم. 🧔🏻 صفوان گفت: دِین تو بر عهده من، من آن را از سوی تو ادا خواهم کرد و خانواده تو با خانواده من باشند، تا زنده اند به همانگونه که با خانواده خود رفتار می کنم، با آنها رفتار خواهم کرد. 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: پس این کار (راز) بین من و تو پنهان بماند. 🧔🏻 صفوان گفت: چنین خواهم کرد! 🐪 سپس، عمیر گفت: شمشیرش را آوردند، آن را تیز کرد و به زهر، آلوده ساخت، سپس راه افتاد تا به مدینه رسید. 🌴 آنگاه که بر پیامبر وارد شد، گفت: 👳🏻‍♂️ «انعموا صباحا»؛ (صبح بخیر)! 🌹رسول خدا فرمودند: 🔅خدا، ما را به تحیت دیگری که بهتر از تحیت شماست، کرامت بخشیده است و آن سلام است که تحیت اهل بهشت است. ❓(سپس فرمودند:) ای عمیر، برای چه آمده ای؟ 👳🏻‍♂️ گفت: برای اسیری که در دست شماست آمده ام تا درباره او احسانی کنید! ❓حضرت فرمودند: پس چرا این شمشیر را به گردن انداخته ای؟ 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: خدا شمشیرها را زشت گرداند، آیا اینها، برای ما (در جنگ بدر) فایده ای داشتند؟! ❓حضرت فرمودند: با من راست بگو که برای چه آمده ای؟ 👳🏻‍♂️ عمیر گفت: تنها برای آن (که گفتم) آمده ام. 🌹پیامبر فرمودند: 🔅بله، تو و صفوان بن امیه در حجر (اسماعیل) نشستید و اصحاب قلیب از قریش را به یاد آوردید سپس تو گفتی: اگر قرضی که به عهده دارم و سرپرستی خانواده ام نبود، هر آینه می رفتم تا محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بکشم، صفوان ادای دین و سرپرستی خانواده ات را به عهده گرفت که مرا بکشی، و خدا بین من و تو مانع است! 👳🏻‍♂️ عمیر (که این را شنید) گفت: ✋🏻 گواهی می‌دهم که همانا، تو پیامبر خدایی، و ما قبلاً تو را تکذیب می کردیم و این (خبری را که به من دادی) کسی جز من و صفوان از آن اطلاع نداشت. پس به خدا قسم، همانا، من می دانم که کسی جز خدا، آن را به شما اطلاع نداده است پس، سپاس مخصوص خداست که مرا به اسلام هدایت کرد و مرا به اینجا کشاند، سپس به حق شهادت داد (شهادتین را گفت و مسلمان شد). 🌹پیامبر خدا فرمودند: 🔅تعالیم دینی را به برادرتان بفهمانید و قرآن را به او بیاموزید، و اسیرش را آزاد کنید، مسلمان ها چنین کردند، سپس گفت: 👳🏻‍♂️ ای رسول خدا (ص) من برای خاموش کردن نور خدا، تلاش زیادی کردم و مسلمانان را، زیاد اذیت کرده ام حال، به من اذن دهید که به مکه بروم و آنها را به خدا و اسلام دعوت کنم، شاید خدا آنها را هدایت کند و اگر نپذیرفتند آنها را به خاطر دینشان اذیت کنم، همانگونه که یاران شما را به خاطر دینشان اذیت می‌کردم آن حضرت به او اجازه دادند، عمیر به مکه رفت. 🕋 🐪🌴 از وقتی که عمیر از مکه به سوی مدینه حرکت کرد صفوان به قریش می گفت: 🧔🏻 بشارت باد شما را به واقعه ای که در این ایام خبر آن به شما می رسد و واقعه بدر را از یاد شما خواهد برد، صفوان از سوارانی که به می آمدند، از حال عمیر جویا می شد تا اینکه سواری به مکه آمد و خبر اسلام آوردن عمیر را به صفوان داد! 🧔🏻 صفوان قسم یاد کرد که دیگر، با او سخنی نگوید و هرگز کاری، به نفع او انجام ندهد. 🐪🕋 آنگاه که عمیر به مکه آمد، در آنجا اقامت گزید و به دعوت مردم به اسلام پرداخت و کسانی را که با او مخالفت می کردند، آزار می داد (تا اینکه) تعدادی زیادی از مردم به دست او مسلمان شدند. 📚 بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۲۶ - ۳۲۷.