💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سؤال: امروزه شاهدیم که کسبه و حتی مردم اجناس مورد نیاز مردم را خریداری می کنند و در مغازه و خانه ها ذخیره می کنند؟ حکم این عمل چیست؟ جایز است یا خیر؟
✅ پاسخ:
📚 #احتكار به معناى گردآورى احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع كلان بردن است و در اصل از ريشه حَكْر (بر وزن مكر) به معناى ظلم و ستم و بد رفتارى گرفته شده و از آنجايى كه احتكار طعام از روشنترين مصداقهاى ظلم و بدرفتارى است اين واژه بر آن اطلاق شده است.
📚 پیام امام امیرالمؤمنین، ج ۱۱، ص ۵۴.
📗در فقه اسلام بحث مشروحى درباره احتكار آمده و همه فقهاى اسلام آن را
حرام شمرده اند و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده از جمله در حديثى كه در كتب اهل سنّت و اماميه وارد شده از رسول خدا مى خوانيم؛
🔅«محتكر رانده درگاه خداست».
📚 بحارالأنوار، ج ۵۹، ص ۲۹۲.
⚜ در حديث ديگرى از امام اميرالمؤمنين در غررالحكم آمده است؛
🔅«محتكر بخيل ثروتى جمع مى کند براى وارثانى كه هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدايى (در محشر) وارد مى شود كه او را معذور نخواهد داشت».
📙غررالحکم، ح ۸۲۰۵.
⚜ در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم مى خوانيم؛
🔅«شخص محتكر در روز قيامت در حالى محشور مى شود كه در پيشانى او نوشته شده است: اى كافر جايگاه خودت را در آتش دوزخ انتخاب كن».
📕کنزالعمال، ح ۴۳۹۵۸.
⚜ پیامبر اعظم(ص) فرمود؛
🔅«هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند، خداوند او را به جذام و ورشكستگى تنبيه مى فرمايد.»
📚 بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۲۹۲.
⚜ و فرمود؛
🔅«هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و قيمتها را به ضرر ايشان گران كند، بى خير است.»
📚 دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۵.
⚜ و فرمود؛
🔅«مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند».
📚 عوالی اللالی، ج ۲، ص ۱۳۸.
⚜ و فرمود؛
🔅«هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد، خداوند عملِ چهل سالش را تباه مى سازد.»
📚 تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۶۰.
⚜ و فرمود؛
🔅«احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت] برانگيخته مى شوند. و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى] مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند، سزاوار است كه خداوند در روز #قيامت، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد».
📚 الترغیب و الترهیب، ج ۲، ص ۵۸۴.
⚜ مولا علی (علیه السلام) در نامه اش به رفاعه نوشت؛
🔅«احتكار را نهى كن؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد، مجازاتش كن و آنگاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده، آشكار سازد.»
📚 دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۶.
📜 و در نامه اش به مالک اشتر نخعى نوشت؛
🔅«آنگاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت: با اين همه، بدان كه بسيارى از ايشان [بازرگانان] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى گذارند و با اين كار، به مردم زيان مى رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند. پس از احتكار باز دار؛ كه رسول خدا آن را منع فرمود. و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد، با قميتهايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار. پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد، مجازاتش كن، ولى در مجازات وى زياده روى مكن».
📔 نهج البلاغه، نامه ۵۳.
⚜ مرحوم شيخ در مبسوط (بنا به نقل شهيد ثانى در كتاب مسالك) در كتاب الاطعمة مى گويد:
🔅«هرگاه صاحب طعام (در موارد اضطرار مردم) از بذل طعام خوددارى كند مگر به زيادتر از قيمت اگر شخص مضطر قادر باشد با او مى جنگد اگر مضطر كشته شود مظلوم است و ديه او بايد پرداخت شود و اگر مالك طعام كشته شود خون او هدر است و اگر قادر به جنگيدن با او نباشد يا قادر باشد و نخواهد كار به خونريزى برسد مى تواند از طريق حيله با او وارد شود و طعام را به قيمتى كه او مى گويد (هرچند بسيار زياد) بدون قصد جدى خريدارى كند ولى بعداً تنها قيمة المثل را بپردازد».
📚 مسالک، ج ۱۲، ص ۱۲۱.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
1⃣0⃣1⃣ داستان #ضرب_المثل «اگر می دانستی درویش چقدر بی نانی و بی پازری کشیده، نمی پرسیدی!!»
⚰ می گویند پادشاه کشوری مُرد!
مردم آن کشور به رسم همیشه شاهینی را به پرواز درآورند تا شاهین بر روی دوش هر کس می نشست او را پادشاه می کردند.
🏰 وزیر بزرگ پادشاه روی سکوی بلندی ایستاد و شاهینی که برای همین کار تربیت شده بود. را بر دست گرفت او که دلش می خواست پادشاه شود دستی از روی نوازش بر سر شاهین کشید و شاهین را پرواز داد.
👴 شاهین بعد از چند بار چرخیدن روی دوش مرد فقیری نشست!
👥👥 همه مردم دور او جمع شدند و پادشاهی او را تبریک گفتند.
👴 درویش فقیر که باور نمی کرد شاه شده باشد، در پوست خود نمی گنجید. او لباسی گران قیمت پوشید و وزیران را دور خود جمع کرد و دستور داد همه انبارها را خالی کنند!!
🍪👞 بعد از آن شاه جدید دستور داد همه ی نانواها و کفاش های کشور باید شب و روز کار کنند و صبح تا شب نان بپزند و کفش بدوزند!!
🍪 آنها شب و روز نان پختند و کفش دوختند به دستور شاه جدید، نان ها را خشک می کردند و کفشها را جفت جفت کنار می گذاشتند!
👳🏻 روزی وزیر بزرگ به دیدن پادشاه رفت و گفت:
👌🏻قربانت گردم، تمام انبارها پر از کفش و نان شده است اگر شما قصد جنگ با تمام دنیا را هم داشته باشید، به اندازه ی کافی کفش داریم که به لشگریانمان بدهیم و نان داریم که آذوقه ی آنها باشد.
👴 شاه جدید گفت: من همان درویش فقیرم. من با کسی سر جنگ ندارم اگر می دانستی که فقیران چقدر از بی کفشی و گرسنگی رنج می کشند، از من نمی پرسیدی که با این همه کفش و نان چه کنیم!
👈🏻 بروید آنها را میان تهیدستان تقسیم کنید. از آن به بعد درباره ی کسی که مدت ها آرزوی داشتن چیزی را داشته است و پس از رسیدن به آرزویش باز حرص می زند می گویند:
👌«اگر می دانستی درویش چقدر بی نانی و بی پارزی کشیده، نمی پرسیدی!!»
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#پندها
پرتو اشراق
📡 #فوري 🚀 حمله موشكي #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی به مقر سركردگان تروريستهاي حادثه تروریستی #اهواز د
📸 پست اینستاگرامی سرلشکر باقری ساعتی قبل از حمله موشکی سپاه به مواضع تروریستهای حادثه اهواز
🌐 @partoweshraq
#گوشمالی_سخت
#انتقام_سخت
پرتو اشراق
💚 #حـلقـہ_عشـاق {پاے درس بزرگان}
⛺ هتک حرمت به مخدرات در روز عاشورا
❓سئوال: اینکه گفته می شود نسبت به اهل بیت #امام_حسین (علیه السلام) هتک حرمت شده، این هتک تا چه حدی بوده است؟!
✍🏻 پاسخ حضرت #آیت_الله_سید_محمد_صادق_روحانی (دام ظله العالی)
⚜ باسمه جلت اسمائه
🔅اگر مراد از هتک حرمت، بدون حجاب بودن است قطعاً این امر صحیح نیست و این اتفاق نیفتاده است!
🔅اما آنچه بوده است چون در آن زمان، رسم بزرگان و اشراف بوده که زائد بر حجاب، از سر تا قدم یک عبا روی آن می پوشیدند.
🔅اگر غارت کرده بودند آن عبا بوده است و الا یقیناً حضرت زینب (سلام الله علیها) در تمام سفرها و مجالس اشرار که رفتند حجاب کامل شرعی داشته اند و همچنین بوده برای بقیه مخدرات.
🖥 منبع: استفتائات اعتقادی، عاشورا و امام حسین علیه السلام.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🏴 #عاشورا_در_منابع_اهل_سنت {۵}
🔳 وقتی «جنّ و ملک بر آدمیان نوحه میکنند!»
⚜... ام سلمه - همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت:
▪صدای طایفه جنّ را شنیدم که بر حسین بن علی (صلوات الله علیه) نوحه و زاری میکردند.
📚 المعجمالکبیر، الطبراني (قرن چهارم ه.ق) جلد ۳، صفحه ۱۳۰.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5870599125396882436.mp3
4.56M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🔮 انصاف رو رعایت کن.
🌹از #امام_حسین الگو بگیریم، انصاف رو حتی در مورد دشمنت رعایت کن...
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
📡 #نشر_حداکثری
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
🇺🇸🇬🇧 کفار میخواهند جنگ میان مسلمانها ادامه داشته باشد!
⚜ حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙کفار میخواهند جنگ میان مسلمانها ادامه داشته باشد تا بازار اسلحه فروشی آنها از طرفین رایج باشد و اسلحههای انبار شده را برای رفع احتیاج خودشان بفروشند و اسلحههای کاملتر و مدرنتر بسازند.
🔅عمداً اختلاف و جنگ و درگیری راه میاندازند، بعد میآیند و ادعا میکنند که میخواهیم شما را آشتی دهیم. خوب میدانند که چه پیشنهادی به هر دو طرف بکنند، تا راضی شوند.
📚 در محضر بهجت، ج ٣، ص ١۶١.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده
⚽ هیچ زنی نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد. به این خاطر که نمیتواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند.
🎒 مثلاً، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک میگوید، تفریحات مردانه میکند و حالش خوب میشود.
🚺 وقتی زن بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواند جایگزینی برای آن باشد.
🌐 @partoweshraq
✌🇮🇷 اگر سپاه نبود، مملکت هم نبود!
⚠ در بحبوحه تصویب #FATFی که سپاه جزئی از لیست تحریم هاشه، باز هم دست قدرت التیام بخش دردهای مردم، #ذوالفقار گونه #قیام کرد و دشمن رو #گوشمالی_سخت داد، تا مرحمی باشد بر دل داغ دیده خانواده شهدای حادثه تروریستی اهواز
✌آری اینجاست که باید گفت #زنده_باد_سپاه و #پاینده_باد_ایران
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و پنجاه و دوم
🚪وارد اتاق شد و از چشمانش میخواندم دلش به حالم آتش گرفته که اوج دلسوزیاش را به زبان آورد:
👨🏻اگه این هم خونهام زودتر بر میگشت شهرشون، شما رو میبُردم خونه خودم، ولی حالا اینم این ترم پایان نامه داره و به این زودیها بر نمیگرده.
🏻هر چند مثل گذشته حوصله ابراز مِهر خواهری نداشتم، ولی باز هم دلم نمیخواست بیش از این غصه حال و روزم را بخورد که با لبخند کمرنگی جواب دادم:
- عیب نداره! خدا بزرگه...
👨🏻و به قدری عصبی بود که اجازه نداد حرفم را تمام کنم و همانطور که روی صندلی کنار اتاق مینشست، جواب صبوریام را با عصبانیت داد:
- خدا بزرگه، ولی خدا به آدم عقل هم داده!
🛏 مقابلش لب تخت نشستم و هنوز باورم نمیشد با این لحن تلخ، توبیخم کرده باشد که با دلخوری سؤال کردم:
⁉من چی کار کردم که بیعقلی بوده؟
👨🏻 به همین چند لحظه حضور در اتاق، صورتش از گرما خیس عرق شده بود که با کف دستش پیشانیاش را خشک کرد و با صدایی گرفته جواب داد:
- تو کاری نکردی، ولی مجید به عنوان یه مرد باید یه خورده عقلش رو به کار مینداخت!
🏻و نمیدانم دیدن این وضعیت چقدر خونش را به جوش آورده بود که مجیدم را به بیخردی متهم میکرد و فرصت نداد حرفی بزنم که با حالتی مدعیانه ادامه داد:
👈 اگه همون روز که بابا براش خط و نشون میکشید و تو التماسش میکردی که مذهب اهل سنت رو قبول کنه، حرف تو رو گوش میکرد و سُنی میشد، بر میگشت خونه و همه چی تموم میشد! نه بچهتون از بین میرفت، نه انقدر عذاب میکشیدین! تو میدونی من هیچ مشکلی با مذهب مجید نداشتم و ندارم، ولی وقتی کار به اینجا کشید، باید کوتاه میاومد!
👁 خیره نگاهش کردم و با ناراحتی پرسیدم:
❓مگه همون روزها تو به من نمیگفتی که چرا زودتر نمیرم پیش مجید؟ مگه باهام دعوا نمیکردی که چرا تقاضای طلاق دادم؟ مگه زیر گوشم نمیخوندی که مجید منتظره و من باید زودتر برم پیشش؟ پس چرا حالا اینجوری میگی؟
🚪در تاریکی اتاق صورتش را به وضوح نمیدیدم، ولی ناراحتی نگاهش را احساس میکردم و با همان ناراحتی جواب داد:
👨🏻چون میدونستم مجید کوتاه نمیاد! چون مطمئن بودم اون دست از مذهبش بر نمیداره!
👁 سپس به چشمانم دقیق شد و عقیده عاشقانه مجید را پیش نگاهم به محاکمه کشید:
👨🏻 ولی واقعاً اونهمه پافشاری ارزش اینهمه مصیبت کشیدن رو داشت؟!!! تو که ازش نمیخواستی کافر شه، فقط میگفتی مذهبش رو عوض کنه! اصلاً میاومد به بابا میگفت من سُنی شدم، ولی تو دلش شیعه بود! یعنی زندگیاش ارزش یه ظاهرسازی هم نداشت؟!!! یعنی انقدر سخت بود که به خاطرش زندگیاش رو داغون کرد؟!!! ارزش جون بچهاش رو داشت؟!!!
💔 و ای کاش اسم حوریه را نیاورده بود که قلبم در هم شکست و اشکم جاری شد.
🏻سرم را پایین انداختم و با شعلهای که دوباره از داغ دخترم به جانم افتاده بود، زیر لب زمزمه کردم:
- خُب مجید که نمیدونست اینجوری میشه!
👨🏻 که با عصبانیت فریاد کشید:
- نمیدونست وقتی تو رو از خونه زندگیات آواره میکنه، وقتی تو رو از همه خونوادهات جدا میکنه، چه بلایی سرت میاد؟!!!
👌🏻عبدالله همیشه از مجید حمایت میکرد و میدانستم از این حال و روزم به تنگ آمده که اینچنین بیرحمانه به مجیدم میتازد که با لحنی ملایم از همسرم حمایت کردم:
🏻مجید نمیخواست منو از شما جدا کنه، میخواست بیاد با بابا حرف بزنه، میخواست بیاد عذرخواهی کنه و قضیه رو با زبون خوش حل کنه. ولی بابا نذاشت. بابا پاشو کرده بود تو یه کفش که باید طلاق بگیرم.
👨🏻 و در برابر نگاه برادرانهاش شرمم آمد که بگویم حتی پدر برایم شوهری هم انتخاب کرده و نقشه قتل فرزندم را کشیده بود که من از ترس جان دخترم از آن خانه گریختم، ولی عبدالله گوشش به حرف من نبود که دلش از اینهمه نگون بختیام به درد آمده و انگار تنها مجید را مقصر میدانست که ابرو در هم کشید و با حالتی عصبی پاسخ داد:
⁉ چرا انقدر ازش حمایت میکنی؟!!! بلند شو جلو آینه یه نگاه به خودت بکن! رنگت مثل گچ شده! دیگه حتی پول ندارین یه وعده غذای درست حسابی بخوری! داری تو این اتاق می پوسی! چرا؟!!! مگه چی کار کردی که باید انقدر عذاب بکشی؟!!!
🚪و هنوز شکوائیه پُر غیظ و غضبش به آخر نرسیده بود که کلید در قفلِ در چرخید و در باز شد.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
💍 خاطره ای از عقد شهید
🌙 در اولین روز ماهرجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید!»
👌🏻خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی شهادت کرده بود. اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهدا بود.
🌷 وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟!
💭 با خود گفتم: اگر در بین این شهدا، شهیدی را هم نام آقا صادق ببینم این دعا را خواهم کرد. دقیقاً همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صادق جنگی را دیدم.
⏳در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم.
🎙راوی:همسر شهید
🌷شهید مدافع حرم، صادق عدالت اکبری.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7